Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

علي رضی الله عنه  به روايت از رسول

‎الله  صلی الله علیه و سلم  مي‌گويد ايشان فرمودند: «أُعْطِيتُ مَا لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ مِنَ الأَنْبِيَاءِ»، فَقُلْنَا مَا هُوَ يَا رَسُولَ الله، فَقَالَ: «نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، وأُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الأَرْضِ، وسُمِّيْتُ أَحْمَدَ، وَجُعِلَتْ لِي التُّرَابُ طَهُوراً، وَجُعِلَتْ أُمَّتِي خَيْرَ الأُمَمِ». (به من چيزهايي داده شده‌است كه به هيچ‌يك از پيامبران داده نشده‌است، گفتم: اي رسول خدا، آنها چه هستند؟ فرمود: خدا رُعب و هراس از مرا در دل دشمنانم انداخت و با آن یاریم کرد و به من كليدهاي زمين داده شده، به اسم ‌احمد نام گذاري شدم، خاك برايم وسيله پاك كننده قرار داده شده و امتم بهترين امّتها قرار داده شده ‌است.
صحيح بخاري، ش335

 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>علاء الدین کیقباد > دست یافت وی بر ارزنگان

شماره مقاله : 10463              تعداد مشاهده : 339             تاریخ افزودن مقاله : 10/5/1390

دست يافتن كيقباد بر ارزنگان‏
در اين سال [ششصد و بيست و پنجم هجرى قمرى]‏علاء الدين كيقباد بن كيخسرو بن قلج ارسلان كه صاحب قونيه و اقصرا و ملطيه و شهرهاى ديگرى از روم شرقى بود، ارزنگان را گرفت.
سبب دست يابى او بر اين شهر آن بود كه بهرامشاه، صاحب ارزنگان، كه در آن جا مدتى دراز فرمانروائى كرده و سالهاى عمرش از شصت گذشته بود، وفات يافت.
او در فرمان قلج ارسلان بود و پس از قلج ارسلان نيز همچنان از فرزندان وى فرمانبردارى مى‏كرد.
پس از درگذشت بهرامشاه، پسرش علاء الدين داود شاه به جايش نشست.
كيقباد براى داود شاه پيام فرستاد و از او خواست كه لشكرى بسيج كند و خود نيز با آن لشكر به حضور وى بيايد تا با هم به ارزن الروم بروند و آن جا را محاصره كند.
داود شاه خواست او را عملى كرد و همراه لشكرى كه فراهم آورده بود پيش او رفت.
كيقباد، همينكه داود شاه به حضورش رسيد، او را دستگير كرد و شهر ارزنگان را از او گرفت.
داود شاه دژى داشت كه از بلندترين دژها به شمار مى‏رفت و كماخ نام داشت.
نگهبان اين دژ از گماشتگان داود شاه بود.
كيقباد، فرمانرواى روم، لشكرى را بدان دژ فرستاد تا آن را محاصره كنند و بگيرند.
ولى اين لشكر نتوانست بدان دژ نزديك شود زيرا بسيار بلند و بزرگ بود و ساكنانش نيز از آن به خوبى دفاع مى‏كردند.
بنابر اين كيقباد داود شاه را تهديد كرد كه اگر دژ كماخ را تسليم نكند زيان خواهد ديد.
داود شاه نيز به نماينده‏اى كه در آن دژ داشت پيام فرستاد و ازو خواست كه قلعه را تسليم كند.
نماينده او هم قلعه را به كيقباد تسليم كرد.
كيقباد پس از اين پيروزى بر آن شد كه به ارزن الروم رود تا آن جا را بگيرد.
فرمانرواى ارزن الروم پسر عموى وى، طغرل شاه بن قلج ارسلان، بود.
طغرل شاه همينكه خبر حركت كيقباد را شنيد، دست توسل به دامن امير حسام الدين على حاجب، نماينده ملك اشرف در خلاط، زد و از او كمك خواست و آمادگى خويش را براى فرمانبردارى از ملك اشرف اظهار داشت.
حسام الدين با لشكريانى كه در اختيار داشت و آنان را از شام و ديار جزيره گرد آورده بود براى كمك به طغرل شاه حركت كرد زيرا مى‏ترسيد كه اگر كيقباد، فرمانرواى روم شرقى، ارزن الروم را بگيرد گستاخ‏تر شود و به پيشروى خود ادامه دهد و به خلاط حمله برد.
از اين رو حسام الدين حاجب براى حفظ خلاط رهسپار روم شد.
كيقباد همينكه از رسيدن لشكريان حسام الدين آگاهى يافت، انديشه تصرف ارزن الروم را از سر بدر كرد و از ارزنگان به شهرهاى خود رفت.
در همين احوال نيز بدو خبر رسيده بود كه روميان كافرى كه در همسايگى شهرهاى وى به سر مى‏بردند يكى از دژهاى وى را كه صنوب نام داشت گرفته‏اند.
صنوب از استوارترين دژها به شمار مى‏رفت و به درياى سياه مسلط بود.
كيقباد همينكه به شهرهاى خود رسيد، لشكر خويش را به صنوب فرستاد.
اين لشكر آن دژ را از سوى خشكى و دريا محاصره كرد و از روميان گرفت.
آنگاه بنابر شيوه هميشگى خود به انطاكيه رفت تا زمستان را در آن جا بگذراند.
*
متن عربی:

ذكر ملك كيقباذ أرزنكان
وفي هذه السنة [خمس وعشرين وستمائة] ملك علاء الدين كيقباذ بن كيخسرو بن قلج أرسلان، وهو صاحب قونية، وأقصرا، وملطية، وغيرها من بلاد الروم، أرزنكان.
وسبب ملكه إياها أن صاحبها بهرام شاه كان قد طال ملكه لها، وجاوز ستين سنة، توفي ولم يزل في طاعة قلج أرسلان وأولاده بعده، فلما توفي ملك بعده ولده علاء الدين داود شاه، فأرسل إليه كيقباذ يطلب منه عسكراً ليسير معه إلى مدينة أرزن الروم ليحصرها، ويكون هو مع العسكر، ففعل ذلك، وسار في عسكره إليه، فلما وصل قبض عليه، وأخذ مدينة أرزنكان منه، وله حصن من أمنع الحصون اسمه كماخ، وفيه مستحفظ لداود شاه، فأرسل إليه ملك الروم يحصره، فلم يقدر العسكر على القرب منه لعلوه وارتفاعه وامتناعه، فتهدد داود شاه إن لم يسلم كماخ، فأرسل إلى نائبه في التسليم، فسلم القلعة إلى كيقباذ.
وأراد كيقباذ المسير إلى أرزن الروم ليأخذها وبها صاحبها ابن عمه طغرل شاه بن قلج أرسلان، فلما سمع صاحبها بذلك أرسل إلى الأمير حسام الدين علي، النائب عن الملك الأشرف بخلاط، يستنجده، وأظهر طاعة الأشرف، فسار حسام الدين فيمن عنده من العساكر، وكان قد جمعها من الشام، وديار الجزيرة، خوفاً من ملك الروم، خافوا أنه إذا ملك أرزن الروم يتعدى، ويقصد خلاط، فسار الحاجب حسام الدين إلى الروم ومنع عنها.
ولما سمع كيقباذ بوصول العساكر إليها لم يقدم على قصدها، فسار من أرزنكان إلى بلاده، وكان قد أتاه الخبر أن الروم الكفار المجاورين لبلاده قد ملكوا منه حصناً يسمى صنوب، وهو من أحصن القلاع، مطل على البحر السياه بحر الخزر، فلما وصل إلى بلاده سير العسكر إليه وحصره براً وبحراً، فاستعاده من الروم، وسار إلى أنطاكية ليشتي بها على عادته.


از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى و على هاشمى حائرى ، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.

مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال يعقوب بن المسيب : دخل المطلب بن حنظب على سعيد بن المسيب في مرضه وهو مضطجع فسأله عن حديث، فقال: أقعدوني فأقعدوه، قال: «إني أكره أن أحدث حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم وأنا مضطجع». الحلية الأولیاء؛ أبي نعيم اصفهانی. یعقوب پسر مسیب می گوید: مطلب بن حنظب به عیادت سعید بن مسیب رفت و دید که او بر پهلو خوابیده است، مطلب از وی درباره حدیثی پرسید، سعید گفت: مرا بنشانید، او را نشاندند، سپس فرمود: «من ناپسند می دانم که در حالت خوابیده حدیث رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بازگو نمایم».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 20490
دیروز : 5614
بازدید کل: 8810649

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010