|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>بت پرستی > مراسم و مناسک بت پرستان
شماره مقاله : 1230 تعداد مشاهده : 714 تاریخ افزودن مقاله : 22/10/1388
|
مراسم و مناسک بت پرستان بتپرستان عرب براي پرستش اصنام و اوثان خويش آداب و رسوم و اعمالي داشتند که بيشتر آنها را عمروبن لحي بدعت نهاده بود، و مردم معتقد بودند که مراسم و مناسک پيشنهادي عمروبن لحي همه بدعتهاي حسنه هستند و تغيير و تحريف آيين ابراهيم -عليه السلام- به حساب نميآيند. موارد ذيل از جمله آيينهايي است که براي پرستش اصنام و اوثان خويش داشتند:
1) در جوار آنها اعتکاف ميکردند و به آنها پناهنده ميشدند، و نام آنها را فرياد ميزدند، و در گرفتاريها از آنها فريادرسي ميطلبيدند، و براي رفع نيازهايشان در برابر آنها نيايش ميکردند، و معتقد بودند که آنها نزد خدا شفاعتشان را ميکنند، و خواستههايشان را برآورده ميسازند.
2) بسوي آن اماکن و نزد آن بتان حج ميگزاردند، و اطراف آنها طواف ميکردند، و در برابرشان کُرنش ميکردند و به خاک ميافتادند.
3) انواع قربانيها را براي خوشامد آنها تقديم ميکردند. قربانيها گاه به اين صورت بود که در آستانة آن اصنام و اوثان (نُصُب- انصاب) قرباني ميشدند، و گاه به اين صورت بود که در هر مکان ديگري به نام آن صنم يا وثن قرباني ميکردند. اين دو نوع را خداوند متعال در قرآن کريم ياد کرده است:
﴿وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ﴾[1].
﴿وَلا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ﴾[2].
(به موجب اين آيات خوردن گوشت حيواناتي که در آستانة بتها، يا به نام آنها قرباني شده باشند، حرام شده است).
4) از جمله اعمالي که به واسطة آن به اصنام و اوثان تقرّب ميجستند، اين بود که بخشي از خوراکيها و آشاميدنيهاي خود را به هر ميزاني که به دلشان ميافتاد، به بتان اختصاص ميدادند؛ همچنين، بخشي از محصولات کشاورزي و دامپروري خودشان را به بتها اختصاص ميدادند. جالبتر از همه آنکه براي خداي يکتا- «الله» - نيز سهمي درنظر ميگرفتند. آنوقت، ترتيباتي داشتند که به موجب آنها سهم خداي يکتا را به بتها منتقل ميکردند، اما، هيچگاه ترتيبي را معمول نميداشتند که سهم بتان به خدا منتقل بشود. خداوند متعال ميفرمايد:
﴿وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيباً فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[3].
«و براي خداي يکتا نيز از آفريدههاي خودش، کشتزارها و دامها سهمي قرار دادهاند و گفتهاند: اين از آن خداست- به گمان خودشان- و اين از آن خداگونههاي ماست؛ آن وقت، سهم خدا گونههايشان به خداي يکتا نميرسد، اما سهم خداي يکتا به خداگونههاي ايشان ميرسد! چه بد حکم ميکنند!»
5) يکي ديگر از اعمالي که به واسطة آن به اوثان و اصنام تقرب ميجستند، نذر کردن کشتزارها و دامهايشان براي بتها بود. خداوند متعال ميفرمايد:
﴿وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَأَنْعَامٌ لا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾[4].
«و گفتند: اين دامها و اين کشتزارها ممنوعاند، نبايد از آنها برخوردار شوند مگر کساني که ما ميخواهيم- به گمان خودشان- و اين دامها سواري گرفتنشان حرام است؛ و بعضي چارپايان را قرباني ميکنند و به هنگام ذبح آنها نام خدا را نميبرند! اينها همه را به خدا افترا ميزنند».
6) «بحيره» و «سائبه» و «وصيله» و «حامي». سعيدبن مسيب گويد: «بحيره» دامهايي بودند که شيرشان به بتان اختصاص داده ميشد، و دوشيدن آنها براي آحاد مردم ممنوع بود؛ «سائبه» دامهايي بودند که آنها را به خاطر خداگونههايشان براي چريدن رها ميکردند، و بر گردة آنها باري نمينهادند؛ «وصيله» ناقههاي تازهايي بودند که نخستين بار اشتر ماده به دنيا ميآوردند و دومين بار نيز که ميزاييدند اشتر ماده ميزاييدند. چنين ناقهاي را که دو ماده شتر پياپي ميزاييد، و در فاصله آندو شتر نر نميزاييد، به خاطر بتهايشان براي چريدن رها ميکردند؛ «حامي» اشتران نر بودند که براي باردار کردن اشتران ماده به کار گرفته ميشدند، وقتي اشتر نر تعداد معيني از اشتران ماده [ده شتر ماده] را باردار ميساخت، و از عهدة کار خويش برميآمد، آنرا براي بتهايشان وامي گذاشتند، و از باربري معاف ميکردند، و هيچگاه باري بر گردة او نمينهادند، و آنرا «حامي» ميناميدند[5].
ابن اسحاق گويد: «بحيرة بنت سائبه» شتر مادهاي است که ده ناقة پياپي زاييده و در آنها شتر نري نزاييده است. اين ناقه را سائبه ميگردانند و براي چريدن رها ميکنند؛ و کسي بر گردة آن سوار نميشود؛ و پشمهاي او را نميچينند؛ و شير آن را جز مهمان کسي نمينوشد. از آن به بعد، هرچند شتر مادهاي که بزايد گوشهاي آنها را ميشکافد، و آنها را همراه مادرشان رها ميکنند تا بچرند، و ديگر کسي بر گردة انها سوار نميشود، و پشمهاي آنها نيز چيده نميشود، و شير آنها را جز مهمان، کسي نمينوشد؛ «وصيله» گوسفندي است که در پنج شکم پياپي ده ماده بصورت دوقلو بزايد، و در فاصلة آنها نرينهاي نزايد؛ ميگويند: «قدوصلت» يعني: پياپي مادينه آورد! و آن را «وصيله» به حساب ميآورند. از آن پس، هرچه بزايد، از آن پسران و مردان است نه زنان و دختران، مگر آنکه در شکم حيوان مرده باشد، که در آن صورت پسران و دختران و زنان و مردان مشترکاً ميتوانند گوشت آن را بخورند؛ «حامي» شتر نري است که از وي به طور پياپي ده ماده شتر به عمل آمده باشد، و ميان آنها شتر نري نيامده باشد، [گويند:] «حَمٍي ظَهرُهُ» يعني: ديگر گردة اين حيوان داغ شده است! از آن پس، ديگر بر پشت او سوار نميشوند، و پشمهاي او را نميچينند، و در ميان اشتران او را رها ميکنند، و فقط براي باردار کردن اشتران ماده از او کار ميگيرند، و منفعت ديگري از او نميبرند. در اين ارتباط، خداوند متعال اين آيات را در قرآنکريم نازل فرمود:
﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلا سَائِبَةٍ وَلا وَصِيلَةٍ وَلا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ﴾[6]. «خداوند نه بحيره قرار داده است و نه سائبه، و نه وصيله و نه حامي؛ ولي کفرپيشگان بر خداوند دروغ ميبندند، و بيشتر انان درنمييابند.»
نيز:
﴿وَقَالُوا مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ﴾[7].
«و گفتند: آنچه در شکم اين دامهاست، خاص پسران و مردان ما است، و بر زنان ما حرام است؛ اما اگر مرده باشد، مرد و زن در آن شريکاند!»
دربارة اين چهار فقره دامهاي ويژه در دوران جاهليت، مطالب ديگر نيز آوردهاند[8]. پيش از اين آورديم که سعيدبن مسيب ميگفت: اين دامها را از آن طاغوتهايشان- يعني بتهايشان- ميدانستند.
در صحيحين آمده است که نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- ميفرمود:
(رأيت عمرو بن عامر بن لحي الخزاعي يجر قصبه في النار[9] لانه اول من غير دين ابراهيم، فنصب الاوثان، و سيب السائبة، و بحر البحيرة، و وصل الوصيلة، و حمي الحامي)[10].
«عمروبن عامربن لحي خزاعي را ديدم که شکمبه خود را به آتش ميکشيد! زيرا، وي نخستين کسي بود که دين ابراهيم را تغيير داد، و بتپرستي را رواج داد، و سائبه را سائبه گردانيد، و بحيره با بحيره گردانيد، وصيله را وصيله گردانيد، و حامي را حامي گردانيد».
گفتني است، قوم عرب، اين احترامات و تشريفاتي را که براي بتهايشان قائل ميشدند، معتقد بودند که باعث تقرّب آنان به خداي يکتا- «الله»- ميشود و آنان را به او ميرساند، و اين شفيعان نزد خداي سبحان شفاعت ايشان را ميکنند؛ چنانکه در قرآن آمده است:
﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾[11]. «ابن بتها را نميپرستيم مگر براي آنکه واسطه شوند و ما را به خداي يکتا نزديک گردانند».
﴿وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ﴾[12]. «و پرستش ميکنند بجز خداي يکتا چيزهايي را که نه زياني به آنان توانند رسانيد و نه سودي به آنان توانند رسانيد، و ميگويند: اينان شفيعان ما نزد خداي يکتايند!»
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- سوره مائده، آیه 3.
[2]- سوره انعام، آیه 121.
[3]- سوره انعام، آیه 136.
[4]- سوره انعام، آیه 138.
[5]- صحیح البخاری، ح 4623؛ فتحالباری، ج 8، ص 123؛ الاحسان بترتیب صحیح ابن حبان، ج 8، ص 53؛ توضیح داخل [] از صحیح ابن حبان است.
[6]- سوره مائده، آیه 103.
[7]- سوره انعام، آیه 139.
[8]- سیرةابن هشام، ج 1، ص 89-90؛ نیز، نکـ: المنمق، ابن حبیب، ص 328-329.
[9]- صحیح البخاری، ح 1212، 3521، 4623؛ فتحالباری، ج 3، ص 98، ج 6، ص 633، ج 8، ص 132.
[10]- ذیل حدیث را حافظ ابن حجر در فتحالباری، ج 6، ص 643 از ابن اسحاق نقل کرده است؛ همچنین ابن الکلبی در کتاب الاصنام، ص 8 و ابن حبیب در کتاب المنمق، ص 328، قسمتی از این عبارات در صحیح بخاری منسوب به پیغمبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) گردیده است، و قسمت دیگر آن را حافظ ابن حجربه صحیح مسلم ارجاع داده است که در آنجا به روایت از ابوهریره آمده است. نکر: فتح الباری، ج 8، ص 285.
[11]- سوره زمر، آیه 3.
[12]- سوره یونس، آیه 18.
به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|