|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > خوراک آن و غذاهایی که آن حضرت دوست می داشت
شماره مقاله : 10797 تعداد مشاهده : 343 تاریخ افزودن مقاله : 19/6/1390
|
در خوراك رسول خدا و غذاهايى كه آن حضرت دوست مىداشت ابو اسامة حماد بن اسامة از هشام بن عروة، از پدرش، از عايشه نقل مىكند كه مىگفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم شيرينى و عسل را خوش مىداشت. عمرو بن عاصم كلابى از همام، از قتادة، از انس نقل مىكند كه مىگفته است در حضور پيامبر صلى الله عليه وسلم بودم خياطى از اهل مدينه ايشان را دعوت كرده بود، نانى جوين و كدويى كه در دنبه سرخ شده و خوش بو نبود آورد و من متوجه شدم كه پيامبر صلى الله عليه وسلم را كدو خوش آمد و ظرف را پيش ايشان نهادم و چون ديدم رسول خدا كدو را دوست مىدارد من هم آن را دوست مىدارم. يحيى بن عباد از عمارة بن زاذان، از ثابت، از انس نقل مىكند پيامبر صلى الله عليه وسلم كدو را دوست مىداشت. قتيبة بن سعيد بلخى از ليث بن سعد، از معاوية بن صالح، از ابو طالوت نقل مىكند كه مىگفته است پيش انس بن مالك رفتم مشغول خوردن كدو بود و مىگفت: اى بوته كوچك چقدر در نظر من دوست داشتنى هستى، به واسطه آن رسول خدايت دوست مىداشت. هاشم بن قاسم كنانى از ابو معشر، از عبد الله بن عبد الله بن ابو طلحة، از انس بن مالك نقل مىكند كه مىگفته است هر گاه كدو داشتيم ما هم سهم خود را به رسول خدا صلى الله عليه وسلم مىبخشيديم. موسى بن داود و اسحاق بن عيسى مىگفتند ابراهيم بن سعد از پدرش، از عبد الله بن جعفر نقل مىكند كه مىگفته است ديدم رسول خدا صلى الله عليه وسلم خيار را همراه خرما مىخورد. عبيدة بن حميد تيمى از عبد العزيز بن رفيع، از عكرمة، از عايشه نقل مىكند رسول خدا صلى الله عليه وسلم كنار ديگ غذا مىآمد و گوشت دست و سر شانه برمىداشت و مىخورد و بدون اينكه وضو بگيرد يا آب در دهان خود را مضمضه كند، نماز مىگزارد. ابو السكن مكّى بن ابراهيم بلخى از جعيد بن عبد الرحمن، از حسن بن عبد الله بن عبيد الله، از عمرو بن عبيد الله نقل مىكند كه مىگفته است ديدم پيامبر صلى الله عليه وسلم گوشت سر دست خورد و برخاست و مضمضه فرمود و بدون اينكه وضو بگيرد نماز گزارد. عبيدة بن حميد از داود بن ابو هند، از اسحاق بن عبد الله نقل مىكند ام حكيم دختر زبير از كسانى بود كه براى پيامبر صلى الله عليه وسلم غذا هديه مىآورد، پيامبر صلى الله عليه وسلم روزى به خانه او رفت و او سر دست پختهيى آورد و گوشت آن را جدا مىكرد و پيامبر صلى الله عليه وسلم مىخورد بعد هم بدون اينكه وضو بگيرد برخاست و نماز گزارد. عارم بن فضل از حمّاد بن سلمة، از عبد الرحمن بن ابو رافع، از عمهاش سلمى، از ابو رافع نقل مىكند كه مىگفته است براى پيامبر صلى الله عليه وسلم گوسپندى كشتند، فرمود: اى ابو رافع سر دست آن را به من بده. دادم. باز فرمود: سر دست آن را به من بده دادم. باز هم فرمود. گفتم: اى رسول خدا مگر گوسپند دو سر دست و شانه ندارد؟ فرمود: اگر سكوت مىكردى هر چند بار كه مىگفتم مىتوانستى سر دست و شانه به من بدهى. مسلم بن ابراهيم از جرير بن حازم، و حميد از انس بن مالك نقل مىكند كه مىگفته است پيامبر صلى الله عليه وسلم گاهى خرما و خربزه با هم مىخورد. سعيد بن سليمان و مبارك بن سعيد و برادرش عمر بن سعيد از قول مردى از اهل بصره، از عكرمة، از ابن عباس نقل مىكردند كه مىگفته است بهترين خوراك در نظر پيامبر صلى الله عليه وسلم نان تريد و خرماى آميخته با كشك و روغن بوده است. همين راوى از عبّاد، از حميد، از انس نقل مىكند پيامبر صلى الله عليه وسلم تريد را دوست مىداشت. فضل بن دكين از مسعر، از على بن اقمر نقل مىكرد پيامبر صلى الله عليه وسلم خرما مىخورد و هر گاه به خرماى خشكيده يا دم خرما برمىخورد، در دست خود نگه مىداشت. كسى گفت: اينهايى كه در دست شما جمع شده و باقى مانده است به من بدهيد. فرمود: آنچه را كه خود دوست ندارم بخورم راضى نمىشوم كه شما بخوريد. يحيى بن محمد جارى از عبد المهيمن بن عباس بن سهل بن سعيد، از قول پدرش، از پدر بزرگش نقل مىكرد گرده نانى از مغز گندم به پيامبر صلى الله عليه وسلم هديه كردند، فرمود: اين چيست؟ من اين خوراك را تاكنون نديدهام. گفتند: پيامبر صلى الله عليه وسلم چنان نانى نمىخورد؟ گفت: نه. حتى چنان نانى نديده بود. معمولا براى پيامبر صلى الله عليه وسلم جو را دستاس مىكردند و فقط دو بار آن را فوت مىكردند كه پوستهاى آن تا اندازهيى برود سپس آن را مىپختند و پيامبر آن را مىخورد. وهب بن جرير بن حازم از شعبة، از ابو اسحاق نقل مىكند عمر بن خطاب مىگفت پس از اينكه ديدم رسول خدا صلى الله عليه وسلم آرد را بدون اينكه غربال كنند مىخورد، ديگر آرد را براى من هم غربال نمىكردند. اسود بن عامر و اسحاق بن عيسى هر دو از شريك، از عبد الله بن محمد بن عقيل، از ربيع دختر معوّذ بن عفراء نقل مىكنند كه مىگفته است سبدى خرماى رطب نوباوه- نوبرانه- براى پيامبر صلى الله عليه وسلم بردم، پيامبر از آن خورد، و يك مشت طلا و زيور به من عطا كرد و فرمود: براى زيور خود به كار ببر. خالد بن خداش از عبد العزيز بن محمد، از هشام بن عروة، از پدرش، از عايشه نقل مىكند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم آب شيرين از چاه سقيا مىآوردند. هاشم بن قاسم كنانى از حفص بن عمر بن عبد الله بن ابو طلحة، از انس بن مالك نقل مىكند كه مىگفته است يك طبق خرماى رطب براى رسول خدا صلى الله عليه وسلم هديه آوردند، آن حضرت روى زانوهاى خود نشست و مشت مشت از آن به من مىداد كه براى هر يك از همسرانش فرستاده شود، و خود نيز مشتى از آن گرفت و خورد و دانههاى آن را به سمت چپ خويش ريخت، و گوسپندى آنها را خورد.
خوردنيها و آشاميدنيهايى كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم دوست نمىداشت يونس بن محمد مودب از ليث بن سعد، از يزيد بن ابو حبيب، از ابو الخير، از ابو رهم سماعى نقل مىكند كه ابو ايوب انصارى برايش گفته است به رسول خدا صلى الله عليه وسلم گفتم شما كه بازمانده غذاى خود را براى من مىفرستيد من كه اثر انگشتان شما را مىبينم دست دراز مىكنم و مىخورم- بيان علاقه ابو ايوب و تبرك جستن او به اثر انگشتان رسول خداست-، ولى اين خوراكى كه اين دفعه براى من فرستادهايد اثر انگشت شما بر آن نبود. فرمود: آرى در اين غذا پياز بود و من دوست نمىدارم به خاطر فرشتهيى كه پيش من مىآيد پياز بخورم ولى شما پياز بخوريد. عبيد الله بن موسى از اسرائيل، از ابراهيم بن عبد الاعلى، از سويد نقل مىكند كاسه غذايى براى رسول خدا آوردند كه در آن سير ريخته بودند، پيامبر صلى الله عليه وسلم همينكه بوى سير را احساس فرمود از غذا خوردن دست نگهداشت. معاذ و ديگران هم كه حضور داشتند دست كشيدند. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: چه شده است؟ گفتند: چون شما دست كشيديد ما هم دست كشيديم. فرمود: شما به نام خدا بخوريد من با كسى مناجات و گفتگو مىكنم كه شما نمىكنيد. خالد بن خداش از عبد الله بن وهب نقل مىكرد كه مىگفت از ابو صخر شنيدم كه مىگفت براى پيامبر صلى الله عليه وسلم عصاره بادام آوردند، فرمود: ببريد كه اين آشاميدنى نازپروردگان است. عتّاب بن زياد از ابن مبارك، از حيوة بن شريح، از عمرو بن مالك، از حميد بن زياد، از يزيد بن قسيط نقل مىكند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم عصاره بادام آوردند و چون برابر ايشان نهادند، فرمود: اين چيست؟ گفتند: عصاره بادام. فرمود: آن را از پيش من برداريد كه آشاميدنى و نوشابه نازپروردگان است. عبيدة بن حميد از ابو عبد الله واقد خياط، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل مىكند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم مقدارى روغن و كشك و سوسمارى آوردند- مقصود گوشت پخته شده سوسمار است-، پيامبر از روغن و كشك خورد و در مورد سوسمار فرمود: اين چيزى است كه من هرگز نخوردهام ولى هر كه مىخواهد بخورد. گويد، بر سفره رسول خدا ديگران گوشت سوسمار را خوردند. هاشم بن قاسم از شعبه، از حكم، از زيد بن وهب، از براء بن عازب، از ثابت بن وديعه انصارى نقل مىكند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم سوسمارى آوردند فرمود: امتى است كه مسخ شده است و خدا داناتر است. سعيد بن سليمان از خالد بن عبد الله، از حصين، از زيد بن وهب، از ثابت بن يزيد بن وديعه نقل مىكند كه مىگفته است همراه پيامبر صلى الله عليه وسلم بوديم، چند سوسمار شكار و كباب كرديم، يكى از آنها را به حضور پيامبر آوردند، چوبى به دست گرفت و انگشتان حيوان را شمرد و فرمود: گروهى از بنى اسرائيل مسخ شده و به صورت خزندگان زمين در آمدند ولى نمىدانم به صورت كدام خزنده در آمدهاند. گويد، پيامبر صلى الله عليه وسلم از آن نخورد ولى كسى را هم از خوردن آن منع نفرمود. سعيد بن سليمان از عبّاد بن عوّام، از شيبانى، از يزيد بن اصمّ، از ابن عباس نقل مىكند پيامبر صلى الله عليه وسلم در خانه همسر خود ميمونه بودند خوراكى براى ايشان آوردند كه از گوشت سوسمار بود، چون پيامبر خواست از آن تناول كند، ميمونه گفت: اى رسول خدا آيا مىدانيد اين گوشت چيست؟ فرمود: نه. گفت: اين گوشت سوسمار است. فرمود: اين گوشتى است كه من هيچ گاه نخوردهام. فضل بن عباس و خالد بن وليد و بانوى ديگرى هم آن جا بودند، خالد بن وليد پرسيد كه اين گوشت حرام است؟ پيامبر فرمود: نه شما بخوريد و فضل و خالد و آن بانو خوردند. ميمونه گفت: من هم چيزى را كه پيامبر صلى الله عليه وسلم از آن نخوردند، نمىخورم. اسحاق بن عيسى از حمّاد بن سلمة از ابو المهزّم نقل مىكند كه مىگفته است از ابو هريره شنيدم براى پيامبر صلى الله عليه وسلم در كاسهيى هفت سوسمار بريان كه روى آن روغن هم ريخته بودند آوردند، فرمود: بخوريد و خود تناول نفرمود. حاضران گفتند: اى رسول خدا آيا ما بخوريم و شما نخوريد؟ فرمود: آرى من خوش نمىدارم. اسحاق بن عيسى از حمّاد بن سلمه، از بشر بن حرب، از ابو سعيد خدرى نقل مىكند سوسمارى براى پيامبر صلى الله عليه وسلم آوردند، فرمود: آن را به پشت برگردانيد و چنان كردند، سپس فرمود: به شكمش برگردانيد چنان كردند، فرمود: گروهى از بنى اسرائيل كه خداوند بر آنان خشم گرفت سرگردان و مسخ شدند، احتمالا اين از همانهاست. اسماعيل بن ابراهيم اسدى از على بن زيد، از عمران بن ابو حرمله، از ابن عباس نقل مىكند كه مىگفت همراه خالد بن وليد در خدمت رسول خدا به خانه ميمونه دختر حارث رفتيم. گفت: آيا از غذايى كه ام عقيق براى ما هديه آورده است برايتان بياورم. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: آرى. او دو سوسمار بريان آورد. پيامبر صلى الله عليه وسلم آب دهان خود را بيرون انداخت. خالد بن وليد گفت: گويا اين غذا را خوش نمىداريد؟ فرمود: آرى. ميمونه گفت: آيا از آشاميدنى كه همو هديه آورده است برايتان بياورم؟ فرمود: آرى. ميمونه ظرف شيرى آورد و رسول خدا صلى الله عليه وسلم از آن نوشيد. من سمت راست و خالد سمت چپ پيامبر بوديم. پيامبر صلى الله عليه وسلم به من فرمود: بقيه آن را بياشام كه براى تو است و اگر هم مىخواهى به خالد بده. گفتم: مىدانيد كه در مورد نيمخورده شما هيچ كس را جز خودم ترجيح نمىدهم- به كس ديگرى نمىدهم. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: خداوند به هر كس خوراكى عنايت مىكند وظيفه شخص است بگويد خدايا براى ما در اين غذا بركت بده و بهتر از آن روزى ما گردان و خداوند هر گاه آشاميدن شير را بهره كسى فرمايد بايد آن شخص بگويد خدايا براى ما مبارك گردان و از همين بيشتر روزى فرماى زيرا هيچ چيز غير از شير نيست كه هم خوراك است و هم نوشابه. هاشم بن قاسم از قول شعبه، از جعفر بن اياس نقل مىكرد كه مىگفته است سعيد بن جبير از قول ابن عباس نقل مىكرد خالهاش ام حفيد به پيامبر صلى الله عليه وسلم مقدارى روغن و كشك و چند سوسمار بريان هديه كرد. پيامبر صلى الله عليه وسلم از روغن و كشك خورد، و سوسمارها را رها كرد و نخورد ولى بر سر سفره رسول خدا سوسمار خورده مىشد كه اگر خوردن آن حرام بود حتما بر سفره رسول خدا صلى الله عليه وسلم كسى از آن نمىخورد. هاشم بن قاسم از ابو جعفر رازى و ورقاء بن عمر، از عبد الله بن دينار، از ابن عمر نقل مىكرد مردى با صداى بلند پيامبر صلى الله عليه وسلم را صدا كرد و گفت: در مورد سوسمار چه مىفرمايى؟ فرمود: من نمىخورم آن را حرام هم نمىكنم. عفان بن مسلم از حاتم بن وردان، از يونس، از محمد بن سيرين نقل مىكردند براى پيامبر صلى الله عليه وسلم سوسمار آوردند، فرمود: ما مردمى شهرنشينيم و سوسمار را دوست نداريم و نمىخوريم. * متن عربی: ذكر طعام رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وما كان يعجبه منه أخبرنا أبو أسامة حماد بن أسامة، أخبرنا هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة، رضي الله عنها، قالت: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يعجبه الحلو والعسل. أخبرنا عمرو بن عاصم الكلابي، أخبرنا همام عن قتادة عن أنس قال: أتيت النبي، صلى الله عليه وسلم، فإذا خياط من أهل المدينة قد دعاه فأتاه بخبز شعير واهالة سنخة فإذا فيها قرع فجعلت أراه يعجبه القرع، فجعلت أقدمه قدام النبي، صلى الله عليه وسلم، قال أنس: فلم أزل يعجبني القرع منذ رأيته يعجب النبي، صلى الله عليه وسلم. أخبرنا يحيى بن عباد قال: أخبرنا عمارة بن زاذان، أخبرنا ثابت عن أنس، أن النبي، صلى الله عليه وسلم، كان يعجبه الدباء، أو قال القرع. أخبرنا قتيبة بن سعيد البلخي، أخبرنا ليث بن سعد عن معاوية بن صالح عن أبي طالوت قال: دخلت على أنس بن مالك وهو يأكل القرع وهو يقول: يا لك شجيرةً ما أحبك إلي لحب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إياك. أخبرنا هاشم بن القاسم الكناني، أخبرنا أبو معشر عن عبد الله بن عبد الله بن أبي طلحة عن أنس بن مالك أنه قال: إذا كان عندنا دباء آثرنا به رسول الله، صلى الله عليه وسلم. أخبرنا موسى بن داود وإسحاق بن عيسى قالا: أخبرنا إبراهيم بن سعد عن أبيه عن عبد الله بن جعفر قال: رأيت النبي، صلى الله عليه وسلم، يأكل قثاء برطب. أخبرنا عبيدة بن حميد التيمي، حدثني عبد العزيز بن رفيع عن عكرمة قال: قالت عائشة، رضي الله عنها، كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يأتي القدر فيأخذ الذراع منها فيأكلها، ثم يصلي ولا يتوضأ ولا يمضض. أخبرنا مكي بن إبراهيم أبو السكن البلخي، أخبرنا الجعيد بن عبد الرحمن عن الحسن بن عبد الله بن عبيد الله أن عمرو بن عبيد الله حدثه قال: رأيت رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أكل كتفاً، ثم قام فتمضمض وصلى ولم يتوضأ. أخبرنا عبيدة بن حميد، حدثني داود بن أبي هند عن إسحاق بن عبد الله قال: كانت أم حكيم بنت الزبير مما تهدي الشيء للنبي، صلى الله عليه وسلم، كذاك قال: فدخل عليها النبي، صلى الله عليه وسلم، ذات يوم فقدمت إليه كتفاً، قال: فجعلت تسحاها والنبي يأكل، ثم قام فصلى ولم يتوضأ. أخبرنا هاشم بن القاسم، أخبرنا أبو جعفر الرازي عن جعفر بن محمد عن أبيه عن علي بن حسين عن أم سلمة قالت: أكل رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لحماً وصلى ولم يتوضأ. أخبرنا عارم بن الفضل، أخبرنا حماد بن سلمة عن عبد الرحمن بن أبي رافع عن عمته سلمى عن أبي رافع قال: ذبحت للنبي، صلى الله عليه وسلم، شاة، فقال: يا أبا رافعٍ ناولني الذراع، فناولته، ثم قال: ناولني الذراع، فناولته، ثم قال ناولني الذراع، قال فقلت: يا رسول الله وهل للشاة إلا ذراعان؟ فقال: لو سكت لناولتني ما دعوت به. أخبرنا مسلم بن إبراهيم، أخبرنا جرير بن حازم، أخبرنا حميد عن أنس بن مالك أن النبي، صلى الله عليه وسلم، كان يجمع بين الرطب والطبيخ. أخبرنا سعيد بن سليمان، أخبرنا المبارك بن سعيد أخبرنا عمر بن سعيد أخوه عن رجل من أهل البصرة عن عكرمة عن ابن عباس قال: كان أحب الطعام إلى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، الثريد من الخبز والثريد من التمر يعني الحيس. أخبرنا سعيد بن سليمان، حدثنا عباد عن حميد عن أنس أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، كان يعجبه الثفل، يعني الثريد.. أخبرنا الفضل بن دكين، أخبرنا مسعر عن علي بن الأقمر قال: كان النبي، صلى الله عليه وسلم، يأكل تمراً فإذا مر بحشفة أمسكها في يده، فقال له قائل: أعطني هذه التي بقيت، قال: إني لست أرضى لكم ما أسخطه لنفسي. أخبرنا يحيى بن محمد الجاري عن عبد المهيمن بن عباس بن سهل بن سعيد عن أبيه عن جده أنه أهدي له صحفى نقي، يعني حوارى، فقال: ما هذا؟ إن هذا الطعام ما رأيته! قال: ما كان يأكله النبي، صلى الله عليه وسلم؟ قال: لا ولا رآه بعينه، قال: إنما كان يطحن له الشعير فينفخ نفختين ثم يصنع له فيأكله. أخبرنا وهب بن جرير بن حازم قال: أخبرنا شعبة عن أبي إسحاق قال: قال عمر بن الخطاب: لا ينخل لي الدقيق بعدما رأيت رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يأكل. أخبرنا الأسود بن عامر وإسحاق بن عيسى قالا: أخبرنا شريك عن عبد الله بن محمد بن عقيل عن الربيع وبنت معوذ بن عفراء قالت: أتيت النبي، صلى الله عليه وسلم، بقناع من رطب وأجرٍ زغبٍ، قالت: فأكل منه وأعطاني ملء كفه حلياً أو ذهباً وقال: تحلي به. أخبرنا خالد بن خداش، حدثنا عبد العزيز بن محمد، أخبرنا هشام ابن عروة عن أبيه عن عائشة، رضي الله عنها، قالت: كان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، يستعذب له الماء من السقيا. أخبرنا هاشم بن القاسم الكناني، أخبرنا أبو معشر، أخبرنا حفص بن عمر بن عبد الله بن أبي طلحة عن أنس بن مالك قال: أهدي لرسول الله، صلى الله عليه وسلم، طبق من رطب، فجثا على ركبتيه فأخذ يناولني قبضةً قبضةً، يرسل به إلى نسائه، وأخذ قبضةً منها فأكلها ويلقي النوى بشماله، فمرت به داجنة فناولها فأكلت.
ذكر ما كان يعاف رسول الله، صلى الله عليه وسلم، من الطعام والشراب أخبرنا يونس بن محمد المؤدب، أخبرنا ليث بن سعد عن يزيد بن أبي حبيب عن أبي الخير عن أبي رهم السماعي أن أبا أيوب حدثه قال قلت: يا رسول الله إنك كنت ترسل إلي بالطعام، فإذا رأيت أثر أصابعك وضعت يدي فيه، حتى كان هذا الطعام الذي أرسلت به إلي فنظرت فلم أر فيه أثر أصابعك، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: أجل إن فيه بصلاً فكرهت أن آكله من أجل الملك الذي يأتيني وأما أنتم فكلوه. أخبرنا عبيد الله بن موسى قال: أخبرنا إسرائيل عن إبراهيم بن عبد الأعلى عن سويد قال: أتي رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بقصعة فيها ثوم، فوجد ريح الثوم فكف يده فكف معاذ يده فكف القوم أيديهم فقال لهم: مالكم؟ فقالوا: كففت يدك فكففنا أيدينا، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: كلوا بسم الله فإني أناجي من لا تناجون. أخبرنا خالد بن خداش، أخبرنا عبد الله بن وهب قال: سمعت أبا صخر قال: أتي النبي، صلى الله عليه وسلم، بسويق لوز فقال لهم رسول الله، صلى الله عليه وسلم: أخروه هذا شراب المترفين. أخبرنا عتاب بن زياد قال: أخبرنا ابن المبارك قال: أخبرنا حيوة ابن شريح عن عمرو بن مالك عن حميد بن زياد عن يزيد بن قسيط أن النبي، صلى الله عليه وسلم، أتي بسويق من سويق اللوز، فلما خيف له قال: ماذا؟ قالوا: سويق اللوز، قال: أخروه عني هذا شراب المترفين. أخبرنا عبيدة بن الحميد عن واقد أبي عبد الله الخياط عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: أهدي لرسول الله، صلى الله عليه وسلم، سمن وأقط وضب، قال: فأكل من السمن والأقط، قال ثم قال للضب: إن هذا لشيء ما أكلته قط فمن شاء أن يأكله فليأكله. فقال: فأكل على خوانه. أخبرنا هاشم بن القاسم، أخبرنا شعبة عن الحكم عن زيد بن وهب عن البراء بن عازب عن ثابت بن وديعة الأنصاري عن النبي، صلى الله عليه وسلم، أنه أتي بضب فقال: أمة مسخت والله أعلم! أخبرنا سعيد بن سليمان، أخبرنا خالد بن عبد الله عن حصين عن زيد بن وهب عن ثابت بن يزيد بن وديعة قال: كنا مع النبي، صلى الله عليه وسلم، فأصبنا ضباباً فشويناها، فأتي رسول الله، صلى الله عليه وسلم، منها بضب، فأخذ عوداً فجعل يعد أصابعه، فقال: مسخت أمة من بني إسرائيل دواب في الأرض فلا أدري أي دواب هي. قال: فلم يأكله ولم ينه عنه. أخبرنا سعيد بن سليمان، أخبرنا عباد بن العوام عن الشيباني عن يزيد ابن الأصم عن ابن عباس أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بينما هو عند ميمونة إذ قربت إليه خواناً عليه لحم ضب، فلما أراد أن يأكل قالت ميمونة: يا رسول الله تدري ما هذا؟ قال: لا، قالت: هذا لحم ضب، قال: هذا لحم لم آكله. وعنده الفضل بن عباس وخالد بن الوليد وامرأة أخرى، فقال له خالد: يا رسول الله أحرام هو؟ قال: لا، وقال: كلوا، فأكل الفضل وخالد والمرأة، وقالت ميمونة: أما أنا فلا آكل من شيء لم يأكل منه رسول الله، صلى الله عليه وسلم. أخبرنا إسحاق بن عيسى، أخبرنا حماد بن سلمة عن أبي المهزم قال: سمعت أبا هريرة يقول: أتي رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بسبعة أضب في جفنة وقد صب عليها سمن فقال: كلوا، ولم يأكل، فقالوا: يا رسول الله أنأكل ولا تأكل؟ فقال: إني أعافها. أخبرنا إسحاق بن عيسى، أخبرنا حماد بن سلمة عن بشر بن حرب عن أبي سعيد الخدري أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أتي بضب فقال: اقلبوه لظهره، فقلبوه ثم قال: اقلبوه لبطنه، فقلبوه، فقال: تاه سبط من بني إسرائيل ممن غضب الله عليه، فإن يك فهو هذا! فإن يك فهو هذا! أخبرنا إسماعيل بن إبراهيم الأسدي عن علي بن زيد، حدثني عمران ابن أبي حرملة عن ابن عباس قال: دخلت مع رسول الله، صلى الله عليه وسلم، أنا وخالد بن الوليد على ميمونة بنت الحارث، فقالت: ألا أطعمكم من هدية أهدتها لنا أم عقيق؟ فقال: بلى، فجيء بضبين مشويين فتبزق رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقال له خالد بن الوليد: كأنك تنقذره؟ قال: أجل قالت: ألا أسقيكم من لبن أهدته لنا؟ قال: بلى، قال: فجيء بإناء من لبن فشرب رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وأنا عن يمينه وخالد عن شماله، فقال لي: اشرب هو لك وإن شئت آثرت به خالداً، فعلمت ما كنت لأوثر بسؤرك علي أحداً، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: من أطعمه الله طعاماً فليقل اللهم بارك لنا فيه وأطعمنا خيراً منه، ومن سقاه الله لبناً فليقل اللهم بارك لنا فيه وزدنا منه، فإنه ليس شيء يجزي من الطعام والشراب غير اللبن. أخبرنا هاشم بن القاسم قال: أخبرنا شعبة قال: أخبرنا جعفر بن إياس، سمعت سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: أهدت أم حفيد خالة ابن عباس لرسول الله، صلى الله عليه وسلم، سمناً وأقطاً وأضباً، فأكل من السمن والأقط وترك الأضب تقذراً، قال: وأكل على مائدة رسول الله، صلى الله عليه وسلم، ولو كان حراماً لم يؤكل على مائدة رسول الله، صلى الله عليه وسلم. أخبرنا هاشم بن القاسم، أخبرنا أبو جعفر الرازي وورقاء بن عمر عن عبد الله بن دينار عن ابن عمر عن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قال: ناداه رجل فقال: كيف تقول في الضب؟ قال: لست بآكله ولا محرمه. أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا حاتم بن وردان، أخبرنا يونس عن محمد بن سيرين قال: أتي نبي الله، صلى الله عليه وسلم، بضب فقال: إنا قوم قرويون وانا نَعَافُهُ.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|