|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > تلاش قریش برای منصرف کردن ابوطالب از یاری و حمایت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم
شماره مقاله : 1545 تعداد مشاهده : 352 تاریخ افزودن مقاله : 11/2/1389
|
تلاش قریش برای منصرف کردن ابوطالب از یاری و حمایت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم
قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: این برادرزادهات برای ما در مجالس و در مسجد، مزاحمت ایجاد میکند. جلوی او را بگیر. ابوطالب به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم گفت: عموزادههایت میگویند: تو برای آنها در مجالسشان و در مسجدشان مزاحمت ایجاد میکنی. کاری به کارشان نداشته باش. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم چشم به سوی آسمان دوخت و فرمود: «این خورشید را میبینید» گفتند: بلی. گفت: همان طور که شما نمیتوانید شعلهای از آن را به دست بیاورید، من نیز نمیتوانم دست از (خورشید) دعوت و رسالتم بردارم. ابوطالب گفت: به خدا سوگند برادرزادهام دروغ نگفته است. پس دعوت اسلام را بپذیرید . خلاصه قریش بارها تلاش کردند تا پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را به وسیلة خانوادهاش تحت فشار قرار دهند، اما تلاش آنها نافرجام ماند. حمایت ابوطالب از برادرزادهاش و قاطعیت او در این مورد، زبانزد خاص وعام شد و این امر به اندوه و حسادت و مکر و نیرنگ قریش میافزود. آنها به اتفاق عمارة بن ولید بن مغیره، نزد او رفتند وگفتند: ای ابوطالب! این عماره بن ولید بن مغیره برجستهترین و زیباترین جوان قریش است. این را به فرزندی خود بپذیر و برادرزادهات را که با دین تو و دین پدرانت مخالفت میکند و قوم و خویشاوندان تو را پراکنده ساخته و خردمندان ما را نادان قرار داده است به ما بسپار تا با این وسیله از مشکلاتی که برای ما ایجاد نموده است، رهایی یابیم. ابوطالب گفت: به خدا سوگند، به معاملة غیرمنصفانهای مرا فرا میخوانید! شما فرزند خود را به من میدهید که به او غذا بدهم و بزرگش نمایم و من فرزند خود را تقدیم شما کنم تا شما او را به قتل برسانید؟! به خدا قسم هرگز چنین چیزی ممکن نیست. جوانمردی و از خود گذشتگی ابوطالب و وفاداری وی نسبت به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم هر انسانی را شگفتزده مینماید؛ چرا که ابوطالب سرنوشت خود را با سرنوشت برادرزادهاش گره زده بود و از جایگاه خود برای یکپارچه نمودن تیرههای بنی هاشم و بنی عبدالمطلب جهت حمایت رسول الله استفاده نمود و جز دشمن خدا، ابولهب، همه مطیع ابوطالب شدند، حتی ابوطالب اشعاری میسرود و تیرههای بنی هاشم و بنی عبدالمطلب را به حمایت رسول الله تشویق مینمود، که به پارهای از اشعارش در اینجا اشاره میکنیم: اذا اجتمعت یوماً قریش لمفخر فعبد مناف سرها و صمیمها «هر گاه روزی قریش برای کسب افتخاری گرد بیایند، عبد مناف از همه پیشتاز خواهند بود.» و ان حصلت اشراف عبد منافها ففی هاشم أشرافها و قدیمها «اگر اشراف عبد مناف را بخواهی، بنی هاشم اشراف و ریشههای آن به شمار میآیند.» و ان فخرت یوماً فان محمداً هو المصطفی من سر و کریمها «و اگر به فردی از آنان میخواهی افتخار بکنی، آن فرد جز محمد مصطفی کسی نخواهد بود.» تداعت قریش غثها ثمینها علینا فلم تظفر و طاشت حلومها «قریش با تمام توان بر ما هجوم آورد، ولی ناموفق ماند و آرزوهای آنان، عملی نشد.» ابوجهل نیز به این خاطر که ابوطالب به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم پناه داده بود و قصد توهین داشت، حمزه در مقابل او برخاست و با کمان خود سرش را زخمی کرد و گفت: محمد را ناسزا میگویی حال آنکه من بر دین او هستم، اگر قدرتی داری سخنت را تکرار کن. این پدیده که جاهلیت از کسی حمایت نماید که خدایان آن را ناسزا میگوید و دین و آئین آنان را منحرف میداند و خردمندان آنان را نادان خطاب قرار میدهد، پدیدهای بینظیر به نظر میرسد؛ چرا که آنها برای این ارزشها جان و زندگی را تقدیم میکردند و به خاطر این ارزشها معرکه و جنگها به پا میکردند، ولی با این وجود به حمایت محمد بر خواستهاند!. ابوطالب هنگامی که احساس خطر کرد که مبادا نابخردان عرب بر او و قومش یورش ببرند، قصیدهای سرود که در آن به حرمت مکه و جایگاه خویش اشاره مینماید و اعلام پناهندگی به خانة خدا میکند و نیز خاطرنشان میسازد که تا آخرین قطره خونش از محمد حمایت میکند: و لما رایت القوم لا ود فیهم و قد قطعو کل العری و الوسائل
«وقتی قوم خود را دیدم که محبت و دوستی در آنها نیست و همة پیوندها را بریدهاند.» و قد صارحونا بالعداوة و الاذی و قد طاوعوا امر العدو المزایل
«و آنها به صراحت با ما دشمنی کرده و آزارمان میدهند و از فرمان دشمنی که تفرقه میاندازد، اطاعت میکنند.» و قد حالفوا قوماً علینا اظنه بعضون غیظاً خلفنا بالانامل
«و با قومی علیه ما همپیمان شدهاند که به گمانم، انگشتانشان را از خشم، به دهان میگیرند.» و أحضرت عند البیت رهطی و اخوتی و امسکت من اثوابه بالوصائل
«و نزد خانة خدا قوم و خویشانم را آورده و به پردههای آن متمسک شدهام.» آن گاه به خانة خدا و تمام مقدسات سوگند خورد که محمد را به دشمنانش نخواهم سپرد، اگر چه جوی خون به راه بیفتد و ادامه داد: کذبتم و بیت الله نبزی محمداً و لما نطاعن دونه و نناضل
«به خدا سوگند که دروغ پنداشتهاید محمد را ترک بکنیم؛ بدون اینکه زخمی بشویم و تیراندازی کنیم.» و نسلمه حتی نصرّع حوله و تذهل عن ابنائنا و الحلائل
«و او را به شما تحویل نمیدهیم مگر اینکه در حمایت او کشته شویم و زن و فرزندانمان را ترک کنیم.» و رهبران قریش را یکی یکی نام برد و آنان را چنین مورد ملامت قرار داد: فعتبه لاستمع بنا قول کاشح حسودٍ کذوب مبغض ذی دغاول
«ای عتبه! در مورد ما سخن هر دشمن حسود و دروغگو و فریبکار را مشنو.» و در مورد ابوسفیان چنین سرود: و مر ابوسفیان عنی معرضاً کما قیل من عظام المقاول
«ابوسفیان متکبرانه از کنار من گذشت، گویا از سرداران بزرگ یمن است.» یفر الی نجد و برد میاهه و یزعم انی لست عنکم بغافل
«به نجد و آبهای خنکش چه آسیبی میرساند! و یقین دارد که من از شما غافل نیستم.» و در مورد مطعم بن عدی سردار و رئیس قبیله بنی نوفل میگوید: امطعم لم اخذ لک فی یوم نجدة و لا معظم عند الامور الجلائل
«ای مطعم! آنها به تو نقشهای دادهاند، من اگر نابود شوم، تو هم نجات پیدا نمیکنی.» جزی الله عنا عبد شمس و نوفلاً عقوبه شر عاجلاً غیر آجل
«خدا از طرف ما به عبدالشمس و نوفل، پاداش بدی بدهد.» دفاع و حمایت عموی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از وی، پیروزی بزرگی به شمار میآمد و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از عرف و قانون قبیلهای استفاده نمود و از حمایت قبیله خود برخوردار گردید و از هرگونه تجاوز مصون قرار گرفت و از آزادی اندیشه و عمل بهرهمند گشت و این بیانگر آن است که وضعیت حاکم جامعة خود را به خوبی درک مینمود و این درسی بزرگ برای دعوتگران راه خداست که باید از محیط و جوامع پیرامون خود و از قوانین و سنتهای اجتماعی حاکم در جهت پیشبرد اهداف دینی استفاده نمایند.
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|