|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>قبايل عرب>ابراهیم علیه السلام > بقاي دين و آيين ابراهيم عليه السلام در میان اعراب پیش از اسلام
شماره مقاله : 1235 تعداد مشاهده : 445 تاریخ افزودن مقاله : 22/10/1388
|
بقاي دين و آيين ابراهيم عليه السلام در میان اعراب پیش از اسلام قوم عرب- چنانکه ديديم، پيش از ظهور اسلام در جاهليت بسر ميبردند؛ اما، در عين حال، بقايايي از دين حنيف و آيين حضرت ابراهيم (علیه السلام) در فرهنگ و جامعة آنان وجود داشت، و دين ابراهيم را به کلي ترک نکرده بودند. از جمله بيتالله الحرام را همچنان بزرگ ميداشتند؛ دور آن را طواف ميکردند؛ حج ميگزاردند، عمره بجاي ميآوردند؛ وقوف به عرفات و وقوف در مزدلفه داشتند؛ و شتران قرباني را در مني نحر ميکردند؛ جز آنکه اين موارد ياد شده را با بدعتهايي درآميخته بودند: 1) قريش ميگفتند: ما فرزندان ابراهيم واهل حرم هستيم، و متوليان خانة خداو ساکنان مکه؛ از ميان قوم عرب هيچکس اين چنين حق و منزلتي ندارد که ما داريم، و خودشان را «حُمس» ميناميدند. و براساس آن، ميگفتند: ما را سزاوار نيست که از محدودة «حرم» بيرون برويم و به منطقه «حل» (خارج از حرم) پاي بگذاريم! از اين رو،در عرفات وقوف نداشتند، و همانند مردم از عرفات به مشعرالحرام سرازير نميشدند؛ بلکه به طور اختصاصي از مزدلفه به ديگر حاجيان ميپيوستند؛ چنانکه خداوند متعال خطاب به آنان اين فرمان را فرستاده است: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾[1]. «آنگاه سرازير شويد از همان جايي که مردم سرازير ميشوند!» 2) و نيز قريش ميگفتند: «حمس» را سزاوار نيست که سرشير درست کنند، يا از شير روغن بگيرند، در حالي که محرماند؛ همچنين، نبايد داخل خيمهاي بشوند که از موي چارپايان درست شده است؛ و نيز نبايد زير سايبان بروند در حالي که محرماند؛ و اگر بخواهند زير سايباني بروند، بايد در خيمههايي سرپناه بگيرند که از چرم ساخته شده باشد. [2] 3) هم آنان ميگفتند: «اهل حل»- يعني غير اهل حرم- سزاوار نيست از خوراکيهايي که از منطقه حل به محدودة حرم آوردهاند، در حرم بخورند، هرگاه حج ميگزارند يا عمره به جاي ميآورند.[3] 4) قريشيان- به عنوان اهل حرم- اهل حل (ديگر مردم) را امر ميکردند که وقتي وارد حرم ميشوند، براي نخستين بار، کعبه را طواف نکنند مگر در جامة «حمس»؛ و در اجراي اين امر، افراد قبيله قريش مردم را تحتنظر و مراقبت ميگرفتند؛ مرد جامهاش را به مرد ميداد تا با آن طواف کند، و زن جامهاش را به زن ميداد تا طواف کند و جامه را برگرداند. حال، اگر بعضي از حجگزاران دستشان به جامهاي نميرسيد، مردان برهنه طواف ميکردند، و زنان نيز همة جامههايشان را از تن بيرون ميکردند و تنها يک نيم تنة توري ميپوشيدند، و با آن طواف ميکردند، و در حين طواف چنين ميسرودند: اليوم يبدو بعضه او کله و ما بدا منه فلا احله «امروز قسمتي از آن يا تمامي آن هويدا ميگردد، و هر اندازه از آن که هويدا شود، من بر کسي حلال نميکنم!» خداوند سبحان در اين ارتباط، در قرآن کريم چنين فرمان داد: ﴿يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾[4]. «به هنگام رفتن به مسجد آرايشهاي خود را با خود داشته باشيد.» بر پاية اين بدعت، هرگاه مرد يا زني تن به اجراي حکم مزبور نميداد، و با جامهاي که از منطقه حل بر تن داشت طواف ميکرد، پس از طواف ميبايست آن جامه را از تن بدر کند، و نه خود او و نه هيچکس ديگر نميبايست از آن جامه استفاده کند [5]. 5) قريشيان در حال احرام، از در ورودي خانههايشان وارد نميشدند، بلکه از پشت خانههايشان نقب ميزدند و از آن سوراخي که در پشت خانه تعبيه کرده بودند وارد و خارج ميشدند، و اين جفاي مسلم را عملي نيکو تلقي ميکردند. قرآن از اين عمل آنان را نهي فرمد. قال الله تعالي: ﴿وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[6]. «نيکي به آن نيست که از پشت خانههايتان به خانهها درآييد؛ بلکه نيکي اين است که همگان تقوا پيشه کنند؛ و از در خانههايتان به خانهها درآييد؛ و با خدا باشيد تا آنکه رستگار شويد». [1]- سوره بقره آیه 199 [2]- سیرة ابنهشام، ج 1، ص 202 [3]- همان. [4]- سوره اعراف، آیه 31. [5]- سیرةابنهشام، ج 1، ص 202، 203؛ صحیح البخاری، ح 1665. [6]- سوره بقره، آیه 189؛ تفسیر ابن جریر طبری، ذیل آیه شریفه، صحیح البخاری، ح 1803، 4512؛ فتح الباری، ج 3، ص 621-622.
به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|