|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > ساختن مسجد مدینه
شماره مقاله : 10775 تعداد مشاهده : 357 تاریخ افزودن مقاله : 10/6/1390
|
ساختن رسول خدا صلى الله عليه وسلم مسجد مدينه را محمد بن عمر واقدى از معمر بن راشد، از زهرى نقل مىكند ناقه رسول خدا در محل مسجد آن حضرت زانو به زمين زد، و آن جا زمينى بود از سهيل و سهل كه دو پسر بچه يتيم انصارى و تحت تكفل ابو امامه اسعد بن زراره انصارى بودند. زمين مذكور محل خشك كردن خرما و نگهدارى گوسپندان بود. گروهى از مردان مسلمان قبلا هم در آن محل نماز مىگزاردند. پيامبر صلى الله عليه وسلم آن دو كودك را خواست و پيشنهاد فرمود تا زمين خود را براى محل مسجد بفروشند. گفتند آن را بدون دريافت بهاء پيشكش مىكنيم. رسول صلى الله عليه وسلم نپذيرفت و از ايشان خريد و قيمت آن را پرداخت فرمود. واقدى از كس ديگرى غير از معمر، از زهرى نقل مىكند رسول خدا، ابو بكر را فرمود تا ده دينار بهاى زمين را بپردازد. و آن زمين به صورت چهار ديوارى بدون سقفى بود، و قبلهاش به جانب بيت المقدس بود كه اسعد بن زراره آن را ساخته و با ياران خود آن جا نماز مىگزارد و پيش از آمدن رسول خدا نماز جمعه را هم آن جا مىگزاردند. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمان داد تا درختان خرما و درختان خاردار ديگرى را كه در آن زمين بود بريدند و خشت خام زدند و دستور فرمود تا چند گور را كه از دوره جاهليت در آن بود، نبش كردند و استخوانها را در جاى ديگر دفن نمودند، در بخشى از زمين آبى بود كه آن را كشيدند تا خشك شد و مسجد را بنيان نهادند، طول آن از محل محراب تا آخر مسجد صد ذراع و عرض آن هم همچنان و مسجد مربع بود و برخى گفتهاند كمتر از صد ذراع بوده است. پايههاى اصلى را به اندازه سه ذراع با سنگ بنا كردند و بقيه را با خشت خام، و پيامبر صلى الله عليه وسلم همراه ياران خود در ساختن شركت داشت و خود سنگ حمل مىفرمود و اين بيت را مىخواند: پروردگارا زندگى جز زندگى آن جهانى نيست، خدايا انصار و مهاجران را بيامرز. و نيز اين بيت را مىخواند: اينها بارهاى پر بركت است نه بارهاى خيبر آرى سوگند به پروردگار ما اين نيكوتر و پاكتر است. قبله آن مسجد را به سوى بيت المقدس نهادند و سه در براى آن قرار دادند، درى در آخر مسجد و درى ديگر كه آن را در رحمت نامگذارى كردند و اين همان درى است كه به در عاتكه هم معروف است، و در سوم مخصوص آمد و شد رسول صلى الله عليه وسلم بود، و آن در به طرف خانههاى خاندان عثمان قرار داشت. تمام ديوارها ساده بود و تنه درختان خرما را ستون قرار دادند و آن را با شاخ و برگ خرما پوشاندند. به پيامبر صلى الله عليه وسلم گفته شد: آيا براى مسجد سقف نمىسازى؟ فرمود: نه. سايبانى چون سايبان موسى (ع) كافيست، مقدارى چوبهاى كوتاه و برگ، اجل شتابانتر از اين است. و كنار مسجد خانههايى با خشت خام ساختند و سقف آنها را هم با چوب خرما و شاخ و برگ آن پوشاندند، و چون خانهها تمام شد، در آن خانه كه درش به سوى مسجد بود، با عايشه زندگى مشترك خود را شروع فرمود و سوده را هم در آن خانه كه درش كنار در ديگر مسجد بود، سكونت داد. عفان بن مسلم از عبد الوارث بن سعيد، از ابو التيّاح، از انس بن مالك نقل مىكند پيامبر صلى الله عليه وسلم در هر كجا كه وقت نماز مىرسيد، همان جا نماز مىگزارد و گاه در محل نگهدارى گوسپندان و چهار ديوارىهايى كه وجود داشت نماز مىخواند، سپس دستور فرمود مسجد ساخته شود و به سراغ بزرگان بنى نجار فرستاد كه به حضورش آمدند و گفت: اين زمين را به من بفروشيد. گفتند: نه به خدا سوگند بهاى آن را نمىخواهيم و در راه خدا مىدهيم. انس مىگويد، در آن زمين چند درخت خرما و گورهايى از مشركان و خرابههايى وجود داشت. پيامبر صلى الله عليه وسلم دستور داد تا نخلها را قطع و گورها را نبش و خرابهها را هموار كنند. گويد، تنه درختان خرما را در سمت قبله كار بردند و دو طرف آن را سنگ نهادند و مسلمانان رجز مىخواندند. پيامبر صلى الله عليه وسلم هم همراه ايشان بود و چنين مىفرمود: پروردگارا خيرى جز خير آن جهانى نيست خدايا انصار و مهاجران را يارى ده. ابو التيّاح مىگويد، ابن ابى الهذيل برايم نقل مىكرد كه عمار مردى نيرومند بود و در هر بار دو سنگ را حمل مىكرد و پيامبر صلى الله عليه وسلم مىفرمود: اى پسر سميّه تو را گروه ستمگر خواهند كشت. عفان بن مسلم از معمّر بن سليمان تيمى نقل مىكند كه مىگفته است از معمر بن راشد شنيدم كه از زهرى روايت مىكرد به هنگام ساختن مسجد پيامبر صلى الله عليه وسلم اين بيت را مىخواند: اينها بارهاى پر بركت است نه بارهاى خيبر، آرى سوگند به پروردگار ما اين نيكوتر و پاكتر است. گويد، زهرى مىگفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم هيچ گاه شعر نگفته است، بلكه اشعارى را كه سروده شده بود، گاهى مىخواند و آن را تغيير هم مىداد، غير از اين شعر كه آن را تغيير نداد. * متن عربی: ذكر بناء رسول الله، صلى الله عليه وسلم، المسجد بالمدينة أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثني معمر بن راشد عن الزهري قال: بركت ناقة رسول الله، صلى الله عليه وسلم، عند موضع مسجد رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وهو يومئذ يصلي فيه رجال من المسلمين وكان مربداً لسهل وسهيل، غلامين يتيمين من الأنصار، وكانا في حجر أبي أمامة أسعد ابن زرارة، فدعا رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بالغلامين فساومهما بالمربد ليتخذه مسجداً، فقالا: بل نهبه لك يا رسول الله، فأبى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، حتى ابتاعه منهما، قال محمد بن عمر وقال غير معمر عن الزهري: فابتاعه منهما بعشرة دنانير، قال وقال معمر عن الزهري: وأمر أبا بكر أن يعطيهما ذلك، وكان جداراً مجدراً ليس عليه سقف، وقبلته إلى بيت المقدس، وكان أسعد بن زرارة بناه فكان يصلي بأصحابه فيه ويجمع بهم فيه الجمعة قبل مقدم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فأمر رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بالنخل الذي في الحديقة والغرقد الذي فيه أن يقطع، وأمر باللبن فضرب، وكان في المربد قبور جاهلية فأمر بها رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فنبشت، وأمر بالعظام أن تغيب، وكان في المربد ماء مستنجل فسيروه حتى ذهب، وأسسوا المسجد فجعلوا طوله مما يلي القبلة إلى مؤخره مائة ذراع، وفي هذين الجانبين مثل ذلك فهو مربع، ويقال: كان أقل من المائة، وجعلوا الأساس قريباً من ثلاثة أذرع على الأرض بالحجارة ثم بنوه باللبن، وبنى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وأصحابه، وجعل ينقل معهم الحجارة بنفسه ويقول: اللهم لا عيش إلا عيش الآخرة ... فاغفر للأنصار والمهاجره وجعل يقول: هذا الحمال لا حمال خيبر ... هذا أبر، ربنا، وأطهر وجعل قبلته إلى بيت المقدس، وجعل له ثلاثة أبواب: باباً في مؤخره، وباباً يقال له باب الرحمة، وهو الباب الذي يدعى باب عاتكة، والباب الثالث الذي يدخل فيه رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وهو الباب الذي يلي آل عثمان، وجعل طول الجدار بسطةً، وعمده الجذوع، وسقفه جريداً، فقيل له: ألا تسقفه؟ فقال: عريش كعريش موسى خشيبات وثمام، الشأن أعجل من ذلك، وبنى بيوتاً إلى جنبه باللبن وسقفها بجذوع النخل والجريد، فلما فرغ من البناء بنى بعائشة في البيت الذي بابه شارع إلى المسجد، وجعل سودة بنت زمعة في البيت الآخر الذي يليه إلى الباب الذي يلي آل عثمان. أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا عبد الوارث بن سعيد، أخبرنا أبو التياح عن أنس بن مالك قال: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يصلي حيث أدركته الصلاة، ويصلي في مرابض الغنم، ثم إنه أمر بالمسجد فأرسل إلى ملإ من بني النجار فجاؤوه، فقال: ثامنوني بحائطكم هذا، قالوا: لا والله لا نطلب ثمنه إلا إلى الله، قال أنس: فكانت فيه قبور المشركين، وكان فيه نخل، وكانت فيه خرب، فأمر رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بالنخل فقطع، وبقبور المشركين فنبشت، وبالخرب فسويت، قال: فصفوا النخل قبلة وجعلوا عضادتيه حجارة، وكانوا يرتجزون ورسول الله، صلى الله عليه وسلم، معهم وهو يقول: اللهم لا خير إلا خير الآخرة ... فانصر الأنصار والمهاجرة قال أبو التياح: فحدثني ابن أبي الهذيل أن عماراً كان رجلاً ضابطاً وكان يحمل حجرين حجرين فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: ويهاً ابن سمية تقتلك الفئة الباغية. أخبرنا عفان بن مسلم قال: حدثني معتمر بن سليمان التيمي قال: سمعت معمر بن راشد يحدث عن الزهري قال: قال نبي الله، صلى الله عليه وسلم، وهم يبنون المسجد: هذا الحمال لا حمال خيبر ... هذا أبر، ربنا، وأطهر قال: فكان الزهري يقول أنه لم يقل شيئاً من الشعر إلا قد قيل قبله أو نوى ذاك إلا هذا.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|