|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>اشخاص>ابراهیم بن محمد بن احمد بن ابی عون
شماره مقاله : 10191 تعداد مشاهده : 500 تاریخ افزودن مقاله : 25/3/1390
|
ابراهیم بن محمد بن احمد بن ابى عون [1] کنیه اش ابو اسحاق بود. صاحب کتاب التشبیهات. از اصحاب ابو جعفر محمد بن على شلمغانى بود که او را ابن ابى عزاقر مى گفتند و یکى از رجال مورد اعتماد او و از کسانى که در کار او غلوّ مى کرد و مدعى الوهیت او بود. ابن ابى عزاقر از یکى از قراء واسط بود به نام شلمغان. وى در بغداد پیشه دبیرى داشت. ثابت [2] گوید که محسن بن فرات را به او عنایتى بود. او را در بغداد بر جماعتى از عمال نواحى از جانب خود ریاست داد. صورت او چون صورت حلاج بود. قومى دعوى مى کردند که او خداى ایشان است و روح خداى عزّ و جل در آدم حلول کرده، سپس در شیث و در یک یک انبیا و اوصیا و امامان تا در حسن بن على عسکرى؛ آنگاه در شلمغانى حلول کرده است. کتابى نوشت به نام الحاسة السّادسة. او زنا و فجور را مباح نمود. خلیفه عباسى الراضى بالله بر او دست یافت، و در سال 322 به قتلش آورد. شلمغانى جماعتى را اغوا کرده بود از جمله ابراهیم بن ابى عون صاحب کتاب التشبیهات را. پیروانش زنان و دختران و خواهران و اموال خود را بر او مباح کرده بودند و او هر گونه که مى خواست در آنها تصرف مى نمود. شلمغانى صنعت کیمیا مى دانست. هنگامى که وى را دستگیر کردند ابراهیم بن ابى عون را نیز گرفتند و چون او را کشتند از ابراهیم خواستند که او را دشنام دهد و بر او آب دهان اندازد ابراهیم از ترس بر خود بلرزید پس او را نیز کشتند. ابراهیم از اهل ادب بود و داراى تألیفاتى ولى ناقص العقل و متهوّر بود. ثابت گوید: گویند ابو جعفر محمد بن على شلمغانى معروف به ابن ابى عزاقر دعوى ربوبیت کرد. چون گرفتار آمد او را با ابراهیم بن محمد بن ابى النجم معروف به ابن ابى عون که به او گرویده بود تازیانه زدند و سر بریدند و بر دار کردند، سپس پیکرهایشان را سوختند. این واقعه در روز سه شنبه اول ذو القعده سال 322 اتفاق افتاد، من این مطلب را از خط ثابت نقل کردم. از آثار اوست: کتاب النواحى و البلدان، کتاب الجوابات المسکته، کتاب التشبیهات، کتاب بیت مال السّرور، کتاب الدواوین و کتاب الرسائل. مرزبانى گوید [3]: ابو عون احمد بن ابى النجم کاتب انبارى، از موالى بنى سلیم بود، ابو عون و دو عم او صالح و ماجد پسران ابو النجم شاعر بودند و ماجد را ابو الدّمیل مى گفتند. ابو عون در وصف حاتم بن الفرج گوید [4]: فحاتم الجود أخو طی ...و کان هذا حاتم البخل ابو محمد عبد الله بن احمد فرغانى [5] گوید: ابن ابى عون یکى از سران و سروران بود. از کسانى که ابو الهیثم عباس بن محمد بن ثوابه او را به خود نزدیک کرده و مال بسیار به او رسانده بود. هنگامى که ابو الهیثم را گرفتند ابن ابى عون در زمره دشمنان او در آمد. در حالى که ابو الهیثم او را نیک مى شناخت و به فسق و ظلم او آگاهى داشت. خداوند ابن ابى عون را بر او مسلط ساخت همچنان که او ابن ابى عون را بر مردم مسلط نموده بود. من در مرو نامه اى خواندم که از بغداد، امیر المؤمنین الراضى بالله به ابو الحسین نصر بن احمد سامانى به خراسان نوشته بود در باب قتل عزاقرى آنچه را مربوط به ابن ابى عون بود از آن خلاصه کردم. [6]
________ [1] شرح حال ابو عون در الفهرست: 164، معجم البلدان در ماده شلمغانى، تاریخ ابن اثیر 8: 290، الانساب و اللباب «الشلمغانى»، ابن خلکان 2: 155، مختصر ابى الفداء 2: 80 آمده است، معرى نیز در رسالة الغفران: 455 از او یاد کرده است. [2] مراد ثابت بن سنان الطبیب است، صاحب التاریخ، از حدود سال 290 تا زمان وفاتش سال 363. خواهر زاده اش هلال بن المحسن ذیلى بر آن نوشته است. [3] نقل از معجم الشعر است. صفدى هم در الوافى 8: 209/210 بدان اشارت دارد. [4] حاصل معنى: حاتم بخشنده از قبیله طى بود و این یک حاتم بخل و خست است. [5] او مورخى است که ذیل تاریخ طبرى را نوشته، وفات او در سال 362 بود. سپس پسرش احمد ذیلى بر تاریخ پدر نوشت. وى نیز متوفاى سال 398 بود. [6] این نامه در معجم الادبا آمده است، صفحه 188، چاپ احسان عباس و صفحه 238، چاپ مارگلیوث. مترجم.
منبع: ترجمه معجم الادباء، اثر ياقوت حموى (وفات مؤلف: 626 هـ. ق)، مترجم عبد المحمد آيتى، چاپ اول، انتشارات سروش، تهران، 1423 هـ ق.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|