Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

از مصعب بن سعد بن ابی وقاص نقل شده‌ كه‌ گفت‌: “‌پدرم می‌پنداشت‌ كه بر دیگران فضلی و برتری دارد. پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" هل تنصرون وترزقون إلا بضعفائكم؟  [آیا گمان می‌كنید اگر بخاطر ضعیفان نبود شما پیروز می‌شدید و بشما روزی داده می‌شد؟‌]‌". بروایت بخاری 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>رمضان > رمضان، ماه جهاد و مبارزه

شماره مقاله : 1463              تعداد مشاهده : 396             تاریخ افزودن مقاله : 28/1/1389

رمضان، ماه جهاد و مبارزه 

اشاره:
روزه، يکي از عوامل و انگيزهايي است که توان دروني و روحي انسان را در زمينه‌ي عمل افزايش ميدهد. مؤمن، بر اين باور است که با انجامِ اين عبادت، يکي از دستورات و فرايض الهي را اجرا ميکند که عزم و قدرت و توان درونياش را در پي دارد. از اينرو ماه رمضان، ماه پيروزيهاي نظامي و موفقيتهاي چشمگيري بوده و در اين ماه مبارک و خجسته، پيروزيهاي شکوهمندي، براي امت اسلامي تحقق يافته که از جنگ بدر شروع شد و در ادوار بعدي ادامه يافت؛ از جمله: فتح مکه، اندلس، حطين و عين جالوت.
ماه رمضان، در طول تاريخ، رخدادهاي نظامي شکوهمندي در خود جاي داده، و هر کس، کتابهاي تاريخ را مطالعه نمايد و صفحات آن را ورق بزند، با نماي درخشاني از اين ماه مبارک در طول تاريخ اسلام، مواجه خواهد شد؛ نمايهاي که بيش از يکصد سال، از نگاهها پنهان شده و در عين حال آنقدر با شکوه است که اينک باورش، مشکل ميباشد و هر عقلي، به راحتي نميتواند آن را در يابد. سيما و نمايهي درخشاني که از مطالعهي تاريخ، دربارهي ماه مبارک رمضان، جلوهگر ميشود، ارزشها و نشانههاي ارزشمندي از قبيل عزت، کرامت، سرافرازي، تقوا، آمرزش و فتوحات و پيروزيهاي چشمگيري را در خود جاي داده است و اين امر، نيازي به دقت نظر و باريک بيني در صفحات تاريخ ندارد؛ بلکه با نگاهي گذرا نيز ميتوان اين سيماي تابناک را مشاهده نمود. بنابراين اگر ماه رمضان را ماه جهاد و پيروزي بناميم، سخن گزافي نگفتهايم و تاريخ، اين حقيقت را اثبات ميکند.
متأسفانه در عصر حاضر که امت اسلامي، از وجود يک رهبر و حاکم و واحد و به تمام معنا مسلمان، محروم است، از خوبيهايي که براي ماه رمضان بر شمرديم، برخوردار نيستيم؛ چنانچه از يک سو تراژدي فلسطين را مشاهده ميکنيم و از سوي ديگر شاهد حوادث و رخدادهاي غمانگيزي هستيم که در چچن، کشمير، جنوب فيليپين، عراق و افغانستان، روي ميدهد. هنوز غم و اندوه و زخم امت در مورد رويدادهاي چچن، کشمير و جنوب فيليپين، کالبد امت اسلامي را آزار ميداد که رنج و درد و زخمي ديگر، بر امت اسلامي وارد شد و در ماه رمضان، افغانستان عزيز، مورد تهاجم آمريکا قرار گرفت. وقتي عدهاي به آمريکا هشدار دادند که حرمت ماه رمضان را نگه دارد و از تهاجم به مسلمانان در اين ماه، خودداري کند، بوش که مصداق دروغگويي است، گفت: حکومت اسلامي، خود، در اين ماه وارد جنگ شده است.
آري! بوش، راست گفت، اما قصدي جز توجيه حمله به افغانستان در ماه رمضان نداشت. آنچه نبايد اتفاق ميافتاد، اتفاق افتاد و افغانستان مورد تهاجم قرار گرفت. و آنگاه رمضاني ديگر آمد تا شاهد قتل و کشتار کودکان، زنان و سالمندان مسلمان در سرزمين دجله و فرات باشد و ببيند که چگونه انواع بمبهايي که حتي نام آنها نيز براي ما، ناآشناست، بر سرِ مسلمانان عراق فرود ميآيد!
اينک که خون مسلمانان بر زمين ميريزد و فرزندان مسلمان در خاک و خون ميغلتند، بر آن شدم تا از جانفشانيهاي امت اسلام، چند سطري به نگارش در آورم؛ جانبازيهايي که در گذشته، عزت و سرافرازي امت را در پي داشت. اميدوارم که نگارش اين مطالب به خواست خداي متعال، براي مسلمانان سودمند باشد.

غزوه‌ي بدر الکبري در سال 2 هجري:
در رمضان سال 2 هجري، مسلمانان، به فرماندهي رسول اکرم صلي الله عليه و سلم ‌ مدينه را ترک گفتند تا به کاروان تجارتي قريش به سرکردگي ابوسفيان، شبيخون بزنند، اما ابوسفيان، مسير حرکت کاروان را به سوي ساحل تغيير داد و مردم مکه را به ياري طلبيد. اهل مکه، به قصد جنگيدن با مسلمانان، به راه افتادند و سپاه قريش و سپاه اسلام در 17 رمضان سال 2 هجري در مکاني به نام «بدر» روياروي هم قرار گرفتند. با آنکه مسلمانان اندک بودند و ساز و برگ جنگي چنداني هم نداشتند و تعدادشان از سيصد هفده تن نميگذشت، اما بر مشرکان که از توان نظامي و شمار فراواني برخوردار بودند، پيروز شدند و بدينسان روحيه و توان دروني مسلمانان افزايش يافت و از جايگاه خاصي نزد قبايل عرب برخوردار گشتند. قريشيان از درون و از اعماق وجودشان، درهم شکستند و بزرگان و ارکان اصلي خويش را از دست دادند و بيش از پيش، کينهي مسلمانان را بر دل گرفتند و درصدد انتقام برآمدند. در مدت يکسال، امنيت خارجي و داخلي مسلمانان، تأمين گرديد و قبايل «غطفان» و «سليم» که پيشتر حملهاي همه جانبه به مسلمانان را تدارک ميديدند، با شنيدن خبر پيروزي مسلمانان در بدر و دريافت اين پيغام که مسلمانان، به سوي آنان حرکت کردهاند، ترسيدند و سرزمين خود را رها نمودند و گريختند و بدينسان غنايم فراواني، براي مسلمانان بر جاي نهادند. البته توطئه و دسيسهي بنيقينقاع نيز براي مسلمانان نمايان گرديد و بدين ترتيب، جنگ بدر، حق و باطل را نمايان ساخت و شکوه و توان کيان مسلمانان را به رخ همگان کشاند. پس از جنگ بدر، هستي و کيان مسلمانان به چشم کفار آمد؛ به گونهاي که کفار، برخلاف گذشته از مسلمانان، حساب ميبردند؛ بدين معنا که ديگر نميتوانستند توان و شوکت و وجود مسلمانان را انکار کنند و خود را در اين زمينه به جهالت بزنند؛ بلکه قوت و قدرت مسلمانان، حقيقت انکار ناپذيري گرديد که کفار، از آن ميترسيدند. آري! بدينسان اين رويداد، جشن بزرگي براي مسلمانان در ماه رمضان بود و به راستي که چه شادماني بزرگ و شکوهمندي به شمار ميرفت.

فتح مکه در سال 8 هجري:
در رمضان سال 8 هجري، بزرگترين فتح و پيروزي نصيب مسلمانان گرديد و مکه که در آن زمان، مرکز کفر و شرک بود، فتح شد. قريشيان، پيمان صلحي را که در حديبيه با مسلمانان بسته بودند، نقض کردند؛ بدينسان که قبيلهي بکر را در برابر خزاعه ياري نمودند. چون پيبردند که مرتکب خيانت و اشتباه بزرگي شدهاند، ابوسفيان را به مدينه فرستادند تا براي تجديد پيمان، با رسول اکرم صلي الله عليه و سلم ‌ مذاکره نمايد و مدت صلح را تمديد کند؛ اما ابوسفيان، در انجام مأموريتش، ناکام ماند و بدون هيچ نتيجهاي به مکه بازگشت. و چون سپاه اسلام به مکه نزديک شد، ابوسفيان، باري ديگر به قصد مذاکره، وارد اردوگاه مسلمانان شد؛ اين بار هم نتوانست کاري از پيش ببرد؛ از اينرو اسلام آورد و به مکه بازگشت تا قريشيان را از مقاومت در برابر مسلمانان، بر حذر بدارد.
رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ عزمش را براي فتح مکه جزم کرده بود و براي اين منظور، آماده ميشد. روز دهم رمضان سال 8 هجري، ده هزار تن از صحابه رضي الله عنهم ‌ به فرماندهي رسول اکرم صلي الله عليه و سلم ‌، در حالي که روزه بودند، به قصد فتح مکه، مدينه را ترک کردند. در بين راه، رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌، عمويش عباس رضي الله عنه ‌ را ديد که با خانوادهاش، رهسپار مدينه بود. عباس رضي الله عنه ‌، رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ را همراهي نمود و خانوادهاش، به مدينه رفتند.
سپاه اسلام در «مرالظهان» اردو زدند؛ شب فرا رسيد. رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ دستور داد آتش روشن کنند. سپاهيان اسلام، آتش زيادي برافروختند و بدينسان مشرکان، با ديدن شعلههاي آتش، ترسيدند.
سپاه اسلام، به راه افتاد و رسول اکرم صلي الله عليه و سلم ‌ وارد مکه شد. و سمت «ذي طوي» را در پيش گرفت و به خاطر اين لطف بزرگ، سجدهي شکر به جاي آورد و خداوندU را سپاس گزارد که مسلمانان را عزت بخشيد و کافران را زبون و خوار گردانيد.
رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ در «ذي طوي» سپاهش را تقسيم نمود؛ چنانچه زبير ابن عوام رضي الله عنه ‌ را بر بخشي از سپاه گماشت و سعد بن عباده رضي الله عنه ‌ را بر بخشي ديگر. آنگاه علي ابن ابيطالب رضي الله عنه ‌ پرچم را گرفت و خالد بن وليد رضي الله عنه ‌ از سمتي ديگر وارد مکه شد. ابوعبيده بن جراح رضي الله عنه ‌ نيز پيشاپيش رسول اکرم صلي الله عليه و سلم ‌ به راه افتاد تا اينکه از بالاي مکه، وارد شهر گرديد.
مسلمانان، هنگام ورود به مکه با هيچ مقاومتي از سوي قريشيان، مواجه نشدند و فقط خالد بن وليد رضي الله عنه ‌ و عدهاي از قريشيان با هم درگير شدند که فرار مشرکان را در پي داشت. رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ به يارانش دستور داد که با کسي درگير نشوند و نجنگند مگر اينکه کسي، مقاومت نمايد و با آنان بجنگد.
پس از آنکه اوضاع، آرام شد، رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ وارد مسجدالحرام شد، در حالي که انصار و مهاجران رضي الله عنهم ‌ پيرامون آن بزرگوار بودند. آنگاه در حالي که کماني در دست داشت، خانه را طواف نمود. در آن زمان سيصدوشصت بت، در اطراف کعبه بود. رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ بتها را با کمانش ميزد و اين آيه را تلاوت ميکرد که: 

{وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً {81}اسراء
«و بگو: حق آمد و باطل نابود شد؛ همانا باطل نابود شدني است».

سپس رسول اکرم صلي الله عليه و سلم ‌ کليد کعبه را از عثمان بن طلحه گرفت و درب خانهي کعبه را گشود و وارد آن شد. پيامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ‌، تصاوير و بتهايي را که در کعبه وجود داشت، از بين برد و آنگاه در داخل کعبه، نمازگزارد. وقتي رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ از کعبه بيرون آمد، با انبوه مردم مکه مواجه شد که در مسجد گرد آمده بودند و انتظار حکمي را ميکشيدند که قرار بود رسول خدا دربارهي آنها صادر نمايد. نبي اکرم صلي الله عليه و سلم ‌ فرمود: «اي قريشيان! به گمان شما، با شما چه خواهم کرد؟» گفتند: «انتظاري جز خير و نيکي نداريم که تو کريم و بخشنده و فرزند برادري بزرگوار و بخشنده هستي». فرمود: «من، به شما همان چيزي را ميگويم که يوسفu به برادرانش گفت: امروز هيچ مؤاخذهاي بر شما نيست؛ برويد که شما آزاد شدگانيد». آنگاه کليد را به عثمان بن طلحه بازگردانيد.
بدينسان مکه، فتح شد و تأثير بسزايي در تاريخ بشريت به جاي نهاد؛ چنانچه با فتح مکه، دوران بتپرستي در آن سرزمين، به کلي به سر آمد و قبايل و طوايف مختلف، يکي پس از ديگري به اسلام گرويدند. خداي متعال ميفرمايد إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ {1} وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً {2} فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّاباً {3}‏النصر: ١ - ٣ 
«بدانگاه که نصرت پروردگار و پيروزي فرا رسيد، و مردم را ديدي که دسته دسته در دين خدا وارد ميشوند، پس سپاس و ستايش پروردگارت را به جاي آور و او را به پاکي ياد کن و از او طلب مغفرت نما؛ همانا او، توبه پذير است».
پس از فتح مکه، تمام شبه جزيرهي عرب، به دين اسلام گرويدند و رسول اکرم صلي الله عليه و سلم ‌ نمايندگاني به سرزمينهاي مجاور فرستاد تا آنها را به دين اسلام فراخواند. ارسال اين نمايندگان، نقطهي عطفي در تاريخ فتوحات اسلامي بشمار ميرود. رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ قواعد و پايههاي فتوحات اسلامي را بنا نهاد؛ از جمله: عدم تجاوز به شهروندان عادي و غير نظامي، خودداري از قطع کردن و يا به آتش کشيدن گياهان و مزارع، عفو و گذشت و ساير ارزشهاي اخلاقي و اسلامي.

فتح بويب در سال 13 هجري:
هنگامي که حاکمان ايراني، از فراواني سپاهيان اسلام به فرماندهي مثني بن حارثه رضي الله عنه ‌ اطلاع يافتند، لشکر ديگري به فرماندهي شخصي به نام مهران براي رويارويي با سپاهيان اسلام گسيل نمودند. سپاهيان اسلام و سپاهيان مجوس، در مکاني به نام «بويب» روياروي هم قرار گرفتند. بويب، در نزديکي کوفه قرار گرفته است. سپاه اسلام در يک سوي رود فرات قرار داشت و سپاه مجوسيان در سويي ديگر تا اينکه مهران به مثني رضي الله عنه ‌ پيغام داد که يا شما به اين سوي رودخانه بياييد و يا ما از فرات ميگذريم و به سوي شما ميآئيم. مثني رضي الله عنه ‌ پاسخ داد که شما از رودخانه عبور نمائيد. بدين ترتيب مهران از فرات گذشت و کنار رودخانه، اردو زد. اين ماجرا در ماه رمضان سال 13 هجري، روي داد . مثني رضي الله عنه ‌ از مسلمانان خواست تا افطار کنند و بدينسان با توان و قدرت بيشتري روياروي دشمن بجنگند . مثني رضي الله عنه بر اسبش شوار شد و در ميان سپاهيان اسلام، گشت و گذاري نمود تا دستورات لازم را صادر نمايد. وي، سپاهيان اسلام را به جهاد و شکيبايي فراخواند و فرمود: من، سه تکبير ميگويم. در اين هنگام شما آماده شويد و چون تکبير چهارم را گفتم، حمله نماييد. سپاهيان اسلام، با جان و دل، فرمان مثني رضي الله عنه ‌ را پذيرفتند. همين که مثني رضي الله عنه ‌، تکبير اول را گفت، ايرانيان حملهور شدند و بدينترتيب جنگ شديدي در گرفت. مثني رضي الله عنه ‌ در پارهاي از صفوف سپاه اسلام، ضعف و ناتواني ديد. از اينرو شخصي را نزد آنان فرستاد که بگويد: فرمانده، به شما سلام ميرساند و ميگويد: امروز، مايهي رسوايي مسلمانان نشويد و استوار و شکيبا باشيد.
مثني رضي الله عنه ‌ و ساير مسلمانان براي نصرت و پيروزي سپاه اسلام، دست به دعا برداشتند و چون جنگ بطول انجاميد، مثني رضي الله عنه ‌، تعدادي از جنگاوران سپاهش را گرد آورد تا او را از پشت حمايت کنند و آنگاه به سوي مهران حمله نمود و او را ناگزير به عقب نشيني کرد و از ناحيهي راست سپاه دشمن وارد شد و بدينسان دشمن را به عقب راند. مهران، کشته شد و مجوسيان، پا به فرار گذاشتند. مسلمانان، باقيماندهي آن روز و نيز آن شب و روز بعد را در تعقيب سپاهيان کفر سپري نمودند و اينچنين، غنايم و غذاهاي فراواني به غنيمت گرفتند. مجاهدان اسلام خمس غنايم و خبر پيروزي را براي عمر رضي الله عنه ‌ ارسال کردند. در آن روز تعداد زيادي از مسلمانان به شهادت رسيدند. با اين حال، جنگ بويب، گردن مجوسيان را شکست و نقطهي عطفي براي تداوم فتوحات اسلامي در سرزمين دجله و فرات گرديد. اين رويداد را ميتوان همسان جنگ يرموک در شام دانست.

فتح «نوبه» در سال 31 هجري:
هنگامي که مسلمانان، مصر را فتح کردند، در شمال، مرکز و جنوب سودان، دو منطقهي حکومتي به نام نوبه، وجود داشت که شامل دو بخش بود؛ يکي، «نوبه سفلي و وسطي» در شمال که همان مملکت «مقره» به شمار ميرفت و ديگري، مملکت «علوه» در جنوب که «نوب عليا» ناميده ميشد .
سپاه اسلام به فرماندهي عبدالله بن ابي السرح رضي الله عنه‌ حملهاي به سوي جنوب، به قصد گسترش اسلام در سرزمين نصراني نوبه و امنيت مرزهاي جنوبي مصر، ترتيب داد که با مقاومت شديد دشمن مواجه گرديد و از ادامهي پيشروي در ناحيهي جنوب بازماند. پس از درگيري شديدي که ميان مسلمانان و کفار، روي داد، پيماني در زمينهي رعايت حُسن همجواري منعقد گرديد که معاهدهي بقط ناميده ميشود. اين قرار داد، زير بناي تعامل و سازش قبايل عرب و مسلمان با قبايل سرزمين نوبه، به مدت شش قرن گرديد و خود، فرصتي بود که گرايش عمومي مردم به اسلام در پي داشت .

بلاط الشهداء در سال 114 هجري:
فتح اندلس، مسلمانان را از ادامهي فتوحات اسلامي و گسترش قلمرو اسلام باز نداشت؛ بلکه حماسه ديني و ايماني، آنان را بر آن داشت که از رشته کوههاي برانس که در حد فاصل اندلس و فرانسه قرار داشت، عبور نمايد. نخستين کسي که آهنگ اين کار بزرگ را نمود، موسي بن نصير بود که تصميم گرفت وارد فرانسه و سپس ساير مناطق اروپا شود تا آنکه به قسطنطنيه – پايتخت حکومت بيزانس – برسد. البته انديشههاي فتح فرانسه، آهنگ تمام فرماندهان مسلمان بود تا آنکه والي اندلس، حر بن عبدالرحمن ثقفي با ورود به جنوب فرانسه، به اين تصميم خجسته، جامهي عمل پوشاند و شهر «اربونه» را بهسان پايگاهي براي آن دسته از مسلمانان قرار داد که قصد فتح اروپا را داشتند. پس از او، سمح بن مالک خولاني درصدد تحقق اين انديشه بر آمد، ولي در تولوز شهيد شد و مسلمانان ناگزير به عقب نشيني و بازگشت به «اربونه» شدند.
با اين حال، عزم و ارادهي مسلمانان، سست نشد و با وجود تمامي سختيهايي که با آن، مواجه گشتند، باز هم نداي جهاد را لبيک گفتند و آنگاه که فرماندهي مسلمانان، عبدالرحمن غافقي، بانگ جهاد سر داد، مجاهدان از هر سو به سويش شتافتند تا او را در گسترش نور اسلام ياري رسانند.
اخبار ناراحت کنندهاي به دوک اکتانيه رسيد؛ چنانچه خبر کشته شدن دامادش «ابن ابي نعسه» و نيز سرنوشت دخترش «مينين» را به اطلاعش رساندند؛ از اينرو دريافت که طبل جنگ نواخته شده و ديگر شکي نداشت که شير مرد اسلام، عبدالرحمن غافقي، صبح يا شب به او شبيخون خواهد زد.
عبدالرحمن غافقي، در عمل، نشان داد که دوک گمان نابجايي نداشته و همان چيزي را که دوک اکتانيه از آن ميترسيد، تحقق بخشيد. عبدالرحمن غافقي، از شمال (اندلس) به سوي جنوب (فرانسه) حرکت کرد و کوههاي (برنيه) را پشت سر نهاد و با سپاهيانش، از رود جارون گذشت و منطقهي اکتانيه را در نورديد. سپاهيان اسلام، شهر «بوردو» را که پايخت منطقهي اکتانيه بزرگترين شهر فرانسه در آن زمان بود، فتح کردند. سقوط شهر بوردو به دست مسلمانان، سرآغاز فتح ساير شهرهاي مهم بود؛ از جمله: ليون، بيزانسون و سانس. شهر سانس، فقط يکصد مايل از پاريس فاصل داشت.
با سقوط نيمي از جنوب فرانسه که چندين ماه در تصرف عبدالرحمن غافقي بود، اروپا، از هر سو خود را در خطر سقوط ديد. اروپائيان، چشمان خود را گشودند و خود را در معرض خطر جدي و جديدي ديدند که از ناحيهي شرق، آنان را تهديد ميکرد. از اينرو براي رويارويي با مسلمانان، همه را به مقاومت در برابر سپاه اسلام فراخواندند و همه از ضعيف و قوي را براي رويارويي با مسلمانان، بسيج کردند.
در آن زمان، سپاه اسلام به شهر «تور» رسيده بود که يکي از مهمترين شهرهاي فرانسه از لحاظ انبوه جمعيت، ساختار شهري و پيشينهي تاريخي به شمار ميرفت. مسلمانان، اين شهر را بهسان طوقي که به دور گردن بسته ميشود، در محاصره قرار دادند و سرانجام، آن را فتح کردند. 
در دههي اخير ماه شعبان 104 هجري، عبدالرحمن غافقي با سپاهيان اسلام، به شهر «بواتييه» حمله ور شد و با سپاهيان اروپا به فرماندهي «شارل مارتيل» مواجه گرديد و جنگ سختي در گرفت. اين جنگ، نه تنها در تاريخ اسلام، بلکه در تاريخ بشريت، حايز اهميت است.
سپاه اسلام، در آن زمان، در اوج پيروزيهاي شکوهمندش قرار داشت، اما غنايم فراواني که مسلمانان به دست آورده بودند، بر دوش آنان سنگيني ميکرد. چشمان نگران عبدالرحمن غافقي رحمهالله، به سوي اين غنايم دوخته شده بود و از اين ميترسيد که فراواني غنايم، مسلمانان را به خود مشغول سازد، به گونهاي که سبب شود يک چشم مجاهد بسوي دشمن باشد و چشم ديگرش، بسوي غنايمي که در دست دارد.
دو سپاه، چندين روز، روياروي هم بودند و هيچ جنگي روي نداد. چرا که هر يک از طرفهاي جنگ، از طرف مقابلش ميترسيد و حساب زيادي، رويش بازکرده بود. سرانجام عبدالرحمن غافقي به همراه سواره نظامش، همانند شير ژيان، به ميان صفوف دشمن زد، ما اروپائيان به شدت استقامت نمودند و بدين ترتيب روز اول جنگ، بدون اينکه کفهاي، بالا يا پائين شود، خاتمه يافت. اين وضعيت، تا هفت روز ادامه يافت و روز هشتم، مسلمانان، همه تن، به سوي دشمن حمله کردند و شکاف زيادي در صفوف سپاهيان کفر ايجاد نمودند. در اين اثنا، تعدادي از جنگجويان دشمن، به محل نگهداري اموال و غنايم مسلمانان حملهور شدند. بسياري از مسلمانان که اين وضعيت را ديدند و نگران از دست دادن اموال و غنايم شدند، درصدد نجات اموال خويش بر آمدند و بدين ترتيب جمع يکپارچهي سپاهيان اسلام، از هم پاشيد. فرماندهي مسلمانان، تلاش زيادي کرد که مسلمانان را گرد آورد و از بروز هرگونه شکافي در صفوفشان جلوگيري کند، اما ناگهان تيري، به او اصابت کرد و آن بزرگوار، بهسان عقابي که از بالاي کوه، به پائين شيرجه ميزند، از اسبش پائين افتاد و جان به جان آفرين سپرد. آنجا بود که مسلمانان بيش از پيش پريشان شدند. پردهي سياه شب، همه جا را گرفت.
صبحگاهان، شارل مارتيل، مشاهده نمود که مسلمانان از بواتيه، عقبنشيني کردهاند. وي، که عقب نشيني مسلمانان را يک تاکتيک نظامي قلمداد کرد، از تعقيب آنان ترسيد و به پيروزي ميداني بسنده کرد.
آن روز، روز بزرگ و مهمي در تاريخ اسلام بود. در آن روز، مسلمانان، يکي از بزرگرين مردان جهاد و رشادت را از دست دادند و باري ديگر، داستان غمانگيز احد تکرار شد.

فتح عموريه در سال 233 هجري:
حاکم روم، تيوفيل بن ميکائيل، به سرزمينهاي اسلامي، طمع ورزيد؛ بويژه زماني که اطلاع يافت همهي سپاهيان اسلام، براي گسترش فتوحات اسلامي در آذربايجان به سر ميبرند. وي، سپاهي متشکل از صد هزار تن ترتيب داد و خود، فرماندهي آن را بر عهده گرفت تا به مسلمانان حملهور شود. سپاهيان کفر تا قلعهي «زبطرة» پيشروي کردند و کودکان و سالمندان مسلمان را از دم تيغ گذراندند و زنان مسلمان را به اسارت گرفتند و به آنان هتک حرمت نمودند. يکي از زنان مسلماني که به اسارت روميان درآمده بود، فرياد وامعتصماه سر داد و خليفهي مسلمانان را به ياري اسيران مسلمان فراخواند.
زماني که اين خبر به معتصم رسيد، سخت برآشفت و فرياد خواهي آن زن مسلمان را لبيک گفت. چنانچه سپاهيان زيادي فراهم آورد و خود، با آنان همراه شد تا به کمک مسلمانان بشتابد. وي، در کرانهي غربي رود دجله اردو زد و عجيب بن عنبه و عمر فرغاني را براي بررسي وضعيت مردم زبطرة گسيل نمود. آن دو، مشاهده کردند که روميان پس از ارتکاب جنايات بسياري، آنجا را ترک کردهاند. معتصم، همچنان بر تعقيب روميان و جنگيدن با آنان پافشاري کرد و به پيشروي در سرزمينهاي دشمن پرداخت و سؤال نمود که استوارترين قلعهي روميان، کدامين دژ است؟ و بدين ترتيب دريافت که قلعهي عموريه، مهمترين و بهترين دژ روميان بشمار ميرود و هيچ يک از فرماندهان مسلمان بسوي آن، لشکر کشي نکرده است. بنابراين معتصم تصميم گرفت که اين شهر را فتح نمايد؛ هر چند منجمان کوشيدند تا او را از اين تصميم منصرف نمايند. آنان، به او گفتند که اينک زمان مناسبي براي فتح عموريه نيست و دلايلي بياساس و آکنده از خرافه، برايش آوردند. ولي معتصم، به خرافات منجمان تن نداد و دستور فتح عموريه را صادر کرد. وي، در کرانهي رود سيحان اردو زد و به يکي از فرماندهان جنگياش به نام افشين دستور داد که از راه الحدث پيشروي نمايد و اشناس را هم مأمور پيشروي از راه طرسوس نمود. معتصم، همچنين زمان پيوستن اين دو لشکر به يکديگر را معين نمود. دو لشکر در آنکارا به هم پيوستند. در ادامهي تاکتيک نظامي، معتصم، افشين را بر ناحيهي راست سپاه گماشت و اشناس را بر سمت چپ لشکر؛ و خود، در مرکز سپاه، فرماندهي کل را بر عهده گرفت. سپاه اسلام، شهر را به محاصرهي خويش در آورد و سرانجام راهِ نفوذي به داخل عموريه را يافت و بدين ترتيب پس از جنگي سخت و شجاعانه، کنترل شهر را در دست گرفت و بر روميان پيروز شد. اين رويداد، در روز جمعه و ششم ماه مبارک رمضان روي داد و معتصم پس از بيست و پنج روز، از آنجا کوچ کرد .
بدين سان مهمترين و محکمترين قلعهي روميان، به تصرف مسلمانان در آمد و سبب تقويت روحيهي آنان گرديد و تداوم فتوحات اسلامي در شرق اروپا را آسان نمود. در مقابل، روحيهي جنگي روميان در هم شکست؛ چرا که آنان توان و قوت مسلمانان را مشاهده نمودند و دريافتند که توان و قدرت مسلمانان، در خور توجه ميباشد و نميتوان آن را دستکم گرفت. يکي از دستاوردهاي اين فتح، همزيستي روميان با مسلمانان بود؛ آنان، با مشاهده اخلاق و نيکمنشي مسلمانان، به عظمت دين اسلام پيبردند و به بسياري از آنان، به اين آئين راستين گرويدند.

فتح عين جالوت در سال 658 هجري:
عين جالوت، يکي از مناطق فلسطين اشغالي است که در ميان بيسان و نابلس قرار گرفته است. قهرمان اين نبرد بزرگ، سلطان سيف‌الدين قطز بن عبدالله معزي بود که در 17 ذيقعده‌ي سال 657 هجري، به حکومت مصر رسيد.
مغولها، همچنان در حال پيشروي در سرزمينهاي اسلامي بودند تا اينکه بغداد، پايتخت خلافت عباسي را اشغال نمودند و هلاکو – نوه‌ي چنگيزخان – خليفه‌ي عباسي را در سال 1258 ميلادي به قتل رساند و بدينسان به خلافت عباسي، پايان داد.
هلاکو به پيشروي خويش ادامه داد و حلب و دمشق را اشغال نمود. اين پيشروي، ادامه يافت و الخليل و غزه به تصرف مغولها درآمد و مردان زيادي کشته شدند و زنان و کودکان، اسير گشتند. همهجا سقوط کرده بود و فقط مصر، فرا روي هلاکو قرار داشت. وي، نامه‌ي تهديد آميزي به حاکم مصر، سيفالدين قطز، فرستاد و از او خواست که تسليم شود. حاکم مصر، درخواست هلاکو را رد کرد و سپاهياني فراهم آورد و عدهاي را به فرمانده‌ي بيبرس به عنوان نيروهاي پيشاهنگ به سوي مغولها گسيل نمود. اين لشکر، موفق شد يکي از دسته‌هاي نظامي مغولها را شکست دهد.
سيف‌الدين قطز، با سپاهيانش در عين جالوت فلسطين اردو زد؛ مغولها نيز در عين جالوت اردو زده بودند. روز جمعه 25 ماه مبارک رمضان، جنگ شديدي ميان دو طرف، روي داد که در ابتدا، به نفع مغولها بود، اما پس از آنکه قطز، شخصاً وارد ميدان شد و به نبرد پرداخت، مسلمانان، نبض ميدان را دست گرفتند و فرمانده‌ي سپاه روميان را اسير کردند و او را به دستور قطز، کشتند.
با پايان جنگ عين جالوت، افسانه‌ي شکست‌ناپذيري مغولها، پايان يافت و بدينسان مسمانان، تمام جهان را از خطر مغولها، نجات دادند. اين جنگ را ميتوان سرآغاز حکومت مماليک در مصر و شام بر شمرد.

فتح شقجب در سال 702 هجري:
تاتارها به حمص و بعلبک رسيدند و در اين مناطق، جنايت زيادي مرتکب شدند. ترس و هراس، همه را فراگرفته بود؛ چنانچه عموم مردم ميگفتند: سپاهيان شام و مصر، توان رويارويي با قوم تاتار را ندارند. البته عدهاي از علما و عموم مردم گرد آمدند. شيخ‌السلام‌ تقي‌الدين بن تيمية، علما، امرا و مردم را سوگند داد که اگر اينبار، روياروي تاتارها بايستيد، بر آنان پيروز خواهيد شد. به او گفته شد: بگو ان شاء الله. فرمود: ان شاء الله تحقيقاً نه تعليقاً. وي، به اين فرموده‌ي الهي استناد ميکرد که: ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ {60} الحج: ٦٠
بدين ترتيب مردم، آرامش خاطر يافتند. شب جمعه، هلال ماه رمضان رؤيت شد و مردم نماز تراويح را به جاي آوردند؛ البته روز جمعه را در ترس و نگراني به سر بردند و نميدانستند که چه روي خواهد داد. پارهاي از شايعات به ترس و نگراني مردم، دامن زد. روز شنبه فرارسيد و مردم، همچنان نگران بودند که از فراز گلدستهها، چشمان به سياهياي در سمت دشمن افتاد و بيشترشان گمان کردند که ديگر کار از کار گذشته و انتظاري جز قتل و کشتار نداشتند. بنابراين در مساجد و هر جاي ممکن، دست به دعا و تضرع برداشتند. روز يکشنبه فرارسيد و مردم، از در هم شکستن تاتارها، سخن ميگفتند، اما کساني که ترس و هراس، بر آنان غالب شده بود و تاتارها را فراوان و توانمند ميدانستند، شکست قوم تاتار را ناممکن ميپنداشتند. بعدازظهر آن روز، نامه‌ي سلطان به مسؤول قلعه، قرائت شد که در آن آمده بود سپاهيان در روز شنبه در محل شقجب گرد آمدهاند و سپس پيامي از سوي نائب سلطان جمالالدين آقوش به نائب قلعه رسيد که بدين مضمون بود: بعدازظهر شنبه، جنگ در گرفت و تا روز يکشنبه ادامه يافت. شمشير در گردن تاتار، کارگر افتاد و قوم تاتار گريختند و به کوهها پناه بردند و فقط تعداد اندکي از آنها، جان سالم بِدَر بردند. بدينسان سرور شادي همه جا را فرا گرفت و همه، از بابت اين پيروزي بزرگ در دوم يا سوم ماه مبارک رمضان، خشنود و آسوده خاطر گشتند.

فتح قبرص در دوران مماليک در سال 829 هجري:

قبرص، يکي از بزرگترين جزاير درياي مديترانه در ناحيه‌ي شرقي است که دو رشته کوه را در خود جاي داده است و بيشتر مردم آن، به کشاورزي مشغولند و داراي زمينهاي حاصلخيزي است. قبرص، در آن زمان، تابع امپراطوري روم بود.
معاويه رضي الله عنه ‌ با تأکيد و پافشاري بسيار از عمر بن خطاب رضي الله عنه ‌ درخواست نمود که با يک عمليات دريايي بر ضد روم موافقت نمايد. اما عمر رضي الله عنه ‌ موافقت نکرد و چون عثمان رضي الله عنه ‌ به خلافت رسيد، معاويه رضي الله عنه ‌ همين درخواست را مطرح نمود و عثمان رضي الله عنه ‌ نيز پذيرفت؛ البته در قالب نامهاي به معاويه رضي الله عنه ‌ دستور داد که حق ندارد کسي را براي حضور در اين عمليات، مجبور سازد؛ بلکه رزمندگان اسلام را براي اينمنظور مختار نمايد تا هرکس که بخواهد به صورت داوطلبانه در اين جنگ شرکت کند. تعدادي از صحابه رضي الله عنهم ‌ در اين عمليات دريايي حضور يافتند؛ از جمله: ابوذر، ابودرداء، شداد بن اوس، عبادة بن صامت و همسرش ام حرام بنت ملحان رضي الله عنهم ‌. معاويه رضي الله عنه ‌ اولين ناوگان دريايي سپاه اسلام را بنانهاد و عبدالله بن قيس را بر آنان گماشت و آنان را به سوي قبرص گسيل نمود. عبدالله بن ابيالسرح رضي الله عنه ‌ نيز از مصر آمد و به آنان پيوست. مردم قبرص، نزد ايشان آمدند و بر سرِ پرداخت هفتهزار دينار در سال، صلح نمودند. در همين دوران، به ام حرام همسر عبادة بن صامت رضياللهعنهما در گذشت. ماجرا از اين قرار بود که ام حرام، از مرکبش در جزيره‌ي قبرص، پائين افتاد و گردنش آسيب ديد و سپس دار فاني را وداع گفت.
درياي مديترانه، همچنان تحت کنترل مسلمانان بود و چون ضعف و نابسماني، حکومت اسلامي را فراگرفت، اروپائيان به بخشهاي مرزي قلمرو حکومت اسلامي حملهور شدند و جنگهاي صليبي، روي داد و قبرص، به پايگاهي براي صليبيها جهت حمله به مصر و شام تبديل گرديد. قبرصيها، جزيره‌ي قبرص را به مرکز حمله به بندرگاههاي اسلامي در شرق درياي ميانه به منظور تهديد تجارت مسلمانان تبديل نمودند. چنانچه پتروس اول لوزخبان، پادشاه قبرص، در سال 767 هجري برابر 1365 ميلادي حملهاي به سوي اسکندريه، ترتيب داد و جنايات زيادي در اين ماجرا، به وقوع پيوست و زنان، مورد تجاوز و هتک حرمت قرار گرفتند و کودکان و سالخوردگان بسياري، کشته شدند. صليبيها، سه روز در شهر ماندند و هر فسادي که خواستند، انجام دادند و سپس آنجا را ترک گفتند و پس از بازگشت به جزيره، شبيخوني ديگر به طرابلس شام در سال 796 هجري برابر با 1393 ميلادي، ترتيب دادند.
خلاصه اينکه چپاول بنادر و لنگرگاههاي اسلامي، تا مدت مديدي از سوي قبرصيها ادامه يافت و هيچ يک از تلاشهاي مماليک براي مقابله با اين خطر، کارگر نيفتاد، تا آنجا که گستاخي و غرور قبرصيها، افزايش يافت و در سال 826 هجري برابر با 1423 ميلادي، به يکي از کشتيهاي مسلمانان، حمله کردند و تمام کساني را که در کشتي بودند، به اسارت گرفتند. قبرصيها، به گستاخي و غرور خويش ادامه دادند و يکي از کشتيهاي مسلمانان را که حامل هداياي سلطان برسباي به سلطان عثماني، مراد دوم بود، چپاول کردند و بدينترتيب راهي جز اين، فراروي برسباي مملوکي نبود که اين خطر را دفع نمايد و واکنش جدي به اين اهانت قبرصيها نشان دهد.
آري! غيرت جهادي برسباي مملوکي، شعلهور شد و وجود خويش، احساس مسؤوليت کرد و سه حمله‌ي جداگانه در سه سال پياپي به قبرص ترتيب داد؛ يکي در سال 827 هجري برابر با 1424 ميلادي که حمله‌ي کوچکي بود و در پي آن، در قبرص فرود آمد و به بندر ليماسول حمله نمود و سه کشتي قبرصي را به آتش کشيد و غنايم فراواني، نصيب مسلمانان گرديد. سپس به قاهره حملهور شد. اين پيروزي، برسباي را بيش از پيش مصمم کرد که حملهاي بزرگتر براي فتح قبرص ترتيب دهد و سرانجام در سال 828 هجري ناوگان دريايي مسلمانان، متشکل از چهل کشتي به سوي شام و از آنجا به سوي قبرص حرکت کرد و موفق شد قلعه‌ي ليماسول را از بين برد و پنجهزار تن از نيروهاي دشمن را به هلاکت برساند. و آنگاه با هزار اسير و مقدار زيادي غنايم جنگي، به قاهره بازگشت.
در حمله‌ي سوم، برسباي، با هدف فتح جزيره، عملياتي بزرگتر از دو عمليات پيشين ترتيب داد و در سال 829 هجري با يکصد و هشتاد کشتي از بندر رشيد در مصر، به سوي ليماسول حرکت کرد، ديري نپائيد که ليماسول در 26 شعبان 829 هجري به تصرف مسلمانان در آمد و حمله‌ي دريايي مسلمانان از ناحيه‌ي شمال به منظور فتح کامل جزيره‌ي قبرص ادامه يافت. حاکم جزيره، درصدد رويارويي با مسلمانان و دفع آنان بر آمد، اما نتوانست کاري از پيش ببرد و خود، اسير شد. مسلمانان بر پايتخت نيکوسيا چيره گشتند و بدينسان جزيره، بخشي از قلمرو حکومت مماليک گرديد.

جنگ المنصوره در سال 647 هجري:
اين جنگ در رمضان سال 647 هجري، بر ضد صليبيها، به وقوع پيوست. لويس نهم، پادشاه فرانسه، لشکري مجهز به انواع سلاحهاي آن روز و متشکل از يکصد و دههزار جنگنجو، ترتيب داد و درصدد حمله به مصر بر آمد که هفتمين حمله‌ي صليبيها به شمار ميرفت. اين حمله، با اهداف اقتصادي و استعماري، برنامهريزي شده بود. لويس نهم براي فشار بر حکومت اسلامي، با مغولها هماهنگ شده بود. وي، به پيشروي خود ادامه داد تا آنکه در سال 1249 ميلادي بر دمياط چيره گشت و سپس روي به سوي منصوره نهاد.
سرانجام در کرانههاي درياي صغير، جنگي در گرفت که کشاورزان و سالخوردگان و بزرگان منطقه در آن حضور يافتند. در آمادگي روحي، عز بن عبدالسلام، نقش بسزايي ايفا کرد و فرماندهي سپاهيان، بر عهده‌ي فخرالدين بن شيخالاسلام جويني بود.
جنگ با به اسارت در آمدن يکصدهزار صليبي و کشته شدن دهزار تن از آنان و نيز اسارت لويس نهم، به نفع مسلمانان پايان يافت. لويس نهم را در خانه‌ي ابن لقمان در المنصوره، زنداني کردند و سپس در مقابل پرداخت چهل هزار دينار، آزاد شد.

تأليف: سالم مبارک الفلق
ترجمه: محمد ابراهيم کياني
مصدر: سايت نوار اسلام ‌

پانوشتها:
- رويارويي رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌ و مشرکان با يکديگر در بدر، صبح هفدهم ماه مبارک رمضان بود. نگا: تاريخ طبري، ج1، ص529.
- ابن حزم گويد: واقعه بدر، در دهم، ماه رمضان سال 2 هجري روي داد. ر.ک: حجةالوداع، اثر ابو محمد علي ابن احمد بن سعيد بن حزم اندلسي، ج1، ص 435.
- رسول خدا صلي الله عليه و سلم ‌، ابارهم کلثوم بن حصين بن عتبة بن خلف غفاري را بر مدينه گماشت و دهم ماه رمضان در حالي که هم خودش روزه بود و هم صحابه رضي الله عنهم ‌ روزه داشتند، از مدينه به سوي مکه حرکت کرد و چون به منطقه‌ي کديد در ميان عسفان و امج رسيدند، افطار نمودند. نگا: السيرة النبوية، از ابن هشام.
- ياقوت حموي گويد: بويب، نام رودخانهاي در عراق و در منطقه کوفه است؛ ر.ک: معجمالبلدان، ج1، ص 512.
- تاريخ طبري، ج2، ص 375.
- تاريخ طبري، ج2، ص 370.
- معجم البلدان، ج5، ص 309.
- ضميمه‌ي مجله‌ي الأسرة، صفر 1426 هجري، ص 38.
- تاريخ طبري، ج5، ص 243.
 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عمر بن خطاب رضی الله عنه و تشویق برای تحصیل علم و دانش: «هیچ گاه انسان دانشمند نمی‌شود مگر آنکه به بالاتر از خود حسد نورزد، و به پايین‌تر از خود در علم بسنده نکند، و در مقابل علم خود از کسی مزدی دریافت نکند». "فرائد الکلام" (ص 135).

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 7765
دیروز : 5614
بازدید کل: 8797924

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010