|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عمرو بن عبسه > اسلام آوردن وی
شماره مقاله : 1560 تعداد مشاهده : 384 تاریخ افزودن مقاله : 11/2/1389
|
اسلام آوردن عمرو بن عبسه رضي الله عنه عمرو بن عبسه سلمی میگوید: من در دوران جاهلیت به این موضوع که مردم در گمراهی به سر میبرند و آیین درستی ندارند، واقف بودم؛ چرا که آنان بتها را پرستش میکردند تا اینکه خبر بعثت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به من رسید، بر شترم سوار شدم و نزد او آمدم. دعوت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در آن روزها، مراحل پنهانی خویش را طی مینمود؛ چرا که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از جانب قومش احساس خطر مینمود. جستجو کردم تا اینکه نزد او رفتم و گفتم: تو چه کاره هستی؟ گفت: من پیامبر خدا هستم. گفتم پیامبر چیست؟ گفت: خداوند مرا فرستاده است. گفتم: تو را با چه چیزی فرستاده است.گفت: مرا با این پیام فرستاده که حق خویشاوندی ادا شود، بتها شکسته شوند، خداوند به یگانگی پرستش شود و هیچ چیزی با او شریک قرار داده نشود. گفتم: چه کسانی از آیین تو پیروی کردهاند؟ گفت تاکنون یک آزاده و یک برده آیین مرا پذیرفتهاند. میگوید در آن روز از افرادی که ایمان آورده بودند، ابوبکر و بلال با او بودند. گفتم: من از تو پیروی میکنم. گفت: امروز در این موقعیت نمیتوانی از من پیروی کنی. مگر وضعیت مرا با مردم نمیبینی؟ بهتر است نزد خانوادهات برگردی و هر گاه خبر پیروزی مرا شنیدی، نزد من بیا. عمرو میگوید: من برگشتم و نزد خانوادهام ماندم تا اینکه پیامبر خدا، به مدینه هجرت نمود. من همیشه اخبار او را پیگیری مینمودم تا اینکه تعدادی از اهالی مدینه نزد من آمدند. گفتم: مردی که به مدینه آمده چه کاره است و وضعیت او چگونه است؟ گفتند: از هر سو مردم شتابان نزد او میآیند. خویشاوندانش نقشه قتل او را کشیده بودند، ولی موفق به این نقشۀ شوم و پلید نگردیده بودند. عمرو میگوید: من نیز به مدینه رفتم و در مجلس رسول خدا حاضر شدم. گفتم مرا میشناسی؟ گفت: بله. تو همان کسی هستی که مرا در مکه ملاقات نمودی؟ در ادامه حدیث عمرو آمده است که از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم دربارۀ نماز و وضو پرسید.[1] درسها و فوایدی که از این واقعه گرفته میشود: الف – عمرو بن عبسه از یکتاپرستان دوران جاهلیت بود که پرستش چیزی دیگر غیر از خداوند را نمیپذیرفت. ب – جنگ شدید تبلیغاتی قریش علیه آن حضرت سبب شد تا عمرو بن عبسه اخبار پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را پیگیری نماید. ج – جسارت و سختگیری قریش بر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم چنانکه ملاقات عمرو بن عبسه در دوران پنهانی دعوت صورت گرفت که از طرف قومش در معرض خطر قرار داشت. ح – رعایت ادب و احترام هنگام وارد شدن بر اهل فضل و مقام؛ چنانکه عمرو بن عبسه میگوید: مؤدبانه نزد رسول خدا حضور یافتم. د – خلاصۀ رسالت محمدی بر دو اساس استوار است که عبارتند از: ادا نمودن حق خدا و حق مردم؛ چنانکه پیامبر خدا فرمود: «مرا با این پیام فرستاده است که حق خویشاوندی مشخص میگردد؛ چرا که این خصلت بزرگ، جزو اولویت دعوت اسلام بود و در کنار دعوت به یکتاپرستی و توحید قرار گرفت. همچنین تهاجم مقتدرانه و شجاعانۀ رسول الله بر بتها که مقدسترین چیزهایی بود که عرب در اختیار داشت، بیانگر این مطلب است که زدودن آثار جاهلیت نیز بسیار مهم است و دعوت توحید با از بین بردن این گونه آثار تحقق مییابد و منتشر میشود. س – پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با وجود اینکه در ابتدای بعثت توانایی از بین بردن بتها را نداشت، اما این کار را در اولویت قرار داد و این بیانگر آن است که تأخیر در بیان امور دین به دلیل نداشتن توانایی بر اجرای امور و احکام دین، جایز نیست و کسانی که بر این عقیدهاند که فقط باید به تبلیغ اموری از دین پرداخت که اجرای آن ممکن است و نباید بخشهایی را که نیاز به جهاد و مبارزه دارند و اجرای آنها فعلاً ممکن نیست، مطرح کرد، در اشتباه به سر میبرند و باید گفت که دعوتشان بر منوال دعوت رسول خدا، قرار نگرفته است.[2] ش – تلاش پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم برای فراهم آوردن مکان و فضایی امن و امان برای اصحاب و یارانش. ه - قوت و حافظه رسول خدا که عمرو را پس از گذشت سالها شناخت. و – رسول خدا تعداد مسلمانان را فاش نمینمود؛ چرا که مصلحتی برای فاش کردن اسامی آنها نمیدید. از این رو در جواب عمرو بن عبسه پیروان خویش را به عنوان آزاده و برده خطاب قرار داد. یکی دیگر از کسانی که جنگ تبلیغاتی علیه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به راه انداخته بود و مسلمان شد، طفیل بن عمرو دوسی بود. داستان اسلام آوردن او به طور مفصل در کتابهای سیره بیان گردیده است، اما به نظر دکتر ضیاء عمری، از این داستان فقط همین مقدار با سند صحیح ثابت است که طفیل از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خواست تا به قلعه محکم قبیله دوس پناهنده شود، اما پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از پذیرش این امر خودداری نمود.[3] در روایت صحیحی آمده است که طفیل، قومش را به اسلام دعوت نمود، اما آنها نپذیرفتند و با او مخالفت کردند تا جایی که طفیل از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خواست تا علیه قومش دعا نماید، اما پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم برای هدایت و راهیاب[4] شد آنان دعا کرد و در آن هنگام پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در مدینه منوره بود.[5] ی – از این گفته پیامبر که فرمود: «نزد خانوادهات برگرد و هر گاه خبر پیروزی مرا شنیدی نزد من بیا.» این درس را در مورد دعوت میآموزیم که اساس کار بر این نیست که هواداران و اعضای دعوت اسلامی را در معرض خطرها و محل مشکلات و آسیبها قرار دهیم؛ چنانکه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم عمرو را به بازگشت نزد خانوادهاش امر نمود و قضیة هجرت به حبشه و سپس به مدینه نیز به خاطر همین بود. این کار برای حفاظت مسلمانان و تقویت تدریجی آنان انجام میگرفت تا رهبر نیز با آسودگی خاطر به کارش ادامه دهد و برای آینده آمادگی و برنامهریزی بهتری داشته باشد.[6] الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
[1]- صحیح مسلم، شماره 832، کتاب صلاة المسافرین. [2]- التاریخ الاسلامی، ج 1، ص 109. [3]- صحیح مسلم، ج 1، ص 190. [4]- صحیح بخاری فتح الباری، ج 6، ص 107. [5]- السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 2، ص 76 – السیرة النبویه الصحیحه، دکتر عمری، ج 1، ص 146. [6]- الاساس فی السنه، سعید حوی، ج 1، ص 126.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|