|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>مباح در نماز
شماره مقاله : 169 تعداد مشاهده : 361 تاریخ افزودن مقاله : 15/5/1388
|
[اصطلاح فقهي]
چيزهاي كه در نماز مباح است اعمال زير در نماز مباح است و موجب باطل شدن آن نميشود: 1-گريه و ناله و آه كشيدن، خواه از ترس خداوند باشد يا بخاطر مصائب و رنجها، مشروط برآنكه اين حالات بروي غلبه كند و نتواند آنها را از خود دفع كند. چه خداوند ميفرمايد:" إذا نتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجدا و بكيا [چون آيات خداوند بخشنده مهربان بر آنان خوانده شود، بر روي ميافتند سجدهكنان و گريه كنان]". مفهوم آيه نمازگزار و غير نمازگزار را در بر ميگيرد: از عبدالله بن الشخير روايت است كه: “من پيامبر صلي الله عليه و سلم را ديدم كه در نماز از سينهاش صداي جوشش گريان ميآمد، همانگونه كه ديگ ميجوشد يعني از خوف خدا ميگريست و صداي گريه او شنيده ميشد كه شبيه صداي غليان آب در ديگ جوشان بود“. به روايت احمد و ابوداود و نسائي و ترمذي كه او آن را صحيح دانسته است. علي بن ابيطالب گفته است:“در جنگ بدر جز مقداد بن الاسود سواري در ميان ما نبود، و در ميان ما تنها پيامبر صلي الله عليه و سلم شب بيداري كشيد و تا صبح شد در زير درختي نماز ميخواند و گريه ميكرد“. به روايت ابن حبان. از حضرت عايشه روايت است كه: چون پيامبر صلي الله عليه و سلم به آخرين بيماري خود مبتلا شد، فرمود:" مروا أبا بكر أن يصلي بالناس [به ابوبكر بگوئيد كه براي مردم نماز بگزارد]". عايشه گفت: اي پيامبر خدا بيگمان ابوبكر مرد رقيق القلب است، نميتواند اشك خويش را نگه دارد، او هرگاه قرآن مي خواند،گريه ميكند. عايشه گفت بدانجهت چنين گفتم كه مبادا مردم از ابوبكر دوري جويند و بدشان آيد كه او اولين كسي باشد كه در جاي پيامبر صلي الله عليه و سلم بايستد و آن را بفال بد بگيرند. پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" مروا أبا بكر فليصل بالناس، إنكن صواحب يوسف [به ابوبكر بگوئيد براي مردم نماز بگزارد، بيگمان شما بر سان زناني هستيد كه با يوسف بوديد كه چيزي را در دل داريد و خلاف آن را اظهار ميكنيد]". به روايت احمد و ابوداود و ابن حبان و ترمذي كه آن را صحيح دانسته است. پيامبر صلي الله عليه و سلم تصميم گرفت كه ابوبكر پيشنمازي را بعهده گيرد با وجود اينكه به وي خبر دادند كه ابوبكر چون قرآن بخواند گريه بروي غلبه ميكند، اين مطلب دليل بر اينست كه گريه در نماز اشكال ندارد. روزي عمربن خطاب در نماز صبح سوره يوسف را خواند تا اينكه بدين آيه رسيد:" إنما أشكو بثي وحزني إلى الله " صداي گريه عمر شنيده شد. به روايت بخاري و سعيد بن منصور و ابن المنذر. اين مطلب كه عمر در نماز صداي گريه خود را آشكار نموده است جواب ردي است به كساني كه ميگويند: چنانچه كسي در نماز گريه كند و دو حرف از آن آشكار گردد نمازش باطل ميشود، خواه از ترس و خوف خداوند باشد يا خير؟. و اينكه ميگويند: چنانچه در گريه كردن دو حرف ظاهر شود، كلام و سخن محسوب ميشود، اين سخن مسلم نيست چه كلام و سخن گفتن غير از گريستن است. 2-چپ و راست نگريستن بوقت نماز: از ابن عباس روايت است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم در نماز به چپ و راست خود مينگريست ولي گردنش را به طرف پشت نميگردانيد. به روايت احمد ابوداود روايت كرده كه پيامبر صلي الله عليه و سلم در نماز به طرف “شعب“ مينگريست. ابوداود گفت: پيامبرصلي الله عليه و سلم سواري را شب براي نگهباني به “شعب“ فرستاده بود. از انس بن سيرين روايت است كه گفته است:“ انس بن مالك را ديدهام كه در نماز به چيزي مينگريست و بدان خيره شده بود“. به روايت احمد. نگريستن به اطراف اگر براي نياز باشد مكروه است و بهتر است از آن خودداري نمود، چه با خشوع و دل به خدا دادن و روي نمودن به خدا، منافات دارد. از عايشه روايت است كه درباره “التفات“ و به اطراف نگريستن، در نماز از پيامبر صلي الله عليه و سلم سوال كردم، او فرمود:" اختلاس يختلسه الشيطان من صلاة العبد [التفات و به اطراف نگريستن در نماز يكنوع دزدي است كه شيطان از بنده خدا ميكند]". به روايت احمد و بخاري و نسائي و ابوداود. از ابوالدرداء بطريق مرفوع روايت است كه، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" يأيها الناس إياكم والالتفات فإنه لا صلاة للملتفت، فإن غلبتم في التطوع فلا تغلبن في الفرائض [اي مردم از نگريستن به اطراف در نماز پرهيز كنيد، چه كسي كه چنين كند نمازي ندارد، اگر در نمازهاي سنت بدين عمل مبتلا شديد نگذاريد كه در نمازهاي فرض بر شما غلبه كند و چنين عملي را مرتكب نشويد]". به روايت احمد. از انس روايت است كه گفته است، پيامبر صلي الله عليه و سلم به من فرمود:" إياك والالتفات في الصلاة فإن الالتفات في الصلاة هلكة فإن كان ولا بد ففي التطوع لا في الفريضة [از نگريستن به اطراف در نماز پرهيز كنيد، چه اين عمل هلاكت است، اگر حتماً بايد چنين چيزي انجام گيرد در نماز سنت باشد نه در نماز فرض]". ترمذي آن را روايت كرده و صحيح دانسته است. در حديث حارث اشعري آمده است كه، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" إن الله أمر يحيى بن زكريا بخمس كلمات أن يعمل بها ويأمر بني إسرائيل أن يعملوا بها، فيه: ..وإن الله أمركم بالصلاة فإذا صليتم فلا تلتفتوا فإن الله ينصب وجهه لوجه عبده في صلاته ما لم يلتفت [خداوند به يحيي فرزند زكريا دستور داد كه به پنج چيز عمل كند و به بنياسرائيل نيز دستور دهد كه آنها را عمل كنند، و در ضمن آن آمده بود: خداوند به شما دستور داده است كه نماز بخوانيد و چون نماز خوانديد، در نماز به اطراف ننگريد چه بيگمان خداوند در نماز روي در روي بنده خويش دارد، مادام كه به اطراف ننگرد]". به روايت احمد و نسائي. از ابوذر روايت است كه، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" لا يزال الله مقبلا على العبد وهو في صلاته ما لم يلتفت فإذا التفت انصرف عنه [تا زماني كه بنده خدا در نماز است و به اطراف نمينگرد، خداوند به وي مي گرد و روي در روي او دارد، چون به اطراف بنگرد، خداوند روي از وي بگرداند]". به روايت احمد و ابوداود كه او آن را صحيح الاسناد دانسته است. تا اينجا سخن از التفات و نگريستن بود بدون اينكه همه بدن بچرخد و از قبله منصرف گردد. اما اگر چنان به اطراف بنگرد كه همه تن او از قبله متحول گردد، نمازش باطل ميگردد چه “استقبال قبله“ واجب است و در آنصورت خلل ميپذيرد و همه علماء در آن اتفاق نظر دارند. 3-كشتن مار و كژدم و مگسها و امثال آن و هر چيزي كه انسان را زيان رساند اگرچه اين كار مستلزم عمل كثير نيز باشد: از ابوهريره روايت است كه، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" اقتلوا الاسودين في الصلاة: الحية والعقرب [آن دو سياه را (مار و كژدم) اگر در نماز به شما حمله كردند بكشيد]". اين حديث “حسن صحيح“ را احمد و اصحاب سنن روايت كردهاند. 4-راه رفتن اندك بوقت نياز: از عايشه روايت است كه: “پيامبر صلي الله عليه و سلم در منزل نماز ميخواند و در به روي او بسته بود، من به منزل برگشتم و در خانه را زدم، ايشان راه رفت و در را به رويم گشود و به نمازگاه خويش عقبگرد نمود و در خانه در جهت قبله بود“. به روايت احمد و ابوداود و نسائي و ترمذي كه آن را “حسن“ دانسته است. از سخن حضرت عايشه بر ميآيد كه نبايد نمازگزار رويش را از قبله بگرداند. لذا او گفت در خانه در جهت قبله بود. و در تاييد اين مطلب باز هم از حضرت عايشه روايت شده است كه: “پيامبر صلي الله عليه و سلم در منزل نماز ميخواند هر گاه كسي در را ميزد، اگر در خانه در جهت قبله يا طرف راست يا طرف چپ او واقع ميشد، در را به روي او ميگشود و به قبله پشت نميكرد“. به روايت دارقطني. از ارزق بن قيس روايت است كه: “ابو برزه الاسلمي در “اهواز“ بركنار رودخانه نماز ميخواند و لگام اسبش را در دست خود نگه داشته و نماز ميخواند، اسبش عقب ميرفت و او نيز همراه آن عقب ميرفت. يكي از خوارج گفت: خداوندا اين شيخ را رسوا ساز، چگونه نماز ميخواند؟ چون نمازش را بپايان برد، بدان مرد گفت: سخن تو را شنيدم، من شش يا هفت يا هشت (سال، بار) همراه پيامبر صلي الله عليه و سلم در جنگ شركت داشتهام، كارها و آسانگيري او را ديدهام، عقب رفتن همراه اسب برايم آسانتر بود از اينكه آن را رها سازم تا بدان جاي گريزد كه الفت گرفته است و كار بر من دشوار گردد“. ابوبرزه چون در سفر بود نماز بر را دو ركعت خواند. به روايت احمد و بخاري و بيهقي. و اما درباره راه رفتن بسيار، حافظ ابن حجر در “الفتح“ گفته است: باجماع فقهاء راه رفتن بسيار نماز را باطل ميكند و حديث ابوبرزه اسلمي برراه رفتن اندك حمل ميشود. 5-برداشتن بچه يا اينكه بچه خود را به نمازگزار آويزان كند: از ابوقتاده روايت است كه: پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز ميخواند و “امامه“ دختر زينب دختر پيامبر صلي الله عليه و سلم بر دوش او بود، چون به ركوع ميرفت وي را برزمين مينهاد و چون از سجده برميخاست دوباره او را ميگرفت و بر دوش خود مينهاد. ابوعامر گفت: از او سوال نكردم چه نمازي بود كه پيامبر صلي الله عليه و سلم ميگزارد؟ ابن جريج گفته است:“ از طريق زيد بن ابيعتاب از عمرو بن سليم برايم گفته شد كه: آن نماز، نماز صبح بود. ابو عبدالرحمن عبدالله بن امام احمد گفت: ابن جريح اسناد اين حديث را نيكو دانسته است. به روايت احمد و نسائي و ديگران. فاكهاني گفته است: “فلسفه اينكه پيامبر صلي الله عليه و سلم در نماز امامه را بردوش نهاد، اين بود كه عربها دختران را دوست نداشتند و آنها را در آغوش نميگرفتند و با آنها اظهار محبت نمينمودند، پيامبر صلي الله عليه و سلم با اين رفتار عربها مخالفت كرد و حتي در نماز آن دختر را روي دوش نهاد تا عملا آنان را به ترك اين كار وا دارد. چه بيان عملي بيشتر از بيان قولي تاثير ميگذارد“. عبدالله بن شداد از پدرش روايت كرده است كه:“ روزي پيامبر صلي الله عليه و سلم براي يكي از نمازهاي ظهر يا عصر به مسجد آمد در حاليكه حسن يا حسين را بر دوش گرفته بود،پيامبر صلي الله عليه و سلم براي نماز پيش افتاد و او را بر زمين نهاد، سپس تكبيرهالاحرام را گفت و به نماز مشغول گرديد، در اثناي نماز به سجده رفت و آن را طولاني كرد، من سرم را از سجده بلند كردم و ديدم كه پيامبر صلي الله عليه و سلم هنوز در سجده است و آن بچه بر پشت وي ميباشد، پس دوباره به سجده رفتم. چون پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز را به پايان برد، مردم گفتند: اي رسول خدا شما در اثناي نماز سجده كردي و آنقدر آن را طول دادي كه ما گمان كرديم، كه حادثهاي روي داده است يا به تو وحي شده است؟ پيامبر كه فرمود: هيچكدام از آنها روي نداده است، ولي فرزندم ميخواست بر دوش من نشيند كه من دوست نداشتم، شتاب كنم تا او به كام خويش برسد“. به روايت احمد و نسائي و حاكم. نووي گفته است: “ اين حديث مذهب امام شافعي و پيروان و موافقان او را تاييد ميكند كه گفتهاند: برداشتن پسر و دختر و حيوانات پاك در نماز فرض و سنت براي امام و ماموم جايز است. پيروان امام مالك، آن را بر نماز سنت حمل كردهاند، و آن را در نماز فرض جايز نميدانند. اين تاويل فاسد است: چه در حديث آمده است كه:“يوم الناس“، اين تعبير صريح و يا بمنزله صريح است كه مقصود نماز فرض مي باشد و قبلا نيز گفته شد كه اين رويداد در نماز صبج پيش آمده است“. نووي گفته است: بعضي از مالكيها مدعي هستند كه اين حديث منسوخ شده و گروهي ديگر از آنها ميگويند اين مطلب خاص پيامبر صلي الله عليه و سلم بوده و بعضي گفتهاند: براي ضرورت بوده است. همه اين دعاوي باطل و مردود است. چه دلائلي ندارند و هيچ ضرورتي نيز وجود نداشته است. بلكه حديث صحيح و صريح است در جواز آن و هيچ مخالفتي با قواعد شرعي هم ندارد. زيرا انسان پاك است و از آنچه كه در درون و معده او است صرف نظر شده و لباس اطفال هم حمل بر طهارت و پاكي مي شود و دلايل شرعي نيز اين مطلب را تاييد ميكند و افعال و حركات اندك يا متفرقه كه پشت سر هم نباشد نماز را باطل نميكند. و اين عمل پيامبر صلي الله عليه و سلم بيان جواز آن است و به اين قواعدي كه ذكر كرديم اشاره دارد. و اين حديث ادعاي ابوسليمان خطابي را رد ميكند كه گفته است: اين عمل پيامبر صلي الله عليه و سلم شبيه به يك عمل غير عمدي است. چه پيامبر صلي الله عليه و سلم امامه را برداشته چون خود را به وي آويزان كرده بود و پيامبر صلي الله عليه و سلم او را بلند نكرد بلكه چون برخاست امامه با وي ماند. بعد خطابي گفته است: “گمان نميرود كه پيامبر صلي الله عليه و سلم بار ديگر او را بعمد برداشته باشد. چه در آنوقت عمل كثير به حساب ميآيد و دل را مشغول ميدارد، اگر نقوش و راه راه بودن جامه او را مشغول كرده باشد چگونه اين عمل او را مشغول نكرده است“؟. اين بود سخن مرحوم خطابي. ولي سخني است باطل و ادعائي است پوچ. و حديث صحيح مسلم نيز اين ادعاي او را رد ميكند. چه در متن حديث بود: " فإذا قام حملها و " فإذا رفع من السجود أعادها " و در روايت غير مسلم نيز آمده است:" خرج علينا حاملا أمامة فصلى... تا آخر حديث". و اما قضيه جامهاي كه داراي نقوش بود بدينجهت است كه دل را مشغول ميدارد، بدون اينكه بهرهاي داشته باشد. و برداشتن امامه اگر مسلم باشد، كه دل را مشغول داشته است، براي بهرههائي بوده كه گوشهاي از قواعد و فوائد آن را بيان كرديم. بنابراين، آن حديث براي بيان جواز آن عمل و اشاره به فوائد آن بوده است و تا روز قيامت براي مسلمين چنين عملي جايز است. و الله اعلم بالصواب. ا ه. 6-جايز است كه بر نمازگزار سلام كرد و او را مخاطب قرار داد و براي او نيز جايز است به اشاره به سلام و خطاب پاسخ دهد: از جابر بن عبدالله روايت است كه: وقتي كه پيامبر صلي الله عليه و سلم بسوي بني المصطلق ميرفت، مرا روانه كرد، چون برگشتم، به پيش او رفتم، او بر پشت شترش مشغول نماز خواندن بود، من با ايشان سخن گفتم. او با اشاره دست به من جواب داد، سپس باز با او سخن گفتم، باز هم با اشاره دست گفت چنين كنيد، و من ميشنيدم كه او نماز ميخواند و با سرش اشاره ميكرد. چون نمازش را بپايان برد، فرمود:" ما فعلت في الذي أرسلتك فإنه لم يمنعني من أن أرد عليك إلا أني كنت أصلي؟ [چه كار كردي درباره چيزي كه ترا برايش فرستاده بودم؟ چون داشتم نماز مي خواندم، به شما پاسخ ندادم]". احمد و مسلم آن را روايت كردهاند. عبدالله بن عمر از صهيب روايت كرده كه گفته است:“من از كنار پيامبر صلي الله عليه و سلم گذشتم، او مشغول نماز خواندن بود، من بر وي سلام دادم و ايشان با اشاره انگشت به من پاسخ داد“ به روايت احمد و ترمذي كه آن را صحيح دانسته است. باز هم از عبدالله روايت است كه:“ از بلال پرسيدم، وقتي كه در نماز بر پيامبر صلي الله عليه و سلم سلام ميكردند، چگونه پاسخ ميداد؟ گفت: با اشاره دست“. احمد و اصحاب سنن آن را روايت كرده و ترمذي آن را صحيح دانسته است. و از انس روايت است كه:“پيامبر صلي الله عليه و سلم در نماز اشاره ميكرد“. احمد و ابوداود و ابن خزيمه با اسناد صحيح آن را روايت كردهاند. اشاره كردن با انگشت يا تمام دست و يا ايماء و اشاره با سر اشكال ندارد و همه آنها از پيامبر صلي الله عليه و سلم روايت شده است. 7-تسبيح (سبحان الله گفتن) و كف زدن: اگر در ميان نماز چيزي پيش آيد، مانند اينكه امام اشتباه كند، يا كسي اجازه ورود طلب نمايد، يا اشارهاي براي آگاهانيدن كور، و امثال آن، مردان ميتوانند بگويند: "سبحان الله’’ و زنان كف بزنند. از سهل بن سعد الساعدي روايت است كه، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" من نابه شئ في صلاته فليقل: سبحان الله، إنما التصفيق للنساء، والتسبيح للرجال [اگر در نماز براي كسي چيزي پيش آمد كرد، بگويد: “سبحان الله“، بيگمان كف زدن مخصوص زنان و تسبيح مخصوص مردان است]". احمد و ابوداود و نسائي آن را روايت كردهاند. 8-آگاه كردن امام: هرگاه امام در نماز آيهاي را فراموش كرد، جايز است كه ماموم آن را بياد وي آورد، خواه امام به اندازه قرائت واجب خوانده باشد يا خير. از ابن عمر روايت است كه: پيامبر صلي الله عليه و سلم يكبار نماز ميخواند و آيهاي بر وي مشتبه گرديد، چون از نماز فارغ شد، به پدرم فرمود: “ أشهدت معنا؟ [آيا تو با ما بودي؟]" پدرم گفت: آري، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" فما منعك أن تفتح علي؟[چه چيز تو را منع كرد كه آن را به ياد من بياوري و مرا بياگاهاني؟]". ابوداود و ديگران با راويان موثق آن را روايت كرده و آوردهاند. 9-گفتن "الحمد لله"، بوقت عطسه يا بوقت پيش آمدن نعمتي[1]: از رفاعه بن رافع روايت است كه: پشت سر پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز ميگزاردم كه عطسه كردم و گفتم:" الحمد لله حمدا كثيرا طيبا مباركا فيه كما يحب ربنا ويرضى چون پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز را بپايان برد فرمود:“چه كسي بود كه در نماز سخن گفت“؟ كسي حرف نزد، سپس بار دوم نيز سوال را تكرار نمود و كسي جواب نداد، سپس بار سوم آن را تكرار كرد. رفاعه گفت: من بودم اي رسول خدا. پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" والذي نفس محمد بيده لقد ابتدرها بضع وثلاثون ملكا أيهم يصعد بها [سوگند بدانكس كه جان محمد در دست اوست سي واند فرشته از هم پيشي ميگرفتند، كه كداميك آن را به آسمان ببرد]". نسائي و ترمذي و بخاري آن را روايت كردهاند. ولي متن بخاري با اين متن تفاوت دارد. 10-سجده برجامه نمازگزار يا عمامه او بهنگام عذر: از ابن عباس روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و سلم در يك جامه نماز خواند و به قسمت بلند و اضافي آن، خود را از حرارت و گرماي زمين و سردي آن حفظ ميكرد (بر گوشهاي از آن سجده مينمود). احمد آن را با سند صحيح روايت كرده. و اگر بدون عذر باشد مكروه است. 11-خلاصه بقيه اعمالي كه در نماز مباح است: ابن القيم بعضي از اعمال مباح را كه پيامبر صلي الله عليه و سلم آنها را در نماز انجام ميداد، خلاصه كرده و گفته است: پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز ميخواند و عايشه در بين او و سجدهگاهش خوابيده بود، چون به سجده ميرفت با دست او را فشار ميداد و او پاي خود را جمع مينمود و چون پيامبر صلي الله عليه و سلم برمي خاست او پاي خود را دراز ميكرد. روزي پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز ميگزارد كه شيطان آمد تا نمازش را قطع كند، پيامبر صلي الله عليه و سلم او را گرفت و گلويش را فشرد تا اينكه آب دهانش بر دست او روان شد. پيامبر صلي الله عليه و سلم بر روي منبر نماز ميخواند و به ركوع ميرفت، چون وقت سجده ميرسيد به عقب برميگشت و بر زمين سجده ميكرد، سپس دوباره بر منبر صعود ميكرد. پيامبر صلي الله عليه و سلم پشت ديواري نماز مي خواند كه حيواني آمد و ميخواست از جلو پيامبر صلي الله عليه و سلم بگذرد و پيامبر صلي الله عليه و سلم پيش رفت كه آن را براند و آنقدر پيش رفت كه شكمش به ديوار چسبيد، آنوقت حيوان از پشت سر پيامبر صلي الله عليه و سلم گذشت. روزي پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز ميخواند، دو كنيز از “بني عبدالمطلب“ نزاع كنان پيش او آمدند، پيامبر صلي الله عليه و سلم آنها را گرفت و از هم جدايشان ساخت و حال آنكه در نماز بود“. و متن حديث نزد امام احمد چنين است: “آنان زانوان پيامبر صلي الله عليه و سلم را گرفتند و او آنها را از هم جدا ساخت و نماز را قطع نكرد“. پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز ميخواند جواني از جلو او ميگذشت، با دست اشاره كرد كه برگردد و او برگشت بعد از او كنيزي آمد، پيامبر صلي الله عليه و سلم با دست اشاره كرد كه برگردد و آن كنيز برنگشت و رفت. چون پيامبر صلي الله عليه و سلم از نماز فارغ شد، فرمود:" هن أغلب [زنان بر مردان غلبه ميكنند]". امام احمد آن را در سنن ذكر كرده است. پيامبر صلي الله عليه و سلم در نماز فوت ميكرد. و اما حديث:" النفخ في الصلاة كلام اصل آن از حضرت رسول ثابت نشده است بلكه سعيد آن را در سنن خود از ابن عباس روايت كرده و گفته است: اگر صحيح باشد. “پيامبر صلي الله عليه و سلم در نماز ميگريست و سرفه و تنحنح و اح اح ميكرد“. علي بن ابيطالب رضي الله عنه گفته است: من با پيامبر صلي الله عليه و سلم وقت ملاقاتي داشتم كه پيش او ميرفتم، وقتيكه كسب اجازه ميكردم اگر مشغول نماز خواندن بود، اح اح ميكرد و من وارد ميشدم، و اگر نماز را تمام كرده بود، اجازه ميداد“. نسائي و احمد آن را ذكر كردهاند. متن حديث نزد احمد چنين است: من در شب و روز ملاقاتي با پيامبر صلي الله عليه و سلم داشتم و هر وقت كه بر او وارد ميشدم و در نماز بود، تنحنح ميكرد. احمد آن را روايت كرده و بدان عمل ميكرد و در نمازش تنحنح ميكرد و آن را مبطل نماز نميدانست. پيامبر صلي الله عليه و سلم گاهي با پاي برهنه و گاهي با كفش نماز ميخواند. عبدالله بن عمر چنين گفته است، و دستور ميداد بر خلاف يهود، با كفش نماز بخوانيد. پيامبر صلي الله عليه و سلم گاهي در يك جامه و گاهي در دو جامه نماز ميخواند و بيشتر در دو جامه. 13-خواندن از روي مصحف: ذكوان مولاي عايشه در ماه رمضان به امامت او ميايستاد و از روي مصحف قرائت ميكرد. به روايت مالك و مذهب شافعيه نيز چنين است. نووي گفته است: اگر احيانا از روي قرآن بخواند و آن را ورق بزند نمازش باطل نميشود. اگر در نماز بنوشته غير از قرآن نگاه كند و آن را در دل خود تكرار كند، نمازش باطل نميگردد اگر چه طول بكشد ولي مكروه است. شافعي در“املاء“ خود اين مطلب را بصراحت گفته است. 13-مشغول بودن دل به غير از اعمال نماز: (دل مشغولي بغير از نماز): از ابوهريره روايت است كه، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" إذا نودي للصلاة أدبر الشيطان وله ضراط حتى لا يسمع الاذان، فإذا قضى الاذان أقبل، فإذا ثوب بها أدبر، فإذا قضى التثويب أقبل حتى يخطر بين المرء ونفسه يقول: اذكر كذا، اذكر كذا لما لم يكن يذكر حتى يظن الرجل لا يدري كم صلى، فإن لم يدر أحدكم ثلاثا صلى أم أربعا فليسجد سجدتين وهو جالس [چون بانگ اذان برخاست، شيطان پشت كرده و ميگريزد و از خود سر و صدا راه مياندازد تا صداي اذان را نشنود، چون اذان گفته شد، برميگردد، وقتي كه صداي اقامه نماز بلند شد، باز هم مي گريزد، وقتيكه اقامه تمام شد، برميگردد تا انسان را وسوسه كند و بين انسان و قلبش خطور ميكند و ميگويد: فلان چيز و فلان چيز را بياد آور، چيزهايي كه انسان در فكرش نيست آنها را به ياد او ميآورد، تا اينكه نميداند كه چند ركعت خوانده است، اگر يكي از شما نميدانست كه سه ركعت خوانده يا چهار ركعت بنا را بر سه بگذارد و پس از تشهد اخير دو بار سجده كند]". به روايت بخاري و مسلم. بخاري از حضرت عمر روايت كرده كه: “گاهي پيش ميآمد كه من در نماز سپاه خود را تجهيز ميكردم“. با اينكه نماز خواندن با دل مشغولي و در فكر غير نماز بودن صحيح است و كفايت ميكند، ولي نمازگزار دل خود را به خداوند متوجه نمايد و با انديشيدن درباره نشانههاي عظمت خداوند و آيات كوني و تلاش، براي درك فلسفه و حكمت اعمال نماز، فكر خود را مشغول دارد و انديشيدن درباره چيزهاي دل مشغول كننده را فراموش نمايد. چه در نماز فقط آن اعمالي بسود وي نوشته ميشود كه همراه با تعقل و درك خوانده است. ابوداود و نسائي و ابن حبان از عمار ياسر روايت كردهاند كه، گفته است من از پيامبر صلي الله عليه و سلم شنيدم كه ميفرمود:" إن الرجل لينصرف وما كتب له إلا عشر صلاته تسعها ثمنها، سبعها، سدسها، خمسها، ربعها، ثلثها، نصفها [گاهي انسان نماز را بپايان ميبرد، در حاليكه يكدهم، يك نهم، يك هشتم، يك هفتم، يك ششم، يك پنجم، يك چهارم، يك سوم و يا يك دوم آن به حساب وي نوشته ميشود]". بزاز از ابن عباس روايتكرده است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" قال الله عزوجل: إنما أتقبل الصلاة ممن تواضع بها لعظمتي ولم يستطل بها على خلقي ، ولم يبت مصرا على معصيتي وقطع النهار في ذكري، ورحم المسكين وابن السبيل والارملة، ورحم المصاب، ذلك نوره كنور الشمس، أكلؤه بعزتي ، واستحفظه ملائكتي، أجعل له في الظلمة نورا وفي الجهالة حلما، ومثله في خلقي كمثل الفردوس في الجنة [خداوند گويد: بيگمان نماز را از كسي ميپذيرم كه در برابر عظمت من تواضع و فروتني كند و آن را وسيله تكبر و فضل فروشي بر مردم قرار ندهد و بر معصيت و نافرماني من مصر نباشد و روز را با ذكر و ياد من بپايان ببرد و به بيچارگان و مسافران درمانده و بيوه زنان و مصيبت ديدگان رحم كند. چنين شخصي (در قيامت) همچون خورشيد ميدرخشد، من او را در پناه خود ميگيرم و فرشتگان را به حفاظت و نگهباني او ميگمارم، در تاريكي براي وي نور و در گمراهي و ناداني براي وي خرد و شكيبائي قرار ميدهم. مثل او در ميان مردم همچون “فردوس“ در بهشت است]". ابوداود و زيد بن خالد روايت كرده كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" من توضأ فأحسن وضوءه، ثم صلى ركعتين لا يسهو فيهما غفر له ما تقدم من ذنبه [هر كس نيكو وضو گرفت سپس دو ركعت نماز بدون سهو و اشتباه خواند، گناهان پيشين او آمرزيده ميشود]". مسلم از عثمان بن ابيالعاص روايت كرده است كه: گفتم اي رسول خدا شيطان بين من و نمازم و بين قرائتم حايل شده و آن را بر من مشتبه ميسازد، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" ذاك شيطان يقال له خنزب فإذا أحسسته فتعوذ بالله منه واتفل عن يسارك ثلاثا [آن شيطاني است كه نامش “خنزب“ است، هرگاه احساس او را كردي، از او به خدا پناه ببر و سه بار به طرف چپت، آب دهان بينداز]". عثمان گفت: چنين كردم و خداوند او را از پيشم راند. از ابوهريره روايت است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:" قال الله عزوجل: قسمت الصلاة بيني وبين عبدي نصفين ولعبدي ما سأل فإذا قال "الحمد لله رب العالمين" قال الله عزوجل:" حمدني عبدي"، وإذا قال:" الرحمن الرحيم" قال عزوجل: "أثنى علي عبدي"، وإذا قال: "مالك يوم الدين" قال:" مجدني عبدي وفوض إلي عبدي"، وإذ قال:" إياك نعبد وإياك نستعين" قال هذا بيني وبين عبدي، ولعبدي ما سأل، فإذا قال: "اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولا الضالين" قال: هذا لعبدي ولعبدي ما سأل [خداي بزرگ فرمود" نماز را بين خود و ببندهام به دو نصف تقسيم كردهام و هر چه كه بندهام بخواهد به وي ميدهم، چون بنده گفت:“ستايش الله، پروردگار جهانيان را سزاوار است“ خداي بزرگ فرمايد:“بندهام مرا ستايش كرد“، و چون گفت: “خداي بخشنده مهربان“ خداي بزرگ فرمايد: “بندهام مرا ثنا گفت“ و چون گفت:“صاحب روز جزا“، خدا فرمايد:“بندهام مرا تمجيد كرد و كار خود به من سپرد“، و چون گفت:“تنها ترا ميپرستم و تنها از تو ياري ميخواهم“، خداي بزرگ فرمايد:“اين بين من و بندهام ميباشد و هر چه بخواهد به وي ميدهم“، و چون گفت: خدايا مرا به راه راست هدايت كن، راه كساني كه بر آنان نعمت ارزاني داشتهاي، نه راه كساني كه مورد خشم و غضب واقع شدهاند و نه راه كساني كه گمراه شدهاند“، خداوند فرمايد: بندهام هر چه بخواهد به وي مي دهم]".
پانوشت: [1] -اما جلوگیری از دهن دره و خـمیازه مستحب است. در بخاری از ابـوهریره روایت است کـه پیامبر(ص) فرمود:" إذا تثاءب أحدكم في الصلاة فليكظم ما استطاع ولا يقل (ها) فإن ذلك من الشيطان، يضحك منه “ . هرگاه یکی از شما در نماز خمیازهاش گرفت تا آنجا که ممکن است آن را فرو برد و نگوید: “ها“. چه این عمل از شیطان است و شیطان از آن میخندد“.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|