اياس بن معاوية بن قرّة
بن اياس بن هلال بن رئاب بن عبيد بن سواءة بن سارية بن ذبيان بن ثعلبة بن سليم بن اوس بن مزينة، كنيهاش ابو وائلة و محدثى مورد اعتماد و قاضى بصره و او را حديثهايى بوده است، اياس از مردان خردمند و زيرك بوده است.
گويد عفان بن مسلم از گفته حماد بن سلمة، از حميد ما را خبر داد كه می گفته است هنگامى كه از اياس خواسته شد كه قضاوت را عهدهدار شود حسن بصرى پيش او آمد و اياس گريست.
عارم بن فضل از حماد بن زيد از ابن عون ما را خبر داد كه می گفته است از اياس پيش محمد بن سيرين نام بردند گفت او مردى بسيار فهميده است.
قبيصة بن عقبه، از سفيان، از خالد حذاء ما را خبر داد كه می گفته است از معاوية بن قره درباره پسرش اياس پرسيدند كه پسرت چگونه پسرى است؟ گفت چه نيكو پسرى كه كار دنياى مرا كفايت می كند و مرا براى كار آخرتم آسوده می دارد.
سليمان بن حرب، از ابو هلال، از داود بن ابى هند ما را خبر داد كه می گفته است اياس بن معاويه می گفت هر كس عيب خود را نشناسد احمق است، گفتند اى ابو وائله عيب تو چيست؟ گفت پرگويى.
عبد الله بن محمد بن ابى اسود ما را خبر داد، و عمر بن على مقدمى از سفيان بن حسين ما را حديث كرد كه می گفته است هنگامى كه اياس بن معاويه به واسط آمد مردم می گفتند اين مرد بصرى آمد، اين مرد بصرى آمد، گويد ابن شبرمه با مسائلى كه آماده كرده بود آمد و مقابل اياس نشست و گفت آيا اجازه می دهى از تو بپرسم؟ اياس گفت تا اجازه نگرفتى نسبت به تو شك و ترديدى نداشتم، اينك اگر پرسشهاى تو گوينده را به رنج و همنشين را به ناراحتى گرفتار نمی سازد بپرس، گويد شبرمه از هفتاد و چند مسئله از او پرسيد و در آن روز جز درباره سه يا چهار مسئله اختلافى پيدا نكردند و اياس او را به پذيرش عقيده و سخن خودش واداشت، اياس به ابن شبرمه گفت آيا قرآن خواندهاى؟ پاسخ داد: آرى از آغاز تا انجام همه را خوانده ام، اياس پرسيد آيا اين آيه را خوانده ام كه می فرمايد «امروز براى شما آيين شما را به كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم»؟ گفت آرى آيات پيش از آن و پس از آن را هم خوانده ام، اياس گفت، آيا می پندارى كه با اين گفتار خداوند متعال چيزى باقى می ماند كه خاندان شبرمه در آن دقت و بررسى كنند؟ شبرمه گفت نه، اياس به او گفت زهد و پارسايى را شاخههايى است، گويد اياس از نماز و روزه و حج و جهاد سخن گفت و افزود بهترين چيزى كه به آن دست يابى همين حالت دقت كردن در انديشه و راى است.
على بن محمد قرشى ما را خبر داد كه يوسف بن عمر والى عراق اياس بن معاويه را به چنگ آورد و بر او تازيانه زد.
*
متن عربی:
إياس بن معاوية بن قرة
بن إياس بن هلال بن رئاب بن عبيد بن سواءة بن سارية بن ذبيان بن ثعلبة بن سليم بن أوس بن مزينة، ويكنى أبا واثلة. وكان ثقة، وكان قاضيا على البصرة وله أحاديث، وكان عاقلا من الرجال فطنا.
أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثنا حماد بن سلمة قال: أخبرني حميد قال: لما استقضي إياس أتاه الحسن فبكى إياس.
أخبرنا عارم بن الفضل قال: حدثنا حماد بن زيد عن بن عون قال: ذكروا إياسا عند محمد فقال: إنه لفهم.
أخبرنا قبيصة بن عقبة قال: حدثنا سفيان عن خالد الحذاء قال: سئل معاوية بن قرة: كيف ابنك؟ قال: نعم الابن كفاني أمر دنياي وفرغني لآخرتي.
حدثنا سليمان بن حرب قال: حدثنا أبو هلال قال: حدثنا داود بن أبي هند قال: قال إياس بن معاوية: إن من لا يعرف عيبه أحمق، قالوا: يا أبا واثلة فما عيبك أنت؟ قال: كثرة الكلام.
أخبرنا عبد الله بن محمد بن أبي الأسود وحدثنا عمر بن علي المقدمي عن سفيان بن حسين قال: لما قدم إياس بن معاوية واسطا جعلوا يقولون قدم البصري قدم البصري، فأتاه بن شبرمة بمسائل قد أعدها له فجلس بين يديه فقال: أتأذن لي أن أسألك؟ قال: ما ارتبت بك حتى استأذنتني، إن كانت لا تعنت القائل ولا تؤذي الجليس فسل، قال: فسأله عن بضع وسبعين مسألة فما اختلفا يومئذ إلا في ثلاث مسائل أو أربع رده فيها إياس إلى قوله ثم قال: يا بن شبرمة هل قرأت القرآن؟ قال: نعم من أوله إلى آخره، قال: فهل قرأت اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي؟ قال: نعم، وما قبلها وما بعدها، قال: فهل وجدته بقي لآل شبرمة شيء ينظرون فيه؟ فقال: لا، فقال له إياس: إن للنسك فروعا، قال: فذكر الصوم والصلاة والحج والجهاد، وإني لا أعلمك تعلقت من النسك بشيء أحسن من شيء في يدك النظر في الرأي.
أخبرنا علي بن محمد القرشي قال: أدرك يوسف بن عمر إياس بن معاوية وضربه يوسف.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com