|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>خالد بن ولید رضی الله عنه > نامه وی به هرمز
شماره مقاله : 10027 تعداد مشاهده : 662 تاریخ افزودن مقاله : 31/2/1390
|
كتاب خالد بن الوليد إِلى هُرْمز وأخرج ابن جرير في تاريخه أيضاً عن المجالد عن الشعْبي قال: كتب خالد رضي الله عنه إلى هُرْمز قبل روجه مع أزاذِبَة أبي الزياذبة الذين باليمامة، وهرمز صاحب الثغر يومئذٍ: «أما بعد: فأسلم تسلم، أو أعتقد لنفسك وقومك الذمة، وأقرر بالجزية، وإلا فلا تلومنَّ إِلا نفسك، فقد جئتك بقوم يحبون الموت كما تحبون الحياة». وذكر ابن جرير أيضاً بإسناده أنَّ خالداً لما غلب على أحد جانبي السَّواد دعا من أهل الحيرة برجل، وكتب معه إلى أهل فارس وهم بالمدائن مختلفون متساندون لموت أردشير؛ إلا أنَّهم قد أنزلوا بَهْمَن جاذَوَيه ببَهُرسِير وكأنه على المقدمة، ومع بَهْمن جاذويه الأزاذبة في أشباه له، ودعا صلوباً برجل وكتب معهما بكتابين: فأما أحدهما فإلى الخاصة، وأما الآخر فإلى العامة، أحدهما حِيرِي والآخر نَبَطي. ولما قال خالد لرسول أهل الحيرة: ما اسمك؟ قال: مُرَّة. قال خذ الكتاب فأتِ به أهل فارس لعل الله أن يُمرَّ عليهم عيشهم أو يسلموا أو يُنيبوا. وقال لرسول أهل الحيرة: ما اسمك؟ قال: مخرَّة. قال خذ الكتاب فأتِ به أهل فارس لعل الله أن يُمرَّ عليهم عيشهم أو يسلموا أو يُنيبوا. وقال لرسول صلوبا: ما اسمك؟ قال: هِزْقيل. قال: فخذ الكتاب، وقال: اللَّهمَّ أزهق نفوسهم. قال ابن جرير: والكتابان. «بسم الله الرحمن الرحيم. من خالد بن الوليد إِلى ملوك فارس. أما بعد: فالحمد لله الذي حلَّ نظامكم، ووهَّن كيدكم، وفرَّق كلمتكم، ولو لم يفعل ذلك بكم كان شرّاً لكم، فادخلوا في أمرنا نَدَعْكم وأرضكم ونجوزكم إلى غيركم، وإلا كان ذلك وأنتم كارهون على غَلَب، على أيدي قوم يحبّون الموت كما تحبون الحياة». «بسم الله الرحمن الرحيم. من خالد بن الوليد إِلى مرازبة فارس. أما بعد: فأسلموا تسلموا، وإلا فاعتقدوا مني الذمّة، وأدُّوا الجزية، وإِلا فقد جئتكم بقوم يحبُّون الموت كما تحبُّون شرب الخمر. انتهى».
نامه خالد بن ولید رضی الله عنه به هرمز ابن جریر همچنان درتاریخ (554/2) از مجالد از شعبى روایت نموده كه گفت: خالد رضی الله عنه به هرمز قبل از بیرون رفتنش با ازاذبه ابى الزیاذبه كه در یمامه بودند، و هرمز در آن روز مسؤولیت نگهبانى مرز را به دوش داشت، چنین نوشت: (اَمَّا بَعْدُ: فَاَسْلِمْ تَسْلَمْ، اَوِ اعْتَقِدْ لِنَفْسِكَ وَ قَوْمِكَ الذِّمَّه، وَاَقْرِرْ بِالْجِزْیه وَ اِلاَّ فَلَاَتَلُومَنَّ اِلاَّ نَفْسَكَ، فَقَدْ جِئْتُكَ بِقَوْمٍ یحِبُّونَ الْمَوْتَ كَمَا تُحِبُّونَ الْحَیاه.) ترجمه: «اما بعد: اسلام بیاور تا در امان باشى، و یا عهد را براى خود و قومت بپذیر، و جزیه را قبول نما، در غیر آن جز خودت را ملامت مكن، چون من با قومى به طرفت آمدهام كه مرگ را چنان كه شما زندگى را دوست دارید، دوست مىدارند.» ابن جریر همچنان (571/2) به اسناد خود یادآور شده كه چون خالد رضی الله عنه بر یكى از طرفهاى عراق غلبه یافت، مردى را از اهل حیره خواست، و توسط وى نامهاى را به اهل فارس نوشت كه در مدائن گردهم آمده، و پس از مرگ اردشیر در میان شان اختلاف به وجود آمده بود، و با همكارى با یكدیگر مىخواستند اتحادى در میان خود پیدا نمایند. مگر این كه آنها بهمن جاذویه رادر بهر سیر[1] در پیش روى به عنوان پیشقراول جابجایى ساخته بودند، و با بهمن جاذویه به تعداد نیروهاى خودش از افراد ازاذبه حضور داشت، و صلوبا را توسط مردى دعوت نمود، و توسط آنها دو نامه نوشت: یكى براى طبقه خاص، و دومى براى عام مردم، یكى از آنها حیرى و دیگرى هم نبطى بود. هنگامى كه خالد از كسى كه از اهل حیره بود پرسید: نامت چیست؟ گفت: مره (تلخ)، خالد گفت: نامه را بگیر و آن را به اهل فارس ببر شاید خداوند زندگى آنها را بر آنان تلخ نماید، یا اسلام بیاورند، و یا برگردند. و به كسى كه نزد صلوبا مىفرستاد گفت: نامت چیست؟ گفت: هزقیل، خالد گفت: نامه را بگیر، و افزود: بار خدایا نفسهاى شان را به سختى از جانشان برون نما، و عبارت آن دو نامه این است: (بِسمِاللَّهِ الرحمنِ الرحِیمِ. مِنْ خَالِد بنِ الولیدِ اِلى مُلُوكِ فَارِس. اَمَّا بَعْدُ: فَالحَمْدُللَّهِ الَّذِى حَلَّ نِظَامَكُمْ وَوَهَنَ كَیدَكُم، وَ فَرَّقَ كَلَمَتَكُمْ وَ لَوْلَمْ یفْعَلْ ذَلِكَ بِكُمْ كَاِنَ شَرَّاً لَكُمْ، فَادْخُلُو فِى اَمْرِنَا نَدَعْكُم وَ اَرْضَكُمْ وَ نَجُوزُكُم اِلَى غَیرِكُمْ وَ اِلَّا كاَنَ ذَلِكَ وَ اَنْتُم كَارِهُونَ عَلَى غَلَبٍ، عَلَى ایدِى قَوْمٍ یحِبُّونَ الْمَوْتَ كَمَا تُحِبُّونَ اَلْحَیاه). ترجمه: «به نام خداوند بخشنده مهربان. از خالد بن ولید به ملوك فارس. اما بعد: ستایش خدایى راست كه نظامتان را برهم زد، و مكرتان را سست گردانید، و وحدتتان را از هم پاشاند و اگر چنین نمىكرد براى شما شر بود. به دین ما داخل شوید، شما را و زمین تان را به خودتان وا مىگذاریم، و به طرف غیرتان مىرویم، و اگر این طور نباشد شما به شكست محكوم هستید، (و سرزمین و ملك تان به دست ما مىافتد) آن هم به دست قومى كه مرگ را چنان كه شما زندگى را دوست دارید، دوست مىدارند.». (بِسمِاللَّهَ الرحمنَ الرحِیمِ. مِن خالدِ بنِ الولیدِ اِلىِ مَرَازِبَه فَارِسَ. اَمَّا بَعدُ: فَاسْلُموا تَسْلِمُوا، وَ اِلاَّ فَاعْتِقُدُوا مِنّىِ الذِّمَّه، وَ اَدُّوا الجِزْیه، و اِلاَّ فَقَدْ جِئْتُكُم بِقَوْمِ یحِبُّونَ الْمَوْت كَمَا تُحِبُونَ شُرْبَ الْخَمْر). «به نام خداوند بخشنده مهربان. از خالد بن ولید به مرزبانهاى اهل فارس. اما بعد: اسلام بیاورید، تا در امان باشید. و در غیر آن ذمه را از من بپذیرید، و جزیه را ادا نمایید، كه در غیر آن بر ضدتان با قومى آمدهام كه مرگ را چنان كه شما نوشیدن شراب را دوست دارید، دوست مىدارند.
[1] بهرسير، معرب است از ده ارد شير، وآن منطقه ى است در نزديك مدائن.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|