|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>مسلم بن حارث تمیمى رضی الله عنه > دعوت وی
شماره مقاله : 10028 تعداد مشاهده : 329 تاریخ افزودن مقاله : 31/2/1390
|
دعوة الحارث بن مسلم التميمي أخرج الحسن بن سفيان وأبو نُعَيم عن عبد الرحمن بن حسان الكِتَاني: حدثني مسلم بن الحارث بن مسلم التميمي، أنَّ أباه حدَّثه: أنَّ رسول الله صلى الله عليه وسلم أرسلهم في سريَّة. قال: فلما بلغنا المُغار استحثثتُ فرسي، وتبعت أصحابي، واستقبلنا الحيَّ بالرنين. فقلت لهم: وقولوا: لا إله إلا الله تُحرِزُوا، فقالوها: وجاء أصحابي فلاموني وقالوا: حرمتنا الغنية بعد أن بردت في أيدينا فلما قفلنا ذكروا ذلك لرسول الله صلى الله عليه وسلم فدعاني فحسَّن ما صنعت، وقال: «أما إنَّ الله قد كتب لك من كل إنسان منهم كذا وكذا». قال عبد الرحمن: فأنا سبب ذلك، قال: ثم قال رسول الله صلى الله عليه وسلم «أما إنِّي سأكتب لك كتاباً وأوصي بك من يكون بعدي من أئمة المسلمين» ففعل وختم عليه ودفعه إِليَّ وقال لي: «إذ صلَّيت الغَداة فقل قبل أن تكلِّم أحداً: اللَّهمَّ أجرني من النار سبع مرات، فإنك إن متَّ من يومك ذلك كتب الله لك جواراً من النَّار». فلما قبض الله رسوله صلى الله عليه وسلم أتيت أبا بكر رضي الله عنه ففضَّه فقرأه وأمر لي وختم عليه. ثم أتيت به عمر رضي الله عنه ففعل مثل ذلك. ثم أتيت عثمان رضي الله عنه ففعل مثل ذلك. قال مسلم بن الحارث فتوفي الحارث في خلافة عثمان رضي الله عنه، فكان الكتاب عندنا حتى ولي عمر بن عبد العزيز رضي الله عنه، فكتب إلى عامل قِبَلنا أنْ أشْحِص لي مسلم بن الحارث بن مسلم التميمي بكتاب رسول الله صلى الله عليه وسلم الذي كتبه لأبيه. فشخصت به إليه فقرأه وأمر لي وختم عليه؛ كذا في كنز العمال ؛ والمنتخب .
دعوت مسلم بن حارث تمیمى حسن بن سفیان و ابونعیم از عبدالرحمن بن حسان كتّانى روایت نمودهاند كه: مسلم بن حارث بن مسلم تمیمى به من خبر داد، كه پدرش به او چنین خطاب كرده است: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم آنها را به سریهاى فرستاد. مىگوید: چون ما به نقطهاى كه باید حمله كنیم، رسیدیم، اسبم را سرعت بخشیدم، و از همراهانم سبقت گرفتم، و اهل قریه با گریه و ناله از ما استقبال نمودند. من به آنها گفتم: بگویید: معبودى جز یك خدا نیست در امان بوده، و خود را نگه مىدارید، آنها این را گفتند. همراهانم نزدم آمده مرا ملامت نموده گفتند: ما را از غنیمت پس از این كه به دست مان افتاده بود محروم ساختى!! هنگامى كه برگشتیم این را به پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم متذكر شدند، رسول خدا صلی الله علیه و سلم مرا خواست، و از آنچه انجام داده بودم، ستایش به عمل آورده گفت: «خداوند برایت در مقابل هر انسانى از آنها اینقدر و آن قدر (اجر) نوشته است.» عبدالرحمن مىگوید: من سبب آن بودم، و مىافزاید: بعد از آن پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «من برایت نامهاى مىنویسم، و در آن برایت براى ائمه مسلمانان كه بعد از من مىباشند سفارش مىكنم». پیامبر صلی الله علیه و سلم این كار را نمود، بر آن مهر زده و آن را به من تحویل داده گفت: «چون نماز صبح را خواندى، قبل از این كه با كسى صحبت كنى، هفت مرتبه بگو: (الَلَّهُمَّ اَجِرْنِىْ مِنَ النَّارِ) «بار خدایا مرا ز آتش دوزخ در امان دار». چون اگر تو در همان روز بمیرى خداوند برایت از آتش دوزخ امان نوشته مىكند، و چون نماز مغرب را خواندى قبل از این كه با هیچ كس صحبت كنى هفت بار بگو: بار خدایا، مرا از آتش دوزخ در امان دار، چون تو، اگر در همان شب بمیرى خداوند از آتش دوزخ امان برایت نوشته مىكند». هنگامى كه پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم رحلت فرمود، نزد ابوبكر رضی الله عنه آمدم، نامه را گشود، و آن را قرائت نمود، چیزى را به من امر كرد، و بر آن مهر نمود. بعد از آن، نامه را براى عمر رضی الله عنه آوردم، او نیز عین عمل را انجام داد، پس از وى آن را براى عثمان رضی الله عنه آوردم، او نیز عین كار را انجام داد. مسلم بن حارث مىگوید: حارث در زمان خلافت عثمان رضی الله عنه درگذشت، و نامه نزد ما باقى بود، تا این كه عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، او براى حاكمش كه در منطقه ما بود، نوشت: مسلم بن حارث بن مسلم تمیمى را با نامه پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم كه براى پدرش نوشته بود، برایم بفرست. من با آن نامه به طرف وى فرستاده شدم، و او نیز چیزى را به من امر نمود، و بر آن نامه مهر زد.[1] این چنین در كنز العمال (28/7)، و المنتخب (162/4) آمده است.
[1] ضعیف. ابوداود (5080) و ابن حبان (2022). در سند آن مسلم بن الحارث است که جز ابن حبان کسی وی را ثقه ندانسته است. دارقطنی در ببارهی وی میگوید: مجهول است. نگا: «تهذیب التهذیب» (10/113) و ضعیف ابی داود (1084).
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|