Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

از عبدالله بن عمر رضي الله عنهما روايت است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمودند: «مسلمان برادر مسلمان است و بر او ظلم نمي كند و تنهايش نمي گذارد ، و هركس به دنبال (برطرف كردن) نياز برادرش باشد خداوند نيز در پي بر طرف كردن نياز او خواهد بود و هر كس از مسلمان بلا و مصيبتي را رفع كند خداوند مصيبت روز قيامت را از او دور مي كند و هر كس (عيب) مسلماني را پنهان كند خداوند (عيوب و گناهان ) اورا در روز قيامت (از ديگران ) پنهان مي كند» (روايت از بخاري و مسلم).

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>سیره نبوی>غزوه ذات الرقاع

شماره مقاله : 1268              تعداد مشاهده : 369             تاریخ افزودن مقاله : 4/11/1388

غزوه ذات الرَّقاع
[در سال هفتم]زمانی که رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- از جانب دو جناح نیرومند از سه جناح آتش‌افروز جنگ احزاب فراغت یافتند، سعی و اهتمام خویش را بر سومین جناح جنگ‌افروزان یعنی بادیه‌نشینان سنگدلی که پیوسته در صحراهای نجد آمد و شد داشتند و هرازگاهی به قتل و غارت و چپاول دست می‌زدند، متمرکز ساختند.
از آنجا که این بدویان در محدودة یک شهر و آبادی جای نمی‌گرفتند، و در برج و باروها و قلعه‌ها سکونت نداشتند، دشواری‌های تسلط یافتن بر آنان، و خاموش کردن آتش فتنه و فساد ایشان، از هر جهت، به مراتب بیشتر از مشرکان مکه و یهودیان خیبر بود. از این رو، هیچ چیز بجز یورش‌های تأدیبی و حملات هشداردهنده نمی‌توانست دربارة آنان کارساز باشد. این بود که مسلمانان اینگونه حملات را یکی پس از دیگری بر علیه آنان سامان می‌دادند.
رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- به منظور تثبیت و تحکیم پایه‌های قدرت و برقراری سلطة خویش در منطقه، یا به منظور گردهم آوردن بادیه‌نشینانی که این سوی و آن سوی در اطراف مدینه سرگرم غارت و چپاول بودند، دست به یک حملة تأدیبی زدند که به غزوه ذات الرقاع مشهود شده است.
نویسندگان کتب مغازی، همگی این غزوه را در سال چهارم هجرت یادآور شده‌اند، امّا حضور ابوموسی اشعری و ابوهریره- رضی‌الله عنهما- در این غزوه بر آن دلالت دارد که این غزوه بعد از فتح خیبر روی داده، و به احتمال قوی در ماه ربیع‌الاول سال هفتم هجرت به وقوع پیوسته است.
خلاصة آنچه سیره‌نویسان پیرامون این غزوه آورده‌اند، اینست که پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- شنیدند که بنی‌انمار یا بنی‌ثعلبه و بنی مُحارب از قبیلة غطفان فراهم آمده‌اند. شتابان به اتفاق چهارصد تن یا هفتصدتن از یارانشان به سوی مناطق محل سکونت آن بادیه‌نشینان عزیمت فرمودند، و در مدینه ابوذر یا عثمان بن عفّان- رضی‌الله عنهما- را کارگزار خویش گردانیدند. به راه خود ادامه دادند تا در میانة مناطق آنان قرار گرفتند و به موضعی در فاصلة دو روز راه تا مدینه رسیدند که آن را وادی نَخل می‌نامیدند. در آنجا با جماعتی از بنی غطفان رویاروی شدند. به یکدیگر نزدیک شدند، و همدیگر را هراسان ساختند، امّا به کارزار نپرداختند. در عین حال، پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- در آن اثنا با مسلمانان نماز خوف گزاردند.
در روایت صحیح بخاری آمده است: نماز برپا شد، و آنحضرت با یک گروه از رزمندگان دو رکعت از نماز را گزاردند، و سپس آن گروه کنار رفتند، و گروه دیگر دو رکعت بعدی نماز را پشت سر آنحضرت گزاردند؛ یعنی نماز پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- چهار رکعت، و نماز مسلمانان دو رکعت بود [1].
نیز در صحیح بخاری از ابوموسی اشعری -رضی الله عنه- روایت شده است که گفت: در معیت رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- به راه افتادیم. شش نفر بودیم و یک شتر داشتیم که به نوبت بر آن سوار می‌شدیم. پاهای همگی ما مجروح شد. پاهای من نیز مجروح شد، و ناخن‌هایم افتاد، و ما بر پاهایمان تکه‌های پارچه می‌بستیم، و به همین جهت، آن غزوه «ذات الرقاع» نام گرفت؛ زیرا ما پاهایمان را با «رُقعه»ها می‌بستیم [2].
در ارتباط با این غزوه، از جابر نقل کرده‌‌اند که گفت: در غزوه ذات‌الرقاع همراه پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- بودیم. هرگاه به درخت سایه‌داری می‌رسیدیم، آن را برای آنحضرت وامی‌گذاشتیم. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- فرود می‌آمدند، و مردم در بیشه‌زارها پراکنده شدند، و زیر درختان می‌آرمیدند. رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- زیر یکی از این درختان آرمیده بودند و شمشیرشان رابه آن درخت آویخته بودند. جابر گوید: خواب کوتاهی بر ما عارض گردید. مردی از مشرکان آمد و شمشیر آنحضرت را برکشید و گفت: از من می‌ترسی؟ رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودند: لا! گفت: چه کسی می‌تواند تو را از دست من خلاص گرداند؟ فرمودند: الله! جابر گوید: ناگهان دیدیم که رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- ما را فرامی‌خوانند. آمدیم. دیدیم که مردی بادیه‌نشین نزد آنحضرت نشسته است، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- گفتند:
(إن هذا اخترط سیفی وأنا نائم، فاستیقظت وهو فی یده صلتا؛ فقال لی: من یمنعک منی؟! قلت: الله! فها هو ذا جالس).
پس از آن دیگر آنحضرت هیچگونه سرزنشی نسبت به او روا نداشتند.
* در روایت ابوعوانه آمده است: شمشیر از دست وی افتاد. رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- شمشیر را برگرفتند و گفتند: (من یمنعک منی؟) چه کسی می‌تواند تو را از دست من خلاص گرداند؟! گفت: شما بهترین انسان شمشیر به دست باشید! پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- فرمودند:
(تشهد أن لا اله الا الله وأنی رسول‌الله؟)
«شهادت می‌دهی که معبودی بجز خدای یکتا نیست و من رسول خدا هستم؟!»
آن مرد اعرابی گفت: با شما عهد می‌بندم که با شما نجنگم، و باکسانی که بر علیه شما بجنگند همراهی نکنم! گوید: پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- او را رها کردند. نزد قوم و قبیله‌اش بازگشت، و گفت: هم اینک من از نزد بهترین مردم به نزد شما آمده‌ام! [3]
* در صحیح بخاری آمده است:مسدّد از ابوعوانه از ابوبشر نقل کرده است که گفت: نام آن مرد اعرابی غَورَث بن حارث بود [4].  ابن حَجَر گوید: واقدی پیرامون بیان علت این ماجرا گفته است که نام این اعرابی دُعثور بوده و او مسلمان شده است. اما، از سخن وی چنین برمی‌آید که دو ماجرا بوده است که در دو غزوه روی داده است؛ والله اَعلم [5].
به هنگام بازگشت از این غزوه، مسلمانان زنی از مشرکان را به اسارت گرفتند. شوهر آن زن نذر کرد که از آن مکان بازنگردد تا خون یکی از یاران محمد -صلى الله علیه وسلم- را بریزد. شبانه آمد. رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- دو تن را برای دیدبانی و زیرنظر گرفتن تحرکات دشمن تعیین فرموده بودند: یکی عبادبن بِشر، و دیگری عمّار بن یاسر. آن مرد تیری بسوی عباد پرتاب کرد. وی ایستاده بود و نماز می‌گزارد. وی تیر را از بدن خویش بیرون کشید، اما نمازش را باطل نکرد. دو تیر دیگر نیز بسوی او پرتاب کرد، اما وی از نماز خارج نشد تا سلام نماز را داد. رفیق وی بیدار شد و گفت: سبحان‌الله! چرا مرا بیدار نساختی؟! گفت:من به تلاوت سوره‌ای از قرآن مشغول بودم، و خوش نداشتم آن را قطع کنم! [6]
این غزوه در جهت هراس افکندن در دل‌های آن بادیه‌نشینان سنگدل بسیار مؤثّر افتاد. اگر تفاصیل سرایای بعد از این غزوه را مورد بررسی قرار دهیم، می‌بینیم که این طوایف و قبایل غطفان پس از این غزوه دیگر جرأت نکردند که سربلند کنند، و اندک اندک، مواضعشان نرم‌تر گردید، تا آنکه تسلیم شدند. حتی می‌بینیم که چند طایفه از این اعراب نیز در فتح مکه در کنار مسلمانان می‌جنگند، و در غزوه حُنَین شرکت می‌کنند، و از غنائم آن سهم می‌برند، و پس از بازگشت از غزوه فتح مکه جمع‌آوری کنندگان زکات بسوی آنان اعزام می‌شوند، و آنان زکات می‌دهند؛ و به این ترتیب، هر سه جناح جنگ‌افروز که در جنگ احزاب متشکل شده بودند، درهم شکسته شدند، و سراسر منطقه را امنیت و صلح فرا گرفت، و مسلمانان پس از آن توانستند به سادگی هر اختلال و اشکالی که در گوشه‌ای از جانب طایفه یا قبیله‌ای پیش بیاید، رفع و رجوع کنند. همچنین، به دنبال این غزوه، زمینه‌سازی برای فتح شهرها و ممالک دیگر نیز آغاز شد؛ زیرا، اکنون دیگر اوضاع داخلی به نفع اسلام و مسلمین کاملاً دگرگون گردیده بود.
پس از بازگشت از این غزوه، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- تا ماه شوّال سال هفتم هجرت در مدینه اقامت کردند، و در طول این مدت اقامت، چند سریه به اطراف اعزام فرمودند


[1]- صحيح البخاري، ج 1، ص 407-408، ج 2، ص 593.
[2]- صحيح البخاري، «باب غزوة ذات الرقاع» ج 2، ص 592؛ صحيح مسلم، «باب غزوة ذات الرقاع» ج 2، ص 118.
[3]- مختصر سيرة الرسول، شيخ عبدالله نجدي، ص 264؛ نيز نکـ: فتح الباري، ج 7، ص 416.
[4]- صحيح البخاري، ج 2، ص 593.
[5]- فتح الباري، ج 7، ص 428.
[6]- زاد المعاد؛‌ ج 2، ص 112. نيز براي تفاصيل مطالب مربوط به اين غزوه، نکـ: سيرة ابن‌هشام، ج 2، ص 203-209؛ زادالمعاد، ج 2، ص 110-112؛ فتح الباري، ج 7، ص 417-428.

(از کتاب: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

ابوبکر صدیق در جنگ ردّه، مردانه به میدان آمد و گفت: «أينقُصُ الدِّيْنُ وَأَنَا حَيٌّ؟» (مگر من مرده‌ام که دین ناقص شود؟)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 2555
دیروز : 3590
بازدید کل: 8970312

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010