Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:

"لعن الله من ذبح لغير الله" (روايت مسلم)،

يعنى: "كسى كه براى غير از خداوند ذبح كند ملعون است".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>شیعه > امامت و عصمت

شماره مقاله : 1333              تعداد مشاهده : 380             تاریخ افزودن مقاله : 9/11/1388


امام معصوم همان رسول است
هیچ مصلحتی در عصمت امامی نیست مگر این که به واسطه عصمت او حاصل گردد.
امام معصوم همان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و اطاعت از او در هر زمان بر هر کسی واجب است و امت امر و نهی او را می‏شناسد و وارثان او که عملش را به ارث برده‏اند در خبر دادن از او راست خبر می‏دهند و علم دینی که ائمه و امت به آن احتیاج دارند، دو نوع است:
علم کلی مانند واجب کردن نمازهای پنجگانه و روزه ماه رمضان و حج و حرام کردن زنا، سرقت، خمر و مانند این‏ها.
و علم جزئی مانند واجب بودن زکات بر فلانی و واجب بودن جاری شدن حد بر فلانی و مانند این‏ها در مورد اول شریعت مستقل است و درباره آن احتیاجی به امام ندارد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یا بر کلیات شریعتی که ضروری بوده خود تعیین و تأکید می‏کرد و یا بر ترک آن‏ها تاکید می‏کرد که در این مورد احتیاجی به قیاس نیست. که اگر مورد اول باشد، مقصود مهیا می‏شود و اگر دومی باشد در این صورت مقصود با قیاس حاصل می‏گردد اما جزئیات نمی‏توان بر عینیت آن‏ها تاکید کرد بلکه درباره آن‏ها اجتهادی موسوم به تحقیق مناط نیاز است، همان گونه که شارع نمی‏تواند درباره هر نمازخوانی که به سمت قبله نماز بخواند، حکم کند و برای هر حاکمی که بر اساس عدالت حکومت کند و حکم کند نفقه این زن چنان است، و یا طلاق با این زوج واقع می شود و حد بر این مفسد جاری می‏گردد و مانند این‏ها. این چیزی است که هیچ پیامبر و هیچ کس نمی‏تواند بر همه افراد حکم تعیین کند چون شناخت جزئیات افعال بنی آدم و عینیات آنان خارج از توان یک علم واحد بشری و عبرت آن است.
اگر به کلیات اکتفا شود پیامبر می‏تواند کلیات را تعیین کند همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان می‏کند که چه زنانی حرام و چه زنانی حلال هستند...
همچنین درباره مشروبات، آن‏هایی که سکرآور هستند حرام هستند و آن‏هایی که سکرآور نیستند حرام نیستند و مانند این موارد. بلکه محرمات در این فرمایش خداوند محصور شده‏اند که می‏فرماید: { قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ (٣٣)} الأعراف: ٣٣ «‏ 
بگو : خداوند حرام كرده است كارهاي نابهنجار ( چون زنا ) را ، خواه آن چيزي كه آشكارا انجام پذيرد و ظاهر گردد ، و خواه آن چيزي كه پوشيده انجام گيرد و پنهان ماند ، و ( هر نوع ) بزهكاري را و ستمگري ( بر مردم ) را كه به هيچ وجه درست نيست ، و اين كه چيزي را شريك خدا كنيد بدون دليل و برهاني كه از سوي خدا مبني بر حقّانيّت آن خبر در دست باشد ، و اين كه به دروغ از زبان خدا چيزي را ( درباره تحليل و تحريم و غيره ) بيان داريد كه ( صحّت و سقم آن را ) نمي‌دانيد.»
و همه واجبات را در این آیه محصور کرده است: { قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (٢٩)} الأعراف: ٢٩«‏ بگو : پروردگارم ( همگان را در هر زمان و مكاني ) به دادگري فرمان داده است ، و ( دستور او ) اين ( است ) كه در هر عبادتي رو به خدا كنيد و از وي مخلصانه اطاعت نمائيد و او را صادقانه بپرستيد. خداوند همان گونه كه شما را در آغاز آفريده است، ( به همان سادگي پس از مرگ شما را زنده مي‌كند و به سوي او ) برمي‌گرديد. ‏»
واجب در حق خداوند و حق بندگان او محصور است سپس خداوند پاک و منزه انواع فواحش و زشتکاری‏ها و ستم و انواع حقوق بندگان را در جاهایی دیگر به تفصیل بیان می‏کند. به این ترتیب روشن می‏گردد که هیچ مصلحتی در عصمت امام نیست مگر این که به واسطه عصمت رسول حاصل شده باشد وحمد و ستایش و منت از آن خداوند است واقعیت هم موافق این است. دیدیم که هر کس به پیروی از سنت و حدیث و پیروی از صحابه نزدیک‏تر بودند. مصلحتشان در دنیا و دین کامل‏تر بود و هر کس که از این موارد دورتر بود، برعکس شد.[1]
 
شیعیان بیشتر از هر کسی از پیروی از محمد معصوم صلی الله علیه و آله و سلم  دورتر هستند
بنابراین آنان بیشتر از هر کسی از مصلحت دین ودنیای خود دورتر واقع شده‏اند برخلاف اهل سنت و رسولی که خداوند او را همراه با هدایت و دین حق به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده و دعوت کننده به سوی خدا و به اذن او و چراغ روشنگری که خداوند به واسطه او مردم را از تاریکی‏ها به سوی نور بیرون آورد و آنان را به راه خداوند شکست ناپذیر و ستوده که بین حق و باطل، هدایت و گمراهی، سرگردانی راهیابی، نور و ظلمت، اهل سعادت و اهل شقاوت را به طور جداگانه مشخص کرد، هدایت نمود. و خداوند او را تقسیم کننده‏ای قرار داد تا به واسطه او بندگانش را به بدبخت و خوشبخت تقسیم کند. اهل سعادت آنانی بودند که به او ایمان آوردند و اهل شقاوت کسانی بودند که او را تکذیب نموده و از اطاعت او روی گردان شدند بنابراین شیعیان معتقد به امام معصوم و این گونه مسائل بیشتر از هر طایفه و گروهی از پیروی این معصوم دور هستند و در این صورت بیشتر از همه مردم از مصلحت دین و دنیای خودشان دور شده‏اند. به طوری که می‏توان کسانی را که تحت سیاست ظالم‏ترین و گمراهترین پادشاهان قرار دارند نیکو حال‏تر از آنان یافت و خیری وجود ندارد مگر تحت سیاست کسانی که غیر از آنان باشند.
بنابراین آنان در بسیاری از حالت‏ها شبیه یهود هستند از جمله این حالت ها این که هر کجا که باشند، ذلت وخواری آنان را فرا می‏گیرد مگر این که به ریسمانی ازجانب خداوند و از جانب مردم است، متمسک شوند و مستمندی و فقر نیز آنان را فرا می‏گیرد و آنان بر روی زمین زندگی نمی‏کنند مگر این که به ریسمان یکی از والیان امر که معصوم نیست متمسک شوند. آنان به ناچار باید خود را به اسلام نسبت دهند که به آن چه که در قلبشان است، تظاهر می‏کنند. بنابراین امور رافضی‏ها به تنهایی هرگز اصلاح و متعادل نمی‏گردد همانگونه که امور یهود نیز هرگز متعادل و اصلاح نمی‏گردد.
بسیاری از شهرهای اهل سنت به امور دینی و دنیایی خود می پردازند بدون این که خداوند پاک و منزه و بلندمرتبه آنان را به یک کافر و یا یک رافضی محتاج و نیازمند کند. خلفای سه‏گانه سرزمین‏ها را فتح نمودند و دین را در سرتاسر شرق و غرب زمین آشکار و نیرومند کردند در حالی که هیچ رافضی همراه با آنان نبود و حتی بنی امیه بعد از آنان با وجود انحرافات زیاد از جانب آن‏ها نسبت به علی و سبّ او توسط برخی ازآنان، بر سرزمین‏های اسلامی در شرق و غرب غلبه یافتند و اسلام در زمان آنان بسیار قدرتمندتر از زمان بعد از آنان بود و اسلام بعد از انقراض کلی دولت آنان، زمانی که دولت عباسی آمد نظم و انضباط نگرفت و عبدالرحمن داخل به سمت مغرب حرکت کرد و صقر قریش نامیده می‏شود او و کسانی که بعد از او آمدند بر سرزمین‏های مغرب چیره شدند و اسلام را در آن جا آشکار نموده و برپا داشتند و کفار را از سر راه خود قلع و قمع نمودند و همان طور که در میان مردم مشهور بود آنان در امور دینی و دنیایی دارای سیاست بودند و بیشتر از همه مردم، علاوه بر دوری از سخنان شیعه، از مذاهب اهل عراق دور بودند و آنان فقط بر مذاهب اهل مدینه بودند مردم عراق و مردم شام بر مذهب اوزاعی بودند و مذهب اهل حدیث را گرامی می‏داشتند و برخی از آنان در بسیاری از امور آن مذهب را یاری می‏دادند. آنان بیشتر از همه مردم از مذهب شیعه دور بودند.
گروههایی از خوارج و رافضی‏ها که در مشرق و در سرزمین‏های اسلامی زیادی نیز وجود داشتند به مغرب رفتند اما اصول و قواعد این سرزمین‏ها مدت زیادی بر اساس این مذاهب ادامه نیافت بلکه هنگامی که مقداری از این مذاهب به مدت اندکی در آن‏جا آشکار شد، خداوند آن هدایت و دین حق را که محمدr را برای آن مبعوث کرده بود، در آن‏جا برپا داشت و این دین حق بر باطل آنان چیره شد.
بنی عبید تظاهر به تشیع می‏کردند و بر قسمتی از مغرب چیره شدند سپس به مصر آمدند و به مدت دویست سال بر آن حاکم شدند و بر حجاز و شام به مدت یکصد سال حاکم شدند و در فتنه بسا سیری بغداد را تحت اختیار خود در آوردند. و کافران و بی‏دینان نیز در شرق و غرب به آنان ملحق شدند و این برای اهل بدعت‏ها و هوی و هوس‏ها خوشایند بود با وجود آن اینان احتیاج به سازش و تقیه با آنان داشتند. وقتی که معلوم شد مصلحت غیر شیعه در هر زمان بهتر از مصلحت شیعه و لطف به آنان با عظمت‏تر از لطف به شیعه است، معلوم می‏شود آن‏چه که درباره اثبات عصمت ذکر می‏کنند. باطل است.
به یکی از شیوخ رافضی گفته شد: اگر کفار به سرزمین ما بیایند و افراد را به قتل برسانند و حریم‏ها را بشکنند و اموال را غارت کنند. آیا با آنان بجنگیم.
گفت: نه. طبق مذهب ما جز به همراه معصوم با کسی نمی‏جنگیم.
آن فرد درخواست کننده فتوا با وجود عامی بودنش گفت: به خدا قسم این مذهب نجس است. این مذهب منجر به فساد دین و دنیا می‏شود.[2]
جز رافضی‏های امامیه کسی معتقد به عصمت ائمه نیستند و در این مورد کسی با آنان شریک نیست، مگر کسانی که بدتر از آنان باشند
اما این که رافضی‏ها می‏گویند: در این مورد ائمه همانند انبیاء معصوم هستند. این اعتقاد خاص رافضی‏های امامیه است و کسی در این مورد با آنان شریک نیست نه زیدیه شیعه و نه سایر طوایف مسلمانان مگر کسانی که بدتر از آنان هستند همانند اسماعیلیه که منتسب به محمد بن اسماعیل بن جعفر هستند و معتقدند که امامت بعد از جعفر به محمد بن اسماعیل می‏رسد و به موسی بن جعفر نمی‏رسد. آنان بی‏دین منافق هستند و امامیه و اثنا عشریه بسیار بهتر از آنان هستند.
در میان امامیه با وجود جهل و گمراهی مفرطشان عده‏ای در ظاهر و باطن مسلمان هستند و زندیق‏ و منافق نیستند اما دچار جهل و گمراهی شده و از هواهای نفسانی‏شان تبعیت می‏کنند. اما آنان که علما و بزرگانشان به حقیقت ادعای باطنی‏شان علم و شناخت دارند زندیق منافق هستند. اما عوام‏شان که به باطن امر شناخت ندارند مسلمان هستند. خداوند متعال می‏فرماید: ﭽ ﯵ ﯶ ﯷ ﯸ ﯹ ﯺ ﯻ ﯼ ﯽ ﯾﯿ ﰀ ﰁ ﰂ ﰃ ﰄ ﰅ   ﰆ ﰇ ﭼ النساء: ٥٩ LK«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! از خدا ( با پيروي از قرآن ) و از پيغمبر ( خدا محمّد مصطفي با تمسّك به سنّت او ) اطاعت كنيد ، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد ( مادام كه دادگر و حقّگرا بوده و مجري احكام شريعت اسلام باشند ) و اگر در چيزي اختلاف داشتيد ( و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد ) آن را به خدا ( با عرضه به قرآن ) و پيغمبر او ( با رجوع به سنّت نبوي ) برگردانيد ( تا در پرتو قرآن و سنّت ، حكم آن را بدانيد. چرا كه خدا قرآن را نازل ، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است. بايد چنين عمل كنيد )».
اگر مردم معصومی غیر از رسولr برای ارجاع امورشان به او داشتند. خداوند به آنان امر می‎کرد که امورشان را نزد او ارجاع دهند قرآن دلالت بر این دارد که هیچ معصومی جز رسول اللهr وجود ندارد.
ادعای عصمت همانند مشارکت دادن در نبوت است. باید همواره از معصوم تبعیت شود و در هر چه که می‏گوید نباید در موردی با او مخالفت گردد و این حالت خاص انبیاء است بنابراین به ما امر شد که به آن‏چه که به آنان نازل شده ایمان بیاوریم.[3]
رافضی‏ها در برتر دانستن ائمه خود و تسلیم دین به آنان همانند مسیحیان هستند
مسیحیان ادعا می‏کنند که حواریونی که از مسیح تبعیت کردند، از ابراهیم، موسی و سایر پیامبران و فرستادگان برتر هستند و گمان می‏کنند که حواریون فرستادگانی هستند که خداوند رودررو با آنان سخن گفته است. زیرا آنان می‏گویند که خداوند همانند مسیح است و همچنین می‏گویند: مسیح فرزند خداوند است.
رافضی‏ها نیز ائمه دوازده گانه را بهتر و برتر از پیشینیان و پیشگامان مهاجر و انصار می‏دانند و غلو کنندگان آنان می‏گویند: آنان از پیامبران برتر هستند چون- معتقد به الوهیت در میان آنان هستند همان‏گونه که مسیحیان درباره مسیح اعتقاد دارند. مسیحیان می‏گویند دین تسلیم اسقف‏ها و راهبان است و حلال چیزی است که آنان حلال می‏کنند و حرام چیزی است که آنان حرام می‏کنند و دین چیزی است که آنان تشریع می‏کنند.
رافضی‏ها گمان می‏کنند که دین تسلیم ائمه است و حلال چیزی است که آنان حلال می‏کنند و حرام چیزی است که آنان حرام می‏کنند و دین چیزی است که آنان تشریع می‏کنند.
اما آنانی که همچون اسماعیلیه وارد غلو شده‏اند و اعتقاد به الوهیت حاکم و سایر ائمه خود دارند، می‏گویند: محمد بن اسماعیل شریعت محمد بن عبدالله را نسخ کرد و سایر اعتقاداتی که در میان رافضی‏های اهل غلو وجود دارد، این افراد از بیشتر کفار یهود و نصاری و مشرکین بدتر هستند آنان منتسب به شیعه هستند و به مذهب شیعه تظاهر می‏کنند.[4] 
اطاعت کردن اهل سنت از والیان امور، مقید است
اهل سنت به طور مطلق از والیان امور اطاعت نمی‏کنند آنان فقط در ضمن اطاعت از رسولr از والیان امور اطاعت می‏کنند. همان‏گونه که خداوند متعال می‏فرماید: ﭽ ﯸ ﯹ ﯺ ﯻ ﯼ ﯽ ﯾ ﭼ النساء: ٥٩ 
بنابراین در این آیه امر به اطاعت مطلق از خداوند می‏کند و به اطاعت از رسول امر می‏کند چون او جز به اطاعت خداوند امر نمی‏کند و هر کس از رسول اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است. خداوند اطاعت از اولی الامر را در داخل این قسمت قرار می‏دهد و برای آنان اطاعت سومی را ذکر نکرد. چون به طور مطلق از اولی الامر اطاعت نمی‏شود. و فقط در معروف اطاعت می‏شود. همان‏گونه که پیامبرr می‏فرماید:«انّما الطاعة فی المعروف»[5] اطاعت فقط در معروف و نیکی است و می‏فرماید:«لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق»[6]:«هیچ اطاعتی برای هیچ مخلوقی در زمینه معصیت خالق وجود ندارد» و می‏فرماید:«من امرکم بمعصیة فلا تطیعوه»[7]:«هر کس شما را به معصیتی امر کند، از او اطاعت نکنید».
قول این رافضی‏های منتسب به شیعه علیس که می‏گویند: اطاعت از غیر رسولr به طور مطلق در هر چیزی که به آن امر کند، از قول و اعتقاد افرادی از اهل شام که منسوب به شیعیان و پیروان عثمان بودند و می‏گفتند اطاعت از ولی الامر به طور مطلق واجب است، فاسدتر است. آنان از این سلطان که موجود بود اطاعت می‏کردند و این‏ها اطاعت از یک معصوم مفقود را واجب می‏دانند.[8] 
شرط عصمت در ائمه مقدور نیست و در ضمن عصمت، امت به آن امر نشده است
خداوند به اطاعت از ائمه موجود و معلوم که دارای قدرت هستند و به واسطه آن می توانند بر مردم حکومت و سیاست کنند، امر کرده است و به اطاعت از امام غیر موجود و ناشناس و کسی که قدرتی ندارد و اصلاً بر چیزی توانایی ندارد، امر نکرده است. همان‏طور که پیامبرr نیز به اجتماع همبستگی امر کرد و از جدایی و اختلاف نهی کرده است و به اطاعت مطلق از ائمه امر نکرد و به اطاعت از آنان در صورتی که در جهت اطاعت از خدا باشد. نه در جهت معصیت او، امر کرد.
در صحیح مسلم به نقل از عوف بن مالک اشجعی آمده است که می‏گوید شنیدم از رسول اللهr که فرمود:« خيار أئمتكم الذين تحبونهم ويحبونكم وتصلون عليهم ويصلون عليكم وشرار أئمتكم الذين تبغضونهم ويبغضونكم وتلعنونهم ويلعنونكم قال: قلنا يا رسول الله أفلا ننابذهم عند ذلك؟ قال: لا ما أقاموا فيكم الصلاة لا ما أقاموا فيكم الصلاة. إلا من ولي عليه والٍ فرآه يأتي شيئًا من معصية الله فليكره ما يأتي من معصية الله تعالى ولا ينزعن يدًا من طاعة»:«بهترین ائمه و والیان شما آنانی هستند که دوستشان دارید و آنان دوستتان دارند و بر آنان درود می‏فرستید و آنان بر شما درود می‎فرستند و بدترین ائمه و والیان شما کسانی هستند که آنان را دشمن می‏دارید و آنان شما را دشمن می‏دارند و شما آنان را لعن می‏کنید و آنان شما را لعن می‏کنند» می‏گوید: گفتیم ای رسول اللهrآیا در این صورت ما از آنان دوری نکنیم؟ فرمود::«نه تا زمانی که در میان شما نماز به پا دارند.[9] نه تا زمانی که در میان شما نماز به پا دارند. مگر کسی که یک والی او را گمارده باشد و ببیند که او در اموری معصیت خداوند در پیش گرفته است باید از آن معصیت خداوند متعال اکراه داشته شود و کسی از اطاعت خدا جدا نگردد».
در صحیح مسلم به نقل از ام سلمه روایت شده است که رسول اللهr می‏فرماید:«ستکون امرء فتعرفون و تنکرون فمن عرف بری و من انکر سلم و لکن من رضی و تابع»:«امرائی خواهند آمد که شما امر به معروف انجام می‏دهید و امر منکر از شما سر می‏زند. و هر کس امر به معروف انجام دهد مبّرا است و هر کس امر منکر انجام دهد سالم و در امان خواهد بود. و اما کسی که راضی باشد و تبعیت کند» گفتند: یا رسول اللهr آیا با آنان مبارزه نکنیم؟ فرمود:«لا ما صلوا»[10]:«نه تا مادامیکی نماز بخوانند».
این روشن می‏کند که ائمه همان امراء و والیان امور هستند و اگر دچار معصیت خداوند شوند. مورد اکراه و انکار قرار می‏گیرند و کسی از آنان اطاعت نمی‏کند بلکه فقط درباره اطاعت خداوند از آنان اطاعت می شود و در میان شما برخی بهترین و برخی بدترین هستند برخی محبوب و مورد دعای خیر قرار می‏گیرند و مردم را دوست می‏دارند و برایشان دعای خیر می‏کنند و برخی دشمنی می‏کنند و مردم را لعن و نفرین می‏کنند ومردم آنان را دشمنی می‏کنند و برایشان دعای شر می‏کنند. 
شرط عصمت در ائمه مقدور نیست و به آن امر نشده است و به واسطه آن هیچ منفعتی در دین یا دنیا حاصل نمی‏گردد. خداوند عصمت را برای امت تضمین کرده است. عصمت کامل این است که تعدادی از علما در نظر گرفته شوند هرگاه یکی دچار خطا شد، دیگری در آن مورد درست عمل می‏کند تا این که حق ضایع نگردد. شیخ، مذاهب چهارگانه و سایر مذاهب را به عنوان مثال آورده است.[11]
ائمه در تعداد معینی محصور نیستند
چون که خداوند متعال می‏فرماید: ﭽ ﯵ ﯶ ﯷ ﯸ ﯹ ﯺ ﯻ ﯼ ﯽ ﯾ ﭼ النساء: ٥٩ خداوند تعداد مشخصی را برای آنان مشخص نکرد. همچنین در احادیث مستفیض از پیامبرr تعداد مشخصی برای والیان امور مشخص نشده است. در صحیحین به نقل از ابوذر آمده است که می‏گوید:«إن خلیلی أوصانی أن اسمع و اطیع و أن کان عبداً حبشیاً مجدع الأطراف»[12]:«دوست من به من سفارش کرد که بشنوم و اطاعت کنم حتی اگر والی یک برده حبشی دست و پابریده باشد» در صحیح مسلم به نقل از أم حصین آمده است که او در منی یا عرفات در حجة الوداع از پیامبرr شنیده که فرمود:«و لو استعمل علیکم اسود مجدع یقودکم بکتاب الله فاسمعوا و اطیعوا»[13]:« اکر برده‏ای سیاهپوست و دست و پا بریده بر امورات شما گمارده شود و شما را به واسطه کتاب خداوند راهنمایی و رهبری کند، به او گوش فراداده و از او اطاعت کنید» بخاری به نقل از انس بن مالک روایت می‏کند که می‏گوید: رسول اللهr فرمود:«اسمعوا و اطیعوا و إن استعمل علیکم عبد حبشی کان رأسه زبیبة»[14]:« گوش کنید و اطاعت کنید حتی اگر برده‏ای حبشی که سرش کوچک همچون مویز باشد، بر امورات شما گمارد شود».
در صحیحین به نقل از ابن عمر آمده است که می‏گوید: رسول اللهr فرمود:«لا یزال هذا الأمر فی قریش ما بقی من الناس اثنان»[15]:«این(خلافت) همواره در میان قریش خواهد بود تا زمانی که دو نفر از مردم باقی بمانند» در صحیحین به نقل از ابوهریرهس آمده است که می‏گوید: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید:« الناس تبع لقريش في هذا الشأن مسلمهم تبع لمسلمهم وكافرهم تبع لكافرهم »[16]:«مردم در این مورد تابع قریش هستند، مسلمانشان تابع مسلمان قریش و کافرشان تابع کافر قریش است».
از جابر بن عبدالله روایت است که می‏گوید: رسول اللهr می‏فرماید:«الناس تبع لقریش فی الخیر و الشر»[17]:«مردم در خیر و شر تابع قریش هستند» در بخاری به نقل از معاویهس آمده است که می‏گوید: شنیدم از رسول الله صلی الله علیه و سلم که فرمود:« إن هذا الأمر في قريش لا يعاديهم أحد إلا كبه الله على وجهه ما أقاموا الدين »[18]:« این امر(خلافت) در میان قریش است و کسی در این امور با آنان دشمنی نمی‏کند مگر اینکه خداوند او را بر زمین بزند. البته مادامی که دین را برپا دارند» بخاری آن را در باب امراء از قریش استخراج کرده است.[19]
علی قبل از کشته شدن عثمان ادعای امامت نکرد و او معصوم از پیش تعیین شده نیست
 علیس هرگز تا زمانی که عثمان کشته شد ادعای امامت نکرد و نگفت: من معصوم هستم و نگفت که رسولr مرا بعد از خود امام قرار داده است و پیروی از من بر مردم واجب است و این‏گونه سخنان را به زبان نیاورد. بلکه ضرورتاً ما می‏دانیم کسی که این مطالب و همانند آن‏ها را نقل کرده، بر او دروغ بسته است و ما می‏دانیم که علی آن قدر تقوایش نسبت به خداوند زیاد بود که ادعای دروغ آشکاری که همه صحابه می‏دانند که دروغ است. نمی‏کند.[20]


هیچ نصی بر تعیین او وجود ندارد
تعیین شدن علی در هیچ یک از کتاب‏های عمده و برجسته حدیث نیامده است و اهل حدیث بر بطلان آن اجماع دارند. تا جایی که ابو محمد بن حزم می‏گوید: ما هرگز روایتی دال بر این ادعای تعیین علی نیافته‏ایم جز یک روایت بی اساس از یک فرد ناشناس به نقل از یک ناشناخته که کنیه‏اش ابو الحمراء است و ما در میان خلق نمی‏دانیم که او کیست.[21]
نقل تعیین خلافت علی از طرق زیادی کذب است: در این مورد هیچ کس حدیثی را با اسناد متواتر نقل نکرده و حتی با اسناد صحیح نیز حدیثی وجود ندارد. با وجود اختلاف و نزاع مردم درباره خلافت و مشاوره آنان در روز سقیفه و هنگام مرگ عمر و زمانی که امور آنان در شورای شش نفره مطرح گردید و بعد از آن زمانی که عثمان کشته شد و مردم درباره علی دچار اختلاف نظر شدند، در همه این موارد کسی چنین حدیثی را مخفیانه هم ذکر نکرده است. بنابراین معلوم است که اگر این چنین نصی که رافضی‏ها ادعا می‏کنند که علی به شکلی آشکار و روشن و قاطع تعیین شده است که بهانه‏ای برای مسلمانان نماند، وجود داشت در این صورت می‏بایست که مردم این چنین خبری را نقل کنند و می‏بایست بسیاری از مردم این چنین خبری را ذکر کنند بلکه بیشتر آنان در این چنین جایی که موجب نهایت اندوه و ناراحتی است، حضور داشتند بنابراین منتفی بودن آن‏چه که لازم به نظر می‏رسد، منتفی بودن آن‏چه که ملزوم به نظر می‏رسد را اقتضا می‏کند.[22]

علی با دفن پیامبر صلی الله علیه و سلم از امامت باز نماند
این سخن را می‏گویند: علیس به اوامر پیامبرr به خودش درباره کفن و دفن او و همراهی قبر او، مشغول بود، دروغی آشکار است و این آن‏چه را که آنان ادعایش را دارند، نقض می‏کند پیامبرr فقط در شب دفن شد و در طول روز دفن نشد و گفته می‏شود: او شب بعد از وفات دفن شد. او به کسی امر نکرد که در کنار قبر او بماند و علی نیز در کنار قبر او نماند بلکه او در خانه عایشه دفن شد و علی نسبت به عایشه نامحرم بود. سپس چگونه به او امر می‏کند که در کنار قبرش بماند در حالی که براساس ادعای آنان به او امر کرده بود که بعد از او امام باشد.
علی به تنهایی مشغول کفن و دفن او نبوده است او به همراه عباس و فرزندان عباس و غلامش شقران و عده‏ای از انصار بود و ابوبکر و عمر بر در خانه پیامبرr و در مراسم غسل و کفن و دفن او حضور داشتند و در آن موقع در میان بنی‏ساعده نبودند.
اما رسم و سنت این بود که اهل و فامیل، مراسم میت را به عهده بگیرند و اهل پیامبر غسل و کفن و دفن او را عهده دار شدند و دفن او را به تأخیر انداختند تا مسلمانان بر او نماز بخوانند و آنان به صورت فرادی و یکی پس از دیگری بر او نماز خواندند و تعداد زنان و مردان بسیار زیاد بود که این امر در روز دوشنبه به پایان نرسید. بنابراین با وجود غسل دادن و کفن کردن او در روز دوشنبه، روز سه‏شنبه هم بر او نماز خواندند و روز چهارشنبه به خاک سپرده شد.[23]
ابوبکر در سپاه اسامه نبود تا این که با علی نزاع داشته باشد
اهل این روایت دروغ، ادعا می‏کنند که ابوبکر و عمر در آن سپاه بودند و هدف رسول‎اللهr بیرون فرستادن آن دو بوده است تا با علی نزاع نکنند. این دروغ و افترا فقط از کسی بر می‏آید که جاهل‏ترین مردم به احوال رسول و صحابه باشد و بیش از هر کسی به عمد دروغ ببندد. پیامبرr در طول دوران بیماری‏اش به ابوبکر امر می‏کرد که برای مردم نماز بخواند و همه مردم حاضر بودند. و اگر پیامبرr کسی را به عنوان جانشین خود بر مردم قرار می‏داد از او اطاعت می‏کردند. و مهاجرین و انصار با کسی که به امر خداوند، مخالفت می‏کرد، می‏جنگیدند و آنان بودند که در اول و آخر دین اسلام را نصرت و یاری دادند.... 
ای کاش می‏دانستم پیامبر صلی الله علیه و سلم از چه کسی می‏ترسید در حالی که خداوند او را یاری و عزّت می‏دهد و در اطراف او مهاجران و انصاری بودند که اگر به آنان امر می‏کرد که فرزندان خود را به قتل برسانند چنین می‏کردند.[24]


مذهب زیدیه درباره امامت علی و سایر افراد بعد از او
زیدیه بهتر از امامیه هستند. از میان آنان جارودیه پیروان ابن جارود بیشتر شبیه امامیه هستند همان کسانی که ادعا می‏کنند پیامبرr با وصف، علی را تعیین کرده است نه با اسم بردن از او بنابراین او بعد از پیامبر
صلی الله علیه و سلم امام است و مردم بعد از رسول اللهr با ترک اقتداء به او یا گمراه شدند و یا کافر شدند و بعد از او حسن و سپس حسین است و عده‏ای از آنان می‏گویند که علی امامت حسن و  امامت حسین را اعلام کرده است و سپس شوری در میان فرزندان آن دو است که هر کس از آنان به راه پروردگارش دعوت کند و با فضیلت باشد. او امام است و فرقه دوم از زیدیه، سلیمانیه یاران سلیمان بن جریر هستند که ادعا می‏کنند امامت به صورت مشورتی است و آن با نشست دو نفر از بهترین مسلمانان معلوم می‏گردد و گاهی امامت شایسته مفضول است.
هر چند که فاضل در هر حال از مفضول برتر باشد. آنان امامت شیخین ابوبکر و عمر را قبول دارند و گفته می‏شود: آن یک اشتباه بود که صاحب آن به خاطر تأویل فاسق نمی‏شود.
و سومی کثیریه هستند که ادعا می‏کنند بعد از رسول اللهr علی برترین مردم و شایسته‏ترین آنان برای امامت است و بیعت ابوبکر و عمر نادرست نبود چون علی آن را برای آنان باقی گذاشت.
و درباره عثمان و قتل او متحیر و سرگردان مانده‏اند و او را تکفیر نمی‏کنند و برای او حکم به ایمان هم نمی‏کنند[25]همان اعتقادی که از سلیمانیه حکایت می‏شود. و این گروه بسیار شبیه شیعه است و صالحیه نیز نامیده می‏شوند.
هر کس بیشتر به رسول و احوال او آگاه باشد به بطلان مذهب زیدیه و سایر مذاهبی که ادعا می‏کنند که به صورت مخفیانه به امامت علی اشاره شده است و علی برتر از سه خلیفه قبلی است یا در برتری هر یک از آنان، درنگ و تأمل می‏کنند، عالم‏تر و آگاه‏تر است. و آنان بر اساس علم و آگاهی عالمان به احادیث و روایات، به دلیل ضعف علمشان در جهل مرکب و یا جهل ساده قرار گرفته‏اند.[26]


بقیه دوازده امام نیز مشخص نشده‏اند
ادعای اثنا عشریه این است که پیامبر
صلی الله علیه و سلم به حسن فرمود:« هذا إمام ابن إمام أخو إمام أبو أئمة تسعة تاسعهم قائمهم »:«این امام پسر امام برادر امام و پدر نُه امام است که نهمین آنان قائم‏شان است» جواب این ادعا از چندین وجه است:
اول: سایر فرق شیعه به جز اثنا عشریه که تعدادشان حدود هفتاد فرقه و طایفه شیعه است، این ادعا را دروغ می‏شمارند.
دوم: گفته می‏شود: این ادعا با آن چه که غیر اثنا عشریه از میان شیعیان نقل می‏کنند در تعارض است. مانند آنانی که معتقد به امامت غیر اثنا عشریه هستند و همچنین با آن‏چه که راوندیه نقل می‏کنند و هر یک از این‏ها چیزی غیر از ادعای اثنا عشریه را مدعی هستند.
سوم: گفته می‏شود: در میان علمای اولیه شیعه کسی نبوده که این ادعا را بیان کند و در کتابی ذکر نشده است و کسی در سخن به آن استدلال نکرده است بلکه این روایت زمانی ساخته شد که حسن بن عسکری مرد و گفته شد: پسرش محمد غایب است در آن هنگام این روایت حدود دویست و پنجاه سال بعد از وفات پیامبرr ظاهر شد.
چهارم: گفته می‏شود: اهل سنت و علمایشان بسیار بسیار بیشتر از شیعه به یقین می‏دانند که این یک دروغ نسبت به رسول الله 
صلی الله علیه و سلم است که هیچ شکی در آن وارد نیست و بر این امر مباهله می‏کنند. 
پنجم: روایاتی منقول به صورت متواتر درباره اهل بیت این گونه روایت‏ها را تکذیب می‏کنند و آنان ادعا نکردند که تعیین شده‏اند بلکه علاوه بر این که تعیین و مشخص شدن دوازده امام را قبول ندارند، کسانی را که چنین ادعایی دارند، تکذیب می‏کنند.[27]


حدیث اثناعشریه بر آنان منطبق نیست[28]
 آن‏چه که درباره عدد اثناعشریه از پیامبر 
صلی الله علیه و سلم روایت شده حدیثی است که در صحیحین به نقل از جابر بن سمره استخراج شده است که می‏گوید: همراه با پدرم بر پیامبر  صلی الله علیه و سلم وارد شدم و شنیدم که فرمود:« لا يزال أمر الناس ماضيًا ولهم اثنا عشر رجلاً »:«همواره امور این مردم سپری خواهد شد تا این که دوازده مرد داشته باشند» سپس پیامبرr سخنی را گفت که بر من پنهان ماند و من از پدرم پرسیدم که پیامبرr چه چیزی را گفت: گفت. فرمود:«کلهم من قریش[29] »[30]:«این امر خلافت تا دوازده خلیفه همچنان استوار و عزیز خواهد بود. این‏ها همان‏هایی هستند که اسم‏شان در تورات ذکر شده است جایی که خداوند در بشارت خود به اسماعیل می‏فرماید:«وسیلد اثنی عشر عظیماً»:«و دوازده، انسان بزرگوار را متولد خواهد کرد».
نمی‏تواند منظور از این جمله، این دوازده نفرباشد چون او می‏فرماید:«لا یزال الاسلام عزیزا»[31]:و«لا یزال هذا الأمر عزیزاً»و«لا یزال امر الناس ماضیاً» این دلالت می‏کند که امورات مردم در زمان ولایت آنان برپا بوده است نه زمانی که ولایت آنان سپری شده باشد. به اعتقاد اثناعشریه امور امت در زمان هیچ یک از این دوازده نفر برقرار نبوده است بلکه امور این امت همواره در فساد بوده و نقض شده است چون ظالمان و تجاوزگران بر امت حکومت می‏کردند و بلکه منافقان و کافران بودند و اهل حق از یهود خوارترند پس هر کس گمان برد که این دوازده نفر همان کسانی هستند که رافضی‏ها معتقد به امامتشان هستند، او سخت در جهل است.
چون در میان این‏ها کسی جز علی بن ابی‏طالب شمشیر به دست نگرفته است. در این صورت ممکن نبوده که در دوره خلافتشان با کفار بجنگند و شهری را فتح کنند و کافری را به قتل برسانند. بلکه در آن دوران مسلمانان سرگرم جنگ با یکدیگر بودند تا جایی که کفار مشرک و اهل کتاب در شرق و غرب در مورد آنان به طمع افتادند. و همچنین شیعه با آنان درست نشد و اگر با آنان درست و مستقیم نشده پس قطعاً با غیر آنان نیز مستقیم و درست نشده است. اما سایر ائمه به غیر از علی هیچکدام شمشیر در دست نگرفته‏اند مخصوصاً امام منتظر بلکه او در نظر هر کس که معتقد به امامت اوست یا انسانی ترسو و ناتوان است و یا فراری و گریزان است و در مسأله‏ای برای کسی فتوایی نداده و در قضیه‏ای حکم صادر ننموده و وجودی از او مورد شناخت نیست پس چه سود و فایده‏ای در دین و دنیا از این چنین فردی حاصل می‏شود، چه برسد به این که اسلام به واسطه او عزیز و استوار گردد...
از امامت او هیچ فایده‏ای جز اعتقادات فاسد خواسته‏های دروغین و فتنه‏های مختلف میان امت به دست نمی‏آید. همچنین اسلام در اعتقاد امامیه همان است که آنان بر آن هستند در حالی که آنان خوارترین فرقه‏های امت هستند و در میان اهل هوی و هوس رافضی‏ها خوارترین هستند و کسی همچون آنان سخن اسلام را کتمان نمی‏کند و کسی بیشتر از آنان اهل نفاق نیست و آنان به زعم خود شیعه اثناعشری هستند.
همچنین به اعتقاد آنان ولایت امام منتظر تا آخر زمان دائمی است و در این صورت به اعتقاد آنان زمانی باقی نمی‏ماند که خالی از این دوازده نفر باشد. حال در چنین حالتی زمان به دو نوع باقی است:
یک نوع که در آن امور امت برپا می گردد و در نوع دیگر امور امت برقرار نمی‏گردد و بلکه او در همه زمان‏ها به خاسته است و این خلاف حدیث صحیح است.[32]
امام دوازدهم آنان مفقود است پس نمی‏تواند امام باشد و او محمد بن عسکری(منتظر رافضی‏ها) است
رافضی‏ها درباره امامت بیشتر از همه مردم از آن دور هستند و درباره امامت پست‏ترین سخنان و فاسد کننده ترین آن‏ها برای عقل و دین به کار بردند آنان بر یک انسان مجهول و یا معدوم حیله‏گری می‏کنند انسانی که چشمی او را ندیده و اثری از او نیست و گوش و حس و خبری از او وجود ندارد.
محمد بن جریر طبری و عبدالباقی بن قانع و دیگر علمای انساب و تاریخ ذکر کرده‏اند که حسن بن علی عسکری نسل و عقبه‏ای نداشته است. امامیه که ادعا می‏کنند او دارای فرزند بوده است مدعی هستند که فرزند او وارد زیر زمینی در سامراء شده در حالی که کوچک‏ترین فرزندان او بوده و برخی می‏گویند دو سال داشته و برخی می‏گویند: سه سال و برخی می‏گویند که او پنج سال داشته است. حال اگر موجود و معلوم باشد بر اساس آن چه که در حکم خداوند که با نص قرآن و سنت و اجماع ثابت شده است، می‏بایست در کنار کسی مثل مادر و یا مادر مادرش و یا زنان دیگر اهل حضانت، مورد مواظبت و نگهداری قرار می‏گرفت و می‏بایست کسی همچون وصی پدرش، اگر پدرش وصی داشت و یا غیر از وصی از او محافظت می‏کرد... بنابراین چگونه کسی که مستحق است در مال و بدن او تصرف شود و مورد مواظبت قرار گیرد، می‏توان برای همه مسلمانان امامی معصوم باشد و کسی جز با ایمان به او، مؤمن نباشد؟!
سپس به اتفاق نظر آنان چه وجود او و یا عدم او در تقدیر بگیریم آنان از او نه در دین و نه در دنیا هیچ خیری ندیده‏اند و او به کسی چیزی نیاموخته است و صفتی از صفات خوب و یا بد را به کسی معرفی ننموده است بنابراین هیچ یک از مقاصد امامت و منافع و مصلت‏های خاص و عام آن محقق نگردیده است.
 بلکه اگر وجود او فرض گردد، او برای اهل زمین هیچ نفعی ندارد و حتی ضرر هم دارد و مؤمنان به او اصلاً از وجود او نفعی نمی‏برند و هیچ لطف و مصلحتی از وجود او برایشان حاصل نمی‏گردد و تکذیب کنندگان او به اعتقاد آنان به دلیل تکذیب‏شان عذاب می‏بینند و به این ترتیب او شر محض است و هیچ خیری در او نیست. و این چنین عملی از جانب یک انسان حکیم و عادل سر نمی‏زند.
چه چیزی گمراه‏تر از سعی کسی است که بسیار طولانی خود را خسته می‏کند و بسیار قال و قیل می‏کند و در میان جماعت مسلمانان تفرقه می‏اندازد و گذشتگان اولین و تابعین را لعن می‏کند و با کفار و منافقین همکاری می‏کند و با انواع ترفندها حیله‏گری می‏کند و هر راهی که برایش ممکن باشد می‏رود و از شاهدان دروغین کمک می‏گیرد و پیروان خود را با ترفند غرور به دنبال خود می‏کشاند و کارهایی انجام می‏دهد که وصف آن‏ها طولانی است و مقصود او از این‏ها وجود امامی است که او را به امر ونهی خداوند راهنمایی کند و آن‏چه را که مایه نزدیک شدن او به خداوند متعال می‏شود، به او بشناساند. پس تا زمانی که اسم و نسب آن امام معلوم نگردد چیزی از خواسته‏های او به دست نمی‏آید و چیزی از تعلیم و ارشاد و امر و نهی‏اش به او نمی‏رسد و از جانب او برای هیچ امتی منفعت و مصلحتی حاصل نمی‏شود مگر از بین رفتن جان و مال او، سفرهای زیاد رفتن، انتظار کشیدن در شب و روز و دشمنی با جمهور به دلیل کسی که وارد زیر زمین شده و هیچ کاری انجام نمی‏دهد و سخنی نمی‏گوید و اگر هم به یقین موجود باشد منفعتی برای این بیچارگان ایجاد نکرده است. این چگونه است که اندیشمندان مردم می‏دانند که چیزی جز ناکامی در انتظارشان نیست؟ 
بنابراین می‏بینند وقتی که مصلحت امام را از دست می‏دهند در اطاعت کافر یا ظالمی وارد می‏شوند تا به واسطه او به برخی از اهداف خود برسند. در حالی که ادعا می‏کردند از امام اطاعت می‏کنند، به اطاعت از کافر و ظالم باز گشته‏اند.[33]
آنان درباره ائمه خود از جمله امام منتظرشان که مدعی هستند تعیین شده‏اند اختلاف نظر دارند.
معلوم شد که شیعه در مسائل امامت، صفات، قدر و سایر مسائل دینشان اختلاف نظر بسیارزیادی با هم دارند و به تبع آن اضطراب و آشفتگی‏شان در مسأله تعیین ائمه و درباره امام منتظر معلوم می‏شود و نظرات زیادی در این باره دارند: برخی از آنان معتقد به بقاء جعفر بن محمد هستند و برخی معتقد به بقای پسرش موسی هستند. برخی از آنان معتقد به بقای عبدالله بن معاویه هستند و برخی معتقد به تعیین حسن و حسین از جانب علی هستند.
این‏ها معتقد به امامت محمد بن حنیفه هستند و این‏ها معتقد به تعیین ابوجعفر توسط پدرش علی بن حسین هستند. 
این‏ها معتقد به امامت عبدالله پسر او هستند و این‏ها می‏گویند: به محمد بن عبدالله بن حسن بن حسین سفارش شد و این‏ها می‏گویند جعفر پسرش اسماعیل را سفارش کرد و این‏ها می‏گویند که او پسر محمد بن اسماعیل را سفارش کرد. این‏ها معتقد به پسرش محمد هستند و این‏ها معتقد به امامت پسرش عبدالله و این‏ها معتقد به امامت پسرش موسی هستند. این‏ها امر تعیین شدن او را به محمد بن حسن سوق می‏دهند و این‏ها بحث تعیین شدن را به بنی‏میمون قداح حاکم در میان پیروانش سوق می‏دهند و این‏ها بحث تعیین شدن را از بنی‏هاشم به بنی‏عباس سوق می‏دهند.[34]


(مقاصد امامت: قدرت و علم)
امام به دو چیز احتیاج دارد: یا در علم برای تبلیغ و تعلیم آن و یا در عمل برای این که در این زمینه با قدرت و توانایی خود به آنان کمک کند و آنانی که عصمت آنان ادعا می‏شود. قدرتی ندارند که به واسطه آن مقاصد امامت حاصل گردند. و وقتی که ملک و قدرتی ندارند ممکن نیست نماز جمعه و جماعتی در پشت سرشان خوانده شود و نمی‏توانند در جهاد و حج امام باشند و حدود به واسطه آنان اجرا نمی‏گردد و به دشمنی ‏ها پایان داده نمی‏شود و انسان به کمک آنان حق و حقوق را در نزد مردم و در بیت المال به دست نمی‏آورد و به واسطه آنان راه‏ها ایمن نمی‏گردد چون همه این امور احتیاج به یک فرد توانا به انجام آن‏ها دارد و جز کسی که یارانی در این مورد نداشته باشند، توانا نخواهد بود و این افراد قادر به انجام این امور نبودند بلکه افراد دیگری قادر به انجام آن‏ها بودند و در دوره‏های آنان افرادی عالم‏تر و دین‏دارتر از آنان وجود داشتند چرا که علم نقل شده از غیر آنان چندین برابر علم نقل شده از آنان است و ظهور آثار غیر آنان در میان امت، بزرگ‏تر و برجسته‏تر از ظهور آثار آنان در امت است. و پیشگامان آنان همچون علی بن حسین و پسرش ابوجعفر و پسر او جعفر بن محمد. مقدار معینی علم از آنان گرفته شده است و از غیر آنان بسیار بسیار، بیشتر علم گرفته شده است.
اما بعد از آنان نیز علم بسیار اندکی از آنان اخذ شد و در میان علمای مشهور در روایت، حدیث، فتوا و سایر مشاهیر علمی، نامی از هیچ یک از آنان برده نمی‏شود. و افتخارات و محاسنی که برای آنان ذکر می‏شود همانند آن‏ها در بسیاری از افراد امت یافت می‏شود. نهایت این فضیلت‏ها این است که صاحب آن‏ها شایسته امامت باشد اما به مجرد شایستگی داشتن برای قضاوت، قاضی نمی‏شود. و شایستگی برای امامت برای سایر قریش نیز همانند آنان ثابت شده است و آنان شایسته امامت بودند و این موجب تخصیص نمی‏گردد و آنان به این دلیل امام نشدند.[35]


[1] - ج(3) ص(247-257).
[2] - ج(3) ص(257،259،117).
[3] - ج(1) ص(305).
[4] - ج(1) ص( 177) ج(3) ص(173،175،309،310).
[5] - بخاری ک(64) ب(59). درباره مغازی و احکام در خبر واحد. مسلم آن را روایتکرده است شماره(1840) با لفظ «لاطاعة فی معضیة الله انما الطاعیة فی المعروف».
[6] - احمد آن را استخراج کرده است ج(1) ص(40) ج(5) ص(66).
[7] -« من امرکم منهم بمعصیة الله فلا تطیعوه»:« هر کس از آنان شما را به معصیت الله امر کند از او اطاعت نکنید» ابن ماجه در الجهاد آن را استخراج کرده است شماره(40).
[8] - ج(2) ص(106).
[9] - مسلم آن را استخراج کرده است. شماره(1855).
[10] - مسلم آن را استخراج کرده است شماره(1854).
[11] - ج(1) ص(35،36) ج(2) ص(109،105).
[12] - مسلم آن را روایت کرده است شماره(648) در مساجد و امارة شماره(1837).
[13] - صحیح مسلم شماره(1298)«إن أمر علیکم عبد مجدع حبشیاً قالت اسود» حدیث.
[14] - بخاری ک(93) ب(4).
[15] - بخاری ک(93) ب(2) «ما بقی منهم اثنان» مسلم شماره(1828).
[16] - صحیح مسلم شماره(1818) بخاری ک(61) ب"(1).
[17] - صحیح مسلم شماره(1819).
[18] - بخاری ک(61) ب(2).
[19] - ج(4) ص(105).
[20] - ج(4) ص(24) ج(1) ص(225).
[21] - ج(4) ص(238)( ج(3) ص(213).
[22] - ج(4) ص(118).
[23] - ج(3) ص(216).
[24] - ج(3) ص(214).
[25] - نگاه کنید به الملل و النحل ج(1) ص(161).
[26] - ج(1) ص(357) ج(4) ص(118).
[27] - ج(4) ص(209).
[28] - گفته می‏شود که این برخلافت ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاویه و یزید و عبدالملک و فرزندان او که در میان عمر بن عبدالعزیز است منطبق است.
[29] - مسلم آن را استخراج کرده است شماره(1821) بخاری ک(93) ب(51) با لفظ «یکون اثناعشریه امیراً» حدیث.
[30] - صحیح مسلم شماره(1821).
[31] -«لا یزال الاسلام عزیزاً»(1821) صحیح مسلم. و«»لا یزال هذا الدین عزیزاً منیعاً الی اثنی عشر خلیفة... کلهم من قریش».
[32] - ج(4) ص(213،207) ج(3)ص(117) ج(1) ص(195،211).
[33] - ج(2) ص(164،190) ج(3) ص(248) ج( 1) ص(29،37).
[34] - ج(2) ص(143،144،129،133).
[35] - ج(3) ص(248) ج(2) ص(171،170) ج(1) ص(307،308)ج(4) ص(213).

به نقل از کتاب: آل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اولیای او (موضع اهل سنت و شیعه درباره عقاید، فضیلت‏ها، فقه و فقهای آنان اصول فقه شیعه و فقه آنان)، خلاصه و ترتيب از: محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، رحمه الله ت 1421 هـ، این بحث از کتاب منهاج السنه نوشته ابن تیمیه رحمه الله اختصار شده است).



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

سفيان ثوري: ابليس بدعت را بيش از معصيت دوست دارد، زيرا معصيت قابل توبه است، و بدعت نيست.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 8293
دیروز : 5614
بازدید کل: 8798452

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010