|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > یوم ساحوق
شماره مقاله : 10398 تعداد مشاهده : 270 تاریخ افزودن مقاله : 5/5/1390
|
روز ساحوق
ابو عبيده گفته است: بنى ذبيان با بنى عامر- كه در ساحوق به سر مىبرد- به جنگ پرداخت. فرماندهى ذبيان را سنان بن ابو حارثه مرى بر عهده داشت و اسب و شتر و زاد و توشه كافى در اختيار مردان ذبيان گذاشت و آنان را براى هجوم به بنى عامر آماده كرد. آنان نيز شتران بسيارى از بنى عامر را ربودند و بازگشتند. چيزى نگذشت كه مردان عامر بدنبالشان شتافتند تا به ايشان رسيدند و نبردى خونين ميانشان در گرفت. ولى سرانجام فرزندان عامر شكست خوردند و مردانى از ايشان به سوى بيابان گريختند و در آن گرماى سخت، بيشترشان از تشنگى نابود شدند. مردان ذبيان، به هر عامرى كه مىرسيدند، مىگفتند: «بايست و سلاح خود را بر زمين بگذار تا جان در ببرى.» او هم اطاعت مىكرد. آن روز براى بنى عامر روزى سخت هولناك بود. عامر بن طفيل و برادرش، حكم، گريختند. حكم، هنگامى كه ديگر توانى در تن نداشت، ترسيد كه گرفتار دشمن شود. از اين رو ريسمانى به گردن خويش انداخت و از درختى بالا رفت و سر ديگرش را به شاخه درخت بست و خود را از آن حلق آويز كرد و كشت. مردى از بنى غنى نيز همانند آن كار را كرد ولى همينكه خود را از درخت آويخت پشيمان شد و به فرياد و بيتابى پرداخت تا رسيدند و نجاتش دادند و او را به سبب بيتابى و ترسى كه نشان داده بود، سرزنش كردند. عروة بن ورد عبسى درين باره گفته است: و نحن صبحنا عامرا فى ديارها علالة ارماح و ضربا مذكرا بكل رقاق الشفرتين مهند و لدن من الخطى قد طر اسمرا عجبت لهم اذ يخنقون نفوسهم و مقتلهم تحت الوغى كان اجدرا *
متن عربی:
يوم ساحوق قال أبو عبيدة: غزت بنو ذبيان بني عامر وهم بساحوق، وعلى ذبيان سنان بن أبي حارثة المري، وقد جهزهم وأعطاهم الخيل والإبل وزودهم، فأصابوا نعماً كثيرة وعادوا، فلحقتهم بنو عامر واقتتلوا قتالاً شديداً. ثم انهزمت بنو عامر وأصيب منهم رجالٌ وركبوا الفلاة، فهلك أكثرهم عطشاً، وكان الحر شديداً، وجعلت ذبيان تدرك الرجل منهم فيقولون له: قف ولك نفسك وضع سلاحك، فيفعل. وكان يوماً عظيماً على عامر، وانهزم عامر ابن الطفيل وأخوه الحكم، ثم إن الحكم ضعف وخاف أن يؤسر فجعل في عنقه حبلا وصعد إلى شجرة وشده ودلى نفسه فاختنق، وفعل مثله رجلٌ من بني غني، فلما ألقى نفسه ندم فاضطرب، فأدركوه وخلصوه وعيروه يجزعه؛ وقال عروة بن الورد العبسي في ذلك: ونحن صبحنا عامراً في ديارها ... علالة أرماحٍ وضرباً مذكّرا بكلّ رقاق الشفرتين مهنّدٍ ... ولدنٍ من الخطيّ قد طرّ أسمرا عجبت لهم إذ يخنقون نفوسهم ... ومقتلهم تحت الوغى كان أجدرا
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|