عسعس بن سلامة
كنيهاش ابو صفره و از خاندان حارث بن كعب است.
گويد عبيد الله بن محمد تيمى، از پيرمردى كه كنيهاش ابو خليل بود ما را خبر داد كه می گفته است كنيه عسعس بن سلامه، ابو صفرة و از خاندان حارث بن كعب بوده است. او روزى از اندرونى خانه خود به بيرونى آمد و چون برخى از ياران خود را نديد گفت:
چگونه است كه برادرانم را نمی بينم و حالا آنكه براى ايشان سوره واقعه را فراهم كرده بودم. به او گفتند: اى ابو صفره! مگر ما برادران تو نيستيم؟ گفتم: چرا كه هستيد ولى برخى از برادران در رتبه از برادرانى ديگر فروترند.
گويد حسن بن موسى اشيب، از حماد بن سلمه، از ثابت بنانى ما را خبر داد كه عسعس گفته است بياييد امروزمان را روزى خالص و ناب قرار دهيم، يعنى روزى پالوده از هر آلايش.
گويد حسن بن موسى، از حماد بن سلمه، از ثابت بنانى ما را خبر داد كه می گفته است عسعس بن سلامه كنار گورى نشسته بود، گفت: من يك بيت شعر می گويم. به او گفتند:
آيا كنار گور شعر می خوانى؟ گفت: آرى آن را می گويم- می سرايم- و چنين خواند:
«اگر از گرفتارى گور رستى از بزرگ كارى رسته و رهايى يافتهاى و گر نه گمان نمی برم كه رهايى يابى»
*
متن عربی:
عسعس بن سلامة
ويكنى أبا صفرة، وهو من بني الحارث بن كعب.
قال: أخبرنا عبيد الله بن محمد التيمي قال: حدثنا شيخ يكنى أبا الخليل أن عسعس بن سلامة يكنى أبا صفرة وهو رجل من بني الحارث ابن كعب، خرج يوما فنظر في البيت فلم ير قوما من أصحابه فقال: لا أرى إخواني وقد كنت أعددت لهم سورة الواقعة، فقيل له: يا أبا صفرة أو لسنا إخوانك؟ قال: بلى، ولكن إخوان دون إخوان.
قال: أخبرنا الحسن بن موسى الأشيب قال: حدثنا حماد بن سلمة عن ثابت البناني عن عسعس بن سلامة أنه قال: تعالوا حتى نجعل يومنا هذا ضرسا، يعني نابا، قال: والناب الشيء الواحد.
قال: أخبرنا الحسن بن موسى قال: حدثنا حماد بن سلمة عن ثابت البناني أن عسعس بن سلامة كان جالسا عند قبر فقال: إني قائل بيت شعر، فقيل له: يا أبا صفرة أتقول الشعر عند القبر؟ وقال: إني لقائله:
إن تنج منها تنج من ذي عظيمة ... وإلا فإني لا أخالك ناجيا
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com