|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>اشخاص>ایاس بن قتادة بن اوفی
شماره مقاله : 10519 تعداد مشاهده : 301 تاریخ افزودن مقاله : 16/5/1390
|
اياس بن قتادة بن اوفى از خاندان عبشمس بن سعد بن زيد منات بن تميم است. مادرش فارعة دختر حميرىّ بن عبادة بن نزّال بن مرة است. قتادة بن اوفى افتخار مصاحبت با رسول خدا صلى الله عليه وسلم را داشته و ميان قوم خود شريف و محترم بوده است. گويد معتمر بن سليمان، از سلمة بن علقمه براى من نقل شده كه مىگفته است اياس بن قتاده عمامه بر سر بست و مىخواست به درگاه بشر بن مروان برود، در آينه نگريست و تار موى سپيدى در چانه خويش ديد، به كنيز خود گفت آن را بچيند و چون آن را چيد موى سپيد ديگرى ديد، گفت بنگريد چه كسانى از قوم من بر در خانهاند. آنان را پيش او آوردند، به ايشان گفت: اى بنى تميم! جوانى خود را به شما ارزانى داشتم و براى شما سپرى كردم، اينك پيرى مرا براى خودم واگذاريد. اينك كه مرگ نزديك شده است نمىخواهم خود را خر زحمتكش و برآورنده نيازها بدانم. آنگاه گفت عمامه را بگشاييد و گوشهگيرى را برگزيد و فقط براى قوم خود اذان مىگفت و خدا را عبادت مىكرد و تا هنگام مرگ با هيچ دولتمردى معاشرت نكرد. گويد از زياد بن مليح جشمى شنيدم كه از گفته پدرش مىگفت كه اياس بن قتاده به روز جمعهاى از مسجد بيرون رفت ماده خرى آوردند كه سوار شود، چون پاى در ركاب نهاد به موهاى سپيد خود نگريست و گفت درود و خوشامد بر تو باد، روزگارى است كه انتظار تو را مىكشم. و به خانه برگشت و بر پهلوى راست دراز كشيد و در گذشت و اين به روزگار خلافت عبد الملك بن مروان بود. * متن عربی:
إياس بن قتادة بن أوفى [من التابعين من أهل البصرة من أصحاب عمر بن الخطاب، رضي الله تعالى عنه] من بني عبشمس بن سعد بن زيد مناة بن تميم، وأمه الفارعة بنت حميري بن عبادة بن نزال بن مرة، ولقتادة بن أوفى صحبة، وكان إياس شريفا في قومه. قال: أخبرت عن معتمر بن سليمان عن سلمة بن علقمة قال: أعتم إياس بن قتادة وهو يريد بشر بن مروان، فنظر في المرآة فإذا بشيبة في ذقنه، فقال: افليها يا جارية، ففلتها فإذا هي بشيبة أخرى، فقال: انظروا من بالباب من قومي، فأدخلوا عليه، فقال: يا بني تميم إني قد كنت وهبت لكم شبيبتي فهبوا لي شيبتي، ألا أراني حمير الحاجات وهذا الموت يقربني، ثم قال: انقضي العمامة، فاعتزل يؤذن لقومه ويعبد ربه ولم يغش سلطانا حتى مات، قال: سمعت زياد بن مليح الجشمي عن أبيه قال: خرج إياس بن قتادة من المسجد يوم الجمعة فقربوا إليه أتانا له ليركبها، فلما أغترز في الركاب نظر إلى شيبة فقال: مرحبا بك طال ما أنتظرتك! ثم انصرف فاضطجع على شقه الأيمن فمات في خلافة عبد الملك بن مروان.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|