Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

يعلي بن مره مي‌گويد: حسن و حسين به سمت رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم با يكديگر مسابقه مي‌دادند؛ يكي از آنها زودتر از ديگري به آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم  رسيد. رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم دست مباركش را به گردن او انداخت و او را در آغوش گرفت و يكايك آنها را بوسيد و سپس فرمود: (إنّي أحبّهما فأحبّوهما. أيّها الناس، الولد مبخلة مجبنة) يعني: «من، اين دو را دوست دارم؛ شما نيز آنها را دوست بداريد. اي مردم! فرزند، مايه‌ي بخل و ترس والدين است».
  مسند احمد (4/172)؛ سنن ابن ماجه، شماره‌ي3666؛ بوصيري در الزوائد گفته است: سندش، صحيح است و راويان آن، ثقه مي‌باشند؛ نگا: سير أعلام النبلاء (3/255).

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>سنت > وجوب مراجعه به سنت و تحريم مخالفت با آن

شماره مقاله : 1498              تعداد مشاهده : 393             تاریخ افزودن مقاله : 30/1/1389

وجوب مراجعه به سنت و تحريم مخالفت با آن 


نویسنده: علامه محدث ناصرالدين الباني- رحمه الله-


بسم الله الرحمن الرحيم
إن الحمد لله ، نحمده ونستعينه ونستغفره ، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا ، من يهده الله فلا مضل له ، ومن يضلل فلا هادي له ، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له و أشهد أن محمداً عبده ورسوله ." يأيها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته ، ولا تموتن إلا وأنتم مسلمون" " يأيها الناس إتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبث منهما رجالاً كثيراً ونساء ، واتقوا الله الذي تساءلون به والأرحام إن الله كان عليكم رقيباً"
"يأيها الذين آمنوا اتقوا الله ، وقولوا قولاً سديداً ، يصلح لكم أعمالكم ويغفر لكم ذنوبكم ، ومن يطع الله ورسوله فقد فاز فوزاً عظيما" ." أما بعد فإن أصدق الحديث كتاب الله ، وأحسن الهدي هدي محمد ، وشر الأمور محدثاتها ، وكل محدثة بدعة ، وكل بدعة ضلالة ، وكل ضلالة في النار. 
از جمله اموري كه مسلمانان اوليه همگي بر آن اتفاق داشتند؛ اين بود كه سنت پيامبر صلي الله عليه و سلم مرجع دوم بعد از قرآن در شريعت اسلامي است و در تمام شئون حيات و زندگي اعم از امورات غيبي و اعتقادي يا احكام عملي و سياسي و تربيتي بايد به آن مراجعه كرد و در تمام مسائل ذكر شده به خاطر نظر، اجتهاد و يا قياس هيچ احدي حق مخالفت با آن را ندارد چنانكه امام شافعي - رحمه الله- در آخر كتاب"الرساله" مي فرمايد:"لا يحل القياس والخبر موجود "(در صورت وجود خبر قياس جايز نيست.) مانند اين فرموده كه در ميان علماي اصول از متأخرين با اين عبارت شناخته مي شود:"إذا ورد الأثر بطل النظر"(هنگامي كه اثر آمد نظر باطل مي شود.) و يا اين گفته"لا اجتهاد في مورد النص"(در موردي كه نص وجود دارد اجتهاد صحيح نيست.) مستند آنها در اين امور قرآن كريم و سنت مطهر است.
قرآن دستور حكم كردن به سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم را مي دهد
در قرآن آيات زيادي وجود دارد كه در اين ابتدا به ذكر بعضي از آنها به قصد يادآوري مي پردازيم كه ذكر و يادآوري براي مؤمنان سودمند است.
1. *وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا*[1] «و زن و مرد مؤمن را نرسد هنگامي كه خدا و رسولش در چيزي حكم كردند براي آنها اختياري باشد و هركس خدا و رسولش را نافرماني كند در گمراهي آشكاري افتاده است.»
2. *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ*[2] «اي كساني كه ايمان آورده ايد بر خدا و رسولش پيشي نگيريد و تقواي خدا را داشته باشيد همانا خداوند شنواي داناست.»
3. *قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ*[3] «بگو كه خدا و رسول را اطاعت كنيد كه اگر روي گردانيد پس براستي الله تعالي كافران را دوست ندارد.»
4. الله تعالي به عنوان يك گوينده مي فرمايد:*وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا*مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا*[4] «ما تو را به سوي مردم فرستاديم و كافيست كه خداوند شاهد باشد. هركس رسول را اطاعت كند به تحقيق خدا را اطاعت كرده است و هركس روي گرداند ما تو را به عنوان حافظ و نگهبان آنها نفرستاده ايم.»
5. *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً*[5] «اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا و رسول و اولي الامرتان را اطاعت كنيد. چنانكه در چيزي دچار اختلاف شديد آن را به خدا و رسول برگردانيد. اگر به خدا و روز آخرت ايمان داريد اين بهتر و به اعتبار عاقبت نيكوتر است.»
6. *وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ*[6] «خداوند و رسولش را اطاعت كنيد و با همديگر نزاع مكنيد كه در نتيجه آن سست مي شويد و شوكت و قدرت شما از بين مي رود و صبر كنيد كه خداوند با صابران است.»
7. *وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ*[7] «خدا و پيامبر را فرمانبرداري نماييد و حذر كنيد كه اگر روي گردانيد بدانيد كه جز ابلاغ آشكار بر پيامبر ما نيست.»
8. *لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاء بَعْضِكُم بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ*[8] «در ميان خود خطاب كردن پيامبر را مانند خطاب كردن بعضي از خودتان به بعضي ديگر قرار مدهيد. خداوند كساني از شما را كه پنهاني و به قصد پناه جويي بيرون مي روند مي داند پس كساني كه مخالف حكم پيامبر را مي كنند بايد بترسند از اينكه دچار فتنه و يا گرفتار عذاب دردناك شوند.»
9. *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ*[9] «اي كساني كه ايمان آورده ايد هنگامي كه خدا و رسولش شما را براي چيزي كه سبب حيات شماست فرا مي خوانند اجابت نماييد و بدانيد كه خداوند بين انسان و قلبش حائل مي شود و بدانيد كه بسوي او بر انگيخته مي شويد.»
10. *وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ*وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ*[10] «هركس خدا و رسولش را اطاعت كند او را وارد بهشتي مي كند كه در زير درختانش نهرها جاري است و در آن جاويدان هستند و اين رستگاري بزرگي است و هركس خدا و رسولش را نافرماني كند و به حدود پروردگار تجاوز نمايد او را وارد آتشي مي كند كه در آن جاويدان خواهد ماند و عذاب پست كننده اي براي او آماده شده است.»
11. *أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيدًا*وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا*[11] «آيا كساني كه گمان مي كنند بر آنچه بر تو و قبل از تو نازل شده ايمان دارند ديده اي كه مي خواهند قضاياي خويش را جهت حكم پيش طاغوت ببرند در حاليكه به آنها دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند ولي شيطان مي خواهد آنها را گمراه نمايد و هرگاه به آنها گفته شود بسوي آنچه خداوند به سوي رسولش نازل كرده، بياييد منافقان را در حالي مي بيني كه روي گردانند.»
12. *إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ*وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ*[12] «هنگامي كه مؤمنان به سوي خدا و رسولش دعوت مي شوند تا در بينشان حكم كنند مي گويند: شنيديم و اطاعت كرديم و ايشان رستگارانند. و هركس خدا و رسولش را اطاعت كند و از خدا بترسد و تقواي او را داشته باشد ايشان نجات يافته گانند.»
13. *وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ*[13] «هر چه را رسول الله صلي الله عليه و سلم برايتان مي آورد بگيريد و از هر چه شما را نهي مي كند دوري جوييد و تقواي خدا را داشته باشيد كه عقاب خداوند شديد است.»
14. *لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا*[14] «به تحقيق كه رسول الله صلي الله عليه و سلم براي شما اسوه حسنه مي باشد و براي هركس كه به خدا و روز آخرت اميدوار باشد و خدا را بسيار ياد كند.»
15. *وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى*مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى*وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى*إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى*[15] «قسم به ستاره هنگامي كه فرو افتد. يار شما گمراه نشده و سرگردان نگشته است. و از روي هوس سخن نمي گويد و اين قرآن جز وحي كه به او مي شود، چيز ديگري نمي باشد.»
16. *وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ*[16] «و ما ذكر را بر تو نازل كرديم تا آن را براي مردم بيان داري باشد كه فكر خويش را به كار اندازند.» و آيات در اين باره زياد است.
احاديثي كه در پيروي از رسول الله صلي الله عليه و سلم در همه چيز دلالت مي كند 
1. **عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ كُلُّ أُمَّتِي يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ يَأْبَى قَالَ مَنْ أَطَاعَنِي دَخَلَ الْجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ أَبَى**[17] (رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمودند: همه امت من وارد بهشت مي شوند مگر آن كسي كه امتناع كند؟ عرض كردند: اي رسول خدا چه كسي امتناع مي كند؟ فرمودند: هركس مرا اطاعت كند وارد بهشت مي شود و هركس مرا نافرماني نمايد او سرپيچي كرده است.)
2. **عَنْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ قالَ جَاءَتْ مَلَائِكَةٌ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ نَائِمٌ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ نَائِمٌ وَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ الْعَيْنَ نَائِمَةٌ وَالْقَلْبَ يَقْظَانُ فَقَالُوا إِنَّ لِصَاحِبِكُمْ هَذَا مَثَلًا فَاضْرِبُوا لَهُ مَثَلًا فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ نَائِمٌ وَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ الْعَيْنَ نَائِمَةٌ وَالْقَلْبَ يَقْظَانُ فَقَالُوا مَثَلُهُ كَمَثَلِ رَجُلٍ بَنَى دَارًا وَجَعَلَ فِيهَا مَأْدُبَةً وَبَعَثَ دَاعِيًا فَمَنْ أَجَابَ الدَّاعِيَ دَخَلَ الدَّارَ وَأَكَلَ مِنْ الْمَأْدُبَةِ وَمَنْ لَمْ يُجِبْ الدَّاعِيَ لَمْ يَدْخُلْ الدَّارَ وَلَمْ يَأْكُلْ مِنْ الْمَأْدُبَةِ فَقَالُوا أَوِّلُوهَا لَهُ يَفْقَهْهَا فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ نَائِمٌ وَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ الْعَيْنَ نَائِمَةٌ وَالْقَلْبَ يَقْظَانُ فَقَالُوا فَالدَّارُ الْجَنَّةُ وَالدَّاعِي مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَمَنْ أَطَاعَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصَى مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَرْقٌ بَيْنَ النَّاسِ**[18] (در حاليكه رسول الله صلي الله عليه و سلم خوابيده بود تعدادي ملائكه به نزدش آمدند، بعضي گفتند: او خوابيده است و بعضي نيز گفتند: چشم خوابيده و دل بيدار است. گفتند: براي اين رفيق شما مثالي وجود دارد، آن مثال را بيان داريد. گفتند: مثال او چون فردي است كه خانه اي بنا نهاده و طعام و خوراكي در آن قرار دارد و فرستادگان به سوي خانه دعوت مي كنند. هركس به دعوت كننده جواب دهد داخل خانه مي شود و از طعام و خوراكي آن مي خورد و هركس به فرستادگان اعتنا نكند وارد خانه نمي شود و از خوراكي نيز بي بهره خواهد ماند. گفتند: حال آن را به صورت واضح بيان كنيد. بعضي از آنها گفتند: چشم خوابيده و دل بيدار است، آن خانه بهشت و آن داعي محمد صلي الله عليه و سلم است. هركس محمد را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است و هركس محمد را نافرماني نمايد الله تعالي را معصيت كرده است و محمد بين مردم تفرقه انداخت(بعضي مؤمن و بعضي كافر شدند).)
3. **عَنْ أَبِي مُوسَى عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ إِنَّمَا مَثَلِي وَمَثَلُ مَا بَعَثَنِي اللَّهُ بِهِ كَمَثَلِ رَجُلٍ أَتَى قَوْمًا فَقَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي رَأَيْتُ الْجَيْشَ بِعَيْنَيَّ وَإِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْعُرْيَانُ فَالنَّجَاءَ النَّجاءَ فَأَطَاعَهُ طَائِفَةٌ مِنْ قَوْمِهِ فَأَدْلَجُوا فَانْطَلَقُوا عَلَى مَهَلِهِمْ فَنَجَوْا وَكَذَّبَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ فَأَصْبَحُوا مَكَانَهُمْ فَصَبَّحَهُمْ الْجَيْشُ فَأَهْلَكَهُمْ وَاجْتَاحَهُمْ فَذَلِكَ مَثَلُ مَنْ أَطَاعَنِي فَاتَّبَعَ مَا جِئْتُ بِهِ وَمَثَلُ مَنْ عَصَانِي وَكَذَّبَ بِمَا جِئْتُ بِهِ مِنْ الْحَقِّ**[19] (مثال من و آن چيزي كه خدا مرا به آن مبعوث داشته است مانند نفري است كه پيش قومي مي آيد و اعلام مي دارد اي قوم! من لشكري را با دو چشم خويش ديدم و من تنها ترسانده و آگاه كننده ام. خود را نجات دهيد، خود را نجات دهيد. گروهي از قومش شبانگاه در همان مدت زماني كه تعيين شده بود به راه افتادند و خود را نجات دادند ولي گروهي او را تكذيب نمودند و در جاي خويش ماندند و لشكر بر آنها فرود آمد و آنها را هلاك و ريشه كن نمود، به همين گونه است مثال من و كسي كه اطاعتم مي كند و آنچه را آورده ام پيروي كند و مثال كسي كه مرا نافرماني مي نمايد و آنچه را از جانب حق آورده ام تكذيب مي كند.)
4. **عَنْ أَبِي رَافِعٍ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَا أُلْفِيَنَّ أَحَدَكُمْ مُتَّكِئًا عَلَى أَرِيكَتِهِ يَأْتِيهِ الْأَمْرُ مِنْ أَمْرِي مِمَّا أَمَرْتُ بِهِ أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي مَا وَجَدْنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ اتَّبَعْنَاهُ(وإلا فلا)**[20] (كسي از شما را نمي بينم در حاليكه در استراحتگاه خويش تكيه زده و دستوري از دستورات من بر او عرضه گردد از جمله چيزهايي كه به آن امر و يا از آن نهي كرده ام. سپس از آن اظهار بي اطلاعي كند و بگويد: نمي دانم. هر چه را در كتاب خدا يافتيم پيروي مي كنيم(در غير اين صورت از چيزي اطاعت نمي نماييم.))
5. **عَنْ الْمِقْدَامِ بْنِ مَعْدِي كَرِبَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ أَلَا إِنِّي أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ أَلَا يُوشِكُ رَجُلٌ شَبْعَانُ عَلَى أَرِيكَتِهِ يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِهَذَا الْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ فِيهِ مِنْ حَرَامٍ فَحَرِّمُوهُ وإن مَا حرم رسول الله كما حرم الله أَلَا لَا يَحِلُّ لَكُمْ لَحْمُ الْحِمَارِ الْأَهْلِيِّ وَلَا كُلُّ ذِي نَابٍ مِنْ السَّبُعِ وَلَا لُقَطَةُ مُعَاهِدٍ إِلَّا أَنْ يَسْتَغْنِيَ عَنْهَا صَاحِبُهَا وَمَنْ نَزَلَ بِقَوْمٍ فَعَلَيْهِمْ أَنْ يَقْرُوهُ فَإِنْ لَمْ يَقْرُوهُ فَلَهُ أَنْ يُعْقِبَهُمْ بِمِثْلِ قِرَاهُ**[21] (آگاه باشيد قرآن و مانند آن به من داده شده است و آگاه باشيد نزديك است مردي سير در حاليكه در استراحتگاه خود تكيه زده بگويد: بر شما تمسك به اين قرآن واجب است هر حرامي را در آن يافتيد، حرام شماريد. و به راستي كه هر چيزي را كه رسول خدا حرام بدارد خداوند نيز حرام كرده است. آگاه باشيد كه الاغ اهلي بر شما حلال نيست و هيچ حيوان درنده اي صاحب دندان نيش حلال نيست و يك لقمه خوراكي كافر معاهد نيز حلال نيست مگر از آن اعلان بي نيازي كند. و هركس بر قومي وارد شود بر آنهاست كه او را احترام نمايند. اگر چنين نكردند بر اوست كه آنها را معاقب گرداند.)
6. **عن أبي هريرة رضي الله عنه قال : قال رسول الله : تركت فيكم شيئين لن تضلوا بعدهم (ما تمسكتم بهما ) كتاب الله وسنتي، ولن يتفرقا حتى يردا على الحوض**[22] (دو چيز را در بين شما باقي مي گذارم كه بعد از آن در صورت تمسك به آنها هرگز گمراه نمي شويد و آن دو كتاب خدا و سنت خودم مي باشد و آنها هرگز از هم جدا نمي شوند تا اينكه بر روي حوض كوثر بر من وارد مي شوند.)
آنچه كه نصوص ذكر شده بر آن دلالت مي نمايند 
در نصوص ذكر شده از آيات و احاديث مسائل بسيار مهمي وجود دارند كه به خلاصه اي از آن اشاره مي كنيم: 
1. بين حكم خدا و رسولش فرقي وجود ندارد و انسان مؤمن در هيچكدام از آنها حق مخالفت ندارد و نافرماني رسول الله صلي الله عليه و سلم مثل نافرماني پروردگار است و چنين كاري گمراهي آشكار است.
2. درست نيست كه از رسول الله صلي الله عليه و سلم پيشي گرفت همانگونه كه سبقت گيري از پروردگار جايز نيست و اين امر كنايه از جايز نبودن مخالفت سنتش مي باشد. امام ابن قيم در كتاب اعلام الموقعين(1/58) مي گويد: تا زماني كه حرف نزند شما چيزي نگوييد و تا دستورش را ندانيد به چيزي امر نكنيد و تا فتوا ندهد فتوا ندهيد و تا زمانيكه او به قطع صله اي دستور نداده صله اي را قطع نكنيد.
3. روي گرداني از اطاعت رسول الله صلي الله عليه و سلم مناسب حال كافران است.
4. كسي كه رسول الله صلي الله عليه و سلم را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است.
5. هنگام به وجود آمدن نزاع و مشاجره در امورات ديني واجب است آن را به خداوند و رسولش برگرداند، ابن قيم مي گويد: خداوند به اطاعت خود و رسولش دستور داده و تكرار كردن فعل"اطيعوا" اعلام اين نكته است كه به صورت مستقل اطاعت رسول الله صلي الله عليه و سلم واجب است بدون آن دستور را به كتاب خدا عرضه داريم بلكه هنگامي به چيزي دستور صادر كرد چه در كتاب خدا موجود باشد يا نباشد واجب است آن را اطاعت نمود چون هم كتاب و هم مثل آن به او داده شده است اما به اطاعت كردن ولي امر به صورت مستقل دستور نداده بلكه فعل را حذف و اطاعتش را در ضمن اطاعت رسول قرار داده است و از جمله امور مورد اتفاق نزد علماء اين است كه: رجوع نمودن به خداوند، رجوع به كتاب اوست و رجوع كردن به رسول الله صلي الله عليه و سلم، رجوع به جنابش در دوران حيات و به سنتش در حالت وفات است و اين مراجعه از جمله شرطهاي ايمان مي باشند.
6. راضي شدن به نزاع و اختلاف موجب ترك مراجعه به سنت است. از نظر شريعت ترك سنت سبب مهمي براي ناكامي و عدم موفقيت آنان در تمام زحماتي كه انجام مي دهند مي باشد. چيزي كه به نوبه خود سبب از بين رفتن توانايي و شوكت آنها مي شود.
7. از مخالفت رسول الله صلي الله عليه و سلم بايد پرهيز كرد چون سبب عواقب سخت در دنيا و آخرت مي گردد.
8. مخالفين امر رسول الله صلي الله عليه و سلم در دنيا مستحق فتنه و در آخرت استحقاق عذاب دردناك را دارند.
9. دعوت رسول الله صلي الله عليه و سلم را بايد اجابت كرد چيزي كه سبب حيات طيبه و سعادت دنيا و آخرت است.
10. اطاعت رسول الله صلي الله عليه و سلم علت داخل شدن به بهشت و رستگاري عظيم است و نافرماني كردن و تجاوز نمودن به حدوداتش سبب داخل شدن در آتش و عذاب خواركننده است.
11. از جمله صفات منافقين كه به اسلام تظاهر و كفر را در دل پنهان مي داشتند اين بود كه هرگاه به سوي حاكم قرار دادن رسول الله صلي الله عليه و سلم و سنتش فرا خوانده مي شدند آن را اجابت نمي كردند بلكه در مقابلش قرار مي گرفتند.
12. مؤمنان بر خلاف منافقان هرگاه به سوي قبول حكمت رسول دعوت مي شدند سريعاً اقدام به جواب مي كردند و با زبان حال و زبان گفتاري بيان مي داشتند"سمعنا و اطعنا". چيزي كه به واسطه آن رستگار شدند و به سبب آن در باغهاي پر از نعمت قرار گرفتند.
13. رسول الله صلي الله عليه و سلم به هر چيزي امر كند واجب است كه پيروي كنيم همانگونه كه بر ما واجب است در صورت نهي از چيزي از آن دوري نماييم.
14. اگر ما از جمله كساني باشيم كه به خدا و روز قيامت اميدوارند بايد رسول الله صلي الله عليه و سلم در تمام امورات ديني اسوه و الگوي ما باشد.
15. هر چيزي را كه رسول الله صلي الله عليه و سلم در مورد آن سخن گفته چه مربوط به دين باشد يا مسائل غيبي كه با عقل و تجربه شناخته نمي شوند وحي پروردگار مي باشند. چيزي كه باطل در آن راه ندارد.
16. از جمله سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم بيان كردن آن چيزي است كه قرآن به خاطر آن نازل شده است.
17. قرآن ما را از سنت بي نياز نمي كند و پيروي و اطاعت كردن از سنت به مانند قرآن واجب است و هركس به واسطه قرآن خود را بي نياز از سنت بداند با رسول الله صلي الله عليه و سلم مخالفت نموده و از وي اطاعت نكرده است و با اين كار با آياتي كه ذكر آن رفت نيز مخالفت كرده است.
18. هر چيزي را كه رسول الله صلي الله عليه و سلم تحريم نمايد مانند آن است كه الله تعالي حرام كرده و به همان صورت چيزي را كه رسول الله صلي الله عليه و سلم آورده باشد و در قرآن موجود نباشد مثل همان چيزي است كه در قرآن آمده است و اين امر به خاطر عموم فرموده رسول است كه:** أَلَا إِنِّي أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ الحديث** (آگاه باشيد كه به من قرآن و مانند آن را داده اند.)
19. تنها وسيله مصونيت از انحراف و گمراهي چنگ زدن به قرآن و سنت است و اين حكم تا روز قيامت بر دوام و باقي مي باشد و جايز نيست بين كتاب خدا و سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم تفرقه و جدايي انداخت.
پيروي از قرآن و سنت در عقايد و احكام در هر زماني و بر هر گروهي واجب است 
برادران گرامي: نصوصي كه از قرآن و سنت تقديم گرديد همانگونه كه به صورت قطعي بر وجوب پيروي از سنت در هر آنچه كه پيامبر آورده است دلالت مي كند و در اينكه هركس راضي به حاكميت سنت نباشد و خود را در مقابلش خاضع و فرمانبردار نداند مؤمن نيست. علاوه بر آن مي خواهم نظر شما را به نكته اي معطوف دارم و آن اينكه سنت با همه عموميت و مطلقاتي كه دارد بر دو مسئله بسيار مهم ما را راهنمايي مي كند كه عبارتند از: 
1) براستي آن شامل تمام كساني مي شود كه تا روز قيامت دعوت به آنها مي رسد و اين نكته در فرموده پروردگار متعال به صراحت بيان شده است. چنانكه مي فرمايد:*لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ*[23] «تا شما را به وسيله قرآن انذار كنم و هركس كه قرآن به او ابلاغ مي شود.»*وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا*[24] «ما تو را نفرستاديم جز اينكه براي مردم ترساننده و بشارت دهنده باشي.» رسول الله صلي الله عليه و سلم اين آيات را در فرموده خويش تفسير نموده است آنجا كه مي فرمايد:**... وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً**[25] (پيامبران بصورت خاص براي قوم خويش مبعوث مي شدند ولي من بعثتم براي همه مردم بود.) و باز مي فرمايد:** وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَسْمَعُ بِي رجل مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَلَا يَهُودِيٌّ وَلَا نَصْرَانِيٌّ ثم لايؤمن بي إِلَّا كَانَ مِنْ أَهلِ النَّارِ**[26] (سوگند به كسي كه جانم در دست اوست هيچ فردي از اين امت و هيچ يهودي و نصراني از من چيزي نمي شنود مگر اينكه به من ايمان آورد كه در غير اين صورت او از اهل آتش خواهد بود.)
2) مسئله دوم اين است كه سنت شامل تمام امورات ديني مي گردد فرقي نمي كند چه در مسائل عقيدتي و علمي و يا در مسائل احكام عملي باشد. همانگونه كه بر همه اصحاب واجب بود هنگامي كه از جانب پيامبر يا توسط يك صحابي ديگر امري به آنها ابلاغ مي شد به آن ايمان بياورند و به همان صورت بر تابعي نيز واجب است هنگامي كه از طريق اصحاب به او ابلاغ مي گردد به آن ايمان آورد. همانگونه كه بر اصحاب نيز جايز نبود حديثي در زمينه مسائل عقيدتي را به خاطر اينكه آحاد است و از يك صحابه مثل خودش آن را شنيده است، رد نمايد. براي كساني كه بعد از اصحاب آمدند نيز همينگونه بود. برايشان درست نبود حديثي را به شرط اينكه خبر دهنده اش نزد او مورد اعتماد باشد، رد نمايد و اين امر تا زماني كه جهان برپاست و خداوند وارث آن خواهد شد استمرار خواهد داشت. در عهد تابعين و ائمه مجتهدين نيز به همين منوال بوده است. نص امام شافعي - رحمه الله- بر اين گفته دلالت دارد.
خلف به جاي حكم كردن به سنت آن را محكوم كردند 
سپس كساني بعد از ايشان جانشين شدند؛ سنت نبوي را ضايع كرده و مورد بي توجهي قرار دادند و اين كار را به واسطه اصولي كه بعضي از علماء كلام نهاده بودند و قواعدي كه بعضي از علماي اصول و فقهاي مقلد به گمان خويش صحيح پنداشته بودند انجام دادند كه از جمله نتايج آن، سهل انگاري مذكور بود. چيزي كه موجب شك و ترديد در قسمت بزرگي از سنت گشت و به رد قسمت ديگري از آن به خاطر مخالفت با آن اصول و قواعد انجاميد. نزد آنها نشانه ها دگرگون شد. به جاي مراجعه به سنت و حكم قرار دادنش، جريان را دگرگون كردند؛ سنت را بر قواعد و اصول خويش بازگرداندند؛ هر كجا با موافق آنها بود قبول شد و در غير آن صورت تركش كردند و سرانجام رابطه بين پيامبر و مسلمانان منقطع گرديد. اين جريان به صورت خاص در بين متأخرينشان روي داد. جاهلانه با پيامبر، عقيده، سيره و عبادتش در نماز، روزه، حج و احكام و فتواهايش به مخالفت برخاستند. هنگامي كه در مورد چيزي از آنها سؤال مي شد بواسطه حديث ضعيف يا حديثي كه اصلي ندارد و يا به وسيله مذهب خاصي به تو جواب مي دادند. آنهنگام كه معلوم گرديد با حديث صحيح مخالفت نموده و برايش ذكر مي شد، به آن توجه نمي كردند و رجوع به آن را نمي پذيرفتند و تمام اين كارها را به سبب شبهاتي كه هم اكنون مجال بيان آن نيست انجام مي دادند. سبب همه اين مسائل آن اصول و قواعدي بود كه به آن اشاره شد كه بعضي ازآنها را به زودي بيان مي داريم. اين وبا در تمام بلاد اسلامي و مجله هاي علمي و كتابهاي ديني مگر به صورت نادر و استثناء شايع گرديد. نمي توانيد مفتي را بيابيد كه در آن به كتاب و سنت فتوا دهد مگر افراد اندكي كه آن هم غريب هستند. جمهور آنها بر مذهبي از مذاهب اربعه اعتماد مي كنند و اگر مصلحتي هم به گمان خويش در آن ببينند به سمت مذاهب ديگر هم خواهند رفت ولي گويا سنت نزد آنها به يك امر فراموش شده تبديل گشته است مگر اينكه مصلحتي نزدشان اقتضاي رجوع را بطلبد چنانكه بعضي از آنها در طلاق به لفظ ثلاثه به حديث ابن عباس استناد مي كنند كه در عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم يك طلاق محسوب مي شده است. آري آن را در حد يك مذهب كه دلايل آن ترجيح داده نشده است تنزل مي دهند در حاليكه قبل از آگاهي از آن با آن و دعوتگران به سويش مي جنگيدند.
غريب بودن سنت نزد متأخرين 
از جمله چيزهايي كه بر غريب بودن سنت در اين زمان و جهل اهل علم و فتوا به آن دلالت مي كند جواب يكي از مجلات اسلامي در مورد اين سؤال است كه آيا حيوانات نيز مبعوث مي شودند؟ جواب مي دهد كه: امام آلوسي در تفسيرش گفته در مورد اين مسئله نص صرحي از كتاب و سنت در مورد بعثت غير از جن و انس كه بشود بر آن اعتماد كرد وجود ندارد. اين تمام آن چيزي است كه جواب دهنده بر آن اعتماد كرده است و اين چيز عجيبي است و نشانه نهايت سهل انگاري اهل علم و بي اطلاعي از سنت مي باشد چون به تحقيق در بيش از يك حديث به زنده شدن حيوانات تصريح مي كند كه قصاص بعضي از آنها را از بعضي ديگر مي گيرند از جمله اين احاديث، حديث مسلم در صحيحش مي باشد كه مي فرمايد:** لَتُؤَدُّنَّ الْحُقُوقَ إِلَى أَهْلِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُقَادَ لِلشَّاةِ الْجَلْحَاءِ مِنْ الشَّاةِ الْقَرْنَاءِ ** (حقوق را به اهلش برخواهيد گرداند تا جايي كه قصاص بز بدون شاخ را از بز شاخدار خواهند گرفت.) از ابن عباس و ديگران ثابت است كه هنگامي كافر اين قصاص را مي بيند مي گويد:*يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا*[27] «اي كاش من هم خاك مي شدم.»
اصولي كه به واسطه آن سنت رها شده است 
آن اصول و قواعدي كه خلف بنا نهاد و آنها را از سنت دور نمود چنانكه سبب شد در تعليم و پيروي كردن از آن فاصله بگيرند چه بود؟ در جواب آن خواهيم گفت: مي توان آن را در موارد زير خلاصه كرد:
1. گفته بعضي از علماي كلام است كه: به وسيله حديث آحاد عقيده ثابت نمي گردد و بعضي از دعوتگران ديني نيز در اين زمان به اين امور تصريح كرده و گفته اند كه نبايد عقيده را از حديث آحاد گرفت بلكه آن را حرام دانسته اند.
2. بعضي از قواعدي كه علماي مذهب در اصول خويش قرار داده اند ميباشد ما درزير به چكيده اي از آن اشاره مي كنيم: 
‌أ . مقدم داشتن قياس بر خبر آحاد[28].
‌ب .هنگامي كه خبر آحاد مخالف اصول باشد مردود است.[29]
‌ج .اگرحديثي كه متضمن حكمي كه از نص قرآن بيشتر است باشد به دليل اينكه آن را موجب نسخ قرآن مي دانند و گويند كه سنت نيز قرآن را نسخ نمي كند آن را مردود مي دارند.[30]
‌د .در هنگام تعارض، عام را بر خاص مقدم مي دارند و يا جايز نميدانند كه عموم قرآن به وسيله خبر آحاد تخصيص يابد.[31]
‌هـ .مقدم داشتن اهل مدينه بر اهل حديث
3. تقليد و آن را به دين و مذهب تبديل كردن كه يكي ديگر از آن اصول مي باشد.


و صلي الله علي محمد و آله و صحبه و سلم
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين
 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

حسن رضی الله عنه فرموده است: «من، از پروردگارم، شرم می‌کنم که در حالی او را ملاقات نمایم که با پای پیاده به خانه‌اش نرفته باشم».[ تاريخ ابن‌عساكر (14/71)]

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1240
دیروز : 3590
بازدید کل: 8968997

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010