Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وسلم قَالَ: «فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ». (بخارى:14)
ترجمه: از ابو هريره رضي الله عنه روايت است كه رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:«سوگند به ذاتي كه جانم در دست اوست، كسي از شما نمي تواند مؤمن باشد، تا زماني كه من (پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم ) نزد او از پدر و فرزندش محبوب تر نباشم».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>عبداللَّه بن عبدالرحمن زبیدی رضی الله عنه > اسلام آوردن وی

شماره مقاله : 10052              تعداد مشاهده : 360             تاریخ افزودن مقاله : 12/3/1390

كتاب عمر إلى عمرو بن العاص في أمر الجزية والسبايا
وأخرج ابن جرير الطبري عن زياد بن جَزْء الزُّبيدي قل: إفتتحنا الإِسكندرية في خلافة عمر رضي الله عنه ــــ فذكر الحديث، وفيه: ثم وقفنا بِبَلْهيب وأقمنا ننتظر كتاب عمر حتى جاءنا، فقرأه علينا عمرو رضي الله عنه وفيه: 
أما بعد: فإِنَّه جاءني كتابك تذكر أن صاحب الإِسكندرية عرض أن يعطيك الجزية على أن ترد عليه ما أُصيب من سبايا أرضه، ولعمري، لجزية قائمة تكون لنا ولمن بعدنا من المسلمين أحبُّ إِليَّ من فيء يُقسَم ثم كأنه لم يكن، فأعرض على صاحب الإِسكندرية أن يعطيك الجزية؛ على أن تخيِّروا مَنْ في أيديكم من سبيهم بين الإِسلام وبين دين قومهم؛ فمن اختار منهم الإِسلام فهو من المسلمين له ما لهم وعليه ما عليهم؛ ومن اختار دين قومه وخضع عليه من الجزية ما يوضع على أهل دينه، فأمّا من تفرّق من سبيهم بأرض العرب فبلغ مكة ــــ والمدينة واليمن فإنا لا نقدر على ردِّه، ولا نحب أن نصالحه على أمر لا نفي له به.

ذكر ما وقع للصحابة في فتح الإِسكندرية
قال: بعث عمرو إلى صاحب الإِسكندرية يُعلمه الذي كتب به أمير المؤمنين. قال: فقال: قد فعلت. قال: فجمعنا ما في أيدينا من السبايا، واجتمعت النصارى، فجعلنا نأتي بالرجل ممن في أيدينا من السبايا، واجتمعت النصارى، فجعلنا نأتي بالرجل ممن في أيدينا ثم نخيّره بين الإِسلام وبين النصرانية، فإذا اختار الإِسلام كبّرنا تكبيرة هي أشد من تكبيرنا حين تفتح القرية. قال: ثم نحوزه إِلينا. وإذا اختار النصرانية نَخَرت النصارى ثم حازوه إليهم، ووضعنا عليه الجزية، وجزعنا من ذلك جزعاً شديداً حتى كأنه رجل خرج منا إليهم. قال: فكان ذلك الدأب حتى فرغنا منهم. وقد أُتي فيمن أتينا به بأبي مريم عبد الله بن عبد الرحمن. ــــ قال القاسم: قد أدركته وهو عريف بني زُبيد ــــ قال: فوقفناه فعرضنا عليه الإِسلام والنصرانية ــــ وأبوه وأمه وإخوته في النّصارى ــــ فاختار الإِسلام فحزْناه إلينا، ووثب عليه أبوه وأمه وإخوته يجاذبوننا حتى شقَّقوا عليه ثيابه، ثم هو اليوم عريفنا كما ترى ــــ فذكر الحديث.

نامه عمر رضی الله عنه به عمرو بن العاص درباره جزیه و اسیران جنگ
ابن جریر طبرى (227/4) از زیادبن جَزء زبیدى روایت نموده كه گفت: ما اسكندریه را در زمان خلافت حضرت عمر رضی الله عنه فتح نمودیم... حدیث را ذكر نموده و در آن آمده: بعد از آن در بلهیب در انتظار رسیدن نامه عمر رضی الله عنه اقامت گزیدیم، تا این كه آن نامه به ما رسید، و عمرو رضی الله عنه آن را براى ما قرائت نمود و در آن آمده بود: 
(أما بعد: فانه جاءنى كتابك تذكر أن صاحب الاسكندریه عرض أن یعطیك الجزیه على أن ترد علیه ما أصیب من سبایا أرضه، و لعمرى، لجزیه قائمه تكون لنا و لمن بعدنا من المسلمین أحب الى من فى‏ء یقسم ثم كانه لم یكن، فاعرض على صاحب الاسكندریه أن یعطیك الجزیه ؛ على ان تخیروا من فى ایدیكم من سبیهم بین الاسلام و بین دین قومهم؛ فمن اختار منهم الاسلام فهو من المسلمین له ما لهم و علیه ماعلیهم؛ ومن اختار دین قومه وضع علیه من الجزیه ما یوضع على اهل دینه، فاما من تفرق من سبیهم بارض العرب فبلغ مكه والمدینه والیمن فانا لا نقدر على ردهم، و لا نحب ان نصالحه على امر لا نفى له به).
«اما بعد: نامه‏ات به من رسید، در آن متذكّر شده‏اى كه صاحب اسكندریه به تو پیشنهاد نموده است كه وى حاضر است در عوض استرداد اسیران سرزمینش به تو جزیه بپردازد. سوگند به جانم، جزیه پایدارى كه براى ما و مسلمانانى كه بعد از ما مى‏آیند استوار باشد، از فى‏ء كه تقسیم مى‏شود و گویى كه هیچ نبود ،نزد من بهتر است. تو نیز به صاحب اسكندریه پیشنهاد كن تا به تو جزیه بدهد، به شرط این كه اسیران در دست شما را در میان انتخاب اسلام و دین قومشان آزاد بگذارید. كسى كه اسلام را انتخاب نمود او از جمله مسلمین است، براى وى همان چیزى است كه براى مسلمانان است، و بر وى همان چیزى است كه بر مسلمانان مى‏باشد. و كسى كه دین قوم خود را اتخاب كرد، بر وى همانطورى كه بر اهل دین وى جزیه وضع مى‏شود، جزیه وضع گردد. اما آن عده از اسیران ایشان كه در سرزمین عرب پراكنده شده است، و به مكه، مدینه و یمن رسیده ما قادر بر رد نمودن آنها نیستیم، و دوست هم نداریم با وى به شرطى صلح نماییم، كه نتوانیم نسبت به آن وفادار باشیم. 
  
تذكّر آنچه در فتح اسكندریه براى اصحاب اتفاق افتاد
راوى مى‏گوید: بعد از آن عمرو رضی الله عنه كسى را نزد صاحب اسكندریه فرستاد تا محتواى نامه امیرالمؤمنین را به او برساند. راوى مى‏افزاید: صاحب اسكندریه در پاسخ گفت: من این را قبول دارم. گوید: ما همه اسیران در دست خود را جمع نمودیم، و نصارا هم جمع شدند، و ما مردانى را كه در دست داشتیم، یك یك مى‏آوردیم، و او را در میان انتخاب اسلام و نصرانیت اختیار مى‏نمودیم. اگر اسلام را انتخاب مى‏نمود، آن چنان تكبیرى مى‏گفتیم كه از تكبیرمان هنگام فتح یك قریه شدید و سخت تر مى بود، مى‏گوید: و او را به طرف خود مى‏كشیدیم. اگر نصرانیت را اختیار مى‏نمود ، نصرانى‏ها صدا برآورده و او را به سوى خود مى‏كشیدند، و ما بر او جزیه وضع مى‏كردیم، و از آن به شدت ناراحت شده و مى‏رنجیدیم، طورى كه گویى مردى از طرف ما به سوى آنها خارج شده (و كافر شده) باشد. راوى مى‏گوید: تا اختتام همین طور كار به پیش مى‏رفت، از جمله كسانى كه ما آوردیم، یكى هم ابومریم عبداللَّه بن عبدالرحمن بود، - قاسم مى‏گوید: من وى را دیدم كه سردار بنى زبید بود - مى‏گوید: ما او را آماده كردیم، و اسلام و نصرانیت را به وى عرضه داشتیم - پدر، مادر و برادرانش همه مسیحى بودند - وى اسلام را انتخاب نمود، و ما او را به سوى خودمان كشیدیم. مادر، پدر و برادرانش قصد جان وى را داشتند و مى‏خواستند او را از دست ما بیرون كنند، تا این كه لباس‏هایش را بر وى دریدند. بعد، امروز چنان كه مى‏بینى او رئیس ماست... و حدیث را ذكر نموده.

از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی

IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از ابن عباس روايت شده كه گفته است: واي از پيروي لغزشهاي عالمان‌! گفتند: لغزش عالمان چگونه است‌؟ در جواب گفت: به اين شيوه است ‌كه یک دانشمند به رأي و نظرخود چيزي را مي گويد، و آنگاه تحت تاثير رأي و نظر شخص ديگري كه نسبت به سنت رسول خدا صلی الله علیه و سلم از او عالم تر است به استناد دليل و برهان از نظر و گفتار خود پشيمان گردد، در عين حال كساني باشند كه از قول اولي او باز نگردند، و به تقليد خود ادامه دهند!

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1473
دیروز : 3590
بازدید کل: 8969230

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010