|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>سفانه بنت حاتم طایی
شماره مقاله : 1423 تعداد مشاهده : 471 تاریخ افزودن مقاله : 29/11/1388
|
سفانه رضی الله عنها دختر حاتم طایی
احمد الجدع ترجمه : عبدالصمد مرتضوی
«برادرش را به اسلام فرا میخواند» حاتم طایی در سخاوت و بخشش مشهور خاص و عام بود و هر کس میخواست از بخشش و سخاوت سخن گوید، نام او سرلوحهی کلامش بود. این بزرگ مرد قبل از ظهور اسلام دار فانی را وداع گفت و از خود دو یادگار، دختری به نام «سفانه» و پسری به نام «عدی» باقی گذاشت. دین اسلام کمکم جزیرهالعرب را فرا میگرفت و قبایل یکی پس از دیگری به دین اسلام مشرف میشدند. عدی همچنان بر دین مسیحیت باقی مانده بود و از پذیرفتن اسلام ابا میورزید.
به همین خاطر سپاهیان اسلام به قبیلهی او که به قبیلهی «طی» معروف بودند حملهور شدند. در پی این حمله، «عدی» از ترس به روم متواری شد اما خواهرش «سفانه» به اسارت مسلمانان درآمد.
وقتی مسلمانان اسیران را به مدینه منتقل کردند، «سفانه» نیز در میان آنان بود که ناگهان متوجه شد رسول خدا صلي الله عليه و سلم از کنار آنها در حال عبور است. او وقت را غنیمت شمرد و رسول صلي الله عليه و سلم را متوقف نمود. سپس خطاب به آن حضرت صلي الله عليه و سلم گفت : ای محمد صلي الله عليه و سلم من دختر سردار و سرور قومم هستم. پدرم به یاری مردم میشتافت و مشکلاتشان را حل میکرد. او در حفظ آبروی آنها کوشا بود و پیوسته میهماننوازی میکرد. در سلام کردن پیش قدم بود و گرسنگان را طعام میداد. او هیچگاه نیازمندی را از خویش نمیراند و... آری! من دختر حاتم طاییام و از تو میخواهم از اسارت رهایم سازی و نگذاری آبرویم خدشهدار گردد.
پس از پایان یافتن سخنان آن دختر، رسولخدا صلي الله عليه و سلم فرمود : صفاتی را که برای پدرت برشمردی در حقیقت صفات یک مؤمن بود. اگر پدرت ایمان آورده بود و مؤمن از دنیا میرفت برایش طلب مغفرت میکردیم.
رسولخدا صلي الله عليه و سلم با پی بردن به فضائل اخلاقی پدر سفانه،دستور فرمود تا او را آزاد کنند.
آن حضرت صلي الله عليه و سلم عاشق این بود که انسانهای آبرومند و شرافتمند را از ذلت برهاند و نگذارد به ورطۀ سقوط و خواری افتند.[1]
سفانه (رضی الله عنها) دختر مردی بزرگوار بود و به همین خاطر، رسول خدا صلي الله عليه و سلم او را از اسارتی که برای او نوعی ذلت تلقی میشد، رهانید و مورد لطفش قرار داد. او خطاب به سفانه (رضی الله عنها) فرمود : ای سفانه، در رفتن تعجیل مکن و صبر کن تا شخصی مورد اطمینان از خویشاوندان یا قبیلهی تو پیدا شود و تو را تا مقصدت همراهی نماید.
او فرد موردنظر را به آن حضرت معرفی کرد. رسول خدا صلي الله عليه و سلم بار و بنهی او را بست و توشهی راهش را فراهم آورد و او را رهسپار مقصدش نمود. «عدی» در شام مستقر شده بود و به همین خاطر سفانه (رضی الله عنها) عازم شام شد تا نزد برادرش برود. در آن جا برادرش را به شدت مورد سرزنش و ملامت قرار داد؛ زیرا او را تنها گذاشته بود تا اسیر مسلمانان شود. عدی به او گفت : من از کاری که کردم معذرت می خواهم، اما تو که از نزد محمد میآیی بگو که او را چگونه مردی یافتی؟ او جواب داد؛ به وی ملحق شو! چون اگر واقعاً پیامبر خدا باشد، هر کس زودتر به او ملحق شود به همان میزان از عزت بیشتری برخوردار خواهد شد. و اگر پادشاه و رئیس باشد، مطمئنم افرادی چون تو نزد او ذلیل نخواهند شد.
عدی سفارش خواهرش را آویزۀ گوشش قرار داد و گفت : به خدا سوگند که پیشنهاد خوبی دادی .
او به همراه خواهرش، ندای اسلام را لبیک گفت و به دین اسلام مشرف گردید.
عدی در سایۀ دین مبین اسلام، زندگی شرافتمندانهای را آغاز کرد و بعدها یکی از فرماندهان و افراد کارآمد جبههی مسلمانان گردید.
خداوند این برادر و خواهر را مورد رضایت خویش قرار دهد!
-------------------------------------------------------------------------------- [1]- اینگونه نبود که رسول خداr بین انسانها تبعیض قایل شود بلکه این خود روشی برای به دست آوردن دل افراد و سپس ارشاد آنها به سوی دین اسلام بود. (مترجم)
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|