|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>قصص قرآن>یارد بن مهلائیل
شماره مقاله : 10204 تعداد مشاهده : 546 تاریخ افزودن مقاله : 29/3/1390
|
سخن درباره يرد گفته شده است كه مادر يارد بن مهلائيل، سمعن، دختر براكيل بن محويل بن حنوخ بن قين بن آدم بوده است. يارد هنگامى زاده شد كه از عمر آدم چهار صد و شصت سال مىگذشت. در روزگار او بتپرستى رواج يافت و گروهى از خداپرستى برگشتند. بعد، يرد- به گفته ابن اسحاق- هنگامى كه صد و شصت و دو سال داشت با بركتا زناشوئى كرد كه دختر درمسيل بن محويل بن حنوخ بن قين بن آدم بود. بركتا براى او حنوخ را زاد كه همان ادريس پيغمبر است و نخستين پيغمبر از فرزندان آدم است كه مقام پيامبرى و نويسندگى با قلم بدو بخشيده شد. نخستين كسى است كه به دانشهاى ستاره شناسى و حساب روى آورد و فرزانگان يونان او را هرمس حكيم مىنامند. و او در نزدشان بسيار گرامى است. يرد پس از ولادت ادريس هشتصد سال زيست. درين مدت پسران و دخترانى آورد و عمر او بر رويهم نهصد و شصت و دو سال بود. گفته شده است كه سى صحيفه بر ادريس فرود آمد. او نخستين كسى است كه در رهنمائى مردم به راه خدا كوشيد و جامه بريد و درزيگرى كرد. و نخستين كسى است كه فرزندان قابيل را ربود و گرفتار ساخت. او وصى پدر خود يرد بود تا اندرزهائى را كه پدران يرد به او، يا برخى از آنان به برخى ديگر داده بودند، به كار برد. آدم ابو البشر هنگامى درگذشت كه از عمر ادريس سيصد و هشت سال سپرى شده بود. ادريس مردم خود را فرا خواند و پند داد و فرمود كه خدا را فرمان برند و از شيطان روى بگردانند و با فرزندان قابيل در نياميزند. ولى آنان سخنان او را نپذيرفتند. در تورات است كه خدا ادريس را هنگامى از جهان برد كه سيصد و شصت و پنج سال از عمرش گذشته و از عمر پدرش پانصد و بيست و هفت سال سپرى شده بود. پس از درگذشت او، پدرش چهارصد و سى و پنج سال ديگر بزيست و بر رويهم نهصد و شصت و دو سال زندگى كرد. پيامبر، صلى الله عليه و سلم، فرمود: «اى ابو ذر، چهار تن از پيغمبران سريانى بودند: آدم و شيث و نوح و حنوخ. و اين حنوخ (ادريس) نخستين كسى است كه با قلم نوشت و خداوند صحيفه بر او فرو فرستاد.» و گفته شده است كه خدا او را براى همه مردم روى زمين- كه در روزگار او مىزيستند- به پيامبرى برانگيخت و دانش گذشتگان را در او گرد آورد و سى صحيفه نيز بر آن افزود. برخى گفتهاند: بيوراسب در روزگار ادريس به فرمانروائى رسيد چون به جادوگرى شمهاى از سخنان آدم را به دست آورده بود و آنها را به كار مىبست. متن عربی: ذكر يرد وقيل يارد بن مهلائيل أمّه خالته سمعن ابنة براكيل بن محويل بن حنوخ بن قين بن آدم، ولد بعدما مضى من عمر آدم أربعمائة سنة وستون سنة، وفي أيامه عملت الأصنام وعاد من عاد عن الاسلام، ثم نكح يرد، في قول ابن اسحاق، وهو ابن مائة واثنتين وستين سنة، بركتا ابنة الدرمسيل بن محويل بن خنوخ بن قين بن آدم، فولدت له خنوخ، وهو إدريس النبيّ، فكان أول بني آدم أعطي النبّوة وخط بالقلم، وأول من نظر في علوم النجوم والحساب، وحكماء اليونانيين يسمونه هرمس الحكيم، وهو عظيم عندهم، فعاش يرد بعد مولد إدريس ثمانمائة سنة، وولد له بنون وبنات، فكان عمره تسعمائة سنة واثنتين وستين سنة، وقيل: أنزل على إدريس ثلاثون صحيفة، وهو أول من جاهد في سبيل الله وقطع الثياب وخاطها، وأوّل من سبى من ولد قابيل بن آدم فاسترقَّ منهم، وكان وصيّ والده يرد فيما كان آباؤه وصّوا به إليه وفيما أوصى بعضهم بعضاً، وتوفي آدم بعد أن مضى من عمر إدريس ثلاثمائة وثماني سنين، ودعا إدريس قومه وعظهم وأمرهم بطاعة الله تعالى ومعصية الشيطان وأن لا يلابسوا ولد قابيل، فلم يقبلوا منه. قال: وفي التوراة أن الله رفع إدريس بعد ثلاثمائة سنة وخمس وستين سنة من عمره، وبعد أن مضى من عمر أبيه خمسمائة سنة وسبع وعشرون سنة، فعاش أبوه بعد ارتفاعه أربعمائة وخمساً وثلاثين سنة تمام تسعمائة واثنتين وستين سنة. قال النبي، صلى الله عليه وسلم: يا أبا ذرّ من الرسل أربعة سريانيون: آدم وشيث ونوح وخنوخ، وهو أول من خط بالقلم، وأنزل الله عليه ثلاثين صحيفة، وقيل: إن الله أرسله إلى جميع أهل الأرض في زمانه، وجمع له علم الماضين وزاده ثلاثين صحيفة، وقال بعضهم: ملك بيوراسب في عهد إدريس، وكان قد وقع عليه من كلام آدم، فاتخذه سحراً، وكان بيوراسب يعمل به، يارد بياء معجمة باثنتين من تحتها، وراء مهملة، وذال معجمة، وحنوخ بحاء مهملة مفتوحة، ونون بعدها واو، وخاء معجمة، وقيل: بخائين معجمتين).
از کتاب: كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.ُّّ
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|