|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>خالد بن ولید رضی الله عنه > نامه وی به اهل مدائن
شماره مقاله : 10026 تعداد مشاهده : 573 تاریخ افزودن مقاله : 31/2/1390
|
كتاب خالد بن الوليد إلى أهل المدائن وأخرجه الحكم أيضاً في المستدرك عن أبي وائل بنحوه؛ وأخرج ابن جرير عن مجالد عن الشعبي قال: أقرأني بنو بُقَيلة كتاب خالد بن الوليد إِلى أهل المدائن: «من خالد بن الوليد إِلى مرازبة أهل فارس. سلام على من اتَّبع الهدى. أما بعد: فالحمد لله الذي فَضَّ خَدَمتكم، وسلب ملككم، ووهّن كيدكم، وإنه من صلى صلاتنا، واستقبل قبلتنا، وأكل ذبيحتنا، فذلك المسلم الذي له ما لنا وعليه ما علينا. أما بعد: فإذا جاءكم كتابي فابعثوا إِليّ بالرُّهُن، واعتقدوا مني الذمَّة، وإلا فوالذي لا إِله غيره لأبعثن إِليكم قوماً يحبون الموت كما تحبون الحياة». فلما قرأوا الكتاب أخذوا يتعجبون وذلك سنة إثنتي عشرة.
نامه خالد بن ولید به اهل مدائن و ابن جریر (553/2) از مجالد از شعبى روایت نموده، كه گفت: بنو بقیله نامه خالد بن ولید را به اهل مدائن برایم خواندند: (مِنْ خَالِد بنِ الوَلیدِ اِلَى مَرازِبه اَهْلِ فَارِس. سَلامٌ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى. اَمَّا بَعْدُ: فَالْحَمْدُللَّهِ الَّذِىْ فَضَّ خَدَمَتَكُم، وَ سَلَبَ مُلْكَكُم، وَوَهَنَ كَیدَكُم، وَ اِنَّهُ مَنْ صَلَّى صَلَاَتَنَا، وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا، وَ اَكَلَ ذَبِیحَتَنَا، فَذَلِكَ المُسْلِمُ الَّذِى لَهُ مَالَنَا وَ عَلَیهِ مَا عَلَینَا، اَمَّا بَعْدُ: فَاِذَا جَاءَكُمْ كِتَابِىْ فَاْبَعثُوا اِلَىَّ بِالرُّهُنِ، وَ اعْتَقِدُوا مِنِّى الذِّمَّه، وَ اِلاَّ فَوَالَّذِى لَا اِلَهَ غَیرُهُ لَاَ بْعَثَنَّ اِلَیكُمْ قَوْمَا یحِبُّونَ المَوْتَ كَمَا تُحِبُّونَ الْحَیاه). ترجمه: «از خالدبن ولید به مرزبانهاى اهل فارس، سلام بر كسى كه از هدایت پیروى نماید. اما بعد: ستایش خدایى راست كه جماعت شما را متفرق ساخت، و ملك تان را باز گرفت و مكرتان را سست گردانید، و كسى كه نماز ما را بخواند، و به قبله ما روى آورد، و ذبیحه ما را بخورد، او همان مسلمانى است كه از آنچه چیزى ما برخوردار هستیم برخوردار است، و بر وى همان چیزى است كه بر ما مىباشد. گذشته از این: چون این نامهام برایتان رسید، براى من گروگان بفرستید و عهد و ذمه را از من بپذیرید، و به آن باور كنید، وگرنه سوگند به ذاتى كه جز او دیگر خدایى نیست، قومى را به سوى شما خواهم فرستاد، كه مرگ را چنان كه شما زندگى را دوست دارید، دوست مىدارند». هنگامى كه آنها نامه را خواندند به تعجیب افتاده و از آن شگفت زده شدند و این واقعه در سال دوازدهم اتفاق افتاده بود.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|