|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاريخ>تاریخ ایران>فریدون
شماره مقاله : 10215 تعداد مشاهده : 386 تاریخ افزودن مقاله : 29/3/1390
|
پادشاهى فريدون او فريدون، پسر اثغيان است كه از فرزندان جمشيد ميباشد. برخى از نسب شناسان ايرانى عقيده دارند كه نوح همين فريدون است كه بر ضحاك پيروزى يافت و اورنگ فرمانروائى را از او گرفت. برخى ديگر از ايشان پنداشتهاند كه فريدون همان ذو القرنين مصاحب ابراهيم است كه در فرمودههاى گرامى قرآن، خداوند از او ياد كرده است. من اين يادآورى را تنها از آن رو در اين جا مىكنم كه داستان فريدون از نظر سه فرزندى كه داشت- به گونهاى كه قريبا شرحش خواهد آمد- همچنين به سبب نيكى رفتار او، همانند داستان نوح مىباشد. نابودى ضحاك نيز به دست فريدون انجام يافته و اين را هم گفتهاند كه ضحاك به دست نوح كشته شده است. اما بقيه نسب شناسان ايرانى، همه دودمان فريدون را به جمشيد پادشاه مىرسانند. فريدون به ده پشت به جمشيد نسب مىرساند. پدران و نياكان فريدون كه ميان او و جمشيد ده تن بودند همه از بيم ضحاك اثغيان ناميده مىشدند و تنها راه تميز و تشخيص آنها از يك ديگر به وسيله لقبهائى بود كه داشتند. مثلا يكى از آنها اثغيان صاحب گاو سرخ و ديگرى اثغيان صاحب گاو سپيد و سياه خوانده مىشد. همچنين ديگران را بدين لقبها مىناميدند. فريدون نخستين كسى بود كه پيلان را رام كرد و بر آنها سوار شد، استر را نيز از اسب و خر پديد آورد. از غار و كبوتر بهره برد. و نيز به كشت و پرورش ترياك پرداخت. همچنين به دادرسى پرداخت و داد ستمديدگان بداد. مردم را به بندگى و پرستش خداوند واداشت و فرمود كه دادگسترى و نيكوكارى پيشه سازند. زمين و چيزهاى ديگرى كه ضحاك به ناروا از مردم گرفته بود، همه را به صاحبانش باز داد جز چيزهائى را كه صاحبش يافت نمىشد و آنها را وقف تنگدستان كرد. همچنين گفته شده است: فريدون نخستين كسى است كه صوفى ناميده شد و نخستين كسى است كه به دانش پزشكى توجه كرد. فريدون سه پسر داشت: بزرگترين پسر او: شرم (سلم). دومين پسر او: طوج (تور) سومين پسر او: ايرج. و چون مىترسيد كه پس از مرگ او ميان اين سه پسر اختلاف افتد، قلمرو فرمانروائى خود را ميان ايشان به سه بخش تقسيم كرد. و نام هر بخش را روى يك تير نوشت. آنگاه به هر يك از سه پسر خود فرمود كه يكى از آن تيرها را برگيرد. بدين گونه، روم و سرزمين عرب به سلم، تركستان و چين به تور، و عراق و سند و هند و حجاز و جاهاى ديگر به ايرج رسيد. ايرج سومين فرزند فريدون بود و فريدون دوستش مىداشت. از اين رو افسر و اورنگ خود را بدو بخشيد. پس از درگذشت فريدون، در ميان پسران او، بعد هم در ميان فرزندان ايشان، دشمنى افتاد. كار دشمنى و رشك و كينهتوزى در ميانشان همچنان بالا مىگرفت تا اين كه تور و سلم به برادر خود، ايرج، تاختند و او و دو پسرش را كشتند و به سرزمينى كه زير فرمان ايرج بود دست يافتند و آن را ميان خود تقسيم كردند و تا سيصد سال در آن جا به فرمانروائى پرداختند. فريدون، از فرزندان نمرود و نبط و ديگران هر كه را كه در سرزمين سواد مانده بود، همچنان تعقيب كرد تا بر همه بزرگان ايشان دست يافت و آثارشان را از ميان برد. مدت پادشاهى فريدون پانصد سال بود. متن عربی: ذكر ملك أفريدون وهو أفريدون بن اثغيان، وهو من ولد جم شيد، وقد زعم بعض نسّابة الفرس أن نوحاً هو أفريدون الذي قهر الضحّاك وسلبه ملكه، وزعم بعضهم أنّ أفريدون هو ذو القرنين صاحب إبراهيم الذي ذكره الله في كلامه العزيز، وإنما ذكرته في هذا الموضع لأن قصته في أولاده الثلاثة شبيهة بقصة نوح على ما سيأتي ولحسن سيرته وهلاك الضحّاك على يديه ولأنه قيل إنّ هلاك الضحّاك كان على يد نوح. وأما باقي نسابة الفرس فإنهم ينسبون أفريدون إلى جم شيد الملك، وكان بينهما عشرة آباء كلهم يسمى اثغيان خوفاً من الضحّاك، وإنما كانوا يتميزون بألقاب لقبوها، فكان يقال لأحهم اثغيان صاحب البقر الحمر واثغيان صاحب البقر البلق وأشباه ذلك، وكان أفريدون أول من ذلّل الفيلة وامتطاها ونتج البغال واتخذ الإوز والحمام وعلم الترياق وردّ المظالم وأمر النّاس بعبادة الله والإنصاف والإحسان، وردّ على الناس ما كان الضحّاك غصبه من الأرض وغيرها إلاّ ما لم يجد له صاحباً فإنه وقفه على المساكين. وقيل: إنه أول من سمّي الصوفي، وهو أوّل من نظر في علم الطبّ، وكان له ثلاثة بنين، اسم الأكبر شرم، والثاني طوج، والثالث إيرج، فخاف أن يختلفوا بعده فقسم ملكه بينهم أثلاثاً وجعل ذلك في سهام كتب أسماءهم عليها وأمر كلّ واحد منهم فأخذ سهماً، فصارت الروم وناحية العرب لشرم، وصارت الترك والصين لطوج، وصارت العراق والسند والهند والحجاز وغيرها لإيرج، وهو الثالث، وكان يحبّه، وأعطاه التاج والسرير، ومات أفريدون ونشبت العداوة بين أولاده وأولادهم من بعدهم، ولم يزل التحاسد ينمو بينهم إلى أن وثب طوج وشرم على أخيهما إيرج فقتلاه وقتلا ابنين كانا لإيرج وملكا الأرض بينهما ثلاثمائة سنة، ولم يزل أفريدون يتبع من بقي بالسواد من آل نمرود والنبط وغيرهم حتى أتى على وجوههم ومحا أعلامهم، وكان ملكه خمسمائة سنة. از کتاب: كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|