Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

جَرِير رضي اللَّه عنْهُ قَال: سألْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم عَنْ نَظَرِ الفجأةِ فَقَال: « اصْرِفْ بصَرَك » (روايت مسلم).
يعنى: "از جرير رضي الله عنه روايت شده که گفت: از رسول الله صلي الله عليه وسلم در مورد نگريستن ناگهاني پرسش نمودم، فرمود: "چشمت را بگردان".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>مروان بن حكم > بيان مرگ مروان بن حكم و ولايت فرزندش عبد الملك‏

شماره مقاله : 10882              تعداد مشاهده : 833             تاریخ افزودن مقاله : 20/7/1390

بيان مرگ مروان بن حكم و ولايت فرزندش عبد الملك‏
در ماه رمضان همان سال [65 هـ.] مروان بن حكم در گذشت. علت مرگ او هم اين بود كه چون معاوية بن يزيد وفات يافت كسى را بجانشينى خود معين نكرد حسان بن بحدل هم ميخواست خلافت را ببرادر او خالد بن يزيد واگذار كند او خرد سال بود و حسان خال (دائى) پدرش يزيد بود. چون او (حسان) با اهل شام مروان را بيعت كردند بمروان گفته شد كه تو مادر خالد را بزنى بگير تا او (خالد) خفيف و خوار شود و مدعى خلافت نباشد. مادرش هم دختر ابو هاشم بن عتبه بود.
او هم با وى ازدواج كرد. روزى خالد بر مروان وارد شد. جماعتى نزد مروان نشسته بودند. خالد هم ميان دو صف (از مردم) داخل شد. مروان باو گفت: بخدا تو احمق هستى. بيا نزديك اى آنكه مادرش ... تر است (قابل تصريح نيست كه صفت اسفل اعضا باشد) او در آن خطاب ميخواست خالد را از چشم مردم شام ساقط كند. خالد نزد مادر خود برگشت و خبر آن دشنام را داد. مادرش گفت: هيچ كس بر آن حال آگاه نشود و من ترا آسوده خواهم كرد. چون مروان بر او (زن كه مادر خالد باشد) داخل شد از او پرسيد آيا خالد بتو چيزى گفته؟ گفت:
نه هرگز. تو در نظر او بزرگتر و عظيم تر از اين هستى كه چيزى درباره تو بگويد.
او باور كرد و چند روزى نزد وى ماند. روزى مروان نزد او خوابيد او هم بالش بر سر و دهانش نهاد و او را كشت. او در دمشق بسن شصت و سه سال در گذشت. گفته شده بسن شصت و يك. عبد الملك خواست مادر خالد را (بانتقام پدر) بكشد. باو گفته شد مردم خواهند گفت كه يك زن پدرت را كشته (خفيف و حقير مى‏شود) او صرف نظر كرد.
چون مروان وفات يافت عبد الملك فرزندش بر راس كار قرار گرفت. برادرش عبد العزيز هم در مصر بود كه از برادر خود اطاعت نمود. عبد الملك هفت ماهه تولد يافت و مردم او را خوار مى‏دانستند و ناسزا مى‏گفتند (كه كامل نبود). گفته شده روزى اعيان و اشراف نزد او بودند كه بعبيد الله بن زياد بن ظبيان بكرى (غير از ابن زياد معروف) گفت: شنيده‏ام كه تو بپدرت شباهت ندارى. گفت: آرى بخدا شباهت دارم. من از آب بآب و از غراب بغراب بپدر خود شبيه‏تر هستم. اگر بخواهى بتو بگويم چه كسى شباهت ندارد خواهم گفت: كسى كه رحم مادرش او را تكميل نكرده و كامل متولد نشده و بخويشان كه طايفه پدر و مادر باشند (عم و خال) شباهت ندارد كيست گفت: او كيست بگو؟ گفت: او سويد بن منجوف است (كه حضور داشت و البته طعنه بعبد الملك زده بودند سويد). چون هر دو بيرون رفتند سويد باو گفت: اگر بمن گله‏هاى گوسفند و اشتران سرخ مى‏دادند باندازه كه از گفته تو خرسند شده بودم هرگز مسرور نمى‏شدم (كه تو با كنايه عبد الملك را دشنام دادى) عبيد الله گفت بخدا قسم خرسندى تو باندازه خرسندى من از تحمل و بردبارى و سكوت تو (در قبال اين كنايه كه نام ترا برده‏ام) نمى‏باشد. و اگر گله‏ها و شترهاى سياه را بجاى شترهاى سرخ بمن داده ميشد باندازه خرسندى من از سكوت و تحمل تو نبود.
*
متن عربي


ذكر موت مروان بن الحكم
وولاية ابنه عبد الملك

في شهر رمضان من هذه السنة [خمس وستين] مات مروان بن الحكم.
وكان سبب موته أن معاوية بن يزيد لما حضرته الوفاة لم يستخلف أحداً، وكان حسان بن بحدل يريد أن يجعل الأمر من بعده في أخيه خالد بن يزيد، وكان صغيراً، وحسان خال أبيه يزيد، فبايع حسان مروان بن الحكم وهو يريد أن يجعل الأمر بعده لخالد، فلما بايعه هو وأهل الشام قيل لمروان تزوج أم خالد، وهي بنت أبي هاشم بن عتبة، حتى يصغر شأنه فلا يطلب الخلافة، فتزوجها، فدخل خالد يوماً على مروان وعنده جماعة وهو يمشي بين صفين، فقال مروان: والله إنك لأحمق! تعال يا ابن الرطبة الاست! يقصر به ليسقطه من أعين أهل الشام.
فرجع خالد إلى أمه فأخبرها، فقالت له: لا يعلمن ذلك منك إلا أنا، أنا أكفيكه. فدخل عليها مروان فقال لها: هل قال لك خالد في شيئاً؟ قالت: لا، إنه أشد لك تعظيماً من أن يقول فيك شيئاً. فصدقها ومكث أياماً، ثم إن مروان نام عندها يوماً، فغطته بوسادة حتى قتلته، فمات بدمشق وهو ابن ثلاث وستين سنة، وقيل: إحدى وستين. وأراد عبد الملك قتل أم خالد، فقيل له: يظهر عند الخلق أن امرأة قتلت أباك، فتركها.
ولما توفي مروان قام بأمر الشام بعده ابنه عبد الملك، وكان بمصر ابنه عبد العزيز بطاعة أخيه عبد الملك.
وكان عبد الملك ولد لسبعة أشهر، فكان الناس يذمونه لذلك، قيل: إنه اجتمع عنده قوم من الأشراف، فقال لعبيد الله بن زياد بن ظبيان البكري: بلغني أنك لا تشبه أباك، فقال: بلى والله إني لأشبه به من الماء بالماء والغرب بالغراب، ولكن إن شئت أخبرتك بمن لم تنضجه الأرحام، ولم يولد بالتمام، ولم يشبه الأخوال والأعمام. قال: من ذلك؟ قال: سويد بن منجوف، فلما خرج عبيد الله وسويد قال له سويد: ما سرني بمقالتك له حمر النعم. فقال عبيد الله: وما سرني والله باحتمالك إياي وسكوتك سودها.


*
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.

مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

حسن رضی الله عنه  هنگام طلوع خورشید می‌گفت: (سمع سامع بحمد الله الأعظم لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شئ قدیر؛ سمع سامع بحمد الله الأمجد لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شئ قدیر) (الطبقات (1/291)، تحقيق: سلمي، با سند صحيح.)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1058
دیروز : 3590
بازدید کل: 8968815

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010