توحید امامیه
اصول دین در نزد امامیه چهار اصل هستند:
توحید، عدل، نبوت و امامت[1]
اختلاف شیعه امامیه در توحیدشان
قدمای امامیه در تشبیه و تجسیم غلو کردند. تشبیه و تجسیم مخالف با عقل و نقل، در نزد هیچ یک از فرقهها و طوایف به اندازه طوایف شیعی مشهور و شناخته شده نیست همه کتابهای مربوطه از بحثهای مخالف با عقل و نقل در تشبیه و تجسیم ازجانب بزرگان قدیمی شیعه خبر میدهند به طوری که نظیر این بحثها در نزد هیچ یک از طوایف و گروههای دیگر مشهور و مطرح نیست. متأخرین آنان در نفی و تعطیل دچار غلو شدند و نفی صفات را در بحث توحید داخل کردند و گفتند که قرآن مخلوق است و خداوند در روز آخرت دیده نمیشود. و گمان بردند که این اعتقاد آنان مبرا کردن خداوند است. در حالی که آن چه ذکر کردند مبرا کردن نیست. بلکه فقط تعطیل و بیان کردن نقص برای خداوند است.
بیان این مطلب از جانب جهمیهای نفی کننده صفات متضمن وصف خداوند با سلب صفات کمال است که در این صورت او به جمادات و معدومات تشبیه میشود.
وقتی که آنان میگویند: هیچ حیات، علم، قدرت، کلام،خواست و مشیت، حب، بغض و کینه، رضایت و خشنودی، و خشم برای او وجود ندارد و دیده نمیشود و خودش کاری را انجام نمیدهد و نمیتواند خود در امری تصرف کند، در واقع آنان او را به جمادات ناقص تشبیه کرده و صفات کمال را از او گرفتهاند و این ناقص دانستن و تعطیل است نه تتریه و منزه دانستن.
تتریه و منزّه دانستن این است که او از نقایص منافی صفات کمال منزّه ومبرا دانسته شود و از مرگ، خواب سبک و سنگین، ناتوانی، جهل و نیاز مبرّا شود همان طور که او در کتاب خود، خودش را این گونه مبرّا و منزّه میداند. به این ترتیب برای او اثبات صفات کمال و نفی نقیصههای منافی کمال برای او جمع میگردد و در صفات کمال او این گونه منزّه میشود که در این صفات هیچ مثل و مانندی برای او نیست.[2]
چه زمانی این غلو و تعطیل در میان آنان پیدا شد؟
متکلمان شیعه همچون هشام بن حکم، هشام جوالیقی، یونس بن عبدالرحمن قمی همدم و دوست دار آل یقطین، زرارة بن أعین، ابومالک حضرمی، علی بن میثم و گروههای زیادی که قبل از مفید، طوسی و حلّی و موسوی و... امامان و بزرگان امامیه بودند، درباره اثبات صفات بر آن چه که در مذهب اهل سنّت و جماعت در این باره آمده، میافزودند و مخالفتی با این که قرآن غیر مخلوق است و خداوند در آخرت دیده میشود و سایر مسائل مورد اعتقاد اهل سنت و حدیث نداشتند تا اینکه درباره اثبات، تجسیم، تنقیص و تمثیل دچار بدعت غلو شدند مسألهای که در عقاید آنان که مردم آنها را ذکر میکنند و امور ناپسندی از آنان حکایت میشود، امری مشهور و شناخته شده است...
اما در اواخر قرن سوم عدهای از شیعیان همچون ابن نوبختی صاحب کتاب «الآراء و الدیانات» و امثال او وارد عقائد معتزله شدند بعد از آنان مفید بن نعمان و پیروان او همچون موسوی ملقب به مرتضی و طوسی آمدند بنابراین میبینیم که مصنفین در زمینه عقاید همچون اشعری ذکر نمیکنند که كسي از در توحید و عدل خودشان، با معتزله موافق هستند مگر برخی از مصنفین متأخر آنان و چه بسا که به نقل از قدمای خود اثبات تجسیم و اثبات قدر و غیره را ذکر میکنند.
اولین کسانی که در اسلام مشهور است که گفتهاند است: خداوند یک جسم است که دارای طول و عرض و عمق میباشد، هشام بن حکم و هشام بن سالم هستند همان گونه که پیشتر ذکر شد.[3]
ابن راوندی و امثال او که زندیق بودند و الحاد آنان مشهور است نیز کتابهایی درباره اصولشان تصنیف کردهاند. پس اگر این حق باشد پس همه قدمای آنان گمراه بودهاند و اگر این یک گمراهی است پس متأخرینشان گمراه هستند.[4]
متأخرین رافضی در شرک همانند مسیحیان عمل کردند.[5]
رافضیها شبیه به مسیحیان شدند. خداوند به اطاعت از فرستادگان در هر مورد که امر کنند، و تصدیق آنان درباره هر چیزی که خبرش را بدهند، دستور داد و مردم را از غلو و شرک نسبت به خداوند متعال نهی نمود. اما مسیحیان دین خداوند متعال را تغییر دادند و درباره مسیح دچار غلو شدند و او را شریک قرار دادند و دین او را تغییر دادند و از فرمان او سرپیچی نمودند. از این رو از دو اصل دین خارج شدند که عبارتند از اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت فرستادگان او.
بنابراین غلو آنان را از توحید خارج کرد تا جایی که معتقد به تثلیث و اتحاد شدند واین غلو آنان را از اطاعت رسول و تصدیق او نیز خارج کرد به طوری که رسول به آنان امر کرد که خداوند پروردگار او را عبادت کنند اما آنان سخن او را تکذیب کرده و از فرمان او در این مورد سرپیچی و سرکشی کردند.
رافضیها نیز درباره فرستادگان و حق امامان این چنین غلو کردند تا جایی که آنان را به جای خداوند ارباب خودشان قرار دادند و رسول را درباره این که خبر داد پیامبران توبه و استغفار میکنند. تکذیب کردند. بنابراین میبینید مساجدی را که خداوند امر فرموده برپا باشند و نام او در آن ذکر شود، تعطیل میکنند و در آنها نماز جمعه و جماعت برپا نمیکنند و مساجد در نزد آنان حرمت عظیم را ندارد و اگر هم در آنها نماز بخوانند، به تنهایی نماز میخوانند.
آنان زیارتگاههای برپا شده بر روی قبرها را گرامی میدارند و با عملی همچون عمل مشرکان در آنها اعتکاف میکنند و آنها را طواف میکنند همان گونه که یک حاجی بیت عتیق را طواف میکند. برخی از آنان طواف و زیارت این قبور را بزرگتر و باعظمتتر از طواف و زیارت کعبه میدانند حتی کسی را که زیارت این قبرها را بدون زیارت و حجی که خداوند متعال بر بندگانش واجب کرده، کافی نداند و زائر آن ها را از جمعه و جماعت بینیاز نداند، دشنام میدهند. این عمل از جنس دین و آئین مشرکانی است که عبادت بتها را بر عبادت خداوند رحمن ترجیح میدهند. خداوند متعال میفرماید: {وَقَالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلا سُوَاعًا وَلا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا (٢٣)وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلا ضَلالا (٢٤)} نوح: ٢٣ – ٢٤ «به آنان گفتهاند : معبودهاي خود را وامگذاريد ، و وَدّ، سُواع، يَغوث، يعوق، و نَسر را رها نسازيد. و بدين وسيله بسياري از مردم را گمراه ساختهاند !»
در صحاح به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمود: « لعن الله اليهود والنصارى اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد يحذر ما فعلوا »: «خداوند یهود و نصاری را لعنت کند که قبور انبیاء خود را به عنوان مسجد قرار دادند و کارهایی را که انجام دادند از آنها برحذر میشود.»[6]
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پنج روز قبل از این که وفات کند فرمود: « إن من كان قبلكم كانوا يتخذون القبور مساجد ألا فلا تتخذوا القبور مساجد فإني أنهاكم عن ذلك »: «اگر کسانی قبل از شما قبرها را به عنوان مساجد قرار دادهاند، آگاه باشید، شما قبرها را به عنوان مساجد قرار ندهید من شما را از این عمل نهی میکنم».[مسلم این را روایت کرده است][7] و میفرماید: «إن من شرار الناس من تدرکهم الساعة و هم احیاء و الذین یتخذون القبور مساجد»: «بدترین مردم آنانی هستند که روز قیامت در حالی آنان را فرا میرسد که زنده هستند و کسانی که قبرها را به عنوان مسجد قرار میدهند»[8] و میفرماید: « اللهم لا تجعل قبري وثنًا يعبد اشتد غضب الله على قوم اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد »: «پروردگارا قبر من را چون یک بت مورد پرستش قرار نده غضب خداوند بر قومی که قبور انبیاء خود را مسجد قرار میدهند، شدید شود.»[9]
شیخ آنان ابن نعمان که در نزدشان به مفید معروف است و شیخ موسوی و طوسی است کتابی را تحت عنوان «مناسک حج المشاهد» گردآوری نموده است که در آن قبور مخلوق خداوند را همچون کعبه بیت الحرام که خداوند آن را برای مردم برپا داشته، و اولین خانهای است که برای مردم قرار داده شده است، قابل زیارت و طواف میداند. در حالی که به جز کعبه امر نمیشود.
امام ابن تیمیه احادیثی را بر میشمارد تا این که میگوید: اسلام بر دو اصل بنا نهاده شده است: این که جز خداوند را نپرستیم و این که او را آن گونه که خودش شرع نموده عبادت کنیم و او را با بدعتها عبادت نکنیم بنابراین نصاری از این دو اصل خارج شدند و همچنین بدعت گران این امت از جمله رافضیها و سایرین.[10]
بخشی از این نوع غلو در میان گروههایی از اهل عبادت، زهد و نسُک دیده میشود.
اگر گفته شود: آن غلو و شرک و بدعتهایی را که رافضیها را به آنها توصیف کردی، بسیاری از آنها در میان بسیاری از منسوبین به سنت وجود دارد. بسیاری از آنان درباره مشایخ و بزرگان خود غلو میکنند و به واسطه آنان دچار شرک میشوند و عبادتهای غیر مشروعی را بدعت میگذارند و بسیاری از آنان به نزد قبر کسی که نسبت به او حسن ظن دارند میروند یا برای این که خواستهها و حاجات خودشان را از او بخواهند و یا این که به واسطه او از خداوند متعال بخواهند. و یا این که برخی گمان میکنند دعا در کنار قبر فلان شیخ بهتر ازدعا در مسجد اجابت میگردد. برخی از آنان زیارت قبور مشایخ و بزرگان خود را بر حج ترجیح میدهند و از میان آنان برخی هستند که در کنار قبر خشوع و رقت قلبی به آنان دست میدهد که در مساجد و منازل به آن دست نمییابند و سایر موارد غلو که در میان شیعیان دیده میشود. آنان احادیثی دروغ از جنس دروغهای رافضیها روایت میکنند مانند این قولشان که میگویند: قبر فلانی دوای هر دردی است و امتحانش را پس داده است. از یکی از شیوخ آنان روایت شده است که به دوست خود گفته است: اگر حاجتی داشتی نزد قبر من بیا و از من کمک بطلب و این گونه موارد. برخی از مشایخ آنان بعد از مرگ خود همان کارهایی را انجام میدهند که در دوران حیاتشان انجام میدادند.
گاهی فردی از یکی از آنان کمک میطلبد و او به شکل شیطان یا به صورت زنده و یا مرده برایش ظاهر میگردد و چه بسا که حاجت او یا بخشی از نیازهای او را برآورده میکند همان گونه که این موارد در برخورد مسیحیان با بزرگان و شیوخ خود و برای بتپرستان عرب، هندی، ترک و سایرین پیش میآید.
در جواب این سؤال گفته میشود: همه اینها چیزهایی هستند که خداوند و رسول او نهی کردهاند و هر آن چه که خداوند و رسولش از آن نهی کنند. امری ناپسند و مذموم و نهی شده است، خواه انجام دهنده آن منتسب به سنت باشد ویا منتسب به تشیع باشد اما امور مذموم و مخالف با کتاب و سنت در این مورد و موارد دیگر در میان رافضیها بیشتر از اهل سنت است- و هر امر شری که در میان اهل سنت وجود داشته باشد در میان رافضیها بیشتر از آن وجود دارد. و هر خیری که در میان رافضیها باشد در میان اهل سنت بیشتر از آن وجود دارد.
این حالت در مورد اهل کتاب در مقایسه با مسلمانان نیز صدق میکند هیچ شری در میان مسلمانان وجود ندارد مگر این که بیشتر ازآن در میان اهل کتاب وجود داشته باشد و هیچ خیری در میان اهل کتاب وجود ندارد مگر این که بیشتر از آن در میان مسلمانان وجود داشته باشد.
بنابراین خداوند مناظره کفار مشرک و اهل کتاب را عادلانه ذکر میکند و وقتی آنان عیبی را در میان مسلمانان ذکر کردند خداوند مسلمانان را از آن مبرا نکرد اما بیان میکند که عیوب کفار بیشتر و بزرگترند. همان گونه که خداوند متعال میفرماید: { يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ } البقرة: ٢١٧ « از تو درباره جنگكردن در ماه حرام ميپرسند. بگو : جنگ در آن ( گناهي ) بزرگ است. ولي جلوگيري از راه خدا ( كه اسلام است ) و بازداشتن مردم از مسجدالحرام و اخراج ساكنانش از آن و كفر ورزيدن نسبت به خدا ، در پيشگاه خداوند مهمتر از آن است ، و برگرداندن مردم از دين ( با ايجاد شبههها در دلهاي مسلمانان و شكنجه ايشان و غيره ) بدتر از كشتن است.» خداوند متعال میفرماید:{ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ (٥٩)قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ (٦٠)} المائدة: ٥٩ - ٦٠« ( اي پيغمبر ! ) بگو : اي اهل كتاب ! آيا بر ما خُرده ميگيريد ؟ ( مگر ما چه كردهايم ) جز اين كه به خداوند و به چيزي كه بر ما نازل شده و به چيزي كه پيشتر ( بر شما ) نازل شده است ايمان داريم ؟ ! ( اين كار شما ناشي از عدم ايمان است و هم بدان خاطر است كه ) بيشتر شما فاسق ( و خارج از شريعت خدا ) هستند. بگو : آيا شما را باخبر كنم از چيزي كه پاداش بدتري از آن ( چيزهائي كه بر ما خرده ميگيريد ) در پيشگاه خدا دارد ؟ ( اين كردار شما است ، شما ) كساني كه خداوند آنان را نفرين و از رحمت خود به دور كرده است و بر ايشان خشم گرفته و ( با مسخ قلوبشان ) از آنان ميمونها و خوكهائي را ساخته است ، و ( كساني را پديدار نموده است كه ) شيطان را پرستيدهاند. آنان (از هركس ديگري) موقعيّت و منزلتشان بدتر و از راستاي راه منحرفتر و گمراهترند.» یعنی کسانی که خداوند لعنتشان کرده وآنان را به صورت حیوانات زشت در آورده است و بندگان طاغوت.
بنابراین بیشتر آن غلوی که در میان دو گروه نصاری و رافضیها وجود دارد، در میان گروه سومی از اهل عبادت و مناسک که درباره شیخ خود دچار غلو میشوند و به واسطه آنان شرک میورزند، نیز وجود دارد.[11]
[1] - آنان نفی صفات واعتقاد به این که قرآن مخلوق است و خداوند در روز قیامت دیده نمیشود، را در بحث توحید وارد میکنند که بحث آن خواهد آمد و تکذیب قدر را در بحث عدل وارد میکنند و ایرادهایی به نبوت وارد میکنند و اما درباره امامت پستترین وفاسدترین سخنان برای عقل و دین را ذکر میکنند که ان شاء الله به طور مفصل بحث آن ذکر میشود.
[2] - ج (4) ص (145) ج(1) ص (230،29) ج(2) ص(335).
[3] - این بحث که خداوند جسم است یا جسم نیست، بحثی است که اهل کلام درباره آن اختلاف ونزاع دارند وآن یک مسأله عقلی است و مردم در این مورد بر سه دستهاند: نفی، اثبات و وقف و تفصیل و این روش درستی است که سلف و بزرگان بر آن بودهاند. وابن تیمیه (ره) در رساله تدمیریه و سایر آثار خود آن را بسط داده است.
[4] - ج (1) ص(19، 20) ج(2) ص(96-105) ج(1) ص(288، 229، 365، 257، 318، 319، 320) ج(1) ص(346، 348).
[5] - ان شاء الله بحث شباهت آنان با نصاری در زمینه رسالت در هنگام بحث ازا مام منتظرشان خواهد آمد.
[6] - مسلم آن را در ک (5) ج (531) استخراج کرده است: «لعنة الله علی الیهود والنصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد» از کاری که کردند برحذر میشود. و بخاری آن را در ک (8) ب (55) استخراج کرده است.
[7] - ک (5) ح(532) «ألا و إن من کان قبلکم» حدیث.
[8] - احمد و ابوحاتم در صحیح خود آن را روایت کرده اند.
[9] - مالک در المؤطأ آن را روایت کرده است.
[10] - ج(1) ص(174-179) ج(2) ص(115).
[11] - ج(1) ص(177-179) میگویم: حافظ ابراهیم خطاب به شیخ محمد عبده میگوید:
1- إمام الهدی إنی أری الناس أحدثوا
لهم بدعاً عنها الشریعة تعــزف
2- رأوا فـی قبـور المتـین حیـاتـهم
فقاموا إلی تلک القبور و طوّفوا
3- و بـاتـوا علـیهـا عاکـفیـن کأنّهم
علی صنم فی الجاهلیة عُکــّفُ
1- ای امام و پیشوای هدایت، مردم را میبینم که برای خود بدعتهایی ایجاد کردهاند که شریعت از آنها رویگردان است.
2- حیات خود را در قبرهای مردگان دیده اند و به نزد این قبرها میروند و آنها را طواف میکنند.
3- و شب در اطراف آن به سر میکنند گویا این که بر بتی در دوره جاهلیت معتکف شده اند.
1هـ. برگرفته از «مشکلات الأحادیث النبویة» تالیف عبدالله بن علی نجدی قصیمی (چاپ رحمانیه مصر سال 1353هـ).
به نقل از کتاب: آل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اولیای او (موضع اهل سنت و شیعه درباره عقاید، فضیلتها، فقه و فقهای آنان اصول فقه شیعه و فقه آنان)، خلاصه و ترتيب از: محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، رحمه الله ت 1421 هـ، این بحث از کتاب منهاج السنه نوشته ابن تیمیه رحمه الله اختصار شده است).