|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > خانواده پیامبر
شماره مقاله : 10746 تعداد مشاهده : 358 تاریخ افزودن مقاله : 25/5/1390
|
خانواده پیامبر پیامبر و خدیجه در مدت اقامت پیامبرگرامی اسلام در مکه، خانوادة پیامبر از آنحضرت به اضافة همسر ایشان خدیجة بنت خویلد تشکیل میشد. ایشان در سن بیستوپنج سالگی بودند که خدیجه را- که چهل ساله بود- به همسری خویش درآوردند، و او نخستین زنی بود که آنحضرت با وی ازدواج کردند، و تا زمانی که وی در قید حیات بود، همسر دیگری اختیار نکردند. رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- از خدیجه چند پسر و چند دختر داشتند. پسران، هیچیک زنده نماندند. دختران آنحضرت عبارت بودند از: زینب، رقیه، امّکلثوم، و فاطمه. زینب را پیش از هجرت پسرخالهاش ابوالعاصبن ربیع به همسری خویش درآورد؛ رقیه و امکلثوم هر دو را یکی پس از دیگری عثمانبن عفّان -رضی الله عنه- به عقد ازدواج خود درآورد. فاطمه را نیز، علیبن ابیطالب در فاصلة دو جنگ بدر و احد به همسری خویش درآورد، و از فاطمه، حسن و حسین و زینب و امکلثوم زاده شدند. دیگر همسران پیامبر چنانکه همگان میدانند، نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- از ویژگی خاصّی نسبت به امّت خود، در امر ازدواج برخوردار بودند، و برای ایشان روا بود که بیش از چهار زن را نیز به همسری خویش درآورند؛ چنانکه شمار زنانی که آنحضرت به عقد ازدواج خود درآوردند، سیزده تن بود. هنگام وفات آنحضرت نُه تن از آنان در قید حیات بودند؛ دو تن از آنان نیز در زمان حیات آنحضرت از دنیا رفته بودند: یکی، خدیجه، و دیگری امّالمساکین زینب بنت خُزیمَه؛ با دو تن از آنان هم پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- اصلاً زفاف نکردند. ذیلاً نام و نَسَب و شرح حال دیگر همسران پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- پس از خدیجه را به اختصار میآوریم: * سَوْدة بنت زَمعَه: رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- حدود یکماه پس از وفات خدیجه، در ماه شوال سال دهم بعثت با وی ازدواج کردند. پیش از آنحضرت، وی همسر یکی از پسرعموهایش بنام سکران بن عمران بود که از دنیا رفته بود. سوده در ماه شوال سال 54 ق از دنیا رفت. * عایشه دختر ابوبکر صدّیق: رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- یکسال پس از ازدواج با سوده، دو سال و پنج ماه پیش از هجرت، با وی ازدواج کردند. هنگام ازدواج با پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- عایشه دختری شش ساله بود، و آنحضرت هفت ماه پس از هجرت، در ماه شوال، که وی نه ساله شد، با او زفاف کردند. عایشه هنگام زفاف پیغمبراکرم -صلى الله علیه وسلم- باکره بود، و آنحضرت همسر باکرهای جز او نداشت. عایشه از همه کس نزد آنحضرت محبوبتر بود. از همه زنان امّت فقیهتر بود. از همة زنان بطور مطلق داناتر بود. برتری وی از دیگر زنان همانند برتری ثَرید از دیگر غذاها بود. عایشه هفدهم ماه رمضان سال 57 یا 58 از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. * حفصه دختر عمربن خطّاب: وی در فاصلة بَدر و اُحُد شوهرش خُنیس بن حُذافة سهمی را از دست داده و بیوه شد. پس از عدّة وفات، رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- در ماه شعبان سال سوم هجرت با او ازدواج کردند. حفصه در ماه شعبان سال 45 ق در سن شصت سالگی در مدینه درگذشت، و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. * زینب بنت خُزَیمه: وی از طایفة بنیهلال بن عامربن صعصعه بود، و او را امّالمساکین مینامیدند؛ زیرا، نسبت به آنان مهربان بود و برای آنان دلسوزی میکرد. او نخست همسر عبدالله بن جحش بود که در جنگ احد شهید شد، و رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- در سال چهارم هجرت با او ازدواج کردند. زینب حدود سه سال پس از ازدواج با پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- در ماه ربیعالثانی سال چهارم هجرت از دنیا رفت، و آنحضرت بر وی نماز گزاردند، و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. * اُمّسلَمه هند بنت ابی اُمیه: وی همسر ابوسلمه بود و از وی فرزندانی داشت. ابوسلمه در ماه جمادیالاخری سال چهارم هجرت از دنیا رفت، و رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- چند روز مانده به پایان شوال همان سال با امّسلمه ازدواج کردند. او یکی از فقیهترین و خردمندترین زنان بود. امّسلمه درسال 59 ق یا به قولی 62 ق در سن هشتادوچهار سالگی از دنیا رفت، در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. * زینب بنت جحش بن رباب: وی از طایفة بنیاسد بن خزیمه، و دختر عمة رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- بود. زینب نخست همسر زیدبن حارثه بود که فرزند نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- شناخته میشد. زید او را طلاق داد، و همینکه زمان عدّة وی گذشت، خداوند متعال آیاتی از قرآن کریم را نازل گردانید و ضمن آنها فرمود: ﴿فَلَمَّا قَضَى زَیدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا﴾[1]. «آنگاه، وقتی زید از او صرفنظر کرد، وی را به همسری تو درآوردیم». آیات متعددی از سورة احزاب دربارة زینب نازل شده است که به تفصیل مسئلة تبنّی (پسرخواندگی) را- که در جای خودش به آن خواهیم پرداخت- مطرح کرده است. رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- در ماه ذیقعدة سال پنجم هجرت- و به قولی سال چهارم هجرت- با او ازدواج کردند. وی عابدترین زنان و پرصدقهترین آنان بود. زینب در سال بیستم هجرت در سن پنجاه و سه سالگی درگذشت. وی نخستین فرد از امّهات مؤمنین بود که پس از پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- دارِ فانی را وداع گفت. عمربن خطّاب بر وی نماز گزارد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. * جُوَیریة بنت حارث: پدر وی حارث رئیس طایفة بنیمصطلق از قبیلة خزاعه بود. جویریه یکی از اسیران بنیمصطلق بود که در سهم ثابت بن قیس بن شمّاس قرار گرفت. ثابت با جویریه قرارداد نوشت و او را مُکاتَب گردانید. رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- مبلغ قرارداد وی را به ثابت پرداختند، و در ماه شعبان سال ششم هجرت- و به قولی سال پنجم هجرت- او را به همسری خویش درآوردند. مسلمانان نیز یکصد خانوار از بنیمصطلق را آزاد کردند و گفتند: اینان خویشاوندان همسر رسول خدایند! و به این ترتیب، از هر زن دیگری برای قوم و قبیلهاش پربرکتتر بود. جُوَیریه در ماه ربیعالاّول سال 56 ق- و به قولی 55 ق- در سن شصت و پنج سالگی از دنیا رفت. * اُمّ حبیبه رَمله دختر ابوسفیان: وی نخست همسر عبدالله بن جحش بود و برای او حبیبه را به دنیا آورد و به همین جهت کنیة اُمّ حبیبه را به او دادند. امّحبیبه با همسرش به حبشه مهاجرت کرد. همسرش عبدالله در آنجا مرتدّ شد و آیین نصرانیت برگزید و همانجا از دنیا رفت، اما او بر دین و هجرتش پایبند ماند، و هنگامی که رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- در ماه محرم سال هفتم هجرت عمروبن اُمیة ضَمُری را با نامهای از سوی خودشان بسوی نجاشی فرستادند، وی امّ حبیبه را از سوی پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- خواستگاری کرد و از جانب ایشان چهارصد دینار به عنوان مهریة او پرداخت، و او را همراه شُرَحبیل بن حَسنه نزد رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- فرستاد، و آنحضرت پس از بازگشت از فتح خیبر با او زفاف کردند. امّ حبیبه در سال 42 ق- یا 33ق یا 50 ق- از دنیا رفت. * صفیه دختر حَیی بن اَخطَب: پدرش رئیس قبیلة بنینضیر و از نژاد بنیاسرائیل بود. صفیه در میان اسیران خیبر بود و رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- او را در سهم اختصاصی خودشان قرار دادند و اسلام را بر او عرضه کردند و او نیز اسلام آورد. پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- او را نخست آزاد کردند و سپس بعد از فتح خیبر در سال هفتم هجرت به عقد همسری خودشان درآوردند، و در ناحیة سدّ صهباء، واقع در مسافت دوازده میل تا خیبر، در راه بازگشت به مدینه با او زفاف کردند. صفیه در سال پنجاهم هجرت- و به قولی 52ق، و به قولی 36ق- از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. * میمونة بنت حارث: وی خواهر امّالفضل لُبابه دختر حارث بود. رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- در ماه ذیقعدة سال هفتم هجرت- بنا به قول صحیح- در عُمرهالقضاء بعد از آنکه از احرام عمره درآمدند، وی را به عقد خودش درآوردند، و در ناحیة سَرِف، واقع در مسافت نُه میل تا مکه، با او زفاف کردند. میمونه در سال 61ق- و به قولی 63ق، و به قولی 38ق- در همان ناحیة سَرِف از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد، و تا امروز آرامگاه وی در آن منطقه شناخته شده است. تا اینجا، یازده تن از همسران رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- را نام بردیم که رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- آنان را به عقد ازدواج خودشان درآوردند، و با آنان زفاف کردند. دو تن از ایشان، خدیجه و زینب امّالمساکین، در زمان حیات آنحضرت از دنیا رفتند و هنگامی که رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- رحلت فرمودند، نُه تن از ایشان در قید حیات بودند. آن دو همسر دیگر که پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- با آندو زفاف نکردند، یکی از آندو از بنیکلاب، و دیگری از کِنده بود که معروف به جونیه است؛ در این زمینه اختلاف نظرهای فراوان و روایات گوناگون است که نیازی به شرح و بسط آن نیست. از میان کنیزان نیز، مشهور آن است که نبی اکرم -صلى الله علیه وسلم- با دو تن از کنیزان خودشان همبستر شدهاند. یکی از آندو ماریة قبطیه است که وی را مقوقس به ایشان هدیه کرده بود، و فرزند پسرشان ابراهیم را برای ایشان آورد. البته، ابراهیم در کودکی، در زمان حیات پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم-، روز 28 یا 29 ماه شوال سال دهم هجرت- مطابق با 27 ژانویة سال 632 میلادی- از دنیا رفت. دومی، ریحانة بنت زیدنضریه یا قُرَظیه است که از اسیران یهودیان بنیقریظه بود، و حضرت رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- وی را در سهم اختصاصی خویش قرار دادند. بعضی نیز گفتهاند که وی در عِداد همسران نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- بوده، و آنحضرت وی را ابتدا آزاد کردهاند و سپس او را به همسری خویش درآوردهاند. ابن قیم قول اوّل را ترجیح داده است. علاوه بر این دو، ابوعبیده نام دو کنیز دیگر را افزوده است: یک، جمیله که پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- وی را از میان اسیران انتخاب کردند، و دیگر، کنیزی که زینب بنت جحش به آنحضرت هبه کرده بود [2]. فلسفة تعدُّد زوجات پیامبر هرکس زندگانی رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- را به دقت بررسی کند، نیک درمییابد که ازدواج آنحضرت با این زنان متعدد در اواخر عمر شریفشان، پس از آنکه حدود سی سال از بهترین دورانهای عمر و نشاط جوانی خود را تنها به یک همسر نسبتاً سالمند، ابتدا با خدیجه و سپس با سوده، گذرانیدهاند؛ درمییابد که این ازدواجها بخاطر آن نبوده است که ناگهان دروجود خودشان اشتیاق و شهوت بیحد و مرزی نسبت به زنان احساس کردهاند، و جز در پرتو همخوابگی با این شمار فراوان از زنان نمیتوانستهاند در برابر آن شکیبایی کنند!؟ بلکه قطعاً اهداف و آرمانهای دیگری برتر و بزرگتر از آن غرض و منظوری که معمولاً با ازدواج برآورده میگردد، در کار بوده است. رویکرد حضرت رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- به وصلت با ابوبکر و عمر از طریق همسری با عایشه و حفصه؛ همچنین، درآوردن دخترشان فاطمه به همسری علیبن ابیطالب، و درآوردن دو دختر دیگرشان رقیه و سپس امّکلثوم به همسری عثمانبن عفّان، آشکارا اشارت دارد به اینکه آنحضرت میخواستهاند از طریق این ازدواجها با این چهار مرد بزرگ که کوشش و فداکاری ایشان در بحرانهای متعددی که بر اسلام گذشته بود و خداوند چنان مقدر فرموده بود که اسلام از آن بحرانها بگذرد، برای آنحضرت به اثبات رسیده بود، روابطی محکم برقرار سازند. یکی از آداب و رسوم قوم عرب این بوده است که برای خویشاوندی سببی از طریق وصلت احترام خاصی قائل میشدهاند، و این نوع ارتباط خویشاوندی از نظر آنان بابی از ابواب نزدیکی در برقراری روابط میان تیرهها و طایفههای گوناگون بوده است، و آنان ستیز و نبرد با خویشاوندان سببی را برای خودشان ننگ و عار تلقّی میکردهاند. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- از طریق ازدواج با چند تن از امّهات مؤمنین، میخواستند شدّت عداوت و دشمنی قبایل عرب را با اسلام کاهش دهند، و از گزندگی کینهتوزیهای آنان بکاهند. اُمّسَلمه از طایفة بنی مخزوم- طایفة ابوجهل و خالدبن ولید- بود؛ وقتیکه رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- وی را به همسری خویش درآوردند، از آن پس، خالدبن ولید آن موضعگیری شدید خود را در برابر مسلمانان مورد تجدیدنظر قرار داد، و پس از مدتی نه چندان طولانی از سرِ طوع و رغبت اسلام آورد. همچنین، ابوسفیان پس از ازدواج آنحضرت با امّحبیبه در هیچگونه نبردی با ایشان رویاروی نگردید. نیز، پس از ازدواج رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- با جویریه و صفیه هیچگونه تحرّکی را از سوی بنینضیر و بنیمصطلق در برابر آنحضرت مشاهده نمیکنیم، از سوی دیگر، مشاهده میکنیم که جویریه از جهت برکتآفرینی برای قوم و قبیلهاش یک زن نمونه شناخته میشود، و صحابة رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- یکصد خانوار از اسیران قوم و قبیلة وی را بخاطر ازدواج پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- با او آزاد میکنند و میگویند: اینان خویشاوندان رسول خدایند! و پر واضح است که چنین منّتگذاری بر یک طایفه و قبیله از سوی مسلمانان چه تأثیر بسزایی در عُمق جان آنان داشته است. از همة اینها بزرگتر و با اهمیتتر آنکه نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- مأمور شده بودندبه تعلیم و تربیت و تزکیه و ارشاد قومی بپردازند که از آیین و آداب، فرهنگ و تمدن و پایبندی به شرایط و لوازم آن، و تشریک مساعی در سازندگی جامعه و اعتلا بخشیدن به آن، هیچ چیز نمیدانستند؛ و اصول و مقرراتی که پایههای سازندگی جامعة اسلامی را تشکیل میداد، به مردان راه نمیداد که با زنان آمیزش داشته باشند، و درنتیجه، کوشش در جهت تعلیم و تربیت و ارتقای سطح فرهنگی زنان همراه با رعایت این مقررات و اصول امری ناممکن بود، و از سوی دیگر نیاز به تعلیم و ارشاد زنان کماهمیتتر از مردان نبود، بلکه مُبرمتر و شدیدتر بود. بنابراین، پیامبر بزرگ اسلام راهی جز این نداشتند که زنانی را از گروههای سنی متفاوت و برخوردار از استعدادهای گوناگون برگزینند، به طوری که بتوانند برای این منظور کفایت کنند؛ آنگاه، به تربیت و تزکیة آنان بپردازند، و احکام و تعالیم دینی را به آنان بیاموزند، و مایههای اصیل فرهنگ اسلامی را در اختیار ایشان قرار دهند، و آنان را برای تربیت زنان بادیهنشین و شهرنشین و پیرزنان و دختران جوان آماده سازند، تا بتوانند کار تبلیغ دین را در میان زنان برعهده بگیرند. چنین نیز بود، و امّهات مؤمنین، همسران پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- نقش عمدهای در نقل و روایت گفتار و رفتار و کردار آنحضرت در ارتباط با خانواده و نزدیکانشان داشتهاند؛ به خصوص، بعضی از آنان، مانند عایشه، که عمرشان طولانیتر گردید، بسیاری از فرمایشات و شیوههای عملی پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- را برای مسلمین بیان کردند. بازتاب ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش یکی از ازدواجهای نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- نیز به منظور نقض یکی از آداب و رسوم جا افتاده و ریشهدار جاهلیت انجام گرفت که عبارت از آیین تَبنّی (پسرخواندگی) بود. مطابق این آیین، نزد عرب جاهلی پسرخوانده از تمامی حقوق و حیثیتی که پسر واقعی داشت، به طور کامل برخوردار بود. این آیین آنچنان در دلهای مردم ریشه دوانیده بود که محو آن از اذهان مردم به سادگی امکان نداشت. از سوی دیگر، این آیین با اصول و مبانی مقرّر شده از سوی اسلام در ارتباط با ازدواج و طلاق و ارث و دیگر مسائل اجتماعی، به شدّت در تعارض و تناقض بود؛ و این آیین زمینههای مختلف فساد و فحشا را که اسلام برای زدودن آنها از جامعه آمده بود، تشدید و ترویج میکرد. خداوند چنین مقرر فرمود که درهم کوبیدن و از میدان بدر کردن این آیین اصیل جاهلیت با دست خود رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- و شخص شریف خودشان صورت بگیرد. دختر عموی آنحضرت، زینب بنت جحش، همسر زیدبن حارثه بود که همگان او را زیدبن محمد میخواندند، و پیوسته با یکدیگر سرِ ناسازگاری داشتند، تا جایی که زید مصمّم گردید زینب را طلاق بدهد. نزاع خانوادگی خودشان را به نزد پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- آوردند. پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- از روی قرائن و شواهد، یا از طریق اعلام خداوند عزّوجل به ایشان، دریافتند که اگر زید زینب را طلاق بدهد، ایشان مأمور خواهند شد که پس از انقضای عدّة طلاق، او را به همسری خویش درآورند. از سوی دیگر، این رویداد در شرایطی اتفاق میافتاد که مشرکان بر علیه رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- و مسلمانان همدست شده بودند، و آنحضرت خوف آن داشتند که اگر این ازدواج واقع گردد، دستاویزی به دست منافقان و مشرکان و یهودیان بدهد، و آنان انواع و اقسام شایعهها و تهمتهای بیاساس را بر علیه ایشان منتشر سازند، و کارشکنیهای آنان آثار نامطلوبی در روحیة مسلمانان سست ایمان برجای بگذارد. این بود که وقتی زید برای فصل خصومت به آنحضرت مراجعه کرد، و با آن حضرت در میان گذاشت که قصد طلاق دادن زینب را دارد، به او امر فرمودند که وی را نگاه دارد و طلاقش ندهد، و این سفارش و تأکید آنحضرت برای آن بود که مسئلة ازدواج خودشان با زینب در آن شرایط بحرانی و دشوار پیش نیاید. خداوند این تردید و خوف را از رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- نپسندید، و به نحوی ایشان را مورد عتاب قرار داد و فرمود: ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِكْ عَلَیكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ﴾[3]. «و آن هنگام که میگفتی به آنکس که خدا او را اِنعام فرموده و تو نیز به او انعام کردهای: همسرت را هر طور که هست نزد خود نگاه دار و حریم حرمت خداوند را پاس دار! و در اندرون خودت چیزی را پنهان میکنی که خداوند آشکار کننده آن است، و از مردم میهراسی، حال آنکه خداوند سزاوارتر است به اینکه از او بهراسی؟» سرانجام، زید همسرش را طلاق داد. رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- نیز پس از انقضای عدّه، در همان روزهایی که بنیقریظه را در محاصره گرفته بودند، با زینب ازدواج کردند. زیرا، خداوند این ازدواج را بر آنحضرت واجب گردانیده بود، و برای ایشان مجال تأمّل و انتخاب نگذاشته بود، تا آنجا که خداوند اجرای عقد این ازدواج را خود برعهده گرفته بود، چنانکه میفرماید: ﴿فَلَمَّا قَضَى زَیدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَی لَا یكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً﴾[4]. «آنگاه، وقتی زید از او صرفنظر کرد، وی را به همسری تودرآوردیم، تا از این پس مسلمانان را در ارتباط با همسران پسرخواندههایشان باکی نباشد، آن هنگام که فرزندخواندگان از همسرانشان صرفنظر کنند!» این کار برای آن صورت میگرفت که آنحضرت عملاً نیز آیین پسرخواندگی را که با قدرت سخن خویش از پیش منهدم کرده بودند، از میدان بِدَر کنند؛ چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ﴾[5]. «این پسرخواندگان را به پدران خودشان نسبت بدهید، این کار نزد خداوند عادلانه و منصفانه است!» همچنین: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیینَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیماً﴾[6]. «محمد هرگز پدر هیچیک از شما نبوده است، بلکه وی رسولخدا و پایان بخش کار پیامبران است!» چه بسیارند آداب و رسوم جا افتاده و درعین حال خُشک و بیمحتوا که درهم شکستن آنها یا تجدیدنظر کردن در آنها تنها در حوزة گفتار امکانپذیر نیست؛ بلکه باید همراه با عمل صاحب دعوت باشد. این مطلب از بررسی شیوة عمل مسلمانان در عُمرة حُدیبیه به خوبی به دست میآید. در آنجا، عُروهبن مسعود ثقفی مشاهده کرده بود که هرگاه پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- آب دهان میاندازند، مسلمانان برای گرفتن آن با دستهایشان از یکدیگر سبقت میگیرند، و مشاهده کرده بود که برای گرفتن آب وضوی آنحضرت چگونه پیشدستی میکنند، تا جایی که ممکن است در مقام زدو خورد با یکدیگر نیز برآیند! آری، همین مسلمانانی که به هنگام بیعت کردن با رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- برای جانفشانی و جانبازی در میدان نبرد یا مقاومت در برابر دشمن، از یکدیگر سبقت میگرفتند، و افرادی همچون ابوبکر و عمر در میان آنان بودند، وقتی حضرت رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- به همین صحابة جان برکف نهاده در راه خدا- پس از انعقاد صلح حدیبیه- فرمان دادند که قربانیهایشان را نَحر کنند، هیچیک از آنان برای امتثال امر پیغمبراکرم -صلى الله علیه وسلم- از جای برنخاست، و این نحوة عکسالعمل موجبات نگرانی و پریشانی آنحضرت را فراهم آورد. امّا، وقتی که اُمّسلمه در مقام مشورت به آنحضرت پیشنهاد کرد که خود آنحضرت از جای برخیزند و قربانی خود را نَحر کنند و با هیچکس سخن نگویند، و آنحضرت چنان کردند، صحابه بیدرنگ به عمل آنحضرت اقتدا کردند، و برای کشتن قربانیهایشان از یکدیگر سبقت گرفتند. از این رویداد، میتوان تفاوت اثرگذاری قول و فعل را در راستای ویرانسازی یک آیین جا افتاده به وضوح دریافت. منافقان پیرامون این ازدواج پیامبر اسلام، کارشکنیهای بسیار کردند، و تبلیغات دروغین گستردهای را بر علیه آنحضرت به راه انداختند که بعضاً در افکار و اذهان مسلمانان سست ایمان تأثیرگذار بود، به خصوص اینکه زینب پنجمین همسر رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- میشد، و مسلمانان چنان دریافته بودند که ازدواج یک مرد با بیش از چهار زن روا نیست. از طرف دیگر، زید فرزند نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- شناخته میشد، و ازدواج کردن کسی با همسر پسرش ناهنجارترین فحشاء به حساب میآمد. خداوند متعال نیز در سورة احزاب، در ارتباط با این دو موضوع تفصیل و بیان کافی و شافی ارائه فرمود، و صحابه دانستند که فرزندخواندگی در اسلام جایی ندارد و هیچ اثری بر آن مترتّب نیست. همچنین، دانستند که خداوند متعال بخاطر تأمین و تضمین اهداف و آرمانهای برتر رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- برای ایشان توسعهای قائل شده است که برای دیگران قائل نگردیده است. رفتار پیامبر با همسرانشان زندگانی و معاشرت رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- با اُمّهات مؤمنین در نهایت بزرگمنشی و نجابت و بلند طبعی بود، همانگونه که همسران ایشان نیز از بالاترین درجات شرافت و قناعت و شکیبایی و تواضع و خدمتگزاری و رعایت حدود و شوهرداری برخوردار بودند، با آنکه پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- آنچنان در تنگدستی و سختی معیشت بسر میبردند که احدی تاب تحمل آن را نداشت. اَنس گوید: فکر نمیکنم نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- قرص نان نرمی را هرگز مشاهده کرده باشند، تا وقتی که به خداوند پیوستند؛ یا اینکه برة بریانی را هرگز با چشمان خودشان دیده باشند، تاوقتی که به حق پیوستند. [7] عایشه گوید: بسیاری اوقات، دو ماه میگذشت و ما سه بار هلال ماه را در آسمان مشاهده میکردیم، و در طول آن مدت حتی یکبار در خانههای همسران پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- آتشی روشن نشده بود! عروه پرسید: در آن صورت با چه چیز تغذیه میکردید!؟ گفت: با اَسوَدان، یعنی با آب و خرما! اخبار و روایات در این ارتباط بسیارند. در عین حال، با وجود آن تنگدستی و سختی معیشت، از همسران پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- هیچگونه عملی که آنان را مستوجب سرزنش و عتاب گرداند، سر نزد، مگر یک مورد که آن نیز مقتضای بشریت بود، و از سوی دیگر موجب گردید که مقررات و قوانینی چند از احکام شریعت اسلام تبیین گردد، و خداوند در آن ارتباط آیة تخییر را نازل فرمود: ﴿یا أَیهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَینَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً * وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِیماً﴾[8]. «هان، ای پیامبر، بگو به همسرانت: اگر چنانچه شما طالب زندگانی دنیا و زر و زیور آن هستید، هم اینک بیایید تا دستمایهای از دارایی دنیا به شما بدهم و به زیبایی دست از سر شما بردارم و راه خود پیش بگیرید. واگر چنانچه طالب خدا و رسولخدا و سرای آخرت هستید، البته خداوند برای آن عدّه از شماها که اهل احسان باشید اجر عظیم محفوظ داشته است!» در باب شرافت و کرامت و عظمت مقام همسران پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- همین بس که حتی یکی از آنان به گزینش دنیا تمایل پیدا نکرد، و همگی آنان خدا و رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- را برگزیدند. همچنین، مواردی که معمولاً فیمابین هَووها پیش میآید، با وجود آنکه شمار همسران نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- زیاد بوده است، فیمابین آنان بسیار به ندرت رخ داده است که آنهم مقتضای بشر بودن است، و همینکه خداوند ایشان را مورد عتاب قرار داد، دیگر تکرار نکردند. آن مورد نادر نیز همان است که در سورة تحریم خداوند فرمود: ﴿یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ...﴾ [9]. «هان، ای پیامبر، چرا بر خویشتن حرام میگردانی چیزی را که خداوند برای تو حلال گردانیده است؟!...» در خاتمة این مبحث، به نظر میرسد چندان نیاز نباشد که به گفتگو در باب اصل تعدُّد زوجات بپردازیم. هرکس به دقت در زندگانی مردم اروپا- که به شدت این اصل را انکار میکنند و نمیپذیرند- بنگرد، و آن رنجها و بدبختیها و تلخکامیهایی را که آنان از این بابت به جان خویش میخرند، مورد بررسی قرار بدهد، و رسواییها و جنایتهای هولناکی را که به خاطر انحرافشان از این اصل مرتکب میشوند، و گرفتاریها و نابسامانیهایی را که از این بابت دامنگیر آنان است درنظر بگیرد؛ دیگر نیازی به دلیل و برهان و بحث و گفتگو نخواهد داشت؛ زیرا، زندگانی منکران این اصل، خود گواه بر عادلانه بودن این اصل اسلامی است؛ ﴿إِنَّ فِی ذَلِكَ لَعِبْرَةً لَّأُوْلِی الأَبْصَارِ﴾!
زیرنویسها: [1]- سوره احزاب، آيه 37. [2]- زاد المعاد،ج 1، ص 29. [3]- سوره احزاب، آيه 37. [4]- سوره احزاب، آيه 37. [5]- سوره احزاب، آيه 5. [6]- سوره احزاب، آيه 40. [7]- صحيح البخاري، ج 2، ص 956. [8] سوره احزاب، آيه 27- 28. [9]- سوره تحريم، آيات 1 تا 5.
از کتاب: خورشید نبوّت، ترجمه فارسی «الرحیق المختوم» ، مولف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، برگردان : دکتر محمدعلی لسانی فشارکی 1381 ش = 1423 ق = 2002 م مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی www.islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|