مختصری از زندگینامهٔ علامه عبدالعزیز بن عبدالله بن باز رحمه الله
او ـ چنانکه علامه آلبانی رحمه الله میگوید ـ مجدد قرن، و آنطور که علامه عبدالرزاق عفیقی میگوید، امام اهل سنت در دوران خویش بود. تاثیری که شیخ بن باز بر دعوت و فعالیت اسلامی به جای گذاشت غیر قابل انکار است. اما این همه، در برابر تواضع و فروتنی و رفتار زیبا و اخلاق حسنهٔ او، اوج عظمت آن شیخ نابینا را نشان میدهد که دیدهٔ بصیرت ما از چشمهٔ بینش او بهرهها برده است.
نام و نسب:
وی شیخ مجدد، امام، عبدالعزیز بن عبدالله بن عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله بن باز است.
تولد:
ایشان در ماه ذیالحجهٔ سال ۱۳۵۵ هجری در شهر ریاض دیده به جهان گشود. علامه بن باز در آغاز بینا بود اما در سال ۱۳۴۶ هجری دچار بیماری آبله شد که به ضعف بینایی وی منجر گردید و در سال ۱۳۵۵ هجری بینایی خود را به طور کامل از دست داد.
شیخ رحمه الله در یکی از مجالس خود دربارهٔ از دست دادن چشمانش میگوید: «وقتی چشمانم را از دست دادم از خالهام ـ که فکر میکرد خواب هستم ـ شنیدم که به مادرم میگفت: بیچاره عبدالعزیز! چطور کاری پیدا خواهد کرد که بتواند با آن زندگی کند؟»
طلب علم:
قرآن را پیش از سن بلوغ حفظ کرد سپس در محضر علمای ریاض در تحصیل علم کوشش نمود. ایشان از محضور علمای بسیاری کسب علم کرد از جمله:
۱- شیخ محمد بن عبداللطیف بن عبدالرحمن بن الشیح محمد بن عبدالوهاب، قاضی ریاض.
۲- شیخ صالح بن عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن حسن بن الشیخ محمد بن عبدالوهاب.
۳- شیخ سعد بن حمد بن عتیق، قاضی ریاض.
۴- شیخ حمد بن فارس، وکیل بیت المال ریاض.
۵- شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ، مفتی عربستان. ایشان حدود ده سال در جلسات علمی علامه محمد بن ابراهیم شرکت کرد و همهٔ علوم شرعی را از سال ۱۳۴۷ تا سال ۱۳۵۷ هجری از وی آموخت.
۶- شیخ سعد وقاص البخاری، از علمای مکهٔ مکرمه. نزد ایشان علم تجوید را در سال ۱۳۵۵ هجری فرا گرفت.
۷- امام محمد امین الشنقیطی. نزد ایشان سلم الاخضری در منطق را فرا گرفت. شیخ بن باز در حلقهٔ درس ایشان در مسجد نبوی حضور مییافت.
۸- شیخ عبدالرزاق عفیفی.
وظایف و مسئولیتها:
در سال ۱۳۵۹ به عنوان قاضی منصوب شد، اما این مسئولیت باعث نشد از طلب علم باز بماند بلکه شبانه روز به پژوهش و تدریس مشغول بود و به طور ویژه اهمیت خاصی به علم حدیث قائل بود به طوری که حکم شیخ در تضعیف و تصحیح احادیث محل اعتبار است و این در زمانهٔ ما نادر است.
در سال ۱۳۷۲ هجری به ریاض منتقل شد و به تدریس در معهد علمی ریاض و سپس تدریس فقه و حدیث و توحید در دانشکدهٔ شریعت در سال ۱۳۷۳ هجری مشغول گردید، تا آنکه در سال ۱۳۸۱ هجری به عنوان نائب رئیس دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره منصوب شد. ایشان همچنین حلقهٔ درسی را در مسجد نبوی تشکیل داد.
ایشان همچنین ریاست ادارهٔ پژوهشهای علمی و فتوی و دعوت و ارشاد را برعهده گرفت و سپس به مقام مفتی کل عربستان و ریاست هیات کبار علماء منصوب شد.
دیگر مسئولیتها:
رئیس کمیسیون دائمی دائمی پژوهشهای علمی و فتوا.
رئیس و عضو مجلس تاسیسی رابطة العالم الإسلامی.
رئیس مجلس فقهی اسلامی در مکه، وابسته به رابطة العالم الإسلامی.
عضو مجلس اعلای دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره.
عضو هیئت علیای دعوت اسلامی.
برخی از شاگردان ایشان:
۱- شيخ عبدالله الكنهل.
۲- شيخ راشدبن صالح الخنين.
۳- شيخ عبدالرحمن بن ناصر البراك.
۴- شيخ عبداللطيف بن شديد.
۵- شيخ عبدالله بن حسن بن قعود.
۶- شيخ عبدالرحمن بن جلال.
۷- شيخ صالح بن هليل .
۸- علامه صالح بن فوزان الفوزان.
۹- علامه بكر بن عبدالله أبوزيد.
۱۰- علامه عبدالعزيز بن عبدالله آل الشيخ.
۱۱- علامه حمود ابن عقلا الشعيبي.
۱۲- علامه العلامةمحمدبن صالح العثيمين.
۱۳- شيخ محمد بن زيدآل سليمان .
۱۴- علامه عبدالله الغديان.
شیخ عبدالرحمن الرحمة تعداد ۳۴۸ تن از شاگردان ایشان را برشمرده است.
تالیفات علامه بن باز:
۱- مجموعه فتاوی و مقالات متنوع که تاکنون (هنگام نوشته شدن مقاله) سه جلد آن به چاپ رسدیه اسات.
۲- التحقيق والإيضاح لكثيرمن مسائل الحج و العمرة و الزيارة (توضيح المناسك).
۳- التحذیر من البدع، شامل چهار مقاله: (حكم الاحتفال بالمولد النبوي, وليلة الإسراء و المعارج, وليلة النصف من شعبان, وتكذيب الرؤيا المزعومةمن خادم الحجرة النبوية المسمى: الشيخ أحمد).
۴- دو رساله مختصر در زکات و روزه.
۵- العقیدة الصحیحة وما یضادها.
۶- وجوب العمل بسنة الرسول صلى الله عليه وسلم وكفر من أنكرها.
۷- حكم السفور والحجاب ونكاح الشغار.
۸- نقد القومية العربية.
۹- الجواب المفيد في حكم التصوير.
۱۰- الشيخ محمد بن عبدالوهاب, دعوته وسيرته.
۱۱- سه رساله در نماز: كيفية صلاة النبي صلى الله عليه وسلم، وجوب أداء الصلاةفي جماعة، أين يضع المصلي يديه حين الرفع من الركوع؟
۱۲- حكم الإسلام فيمن طعن في القرآن أوفي رسول الله صلى الله عليه وسلم.
۱۳- حاشیهای مفید بر فتح الباری تا کتاب حج.
۱۴- إقامة البراهين على حكم من استغاث بغير الله أو صدق الكهنة والعرافين.
۱۵- الجهادفي سبيل الله.
۱۶- الدروس المهمة لعامة الأمة.
۱۷- فتاوایی دربارهٔ احکام حج و عمره و زیارت.
۱۸- وجوب لزوم السنة والحذر من البدعة.
۱۹-تحفة الأخيار ببيان جملة نافعة مما ورد في الكتاب و السنة الصحيحة من الأدعية و الأذكار.
همچنین ایشان تعلیقاتی بر برخی کتب مانند بلوغ المرام و تقریب التهذیب دارند. کتبی دیگر نیز به تدریج توسط موسسه خیریه ایشان در حال نشر میباشد.
صفحاتی از زندگی علامه بن باز رحمه الله:
ـ شیخ محمد مجذوب ـ رحمه الله ـ میگوید: پس از آنکه بیدادگاه ناصر حکم اعدام سید قطب و دیگر برادران ایشان را صادر نمود ایشان بسیار غمگین شد و مرا مامور کرد تلگرافی به این مناسبت بنویسم. من تلگرافی آتشین نوشتم و نفرت [از این حکم] از آن میبارید. آن را به نزد شیخ آوردم در حالی که مطمئن بودم شیخ آن را مناسب با لهجهٔ [نرم] خودشان تعدیل خواهد کرد؛ اما تمام توقعاتم اشتباه بود زیرا آن را به طور کامل تایید کرد و تنها این سخن خداوند متعال را به آن افزود: {وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا } سپس آن را فرستاد. تلگرافی که فکر کنم تنها موضعگیری در جهان اسلام در برابر آن حادثه بود...
ـ شیخ عبدالقادر ارناووط میگوید: جناب شیخ عبدالعزیز بن باز در سال ۱۴۰۵ هجری مرا برای ماموریت دعوی به بوسنی و هرزگوین فرستاد. در آن زمان کسی حتی نام این کشور را نشنیده بود اما شیخ اوضاع مسلمانان آنجا را دنبال میکرد!
ـ پادشاه اردن برای سفری به خارج از کشور رفته بود. در همین مدت مجسمهٔ وی را نصب کردند. پس از آنکه ملک حسین از سفر بازگشت و مجسمهٔ خود را دید گفت: جد من (یعنی رسول الله صلی الله علیه وسلم) برای از بین بردن این بتها آمده بود، شایسته نیست من آن را بنا کنم! شیخ با شنیدن این داستان نامهٔ تشکری برای ملک حسین فرستاد و در ضمن آن نوشت: چه بسا این موضعگیری شروعی برای تطبیق شریعت در سرزمین شما باشد. ایشان نامههای زیادی حاوی نصیحت به سران کشورهای اسلامی مینوشت.
ـ یکی از بانوان میگوید: خانمی از کوزوو برای تسلیت وفات شیخ تماس گرفت. تعجب کردم و گفتم: شما از کجا ایشان را میشناسید؟ گفت: چطور ایشان را نشناسم در حالی که خرجی ما را ایشان میفرستاد؟
ـ شیخ محمد الترکی میگوید: شخصی در «دلم» دشمن شیخ بود و ایشان را دشنام میداد، اما شیخ هیچگاه جواب وی را نمیداد. آن شخص درگذشت و شیخ در این هنگام در حج بود. امام مسجد از نماز خواندن بر جنازهٔ او خودداری کرد، اما هنگامی که شیخ از سفر حج بازگشت و از جریان مطلع شد به شدت از دست امام مسجد خشمگین شد و او را سرزنش کرد. سپس خود بر سر قبر آن فرد رفت و نماز میت خواند و برایش دعای خیر کرد.
ـ دکتر عبدالله الحکمی میگوید: یک آفریقایی با لباس کهنه در موسم حج دربارهٔ شیخ پرسید. گفتند: شیخ نتوانسته امسال به حج بیایید، چه میخواهی؟ گفت: از شما چیزی نمیخواهم، اما من مستمند هستم و شیخ پدر مستمندان است.
بیماری و وفات:
شیخ عبدالعزیز عادت نداشت از درد و بیماری بنالد اما پیش از وفات برای بیماریای که داشت به بیمارستان تخصصی ریاض میرفت، اما پس از آنکه دچار بیاشتهایی شد به بیمارستان نیروهای مسلح در طائف مراجعه کرد. ایشان تحت معالجه قرار گرفت و وضع عمومیشان بهبود یافت، به ویژه آنکه دچار بیماریهای دیگری مانند قند و فشار خون نبود.
ایشان شب جمعه از بیمارستان مرخص شد اما دچار بیماری و ضعف عمومی بود. در هنگام بازگشت از همراهانش خواست وی را به مجلس عمومی خانهاش ببرند تا مراجعه کنندگان و کسانی که خواهان فتوا هستند به دیدار او بیایند و این آخرین جلسهٔ شیخ با مردم بود.
پس از ادای نماز عشاء، ساعت دوازده شب احساس درد در قلب و تنگی نفس نمود و ساعت سه وضع ایشان وخیمتر شد. ایشان را به بیمارستان ملک فیصل در طائف رساندند اما شیخ به هنگام بامداد روز جمعه جان به جان آفرین تسلیم کرد.
فرزند ایشان، احمد میگوید پدرش شب وفاتش بسیار بانشاط بود و خودش تلفنها را جواب میداد.
ایشان را برای تدفین به مکه بردند و در منزلشان در عزیزیه غسل و تکفین کردند. جمع بسیار عظیمی از مردم بر ایشان نماز میت خواندند و نماز میت پس از نماز جمعه در تاریخ ۲۸ محرم سال ۱۴۲۰ هجری به امامت شیخ محمد بن عبدالله السبیّل بر ایشان خوانده شد و سپس پیکر آن امام را در مقبرهٔ عدل در مکهٔ مکرمه به خاک سپردند. الله متعال علامه بن باز را شامل مغفرت و رحمت خود قرار دهد.