|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>بریلویت
شماره مقاله : 1248 تعداد مشاهده : 483 تاریخ افزودن مقاله : 28/10/1388
|
تعريف: بريلويت يك فرقه صوفي مشرب است كه در دور استعمار بريطانيا در هند پيدا شد، اين فرقه در دوستي و تقديس پيامبران و اولياء ، خصوصا پيامبر آخر زمان صلى الله عليه و سلم افراط و بالا روي مينمايند، و به آنان صفاتي را نسبت ميدهند كه ايشان را از بشر بودن بالا ميبرد. تأسيس و افراد برازنده: -مؤسس اين گروه أحمد رضاخان پسر تقي علي خان (1272-1340هـ) (1865-1921م) ميباشد، كه خود را عبد المصطفى نامگذاري كرده بود، در قريهء بريلي ، ولايت اتراپرديش تولد شده، نزد ميرزا غلام قادر بيك برادر بزرگ ميرزا غلام أحمد قادياني، شاگردي نموده و درس خوانده است. -سال 1295هـ به زيارت مكهء مكرمه رفت و آنجا نزد بعضي شيوخ درس خواند، وي خيلي لاغر، تند مزاج، تيز قهر، بدزبان و مصاب به امراض مزمنه بود، از جملهء كتاب هاي مشهورش: (أنباء المصطفى)، ( خالص الاعتقاد)، ( دوام العيش)، (الأمن و العلى لناعتى المصطفى)، ( مرجع الغيب)، (الملفوظات) و ديوان شعري بنام (حدايق بخشش) است. -در وصيتش آمده كه اگر به نزديكان و خويشاوندان همراه با فاتحه هر هفته دوبار يا سه بار روان كردن اين اشياء ميسر شد، روان كنند: شير خشك، گل رياني، كـباب شامي، نـان با روغـن، قيماق، فريني، نسك، برنج با زنجبيل، آب سيب، آب انار، وايسكريم، اين وصيت در ميان پيروانش تا امروز عملي ميشود. -ديدار علي بريلوي: سال 1270هـ در نواب پور ولايت الور بدنيا آمد، و در اكتوبر 1935م وفات نمود، از جملهء تأليفاتش: ( تفسير ميزان الاديان) و ( علامات الوهابية ) است. -نعيم الدين مراد آبادي (1300-1367هـ) = ( 1883-1948م)، وي مدرسه اي داشت به نام ( الجامعة النعيمية) لقبش صدر الافاضل است، از جملهء كتابهايش: (الكلمة العليا) و ( في عقيدة علم الغيب ) است. -أمجد علي پسر جمال الدين پسر خدا بخش: در كهوسي تولد شد، و از مدرسه الحنفيه جونبور 1320هـ فارغ گرديد، سال ( 1368هـ) مطابق به ( 1948م) در گذشت، وي كتابي دارد بنام ( بهار شريعت). -حشمت علي خان : در لكهنو به دنيا آمد، از دروس خويش سال 1340هـ فارغ گرديد، و خودرا« سگ احمد رضاخان» ميناميد و به اين نام افتخار ميكرد ، همچنان ملقب به ( غيظ المنافقين) بود ، و كتابي دارد بنام ( تجانب اهل السنة)، سال ( 1380هـ) درگذشت. -أحمد يار خان )1906-1971م)، خيلي متعصب بود، از جملهء مؤلفاتش: ( جاء الحق و زهق الباطل) و ( سلطنت مصطفى) است. افكار و معتقدات: -افراد اين طايفه معتقداند كه پيامبر قدرتي دارد كه توسط آن بر كاينات حكم فرمايى ميكند. -امجد علي ميگويد: پيامبر نائب مطلق الله سبحانه و تعالى است، همه عالم تحت تصرفات وي ميباشد، هرچه بخواهد ميكند، هرچيز به هركس بخواهد ميدهد، و هرچه بخواهد ميگيرد، و هيچ يكي در عالم وجود ندارد كه حكم و فيصله اش را تغيير دهد، سردار انسانهاست، كسيكه وي را مالك خود نمي داند از حلاوت سنت محروم است. -براي محمد و أولياء بعد از وي قدرت تصرف و تغييرات در كاينات موجود است، أحمد رضاخان ميگويد: « ياغوث( يعني يا عبد القادر جيلاني) قدرت«كن» براي محمد از جانب پروردگارش حاصل است، براي تو از جانب محمد حاصل است، و همهء آنچه از تو ظاهر ميشود دلالت به قدرت و توانايى تو بر تصرف ميكند، و دلالت براين مينمايد كه فاعل حقيقي در عقب حجاب تو هستي». -نظريهء شان در بارهء پيامبر خيلي غلو و افراط آميز است، حتى به مرتبه اي نزديك به مرتبه خدايى- العياذ بالله- وي را رسانيده اند، احمد رضاخان در حدائق بخشش 2/104 ميگويد: «يا محمد گفته نمي توانم كه تو الله هستي، و نمي توانم كه ميان شما دو فرق بگذارم، امرت را به خدا ميسپارم، وي به حقيقت تو داناتر است. -همچنان در توصيف نمودن پيامبر به اوصافي كه از حقيقت به دور است مبالغه نموده اند، حتى كه وي را عالم الغيب ميدانند، احمد رضاخان در كتاب خالص الاعتقاد ص33 ميگويد: « الله تبارك و تعالى براي صاحب قرآن سيدنا و مولانا محمد همهء آنچه در لوح محفوظ است داده بود». -مي پندارند كه پيامبر و اولياء آنچه را خداوند علمش را به خود تخصيص داده است ميدانند، احمد رضاخان در خالص الاعتقاد ص 53-54 ميگويد: «براي پيامبر هيچ چيزي از امور پنجگانه كه خداوند در ايت شريفه ذكر نموده پوشيده و پنهان نيست، چگونه بر وي پوشيده بماند در حاليكه قطب هاي هفتگانه امت شريف وي آن اشياء را ميدانند، در حاليكه قطب ها پايين تر از غوث اند، چه برسد به سيد اولين و آخرين كه وي سبب وجود همه چيز و از وي همه چيز است». -نزد شان عقيده اي وجود دارد بنام ( عقيدة الشهود) يعني به عقيدهء آنان پيامبر در هر زمان و مكان حاظر است و بر افعال و كردار مخلوق ناظر ميباشد، احمد يارخان در كتاب (جاء الحق) 1/160 ميگويد: « معنى شرعي حاظر و ناظر آنست كه صاحب قوه قدسيه ميتواند از همانجا كه است تمام عالم را همانند كف دست خود ببيند، و آوازها را از دور و نزديك بشنود، و در يك لحظه در اطراف عالم چرخ بزند، بيچارگان را كمك كند، دعاء كنندگان را اجابت نمايد». -احمد سعيد مؤلف كتاب (تسكين الخواطر) ص85 ميگويد:«هيچ مكاني نيست كه رسول الله در آنجا موجود نباشد [بلكه در هر زمان و هر مكان موجود است]». -صفت حاظر و ناظر را به اشخاص ديگري نيز ثابت مينمايند، طور مثال به خود أحمد رضاخان، در كتاب خود (انوار رضا) ص 246 ميگويد: احمد بريـلوي زنده و موجود بوده در ميان ما ميباشد، براي ما كمك ميكند، و به فرياد ما ميرسد». -بشر بودن پيامبر را منكر اند و اورا نوري از انوار خداوند عزوجل ميشمارند. -احمد يارخان در كتاب خود( مواعظ نعيميه) ص 14 ميگويد: رسول نوري از نور خداوند است، و ديگر همه مخلوقات از نور وي اند، احمد رضاخان در اشعار خود ميگويد: (وقتيكه نور الهي حلول كرده در صورت بشر نباشد اين گل و آب چه ارزش دارد). -پيروان خويش را به استغاثه و فريادرسي خواستن ازانبياء و اولياء تشويق ميكنند، و كسيكه اين كار شان را انكار كند وي را متهم به الحاد و بي ديني ميكنند، امجد علي در كتاب خود ( بهار شريعت) 1/122 ميگويد: « كسانيكه از استمداد و مدد خواستن از انبياء و اولياء و قبرهاي شان منكر اند ، آنان ملحد اند». -قبرها را تعمير و آباد ميكنند، پخته كاري مينمايند، رنگ ميكنند، بالاي آنها چراغ ها و شمع هارا روشن ميكنند، به قبرها نذر به گردن ميگيرند، به آنها تبرك ميجويند، مجالس و جشن ها بر سر آنها برگذار مينمايند، بالاي قبرها گل ها، چادرها و پرده هاي هر قسم ميگذارند، و اتباع خود را بخاطر تبرك جستن به طواف در اطراف قبر دعوت ميكنند. -در تقديس و تمجيد شخصيت عبد القادر جيلاني غلو و افراط شديد مينمايند، و ديگر امام هاي صوفيه را نيز تعظيم ميكنند، و به آنان امور خيالي، و خارق العاداتي را نسبت ميدهند كه دروغ بودن و خرافي بودن آنها آشكار است. -و ازجملهء عقايد پوچ و بي محتواي شان آنست كه دركتـاب «ملفـوظات» احمد رضاخان 3/276 آمده « زنان انبياء عليهم السلام نزد انبياءعليهم السلام برده ميشوند و آنان شب را بازنان خويش سپري مينمايند». -قائل به اسقاط اند، و آن صدقه اي است كه از جانب ميت، به همان مقدار كه نماز، روزه، وغيره را ترك كرده باشد داده ميشود، مقدار صدقه: در مقابل هر نماز يا روزهء يك روز كه ميت آنرا ترك كرده باشد به اندازهء صدقهء فطر است، گاهي در اين كار دست به حيله ميزنند، اول مقداري را كه يكساله كفارهء نمازو روزه اش شود توزيع مينمايند، بعد دو باره آن را به طور بخشش پس ميگيرند و بارديگر به توزيعش ميپردازند، و اين عمل را به اندازهء سالهايى كه آن شخص اين فريضه را ترك كرده باشد تكرار ميكنند. -بزرگترين عيدهاي شان همان مولود شريف است كه در آن اموال فراوان را مصرف مينمايند، و اين روز روز مقدس و مباركي در نزدشان ميباشد، در آنروز شعر خواني ها ميكنند كه در خلال آن ضمن قصه هاي دروغ و خرافي پيامبر را ستايش و توصيف مينمايند، و در آنروز كتاب ( سرورالقلوب في ذكر المولد المحبوب) را ميخوانند ، اين كتاب را احمد رضاخان تأليف نموده و آن را از خرافات و افسانه ها پر كرده است. -عرس ها: مراد از عرس زيارت قبور به طور دست جمعي، و اجتماع بر سر آنان ميباشد، مثل عرس شيخ شاه وارث، در شهر (ديوه)، عرس خواجه معين الدين چشتي، كه در آن مليونها انسان جمع ميشوند، و مردان با زنان خلط و يكجا ميباشند، و در نتيجهء آن مفاسدي رخ ميدهد كه عاقبت خوب ندارد. -كسي كه روزه يا نمازرا ترك كند راه خلاصي برايش اميد است، ولي قيامت كلان و مصيبت بزرگ نزد آنان متوجه كسي است كه از مجالس مولود شريف، يا فاتحه، و يا از مجلس عرس تخلف ورزيده باشد، آنان مسلمانان غير بريلوي را به اندكي سبب تكفير ميكنند، و هيچ گروه اسلامي، و شخصيت اسلامي را از وصف كفر به دور نگذاشته اند، و در بسياري جاهاي كتاب هاي شان بعد از تكفير شخص اين جمله ميايد: « كسيكه وي را كافر نداند خودش كافر است» تكفير ايشان ديوبندي ها، ندوي ها، رهبران تعليم و اصلاح، و آزاد كنندگان هند از چنگ استعمار را نيز شامل ميباشد همچنان تكفير شان شامل شيخ اسماعيل دهلوي است، وي از جملهء علمائي بود كه در مقابل بدعت ها و خرافات مبارزه ميكردند، محمد اقبال لاهوري، ضياء الحق رئيس جمهور پاكستان و تعدادي از وزيرانش را نيز تكفير ميكنند. -شيخ الإسلام ابن تيميه را نيز تكفير نموده وي را مختل و فاسد العقل ميگويند، با وي شاگردش ابن قيم را نيز يكجا ميسازند. -در روي زمين در ظاهر وباطن آن دشمني براي آنان بدتر وشديدتر از شيخ محمد بن عبد الوهاب يافت نمي شود وي را به كفر وبدترين تهمت ها متهم مينمايند، اينهمه بخاطر آنكه وي در مقابل خرافات قاطعانه مبارزه كرده ومردم را به توحيد خالص دعوت مي نمود. -آنان هميشه در پارچه ساختن صفوف مسلمانان، ناتوان ساختن قوت شان وداخل كردن شان در راهگمي هاي اختلافات بي فايده ميكوشند، كه از آن جمله است بدعت بوسه كردن هردو انگشت ابهامه در وقت اذان وماليدن آن به چشم وشمردن آن از امور اساسي، به نظر آنان اين عمل را فقط كسي ترك ميكند كه دشمن پيامبر باشد، ميپندارند: كسيكه اين كاررا كند هرگز چشم درد نمي شود، كتاب شان (منير العيين في تقبيل الإبهامين) را مطالعه كنيد. ريشه هاي فكري و اعتقادي: -اين فرقه از حيث اصل در زمرهء اهل سنت، و ملتزم به مذهب احناف اند، ليكن عقايد خويش را به عقايد ديگري خلط و مزج نموده اند كه آن عقايد مأخوذ از نصرانيت است، مثل جشن گرفتن از روز ولادت پيامبر ، كه آن به تأسي از جشن هايى است كه در اول سال ميلادي از طرف نصراني ها برگذار ميشود، و شخصيت پيامبر را بالا ميبرند تاباخرافاتي كه به شخصيت عيسى نسبت داده شده برابر شود. -چون ايشان در قارهء هند زندگي مينمايند ، و در قارهء هند ديانت هاي مختلف وجود دارد، بنابرين عقايدي از هندوها و بودايىها نقل كرده و به عقايد اسلامي آنان خلط گرديده است. -به پيامبر و اولياء صفاتي را نسبت ميدهند كه مشابه به صفاتي است كه شيعه ها آن را به امامان معصوم- به نظر خود شان - خويش نسبت ميدهند. -عقايد غالي هاي صوفيه و قبرپرستان و شركيات شان نيز به اين فرقه منتقل شده، همچنين افكارشان در بارهء حلول، وحدت و اتحاد نيز به اينها منتقل گرديده و اين امور بخشي از عقيدهء شان گرديده است. انتقاداتي كه بر بريلوي ها وارد ميشود: -افراط و غلو شديد در تصوير شخصيت پيامبر و سائر انبياء عليهم السلام، و خلط ساختن آن به عقايد مشركين. -ساقط كردن فريضهء حج. -دوري شان از حق در تاخت و تاز و افتراآت شان بر شيخ الإسلام ابن تيميه و بر شيخ محمد بن عبد الوهاب و بر هركس ديگري كه دعوت به سوي توحيد خالص مينمايند. -سرعت و بيباكي شان در تكفير مسلمانان به مجرد مخالف بودن آنان در نظريه. -كوشش هميشگي شان در پارچه ساختن وحدت مسلمانان و تضعيف قوت شان. -به رغم آنچه گذشت اين فرقه به كساني ضرورت دارد كه راه را براي شان روشن سازند، و از چشمان پيروان اين فرقه پرده هاي جهل و خرافات را دور نمايند، تا به جادهء مستقيم قرار گيرند. انتشار و جاهاي نفوذ: -اين فرقه از بريلي ولايت اوتراپرديش برخاست تا در همه قارهء هند (هند و پاكستان ) منتشر گردد. -در بريطانيا نيز وجود دارند، و آنجا فرقهء شان بنام ( جمعيت أهل السنة) و( جمعيت تبليغ الإسلام) ياد ميشود، وكارشان در آنجا فقط تخريب كارهاي ديگران، و ايجاد وحشت و پراگندگي ميان شان ميباشد، به سبب كار آنان بود كه حادثهء خونين سال1980م ميان مسلمانان واقع شد( الغار ديان،اغسطس1980م)را مطالعه كنيد. مراجـع: 1-البريلوية عقايد و تاريخ احسان الـهي ظـهير-ط1-1403هـ/ 1983م–اداره السنة –لاهور پاكستان. 2-بريلويه رسالة ماستري– كه به جامعه اسلامي امام محمد بن سعود، كليه اصول الدين در رياض پيش كرده شده است. 3- الأمن و العلي لناعتي المصطفى احمدرضاخان – قادري بكدبو-بريلي– هند. 4-أنباء المصطفى احمد رضاخان – مطبعه صبح صادق - درديوان هند – 1318هـ. 5-انوار رضا جماعتي از مؤلفين - لاهور 1397هـ. 6-بهار شريعت امجد علي اعظمي – دلهي هند. 7-تجانب اهل سنت حشمت علي خا ن-بريس بيلي بهيت- هند –1361هـ. 8-جاء الحق و زهق الباطل احمد يار خان نعيمي-كانفور- هند. 9-حدائق بخشش احمد رضاخان -مراد آباد - هند. 10-خالص الإعتقاد احمد رضاخان- بريلي- هند 1328هـ. 11-سلطنت مصطفى احمد يارخان – كانفور- هند. 12-مجلهء صراط المستقيم محمود احمد ميرفوري -برمنجهام -بريطانيا -اغسطس 1980م. 13-ملفوظات احمد رضاخان – لاهور- پاكستان. 14-الكوكبةالشهابية في كفريات احمد رضاخان – عظيم آباد – هند الوهابية. – 1316هـ. 15-تسكين الخواطر في مسألة الحاضر احمد سعيد – طبعة سكر- پاكستان. و الناظر.
به نقل از: موسوعه آسان در بيان فرقه ها و گروهها (به زبان فارسی)، نويسنده : دکتر حماد الجهني، مترجم : محمد طاهر (عطائي)، الناشر: مركز الثقافة الإسلامية " بخارى".
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|