اهلسنت و محبت آنها با اهلبیت
عقیده اهلسنت نسبت به اهلبیت است که تمام محبت اهلسنت با اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم اعم از ازواج مطهرات و خاندان حضرت علی رضیاللهعنه بر اساس اعتقاد دینی و باور قلبی میباشد، وهیچ گونه مصلحت اندیشی و بعضا خوشحال کردن افراد و دیگر منافع شخصی و دنیوی نبوده و نخواهد بود.
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» [احزاب: 33]
ترجمه: همانا خداوند اراده دارد که دور کند از شما اهلبیت، پلیدی را و شما را پاک کند یک پاک کردنی.
آیه 33 سوره احزاب در مورد فضیلت اهلبیت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم نازل شده است. مقام و مرتبه اهلبیت، برهیچ انسان مسلمان صاحب بصیرتی مخفی و پوشیده نیست.
در مورد تفسیر این آیه مبارکه، که مراد از "اهلبیت" چه کسانی هستند، اختلاف نظرهایی بین دو فرقه اسلامی "اهلسنت" و "اهل تشیع" وجود دارد. اهل تشیع این آیه را منحصر کرده و غیر از حضرت علی، حضرت فاطمه، حضرت حسن و حسین رضی الله عنهم اجمعین کسی دیگر را در اهلبیت شامل نمیکنند. اما اهلسنت در مورد تفسیر این آیه و توضیح اهلبیت، دارای وسعت دید بیشتری میباشند، آنان مصداق اصلی اهلبیت را، ازواج (همسران) پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم میدانند، زیرا در آیات قبل و بعد از این آیه، بحث در مورد همسران پیامبر میباشد. اما اهلسنت با وجود این تفسیر، به هیچ وجه این عقیده را ندارند که حضرت علی، حضرت فاطمه، حضرت حسن و حضرت حسین رضیاللهعنهم در اهلبیت داخل نیستند، بلکه آنان را نیز جزو اهلبیت دانسته و همان احترام، عقیده و ارادتی که به ازواج مطهرات پیامبر صلی اللهعلیهوسلم دارند همان عقیده را نسبت به دیگر اهلبیت پیامبر نیز دارند و محبت و عشق به این بزرگان را جزء دین میدانند، به طوری که اگر شخصی نسبت به هر کدام از اهلبیت کوچکترین بیادبی و جسارتی مرتکب شود، ایمان او را ناقص وحتی در بعضی مواقع، غیر قابل قبول میدانند زیرا بیادبی به ساحت مقدس این بندگان خاص خداوند، نوعی بیادبی به آیات قرآن و احادیث متواتر پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم محسوب میشود.
همچنین دانستن این نکته در مورد عقیده اهلسنت نسبت به اهلبیت الزامی است که تمام ابراز احساسات و اظهار محبت اهلسنت با اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم اعم از ازواج مطهرات و خاندان حضرت علی رضیاللهعنه بر اساس اعتقاد دینی و باور قلبی میباشد، وهیچ گونه مصلحت اندیشی و بعضا خوشحال کردن افراد و دیگر منافع شخصی و دنیوی نبوده و نخواهد بود؛ زیرا در عقیده و فرهنگ اهلسنت چیزی به نام "تقیه" وجود ندارد، مخصوصا در زمینه مسائل اعتقادی که وابستگی مستقیم با ایمان داشته باشند هیچ گونه مصلحت نگری در میان نمیباشد.
در این مقاله نمونههایی از دیدگاه علمای اهلسنت نسبت به اهلبیت پیامبرصلیاللهعلیهوسلم بیان میشود که این دیدگاهها نظر اجمالی اهلسنت میباشند. البته به بیان چند مورد مختصر اکتفا میشود و شما خواننده محترم "زگلستان من قیاس کن بهار مرا".
امام فخرالدین رازی رحمهالله یکی از مفسرین مشهور اهلسنت در ذیل آیه 23 سوره شوری «... قل لا أسئلکم علیه اجراً إلاّ المودّة فی القربی...» مینویسد: به عقیده من آل پیامبر کسانیاند که امورشان به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم برمیگردد و هرکس با رسولالله صلیاللهعلیهوسلم تعلق و پیوند بیشتر و کاملتری داشته باشد از آل پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به شمار میآید و ارتباط و تعلق تنگاتنگ نسبی فاطمه و علی و حسن و حسین رضیاللهعنهماجمعین با آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم از طریق روایات متواتره به اثبات رسیده است. [تفسیر کبیر27/ 166 دارالکتب العلمیه/طهران].
علامه ابنکثیر دمشقی در تفسیر آیه 33 احزاب «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً» ضمن اثبات مقام اهلبیت برای همسران پیامبر، در ادامه میفرماید: همان طور که همسران پیامبر صلیاللهعلیهوسلم جزو اهلبیت ایشان هستند، اقارب رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم یعنی حضرت علی و خاندانش نیز مشمول آیه اهلبیت قرارمیگیرند. [تفسیر ابن کثیر 3/485 دار الفکر1407هـ]
قاضی ثناءالله پانی پتی در تفسیر آیه 23 سوره شوری، ضمن اعتراض بر کسانی که این آیه را منحصر در محبت داشتن با حضرت علی و خاندان وی میدانند، در ادامه میافزاید: ما کاملا این مسأله را قبول داریم که محبت حضرت علی رضیاللهعنه و حضرت فاطمه و فرزندان آنها واجب است اما این به این معنی نیست که محبت غیر از این بزرگان، بر مسلمانان واجب نمیباشد، در حالی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم میفرمایند: «حب الأنصار آیة الإیمان و بغض الأنصار ایة النفاق» محبت با انصار نشانه ایمان و بغض با انصار نشانه نفاق است. [ نسائی. ش 5017 ، تفسیر مظهری 8/261دار احیاء التراث 1425]
همچنین صاحب تفسیرمظهری در ذیل آیه 33 سوره احزاب (حدیث کساء) - که در کتب حدیث اهلسنت مانند ترمذی حدیث شماره 3796 و صحیح مسلم حدیث شماره 2424، نقل شده است - را ذکر میکند و مفصلاً به بیان فضیلت اهلبیت پیامبرصلیاللهعلیهوسلم یعنی حضرت علی و خاندان ایشان میپردازد.[تفسیر مظهری 7/344]
علامه محمد تقی عثمانی حفظهالله در توضیح اهلبیت مینویسد:
«همسران پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم از ابتدا در اهلبیت داخل بودند، اما از آنجائی که کلمه اهلبیت معنای وسیعی دارد، این احتمال وجود داشت که حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین رضیاللهعنهم نیز در اهلبیت داخل باشند، لذا آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم برای تأکید مسأله و اینکه کلمه اهلبیت خاندان حضرت علی نیز را شامل میشود آنها را صدا فرمودند و با ردای مبارک خود، آنها را پوشانده و فرمودند: «هؤلاء اهل بیتی» و درجواب حضرت امسلمه - که یکی از ازواج مطهرات پیامبر میباشند - فرمودند:«أنت علی خیر» یعنی شما که شامل این خیر و مژده هستید و نیازی به تایید مجدّد نیست. لذا این عمل پیامبر دلالت بر ثبوت اهلبیت در حق خانواده حضرت علی رضیاللهعنه میکند نه تخصیص و انحصار آن. مطابق با احادیث پیامبر، شکی نیست که حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین رضیاللهعنهم در اهلبیت داخلاند، اما چگونه میتوان همسران پیامبر را که خداوند آنها را از اهلبیت قرار داده، از این فضیلت خارج کرد؟!» [تکمله فتح الملهم 5/57دارالقلم 1427]
محدثین اهلسنت نیز خود را از برکات و انوارات اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم بینصیب نکردهاند، آنان نیز محبت، ارادت و عقیده خود را در قالب روایت احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم از طریق بزرگان اهلبیت که احادیث آن حضرت را نقل کردهاند، نشان دادهاند. بطوری که فقط در مسند امام احمد بن حنبل از علما و فقهای بزرگ اهلسنت که مذهب حنبلی به ایشان نسبت دارد، بیش از 150 حدیث از ائمه اهلبیت نقل کرده است که حدود 55 حدیث از طریق امام محمد باقر روایت شده است.
خلاصه اینکه اهلسنت، با اهلبیت پیامبر محبت قلبی و روحی داشته و همواره با ذکر نام آنها، مجالسشان را معطر میکنند از روش زندگی آنها چگونه زیستن را میآموزند و از غیرت و شهامت آنها درس غیرت و شهامت را؛ نشانه محبت واقعی نیز همین است.
شجاعت و ظلم ستیزی اهلبیت
اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم انسانهایی شجاع و ظلم ستیز بودند، آنان در راه احقاق حق و اعلاء کلمة الله پروای هیچ نوع مصیبتی را نداشته و تا آخرین قطره خون، برای دفاع از کیان اسلام ایستادگی میکردند. حقا که آنان وارثان خوبی برای سردار انبیا و فرزندان نیکی برای شیر خدا حضرت علی رضیاللهعنه بودند. قیام امام حسین رضیاللهعنه با لشکری اندک، در مقابل حکومت ظلم یزید، این حقیقت را برهمگان هویدا میسازد.
حضرت زید بن علی بن حسین در سال 122 هـ برعلیه حکومت هشام بن عبدالملک که قویترین حکومت آن زمان بود، قیام میکند، لشکریان هشام را شکست میدهد و نهایتاً جام شهادت را مردانه مینوشد. در ماه رجب سال 145هجری، محمد بن عبدالله بن حسین المثنی بن حسن بن علی - معروف به نفس الزکیة - در مقابل منصور خلیفه عباسی در مدینه منوره قیام میکند و در 15 رمضان سال 145 هـ بعد از مبارزهای شجاعانه، به درجه رفیع شهادت نایل میشود. بعد از شهادت محمد بن عبدالله، برادرش ابراهیم بن عبدالله در ذیالحجه سال 145 هـ . در بصره بر علیه حکومت منصور قیام میکند، امام ابو حنیفه و امام مالک مردم را برای بیعت و حمایت وی تشویق میکنند؛ امام ابوحنیفه به عنوان تأیید حرکت ابراهیم بن عبدالله مقداری کمک مالی به او میفرستد که همین کار امام، بعدها سبب شد تا از جانب منصور به شکنجه و اعدام محکوم شود.
به راستی! اگر افرادی با این غیرت دینی نمیبودند، کسی جرأت قیام در مقابل حکومت عباسی را نداشت، حکومتی که دایره سلطهاش مناطق وسیعی از آسیا و آفریقا را در بر گرفته بود.
حکام عباسی اگر چه از لحاظ سیاسی بر مردم حکومت میکردند، اما ائمه اهلبیت در زمان خود، بر قلوب مردم حکومت میکردند و مردم نیز آنان را با دیده احترام مینگریستند. جایگاه آنان به مراتب بالاتر از جایگاهی بود که برای حکام سیاسی قائل بودند. بطوری که روزی هشام بن عبدالملک برای ادای مناسک حج به مکه مکرمه رفت، به دلیل ازدحام مردم نتوانست عمل استلام حجرالاسود را انجام بدهد، لذا به کناری رفته و بر روی منبر خود نشست، در همین موقع حضرت زینالعابدین علی بن حسین بن علی تشریف آورد و شروع به طواف کرد، وقتی نوبت به استلام حجرالاسود رسید، مردم بلافاصله راه را برای وی باز کردند. یکی از اطرافیان هشام که از این صحنه تعجب کرده بود گفت: این مرد با هیبت کسیت؟ هشام خود را به تجاهل زد و گفت: او را نمی شناسم. فرزدق شاعر معروف که درآن مجلس حضور داشت برای شکستن غرور هشام گفت: من او را میشناسم و در وصف او این بیت را سرود:
هذا الذی تعرف البطحاء وطأته والبیت یعرفه و الحل و الحرم
این کسی است که سرزمین بطحاء رد پایش را تشخیص میدهد، او کسی است که بیتالله و مسجد الحرام با او آشنا هستند.
این نمونهای از هیبت و جایگاه اهلبیت پیامبر در میان مردم بود که این واقعه در بسیاری از کتب اهلسنت نقل شده است.