|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>جهاد > واجب شدن جهاد در شعبان سال دوم هجرت
شماره مقاله : 1431 تعداد مشاهده : 494 تاریخ افزودن مقاله : 12/12/1388
|
واجب شدن جهاد در شعبان سال دوم هجرت
خداوند بر مسلمانان کارزار با مشرکان واجب گردانيد، و به دنبال ماجرايي که در سرية عبداللهبن جحش روي داد، در ماه شعبان سال دوم هجرت، اين آيات بينات را در ارتباط با وجوب جهاد بر عليه مشرکان نازل فرمود:
﴿وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ * وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ * فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾[1].
«و نبرد کنيد در راه خدا با کساني که با شما سر جنگ دارند، و تجاوز نکنيد، که خداوند تجاوزگران را دوست ندارد. و آنان را در هر جايي که يافتيدشان بکشيد، و از جايي که شما را اخراج کردند اخراجشان کنيد، که فتنهانگيزي سختتر از کشتن است! و با آنان در کنار مسجدالحرام کارزار نکنيد، تا زماني که در آنجا با شما کارزار کنند؛ و همينکه با شما به نبرد آغاز کردند، شما نيز آنان را قتل عام کنيد؛ چنين است سزاي کافران. آنگاه، اگر دست برداشتند، خداوند غفور و رحيم است! و با آنان کارزار کنيد تا ديگر اثري از فتنهانگيزي برجاي نماند و دين از آنِ خدا گردد؛ آنگاه، اگر دست برداشتند، تجاوز نبايد کرد مگر در برابر تجاوز ستمگران.»
پس از آن، ديري نپاييد که خداوند متعال آياتي از نوع ديگر بر آنان نازل فرمود، و طي آن آيات، راه و روش نبرد و کارزار را به مسلمانان تعليم فرمود، و آنان را به جنگ با دشمنان تشويق کرد، و برخي از احکام جنگ و جهاد را برايشان بيان کرد:
﴿فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ * سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ * وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[2].
«پس آنگاه که با کفرپيشگان روبرو گرديد، به زدن گردنهايشان بپردازند؛ تا آنگاه که کاملا آنان را از پاي درآوريد، بندها را محکم کنيد؛ و سپس، منت بگذاريد يا فديه بگيريد؛ تا جنگ بار و بنه بر زمين بيافکند؛ اين چنين، و اگر خداوند ميخواست شما را يکسره بر آنان پيروز ميگردانيد، اما براي آنکه شما را به واسطه يکديگر بيازمايد، و آن کساني که در راه خدا کشته شدند، هرگز خداوند کارهايشان را بيهوده نخواهد گردانيد. آنان را هدايت خواهد کرد و کار و بارشان را درست خواهد کرد و آنان را به آن بهشتي که برايشان تعريف کرده بود وارد خواهد گردانيد. هان، اي ايمان آوردگان، اگر خداوند را ياري کنيد، او نيز شما را ياري و پشتيباني خواهد کرد، و قدمهايتان را ثابت نگاه خواهد داشت.»
آنگاه، خداوند کساني را که وقتي فرمان جهاد به گوششان رسيد، دلهايشان به لرزه افتادو نفس در سينههايشان حبس گرديد، سرزنش و نکوهش فرمود:
﴿فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ﴾[3].
«آنگاه وقتي سورهاي محکم نازل ميشود و در آن سخن از کارزار به ميان ميآيد، کساني را که بيمار دلاند، ميبيني که به تو مينگرند، آنچنان که فردي غش کرده و مشرف به موت مينگرد!»
واجب گردانيدن کارزار و تشويق بر آن، و توصيه به آمادگي براي آن، دقيقا همان چيزي بود که اوضاع و احوال اقتضا ميکرد. اگر يک فرمانده جنگي اطراف و جوانب کار را ميسنجيد، لشکر تحت فرماندهي خويش را فرمان ميداد که براي برابري با هر پيشآمدي خود را آماده کنند؛ ديگر چه رسد به خداي داناي متعال. شرايط ايجاب ميکرد که يک نبرد خونين ميان حق و باطل درگير شود. ماجراي سرية عبداللهبن جحش ضربة هولناکي بر غيرت و حميت مشرکين فرود آورده بود؛ دل آنان را به درد آورده بود، و کاري کرده بود که همانند ماهي در ماهي تابه از اين رو به آن رو بيفتند!
آيات در بردارندة فرمان کارزار، فحوايشان دلالت بر آن دارد که نبرد خونين نزديک است، و فتح و پيروزي نهائي از آن مسلمين. بنگريد که چگونه خداوند به مسلمانان فرمان ميدهد که مشرکان را از آنجايي که آنان را اخراج کردند، اخراج کنند! و چگونه احکام شرعي مربوط به لشکر فاتح و غالب را به آنان تعليم ميدهد که با اسيران چه کنند! و آنقدر خون بريزند تا پاي دشمن در گِل آغشته به خون فرو رود، و جنگ بار و بنهاش را بر زمين بگذارد! اينها همه اشاراتي دائر بر غلبه و پيروزي نهائي مسلمانان بود؛ اما، در عين حال، مسئله پنهان نگاهداشته شده بود، و با صراحت مطرح نميشد، تا هر کس هر آنچه در طبق اخلاص دارد در راه خدا نثار کند و حماسه بيافريند.
به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
[1]- سوره بقره، آيات 190-193.
[2]- سوره محمّد، آيات 4-7.
[3]- سوره محمّد، آيه 20.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|