|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > یوم مروت
شماره مقاله : 10390 تعداد مشاهده : 329 تاریخ افزودن مقاله : 4/5/1390
|
روز مروت
روز مروت، روز پيكار تميم و عامر بن صعصعه است. سبب اين پيشآمد آن بود كه قعنب بن عتاب رياحى و بحير بن عبد الله بن سلمه عامرى در عكاظ به هم رسيدند. بحير از قعنب پرسيد: «اسب سپيد خود را چه كردى؟» جواب داد: «آنرا دارم. منظورت از اين پرسش چيست؟» گفت: «آخر اين اسب بود كه ترا فلان روز از چنگ من رهانيد!» قعنب از شنيدن اين سخن رنجيد و خشمگين شد و در نتيجه، آن دو يك ديگر را ناسزا گفتند و درباره هم نفرين كردند كه خدا مرگ دروغگو را به دست راستگو قرار دهد. از اين مشاجره مدتى گذشت تا وقتى كه بحير مردان عامر را گرد آورد و بر بنى عنبر بن عمرو بن تميم، كه از جايگاه خود دور فتاده بودند و در ارم الكلبه به سر مىبردند، حملهور گرديد و بدون اينكه جنگ سختى بكند، شترانشان را گرفت و زنانشان را اسير كرد. بنى عنبر كه چنين آسيبى ديده بود به فرياد خواهى برخاست و از قبيله ديگر يارى جست و در نتيجه، بنى عنبر بن عمرو بن تميم، و بنى مالك بن حنظلة بن مالك بن زيد مناة بن تميم، و بنى- يربوع بن حنظله سوار شدند و به جست و جوى بحير پرداختند. قبيله بنى عنبر بن عمرو بن تميم پيشتر از دو قبيله ديگر مىرفت. بحير، هنگامى كه به سرزمين مروت رسيد، از پيروان خود پرسيد: «اى فرزندان عامر، بنگريد كه آيا چيزى مىبينيد؟» جواب دادند: «سوارانى را مىبينيم كه پيش مىآيند و نيزههاى خود را بر شانه اسبان خود بستهاند.» گفت: «اينها خاندان عمرو بن تميم هستند و اهميتى ندارند.» چيزى نگذشت و زد و خورد كوتاهى ميانشان روى داد و از هم جدا شدند. اندكى پس از رفتن آنان، بحير باز از پيروان خود پرسيد: «اى فرزندان عامر، بنگريد كه آيا چيزى مىبينيد؟» جواب دادند: «سوارانى را مىبينيم كه نيزههاى خود را راست نگاه داشتهاند.» گفت: «اينها فرزندان مالك بن حنظله هستند و اهميتى ندارند.» ديرى نگذشت كه بنى مالك نيز رسيد و با بحير و يارانش زد و خوردى كرد و گذشت. مدتى بعد، بحير باز از كسان خود پرسيد: «اى فرزندان عامر، بنگريد كه آيا چيزى مىبينيد.» جواب دادند: «سوارانى را مىبينيم كه نيزهاى با خود ندارند. گوئى خردسالانى هستند كه بر اسب سوارند.» گفت: «اينان جنگجويان قبيله يربوع هستند و نيزههاى ايشان ميان دو گوش اسبانشان قرار دارد. زنهار، كه با آمدن آنها مرگ ناگهانى نيز به شما روى مىآورد. بايد سخت پايدارى كنيد وگرنه راههائى نخواهيد يافت.» از بنى يربوع نخستين كسى كه به پيكار پرداخت، نعيم بن عتاب بود كه بر مثلم قشيرى حمله برد و او را اسير كرد. همچنين قشير بر دو كس بن واقد بن حنوط حملهور گرديد و او را كشت. نعيم المصفى القشيرى را نيز اسير كرد و به قتل رساند. كدام اين بجيله مازنى بر بحير تاخت و با او گلاويز شد. در اين هنگام قعنب كه جز بحير هيچ كس ديگر را نمىطلبيد، همينكه ديد بحير با كدام گلاويز شده، به سوى آن دو رفت. كدام گفت: «اى قعنب، اين اسير من است.» قعنب گفت: «اى مازنى، او دست بدار، وگرنه با شمشير سر از تنت بر مىدارم.» كدام نيز از او دست برداشت و قعنب بر بحير پريد و بدو ضربتى زد و او را كشت. قعنب همچنين بر صهبان حملهور شد- كه مادرش خانمى مازنى بود- و او را اسير كرد. خاندان مازن بدو گفتند: «اى قعنب، تو اسير ما را كشتى. اكنون برادرزاده ما را به جاى او به ما ببخش.» قعنب نيز صهبان را بر جاى بخير به آنان بخشيد و آنها بدين امر راضى شدند. جنگاوران يربوع با اين پيروزى دارائى بنى عنبر و اسيرانشان را از بنى عامر پس گرفتند و بازگشتند. - بحير به فتح باء و كسر حاء است. ابن اثير * متن عربی:
يوم المروت وهو يوم بين تميم وعامر بن صعصعة. وكان سببه أنه التقى قعنب بن عتاب الرياحي وبحير بن عبد الله بن سلمة العامري بعكاظ، فقال بحير لقعنب: ما فعلت فرسك البيضاء ؟ قال: هي عندي، وماسؤالك عنها ؟ قال: لأنها نجتك مني يوم كذا وكذا، فأنكر قعنب ذلك وتلاعنا وتداعيا أن يجعل الله ميتة الكاذب بيد الصادق، فمكثا ما شاء الله. وجمع بحير بني عامر وسار بهم فأغار على بني العنبر بن عمرو بن تميم بإرم الكلبة وهم خلوفٌ، فاستاق السبي والنعم ولم يلق قتالاً شديداً، وأتى الصريخ بني العنبر بن عمرو بن تميم وبني مالك بن حنظلة بن مالك بن زيد مناة بن تميم وبني يربوع بن حنظلة، فركبوا في الطلب، فتقدمت عمرو ابن تميم. فلما انتهى بحير إلى المروت قال: يا بني عامر انظروا هل ترون شيئاً ؟ قالوا: نرى خيلاً عارضةً رماحها على كواهل خيلها. قال: هذه عمرو بن تميم وليست بشيء، فلحق بهم بنو عمرو فقاتلوهم شيئاً من قتال ثم صدروا عنهم، ومضى بحير، ثم قال: يا بني عامر انظروا هل ترون شيئاً ؟ قالوا: نرى خيلاً ناصبةً رماحها. قال: هذه مالك بن حنظلة وليست بشيء، فلحقوا فقاتلوا شيئاً من قتال ثم صدروا عنهم، ومضى بحير وقال: يا بني عامر انظروا هل ترون شيئاً ؟ قالوا: نرى خيلاً ليست معها رماح وكأنما عليها الصبيان. قال: هذه يربوع رماحها بين آذان خيلها، إياكم والموت الزؤام، فاصبروا ولا أرى أن تنجوا. فكان أول من لحق من بني يربوع الواقعة وهو نعيم بن عتاب، وكان يسمى الواقعة لبليته، فحمل على المثلم القشيري فأسره، وحملت قشير على دوكس بن واقد بن حوط فقتلوه، وأسر نعيم المصفى القشيري فقتله، وحمل كدام بن بجيلة المازني على بحير فعانقه، ولم يكن لقعنب همة إلا بحير، فنظر إليه وإلى كدام قد تانقا فأقبل نحوهما، فقال كدام: يا قعنب أسيري. فقال قعنب: ماز رأسك والسيف، يريد: يا مازني. فخلى عنه كدام وشد عليه قعنب فضربه فقتله، وحمل قعنب أيضاً على صهبان، وأم صهبان مازنية، فأسره، فقالت بنو مازن: يا قعنب قتلت أسيرنا فأعطنا ابن أخينا مكانه، فدفع إليهم صهبان في بحير، فرضوا بذلك، واستنقذت بنو يربوع أموال بني العنبر وسبيهم من بني عامر وعادوا. بحير بفتح الباء الموحدة، وكسر الحاء المهملة.
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|