اسلام و مسائل زن
آیا درست است که اسلام به زن ستم میکند و حقوقش را پایمال مینماید؟
وقتی اسلام آمد، حال و وضعی که زن در سایة آن زندگی می کرد، بسیار اسف بار بود. هیچ حقوقی مورد احترام نداشت و رأیش شنیده نمی شد. اسلام، او را از این اوضاع ناگوار نجات داد و منزلت او را بالا برد و ستمهای زیادی را که نسبت به او انجام می شد، از میان برداشت تا اینکه کم کم باور کرد که او نیز در انسانیت با مرد مساوی است و حقوق مشروع او را تضمین کرد و تهمت فریب آدم توسط زن را، به سبب معرفی کردن او به عنوان اصل شر و بدی در عالم، بی اعتبار نمود. و بیان کرد که شیطان آدم و حوا را با هم فریب داد همچنانکه قرآن می فرماید :
“أزلهما الشیطان عنها فأخرجهما مما کانا فیه”
اما شیطان موجب لغزش آنان شد و ایشان را از آن چه در آن بودند، خارج ساخت.
اسلام بیان میکند که تمام انسانها، زن و مرد از یک انسان آفریده شدهاند :
“یا ایها الناسُ اتقوا ربَّکم الذی خلقکم من نفسٍ واحدهٍ”
ای مردم! از پروردگارتان بپرهیزید که شما را از یک انسان آفریده است
پس زن و مرد در انسانیت کاملاً با هم مساویند و در این مورد هیچ کدام بر دیگری امتیاز ندارد و کرامتی که خدا به انسان بخشیده : “و لقد کرمَّنا بنی آدمَ” به طور مساوی به زن و مرد عطا فرموده است.
وقتی که قرآن کریم از انسان یا بنی آدم صحبت میکند، منظورش زن و مرد با هم است. اما اگر بخواهد از یکی از آن دو صحبت کند، اصطلاح «الرجال» یا «النساء» را بکار میبرد.
زن و مرد پیش خداوند مساوی هستند و هیچ فرقی بین آنان نیست جز در عمل شایستهای که هر یک از ایشان انجام میدهد. همچنانکه قرآن به آن اشاره میکند :
“مَن عمل صالحا من ذکرٍ و أنثی و هو مؤمن و لنحیینه حیاهً طیبهً و لَنجزنیَّهم أجرَهم بأحسنِ ما کانوا یعملون”
هر کس چه زن و چه مرد کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد بدو (در دنیا) زندگی پاکیزه و خوشایندی میبخشیم و (در آن دنیا) پاداش آنان را بر طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد.
خداوند دعاء زن را اجابت میکند همچنانکه دعاء مرد را و عمل شایسته هیچ کدام را ضائع نمیکند. همان طور که قرآن میفرماید : “فاستجابَ لهم ربُّهم أنی لا أُضیعُ عملَ عاملٍ منکم من ذکرٍ أوانثی بعضکم من بعضٍ”
پس پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت و پاسخشان داد که من عمل هیچ کس از شما را که به کار خواسته باشد خواه زن باشد یا مرد ضائع نخواهم کرد.
و تعبیر قرآنی “بعضُکم من بعضٍ” دلالت میکند بر اینکه هر یک از آنان دیگری را تکمیل میکند و بدون مشارکت آنان با هم، ممکن نیست زندگی، روی آرامش و استقرار ببیند.
آیا بعد از این موضعگیری اساسی اسلام در خصوص زن، که در خلال نصوص قاطع کتاب و سنت بیان گردید، آدم منصف میتواند اسلام را به ستم و بیعدالتی نسبت به زن و پایمال کردن حقوق او متهم کند؟
در واقع تعالیم بزرگوارانه دین اسلام را با تقالید و عادات پوسیده و رفتار زشت برخی مسلمانان در برابر زن، ستمکارانه قاطی کردهاند که لازم است در حکم کردن بر اسلام و دیدگاههای او در این خصوص، بین این دو امر فرق گذاشته شود. وضع اسف بار زن، در بعضی از جامعههای اسلامی به جهل شایع در این جوامع بر میگردد و ربط به تعالیم اسلام ندارد.
آیا زن همیشه دنبالهرو و تحت نظارت مرد است؟
اسلام در ناحیه اقتصادی، استقلال کامل را به زن بخشیده است پس او در تصرف آنچه دارد از طریق خرید، فروش، بخشش و غیره آزادی مطلق دارد. بدون اینکه از مرد اجازه بگیرد مادامیکه اهلیت تصرف داشته باشد. برای شوهرش یا هر مردی دیگر از خویشانش جایز نیست که در چیزی از مال او بدون اجازه و رضایت او تصرف نمایند.
برای مرد جایز نیست حتی اگر پدر باشد، دخترش را به ازدواج مردی در آورد که دوستش نداشته باشد. پس باید ازدواج به رضایت و موافقت زن صورت گیرد.
دختر جوانی پیش پیامبر خدا آمد و شکایت کرد از اینکه پدرش او را به ازدواج برادرزادهاش در آورده است. حال آنکه او برادرزادهی پدرش را دوست ندارد. پیامبر (ص) پدر را احضار کرد و به دختر آزادی انتخاب داد که یا ازدواج را بپذیرد و یا رد کند پس با اراده کامل خود ازدواج را پذیرفت و گفت: ای رسول خدا! من به این کار پدرم راضی بودم ولی میخواستم به زنان اعلام کنم که پدران شرعاً حق ندارند که دخترانشان را مجبور به ازدواج کنند.
زن شریک مرد در خانواده و در تربیت کودکان است و بدون مشارکت مثبت طرفین، زندگی خانواده تداوم نمی یابد در غیر این صورت تعادل خانواده بهم میخورد و اثرات منفی آن بر کودکان منعکس می شود.
و پیامبر (ص) این مسئولیت مشترک را بر عهده هر یک از زن و مرد گذاشته است. آنجا که میفرماید : «کلکم راعٍ و کلکم مسئولٌ عن رعیتِه فالإ مام راعٍ و هو مسئولٌ عن رعیتهِ و الرجل راعٍ فی اهله و هو مسئولٌ عن رعیته و المرأه راعیهٌ فی بیت زوجها و هی مسئولهٌ عن رعیتها».
در اینجا نسبت دادن مسئولیت به زن، تهمت تبعیت دائمی زن از مرد را منتفی میکند چون هیچ مسئولیتی بدون آزادی معنی ندارد و آزادی نیز با تبعیت و دنباله روی سازگار نیست.
برای مرد جایز نیست که زن را از حقوق مشروع خود در زندگی و رفت و آمد به مسجد جهت عبادت، منع کند. در این باره از پیامبر روایت شده است : «لا تمنعوا إماءَ اللهِ أن یُصلّینَ فی المسجد».
زنان را از نماز خواندن در مسجد منع نکنید.
اگر برخی مسلمانان بنابر استناد بر تقالید پوسیده و عرف و عادات باطل به این خط مشی اسلامی در خصوص زن پایبند نیستند، دلیل بر جهل آنان نسبت به اسلام و احکام آن و یا سوء فهم آنان نسبت به تعالیم اسلام است.
ثالثاً : چرا سهم زن در میراث کمتر از سهم مرد است؟
زن قبل از اسلام از حق میراث محروم بود. اما اسلام، عادلانه با او رفتار کرد و علیرغم اعتراض و غرولند بسیاری از عربهای آن زمان که معتقد بودند تنها مردان مستحق ارث هستند، چون فقط آنان هستند که با دشمنان میجنگند، برای او در میراث حقی شایان مقرر کرد. اسلام در بعضی حالات، سهم مرد را دو برادر سهم زن قرار داده است. همان طور که قرآن میفرماید :
“یوحیکم الله فی اولا دکم للذکر مثل خط الأنثیین”
خداوند درباره (ارث بردن) فرزندانتان به شما فرمان میدهد و بر شما واجب میگرداند که بهره یک مرد به اندازه بهرة دو زن است.
نظر عجولانه به این امور، شاید آن را کاهش دادن قدر و منزلت زن، و پایمال کردن حقوق او به حساب آورد. حال آنکه زن و مرد در حقوق، مساوی هستند. در حقیقت اسلام، پاکتر از آنست که این مسأله را وسیله تحقیر زن قرار دهد. پس دلیل این تفاوت در ارث، هیچ ربطی به شأن و منزلت هیچکدام از زن و مرد ندارد، بلکه به تکالیف و وظائفی بر میگردد که بر دوش هر یک از آنها واقع میشود.
اسلام، مرد را به پرداخت مخارج زندگی زن و افراد خانواده ملزم کرده است؛ در همین حال، زن را به هیچ هزینه مالی برای غیر خود ملزم ننموده است. اگر یک حسابرسی ساده انجام دهیم، برای ما روشن می شود که زن با وجود اینکه نصف میراث مرد می گیرد، وضع مالی او بهتر از مرد است. چون مرد از ارثی که می گیرد باید مخارج زندگی زن و خانواده خودش را و هزینه زندگی پدر و مادرش را اگر منبع درآمد نداشته باشند و خواهرانش را اگر سرپرست نداشته باشند، تهیه نماید. بنابراین ارثی را که مرد می گیرد به سبب این تکالیف زیاد، مدام در کاهش است. حال آنکه زن فقط مسئول نفس خودش است و او در میراث خود آزاد است و هر جا بخواهد می تواند با استقلال کامل و بدون اجازهی مرد، آن را سرمایه گذاری کند و هیچ مسئولیت مالی در برابر افراد خانواده به عهده ندارد و شوهرش مکلف به نفقهي او است حتی اگر ثروتمند باشد. بنابراین میراث زن مدام در حال افزایش است. از این رو روشن می شود که نه تنها ستمی در حق او نشده و قدر منزلت او کاهش پیدا نکرده است بلکه ممکن است ترازو به نفع او سنگین شده باشد.
چیزی که در این باره باید به آن اشاره کنیم، اینست که ارث گرفتن زن براساس نصف ارث مرد، یک حالت عمومی و یک قاعده کلی برای هر زن و مرد، در میراث اسلامی نیست. قرآن نگفته است: یوحیکم الله فی المواریث و الوارثین للذکر مثل خط الآنثیین. بلکه گفته است :
“یوحیکم الله فی اولادکم للذکر مثل خط الأنثیین”
که بین این دو تعبیر تفاوت زیادی وجود دارد.
بررسی حالات و مسائل میراث، حقیقتی کاملاً متفاوت با آنچه که در اذهان درباره میراث زن و مسأله کاهش قدر و منزلت او به سبب میراث جای گرفته نشان میدهد. بنابراین تحقیق، فقط در چهار حالت، میراث زن نصف میراث مرد است و در بیش از سی حالت، زن به اندازه مرد یا بیشتر ازاو ارث میگیرد و یا زن ارث میگیرد ولی هیچ ارثی به مرد تعلق نمیگیرد.
در بین مثالهای زیادی در این باره، میتوان به این دو حالت اشاره کرد. اگر زن یا مردی فوت کرد و پدر یا فرزند (دختر یا پسر) نداشت ولی خواهر و برادر ناتنی داشت، در این حالت خواهر و برادر در میراث مساوی هستند. همچنان اگر مردی همسرش فوت کرد و زن از این شوهر یا غیر او دختری داشت، این دختر، دو برابر سهم مرد ارث میگیرد و همچنین است سایر حالات. این سهمها در قرآن کریم مشخص شدهاند که تمام انواع نزاع در خانواده را از بین میبرند. و به خاطر تأثیر زیادی که نظام میراث اسلامی دررفع نزاعها و از بین بردن اسباب اختلاف در بین خانوادهها دارد، «دارالإفتاء» مصر شاهد روز افزون مراجعه قبطیان مصر به این نظام است.
چرا قدر و منزلت زن در شهادت کاهش مییابد؟
کسی که این شبهه را وارد میکند، میپندارد که اسلام به سبب اینکه زن را در شهادت نصف مرد حساب کرده از قدر و منزلت آن، کاسته است و این، پنداری پوچ و اتهامی است نادرست و منشأ این شبهه قاطی کردن (شهاده) با شهادت طلبیدن (اشهاد) است که آیه قرآن از آن صحبت میکند.
“یا ایها الذین آمنوا إذ اتداینتم بدَینٍ إلی اجلٍ مسمی فاکتبوه .... و استشهدوا شهیدَینِ من رجالِکم فإنْ لم یکونا رجلَینِ فرجلٌ و امرأتان”
ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر گاه به همدیگر تا مدت معینی وامی دادید آن را بنویسد ... و دو نفر از مردان خود را به گواهی بگیرید و اگر دو نفر مرد نبودند یک مرد و دو زن.
معیار شهادتی که قضاوت بر آن اعتماد میکند، تحقق اطمینان قاضی بر صدق شاهد است. صرف نظر از جنس شاهد، مرد باشد یا زن و صرف نظر از عدد شاهدان. اگر دل قاضی به دلیل وجود قرائن، اطمینان پیدا کرد، جائز است که به شهادت دو مرد یا دو زن یا یک مرد و یک زن یا یک مرد و دو زن یا یک زن و دو مرد یا یک مرد یا یک زن اعتماد کند و زن و مرد بودن شاهد هیچ تأثیری در شهادت ندارد، بلکه ملاک، مطمئن شدن قاضی از صدق شهادت است.
اما آیه ای که به آن اشاره شد از مسأله ای دیگر غیر از شهادت در محاکمه، صحبت می کند. آیه از شهادت طلبیدن (إشهاد) صحبت می کند که صاحب دَین برای اطمینان یافتن از محفوظ ماندن دَین خود انجام می دهد. شهادت طلبیدن (إشهاد) قانونی نیست که قاضی در اختلاف و منازعات ملزم به استفاده از آن باشد، بلکه تنها نصیحت و ارشاد صاحب دَین است. تعدادی از علما و مجتهدین مورد اعتماد در قدیم و جدید، مثل ابن تیمیهء ابن القیم، شیخ محمد عبده، شیخ شلتوت و غیر آنان، بر این فهم تأکید کرده اند.
ابن القیم میگوید : در قرآن آیهای نیست که بیانگر این باشد که حکم و داوری جز به شهادت دو مرد یا شهادت یک مرد و دو زن، جائز نیست، بلکه خداوند متعال صاحبان حقوق را به (إشهاد) امر کرده تا بدینوسیله حقوق خود را حفظ کنند و حکام را دستور نداده است که به آن حکم کنند.
حتی در زمینهي شهادت طلبیدن (إشهاد) که آیه از آن صحبت کرده است و برای شهادت دو زن به جای یک زن دلیل آورده به اینکه احتمال دارد که یکی از آنان فراموش کند پس دیگری آن را یادآوری نماید :
“أن تضِلَ تنسی فتُذِکَر إحد اهما الأُخری”
جائز نیست که از این آیه فهمیده شود که فراموشی طبیعت زنان یا یک امر حتمی در تمام انواع شهاداتی است که توسط زن صورت میگیرد. بلکه فراموشی امری است که بستگی به مهارت و تمرین دارد. یعنی مسألهای است که قابل تغییر و تحول است.
بنابراین اگر زن، در موضوع (إشهاد) مهارت لازم را دارا باشد، شهادت او مساوی با شهادت مرد است.
به همین دلیل شیخ محمد عبده سبب شهادت دو زن به جای یک مرد در مسأله دَین را ربط میدهد به اینکه چون کار زن اشتغال به معاملات مالی، بده و بستان و کارهای بازرگانی نیست، حافظه او در این امور نسبت به مرد ضعیفتر است و این مسألهای است که به وقت و زمان بستگی دارد و تسلیم تغییر و تحول میباشد و جزء طبیعت زن نیست که همیشه ثابت و ماندگار باقی بماند.
امروز زنان در تخصصهای حسابداری، اقتصادی و سرپرستی مشاغل با مردان رقابت میکنند و دست کمی از آنان ندارند. امری که ضرورت به شهادت طلبیدن (إشهاد) دو زن را به جای یک زن ملغی میکند.
از آنچه گذشت روشن میشود که این شبهه اصلاً هیچ محل و موردی ندارد و فهم ناقص نصوص قرآنی ممکن است انسان را دچار اشتباه روی اشتباه کند و در نتیجه نسبت به اسلام، تعالیم و اصول متعالیه آن بد رفتاری شود.
مصدر:
IslamTape.com