|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>ملک کامل محمد بن ملک عادل > خروج وی از مصر به سوی شام
شماره مقاله : 10464 تعداد مشاهده : 348 تاریخ افزودن مقاله : 10/5/1390
|
خروج ملك كامل در اين سال، در ماه شوال، ملك كامل محمد پسر ملك عادل، فرمانرواى مصر، از مصر بيرون رفت و روانه شام گرديد تا به بيت المقدس رسيد كه خداوند پاسدارش باد و آنرا هميشه دار الاسلام قرار دهاد. سپس از آن جا حركت كرد و به شهر نابلس روى آورد و سراسر آن شهركها را احاطه نمود. چون آن نواحى از توابع دمشق بود، پسر ملك معظم كه فرمانروائى دمشق را داشت، همينكه خبر پيشروى ملك كامل را شنيد ترسيد كه به راه خود ادامه دهد و به دمشق بيايد و دمشق را از او بگيرد. اين بود كه براى عموى خويش، ملك اشرف، پيام فرستاد و از او يارى خواست و تقاضا كرد كه به دمشق پيش وى بيايد. ملك اشرف نيز تنها با اندكى از برگزيدگان سپاه خويش بدان سو روانه شد و وارد دمشق گرديد. ملك كامل كه خبر ورود ملك اشرف را شنيد انديشهاى را كه داشت به كار نبست زيرا مىدانست كه اين شهر بسيار استوار و مستحكم است و در آن جا كسانى هستند كه در برابر وى ايستادگى خواهند كرد و شهر را نگاه خواهند داشت. ملك اشرف براى او پيام فرستاد و به دلجوئى از او پرداخت و بدو خبر داد كه به دمشق نيامده مگر براى فرمانبردارى از او و همآهنگى با انديشهها و خواستهاى او و همدستى با او براى جلوگيرى از تاخت و تاز فرنگيان در شهرها. ملك كامل در پاسخ گفت: «من نيز بدين شهرها نيامدم مگر به خاطر فرنگيان. زيرا در اين شهرها كسى نبود كه از دست درازى ايشان جلوگيرى كند. آنها صيدا و قسمتى از قيساريه را تعمير كردند و كسى مانع كارشان نشد. تو مىدانى كه عموى ما، صلاح الدين ايوبى، بيت المقدس را گشود و با اين پيروزى كارى كرد كه در طى قرنها و گذشت روزگاران مردم از ما به نيكى ياد كنند. اينك اگر فرنگيان آن را بگيرند و ما نتوانيم آن را نگاه داريم، اين شكست مايه بدگوئىهائى درباره ما خواهد شد كه مخالف ذكر خيرى است كه عموى ما وسيلهاش را براى ما فراهم آورد. آن وقت در پيش خداى بزرگ و بندگان خدا ديگر چه آبروئى براى ما باقى خواهد ماند؟ بعد هم فرنگيان به آنچه گرفتهاند قانع نخواهند ماند و دست طمع به سوى شهرهاى ديگر دراز خواهند كرد. به هر صورت، اكنون كه تو اينجا آمدهاى من به مصر برمىگردم. تو اين شهرها را نگاه دار. من هم كسى نيستم كه دربارهام گفته شود كه برادرم را محاصره كرده و با او جنگ كردهام. خدا نكند كه من چنين باشم.» سپس از نابلس به سوى سرزمين مصر برگشت و در تل العجول فرود آمد. ملك اشرف و همه مردمى كه در شام بودند از رفتن او بيمناك شدند و دانستند كه اگر او باز گردد، فرنگيان بر بيت المقدس و نواحى مجاور آن، كه مدافع و نگهبانى ندارد، چيره خواهند شد. اين بود كه ميان ملك اشرف و ملك كامل پيك و پيامهائى رد و بدل گرديد، و سرانجام ملك اشرف شخصا پيش برادر خود، ملك كامل، رفت. در شب عيد قربان بدو رسيد و در نزدش حضور يافت و او را از برگشتن به مصر بازداشت. بنابر اين دو برادر در جائى كه بودند ماندند. *
متن عربی:
ذكر خروج الملك الكامل في هذه السنة [خمس وعشرين وستمائة]، في شوال، سار الملك الكامل محمد ابن الملك العادل، صاحب مصر، إلى الشام، فوصل إلى البيت المقدس، حرسه الله تعالى، وجعله دار الإسلام أبداً؛ ثم سار عنه، وتولى بمدينة نابلس، وشحن على تلك البلاد جميعها، وكانت من أعمال دمشق، فلما سمع الأشرف يستنجده، ويطلبه ليحضر عنده بدمشق، فسار إليه جريدة، فدخل دمشق. فلما سمع الكامل بذلك لم يتقدم لعلمه أن البلد منيع، وقد صار به من يمنعه ويحميه؛ وأرسل إليه الملك الأشرف يستعطفه، ويعرفه أنه ما جاء إلى دمشق إلا طاعة له، وموافقة لأغراضه، والاتفاق معه على منع الفرنج عن البلاد، فأعاد الكامل الجواب يقول: إنني ما جئت إلى هذه البلاد إلا بسبب الفرنج، فإنهم لم يكن في البلاد من يمنعهم عما يريدونه، وقد عمروا صيدا، وبعض قيسارية، ولم يمنعوا، وأنت تعلم أن عمنا السلطان صلاح الدين فتح البيت المقدس، فصار لنا بذلك الجميل على تقضي الأعصار وممر الأيام، فإن أخذه الفرنج حصل لنا من سوء الذكر وقبح الأحدوثة ما ينقض ذلك الذكر الجميل الذي ادخره عمنا، وأي وجه يبقى لنا عند الناس وعند الله تعالى؟ ثم إنهم ما يقنعون حينئذ بمن أخذوه، ويتعدون إلى غيره، وحيث قد حضرت أنت فأنا أعود إلى مصر، واحفظ أنت البلاد، ولست بالذي يقال عني إني قاتلت أخي، وحصرته، حاشا لله تعالى. وتأخر عن نابلس نحو الديار المصرية، ونزل تل العجول، فخاف الأشرف والناس قاطبة بالشام، وعلموا أنه إن عاد استولى الفرنج على البيت المقدس وغيره مما يجاوره، لا مانع دونه، فترددت الرسل، وسار الأشرف بنفسه إلى الكامل أخيه، فحضر عنده، وكان وصلوه ليلة عيد الأضحى، ومنعه من العود إلى مصر، فأقام بمكانها.
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى و على هاشمى حائرى ، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|