|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>قبايل عرب>حیره > پادشاهان حیره
شماره مقاله : 1227 تعداد مشاهده : 360 تاریخ افزودن مقاله : 17/10/1388
|
پادشاهان حيره سرزمين عراق و اطراف آن را، از همان اوان که کورش کبير (557-529 ق.م) آنجا را سامان و سازمان بخشيد، پارسيان بر آن سرزمينها حکومت ميکردند، و هيچکس با آنان کشمکش و خصومتي نداشت. در سال 326 پيش از ميلاد، اسکندر مقدوني قيام کرد، و دارا، شاه ايران، را شکست داد و پارسيان را درهم شکست، و به قدرت و شوکت آنان پايان داد. سرزمينهاي پارسيان تجزيه شد، و ملوکالطوائف فرمانروايي قسمتهاي مختلف آن را در اختيار گرفتند. اين پادشاهان همچنان جداجدا، بر مناطق مختلف ايران فرمان ميراندند، تا به سال 230 ميلادي، و درعهد همين پادشاهان ملوکالطوائف، قحطانيان مهاجرت کردند، و بخشي از حومة عراق را اشغال کردند؛ سپس مهاجران عدناني به آنان پيوتسند، و با آنان به کشمکش پرداختند، تا بالاخره، در بخشي از جزيره فُراتيه ساکن شدند.
نخستين پادشاه حيره از اين مهاجران عرب، مالک بن فهم تنوخي از آل قحطان بود، و محل اقامت او شهر انبار يا در نزديکي انبار بود. پس از وي، برادرش عمرو بن فهم، به روايتي[1]، و جذيمه بن مالک بن ملقّب به «اَبرش» و «وَضّاح» به روايت ديگري[2]، جانشين وي شدند.
در عهد اردشير پسر بابک، دوباره، قدرت به پارسيان بازگشت. اردشير مؤسّس سلسلة ساسانيان بود، که به سال 236 ميلادي بنيانگذار اين سلسله گرديد. وي پراکندگيها و نابسامانيهاي امور پارسيان را به سامان آورد، و بر عربهاي مقيم مناطق تحت سيطرة خويش چيره شد؛ و همين امر، موجب کوچ کردن قضاعه به شام گرديد، و اهل حيره و انبار به فرمان او گردن نهادند.
در عهد اردشير بابکان ولايت و حکومت جذيمة وضّاح بر حيره، و نيز حکومت و ولايت ديگر عربهاي ربيعه و مضر که در سرزمين عراق و عربستان فرمان ميراندند، همچنان برقرار بود. اردشير معتقد بود که محال است بتواند مستقيماً بر عربها حکومت بکند، و نگذارد که آنان مناطق تحت فرمان او را غارت کنند، مگر آنکه فردي را از ميان عربها پادشاه آنان گرداند که ا ز يک سوي وي حکومت ساسانيان را تأييد کند و دستيار و پاسدار حکومت مرکزي باشد؛ و از سوي ديگر، اين امکان را به او بدهد که بتواند به کمک آنان در برابر پادشاهان روم بايستد، که سخت از ايشان در هراس بود؛ و در برابر عربهاي مقيم شام که دست پروردة پادشاهان روم بودند، عربهاي مقيم عراق را در برابر آنان قرار دهد، و همواره در مقرّ پادشاه حيره يک تيپ از لشکريان ايران را آماده نگاه ميداشت تا به مدد آنان بر عربهاي باديهنشين که بر عليه حکومت او خروج ميکردند، پيروز آيد. جذيمه حدود سال 268 ميلادي از دنيا رفت.
پس از مرگ جذيمه، عمروبن عدي بن نصر لخمي (268- 288م) فرمانرواي حيره شد. وي نخستين پادشاه از لخميان و نخستين فرمانروايي بود که حيره را مقر حکومت خويش قرار داد. وي هم عصر خسرو شاپور پسر اردشير بابکان بود. از آن پس، پيوسته لخميان بر ولايت حيره پادشاهي ميکردند، تا زماني که قباد پسر فيروز (448-531م) فرمانرواي ايران گرديد. در عهد وي، مزدک ظهور کرد، و دعوت به رهايي از شريعت و قانون را آغاز کرد. قباد به اتفاق عده فراواني از مردم ايران آيين او را پذيرفتند. قباد پيکي نزد پادشاه حيره؛ منذربن ماءالسّماء (512-554م) فرستاد، و او را به اختيار کردن آن آيين پليد فراخواند. مُنذِر از روي خود بزرگبيني و غيرت و تعصب عربيت، پيشنهاد او را نپذيرفت. قباد نيز او را برکنار کرد، و حارث بن عمرو بن حجر کندي را، که دعوت او به آيين مزدک را پذيرفته بود، جايگزين او گردانيد.
خسرو انوشيروان (531-578 م) جانشين قباد شد. وي را آيين مزدک بسيار ناخوشايند افتاده بود. از اين رو، مزدک را همراه با عدّة زيادي از پيروان آيين وي کُشت، و مُنذر را به تخت پادشاهي حيره بازگردانيد، و حارث بن عمرو را احضار کرد. اما، وي به نزد بني کلب گريخت، و در ميان آنان بماند تا مُرد.
پادشاهي پس از منذربن ماءالسماء در نسل وي پيوسته برقرار بود، تا نوبت حکومت به نعمان بن منذر (583-605م) رسيد. خسرو انوشيروان بر اثر سعايت و سخن چيني زيدبن عدي عبادي بر او خشم گرفت. نزد نعمان فرستاد و او را احضار کرد. از حيره بيرون شد، و پنهاني بر هاني بن مسعود سرور و سالار آل شيبان درآمد، و خانواده و دارايياش را به او سپرد؛ آنگاه بسوي خسرو ايران رهسپار گرديد. خسرو انوشيروان نيز او را زنداني کرد، تا از دنيا رفت.
به جاي منذر، شاهنشاه ايران، اياس بن قبيصة طائي را فرمانروايي بخشيد، و به او فرمان داد که نزد هاني بن مسعود بفرستد، و از او بخواهد که هرچه نزد اوست تحويل دهد. هاني را حميت عربيت از پذيرفتن چنين پيشنهادي بازداشت، و هاني به پادشاه جديد حيره اعلان جنگ داد. ديري نپاييد که مرزبانان خسرو ايران همراه با قشون رزمندگان ايراني، در رکاب اياس، بر سر او ريختند، و در مکان ذيقار ميان دو گروه کارزاري سهمگين شکل گرفت، که در اثناي آن بنيشيبان پيروز شدند، و پارسيان شکست سخت خوردند؛ و اين نخستين روزي بود که عرب بر عجم پيروز ميشد[3]، و اين ماجرا پس از ميلاد رسول اعظم رُخ داد.
البتّه، تاريخنگاران در مقام تعيين زمان دقيق اين کارزار با يکديگر اختلاف دارند. گروهي برآناند که اين ماجرا اندکي پس از ولادت رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- روي داده است، و آن حضرت در ماه هشتم فرمانروايي اياس بن قبيصه بر حيره به دنيا آمده است، گروهي ديگر بر ايناند که اندکي پيش از بعثت بوده است، که اين پذيرفتنيتر است؛ بعضي نيز گفتهاند اندکي پس از بعثت بوده؛ و برخي گفتهاند پس از هجرت بوده؛ و حتي بعضي ديگر گفتهاند: پس از جنگ بدر!، و... .
خسرو انوشيروان پس از اياس يک حاکم ايراني را بر حکومت حيره گماشت، که نام وي آزاد به پسر ماهيان پسر مهرابنداد بود، و هفده سال (614-631 م) حکومت کرد. آنگاه به سال 632 ميلادي، پادشاهي حيره به آل لخم بازگشت، و از آن دودمان، مُنذر بن نُعمان، ملقّب به معرور، به پادشاهي حيره رسيد؛ امّا، فرمانروايي او بيش از هشت ماه به طول نيانجاميد، و خالد بن وليد با لشکريان اسلام بر او وارد گرديد[4].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- تاریخ الطبری، ج 2، ص 540. ابن خلدون در کتاب تاریخ خود همین روایت را پذیرفته است (ج 2/2، ص 238) و بر آن است که پس از عمرو بن فهم جذیمه به حکومت رسیده است که برادرزاده مالک بن فهم بوده است.
[2]- یعقوبی، ج 1، ص 169؛ مسعودی، ج 2، ص 90.
[3]- این مضمون را به عنوان حدیث نبوی خلیفه بن خیاط در مسند خویش آورده است (ص 24)؛ نیز، ابن سعد، ج 7، ص 77.
[4]- تفصیل این مطالب را طبری و مسعودی وابن قتیبه وابن خلدون وبلاذری وابن اثیر و دیگران آوردهاند.
به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|