|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>بیعت دوم عقبه
شماره مقاله : 1695 تعداد مشاهده : 402 تاریخ افزودن مقاله : 8/3/1389
|
بیعت عقبه دوم
جابر بن عبدالله رضي الله عنه میگوید: ما گفتیم تا کی باید از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم حمایت ننمایم که او به درهای مکه رانده شود و در ترس و هراس زندگی به سر کند بنابراین، هفتاد نفر از قوم و قبیلة ما به سوی ایشان حرکت نمودیم تا اینکه در موسم حج نزد ایشان آمدیم و ما با او در دره عقبه وعده کردیم که یکی یکی و دوتا دوتا نزد او برویم.
تا اینکه همه ما آن جا گرد آمدیم،آن گاه گفتیم: ای پیامبر خدا! ما با تو بیعت میکنیم. فرمود: با من بر اساس فرمانبری و اطاعت در هر حال و برای انفاق در تنگدستی و توانگری و امر به معروف و نهی از منکر و اینکه در راه خدا سخن حق را بگوئید و از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای بیم نداشته باشیدو بر اینکه وقتی نزد شما آمدم، مرا یاری دهید و در مقابل هر آنچه از خود و همسران و فرزندانتان دفاع میکنید از من نیز دفاع کنید تا (در مقابل) بهشت از آن شما باشد، بیعت کنید.
جابربن عبدالله میگوید: پس ما بلند شدیم و با او بیعت نمودیم؛ در این میان اسعد بن زراره، که از آنها کوچکتر بود، دست ایشان را گرفت و گفت: ای اهل یثرب! صبر کنید ما این همه مسافت طولانی را طی نکردهایم و شکم اشترانمان را بر زمین نکوبیدهایم مگر اینکه دانستهایم که او پیامبر خداست و هجرت او امروز به سوی ما به معنی جدایی گزیدن از همة عربها است و کشته شدن بهترین مردان شما و اینکه شمشیرها بر شما فرود خواهند آمد؛ اگر بر این مشکلات بردباری میکنید، پاداش شما نزد خداست و اگر از دست دادن جان خودتان ترس و هراسی دارید هماکنون او را واگذارید و بروید؛ چراکه عذرتان نزد خداوند معذورتر است. گفتند: ای سعد! این سخنت را تکرار مکن؛ چراکه سوگند به خدا که این بیعت را هرگز رها نخواهیم کرد و آن را نخواهیم شکست. گفت: «پس ما به سوی رسول خدا برخاستیم. ایشان از ما تعهد گرفت و شرط گذاشت و در مقابل آن به ما گفت که پاداش شما بهشت است.»[1]
و این گونه انصار با پیامبر خدا بر طاعت و یاری کردن و جنگ بیعت کردند. بنابراین، عبادة بن صامت آن را بیعت جنگ نامیده است، اما در روایت کعب بن مالک انصاری که در بیعت عقبه دوم شرکت داشت چنین آمده است. او میگوید: به قصد حج روانه مکه شدیم و چون حج را انجام دادیم، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم موعدی برای دیدارمان در عقبه منی در یکی از شبهای میانی تشریق مقرر کرد. ما این موضوع را از مشرکانی که همراه ما بودند، پنهان کردیم. پس آن شب را در میان قوم و در کنار بار و بنة خود خوابیدیم. وقتی یک سوم شب گذشت از منزلگاه خود به سوی محلی که با پیامبر وعده گذاشته بودیم، حرکت کردیم. و مانند «کبک» آرام گام بر میداشتیم تا اینکه سرانجام، جمعی متشکل از 73 مرد و دو زن به نامهای نسیبه بنت کعب و اسماء بنت عمرو، در عقبه گردهم آمدیم و به انتظار پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نشستیم تا اینکه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به همراه عباس بن عبدالمطلب آمد. عباس تا آن روز هنوز بر دین قومش بود، اما مایل بود از کار برادرزادهاش باخبر باشد و از یاری و کمک آنان به وی اطمینان خاطر یابد. وقتی نشستند، قبل از همه عباس بن عبدالمطلب لب به سخن گشود و گفت: «نیک میدانید که محمّد صلي الله عليه و سلم در میان قوم و قبیلة خود (بنی هاشم) از چه مقام و موقعیتی برخوردار است و آنان چگونه از او دفاع مینمایند، اما او میخواهد به مدینه هجرت کند.» هدف عباس این بود که میخواست از حمایت انصار اطمینان پیدا کند که اگر آنها نمیتوانند از او حمایت نمایند، او را رها کنند، آن گاه انصار تقاضا کردند که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم سخن بگوید و برای خود و پروردگار خود آنچه دوست دارد از آنها (تعهد و پیمان) بخواهد.
پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: من با شما بیعت میکنم تا در مقابل با هر آنچه از زنان و فرزندان خود دفاع میکنید از من نیز دفاع کنید. براء بن معرور دست او را گرفت و گفت: آری، سوگند به کسی که تو را به حق فرستاده است، در مقابل آنچه از کیان خویش دفاع میکنیم، از تو دفاع خواهیم کرد؛ پس ای پیامبر خدا! با ما بیعت کن. ما اهل جنگ و نبرد هستیم و از نیاکان خود جنگ و نبرد را به ارث بردهایم. در این وقت ابوهیثم بن تیهان سخن او را قطع کرد و گفت: «ای پیامبر خدا میان ما و آن مردم (یهودیان) پیمانهایی وجود دارد که ما آنها را میشکنیم، آن وقت، شما میخواهید به محض اینکه این کار را کردیم و آن گاه خداوند تو را پیروز نمود، به میان قوم خود برگردی و ما را رها کنی؟ پیامبر خدا صلي الله عليه و سلم لبخندی زد و فرمود: «هرگز، ما با شما همخون و همسرنوشت هستیم، من از شمایم و شما از من هستید، با هر کس که بجنگید میجنگم و با هر کس که از در صلح درآیید، صلح میکنم.»
سپس فرمود: دوازده نفر از پیشوایان خود را به عنوان نماینده و سخنگوی خود و قوم و قبیله خود برگزینند تا از جانب آنان مسئولیت اجرای مواد پیماننامه را برعهده بگیرند. آنها دوازده پیشوا از میان خود برگزیدند که نه نفراز خزرج و سه نفر از أوس بودند.
پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از آنان خواست تا به منزلگاه خود برگردند. در همان اثنا صدای شیطان را شنیدند که فریاد زد و قریش را هشدار داد. عباس بن عبادة بن نضله گفت: سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخته است، اگر میخواهی فردا با شمیرهای خود به کسانی که در منی جمع شدهاند حمله خواهیم کرد. پیامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: «ما به این کار امر نشدهایم؛ به میان کاروان و منزلگاه خود برگردید».
آنها به میان کاروان و منزلگاه خود برگشتند و فردای آن روز، گروهی از بزرگان و سران قریش نزد آنها آمدند و از آنان پرسیدند که به ما خبر رسیده شما با محمد صلي الله عليه و سلم بیعت کردهاید و او را به هجرت نمودن دعوت دادهاید. افراد مشرک از اوس و خزرج سوگند خوردند که ما چنین کاری نکردهایم و مسلمانها به یکدیگر نگاه میکردند و چیزی نمیگفتند.[2]
درسها و آموختنیها
1- این بیعت بزرگ با شرایط، اوضاع، انگیزهها، پیامدها و وضعیت تاریخی خود سرآغاز پیروزیها بود؛ چون اولین حلقة سلسله فتوحات اسلامی بود که بعد از آن به صورت تدریجی پیش آمدند و وابسته به آن بودند؛ زیرا پیامبر عهدها و پیمانهایی از قویترین پیشگامان انصار، گرفته بود. آنها کسانی بودند که بیشتر از همه مردم به عهد و پیمان خود پایبند بودند و از آن حمایت مینمودند و به دلیل وفادار بودن به عهد و پیمانی که با خدا و پیامبرش بسته بودند، جانها و مالهایشان را فدا نمودند.
پس انگیزه این بیعت، ایمان آوردن به حق و یاری کردن آن بود و شرایط و اواع این گونه بود که باید با قدرتهای بزرگی که از همه سو بر آنها یورش خواهند برد، به مبارزه و نبرد برمیخاستند. و انصار قدر و وزن این بیعت را در میدانهای جنگ و نبرد از یاد نبردند و پیامدهای این بیعت، رشادتهایی بود که بیعت کنندگان در جنگ در راه اعلای کلمة خدا در برابرمستکبران از خود نشان دادند.[3]
2- حقیقت ایمان و اثر آن در تربیت انسانها در این فرماندهان بزرگ تحقق یافت به گونهای که آنها آماده شدند تا جانها و مالهایشان را در راه خدا و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فدا نمایند و پاداش آنها در این دنیا به دست آوردن پول و مقام و فرماندهی و رهبری نبود و این در حالی بود که آنها در دوران قبل از ظهور اسلام، دهها سال از عمر خویش را در نبرد و کشمکش برای رهبری و فرماندهی سپری کرده بودند. به راستی که اثر ایمان به خدا و باور به حقیقت دین وقتی در جانها میجوشد، انسانها بدون چشمداشت به مقام و مال، جانفشانی میکنند.[4]
3- در بیعت عقبه بر این اساس که در شرایط بسیار دشواری انجام شد و بیانگر مبارزهطلبی خطرناک و دلیرانهای بود که نیروهای شرک را به مبارزه میطلبید، رسول خدا صلي الله عليه و سلم برای موفقیتآمیز بودن بیعت، برنامهریزی دقیق و مهمی بر اصول و مفاد ذیل انجام داد.[5]
الف – پنهانی بودن حرکت و منتقل شدن گروه بیعت کنندگان تا این موضوع افشاء نگردد. گروه مسلمانان که برای بیعت آمدند، هفتاد مرد و دو زن بودند و این تعداد از میان هیئت پانصد نفری بود که به مکه آمده بودند بنابراین، حرکت یکپارچة هفتاد نفر، کار را با مشکل مواجه مینمود.
زمان ملاقات نیز دومین شب روزهای تشریق بعد از گذشت یک سوم شب معین شد؛ چون در این وقت مردم در خواب بودند و بر همه جا آرامش حاکم بود و از طرفی نیز محل دیدار دره طرف راست، مقرر شد تا کسی که از خواب به خاطر حاجتی بیدار میشود، آنها را نبیند.[6]
ب – برای اینکه خروج و حرکت بیعتکنندگان به گونه سازمان یافته به سوی موعد ملاقات انجام گیرد، برای این منظور آنها یک نفر و دو نفر به صورت پنهانی و آرام حرکت میکردند.
ج – سری بودن زمان و محل اجتماع که جز عباس بن عبدالمطلب که همراه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آمده بود تا از حمایت و یاری انصار اطمینان خاطر یابد[7] و علی بن ابیطالب نیز که به عنوان نگهبان مسلمانان در گردنة دره نشسته بود و ابوبکر که او نیز مراقب بود، کسی خبر نداشت[8] و به گروه بیعت کننده دستور داده شد که صدایشان را بلند نکنند و سخن را طولانی ننمایند که مبادا جاسوسی صدای آنها را بشنود و یا حرکتشان را کنترل نماید.[9]
د – مسلمانان حتی بعد از آنکه شیطان از امر بیعت پرده برداشت، به پنهان کاری ادامه دادند؛ پس پیامبر صلي الله عليه و سلم آنها را دستور داد تا به میان کاروان و منزلگاه خود بازگردند و هیچ سخنی نگویند. همچنین پیامبر پیشنهاد رویارویی مسلحانه را که هنوز شرایط آن مهیا نبود، نپذیرفت و هنگامی که قریش برای تحقیق خبر آمدند، مسلمانها با اختیار کردن سکوت و یا با مطرح نمودن سخنی دیگر، آنها را از موضوع مورد بحث دور نمودند.[10]
ه - انتخاب آخرین شب از شبهای حج که شب سیزدهم ذیالحجه است که فردای آن روز حجاج به سوی سرزمینهای خود برمیگردند به این دلیل بود تا قریش در صورت اطلاع یافتن، فرصت اعتراض و تعویق آن را نداشته باشند.[11]
4- مفاد پنجگانة بیعت چنان واضح و صریح بود که هیچ گونه تساهل و سستی را نمیپذیرفت که عبارت بودند از: سمع و طاعت درهر حال؛ انفاق در تنگدستی و توانگری؛ امر به معروف و نهی از منکر؛ به پا خاستن در راه خدا بدون آنکه سرزنش هیچ سرزنشکنندهای آنها را باز دارد و همچنین یاری نمودن پیامبر و حمایت از وی در هر حال.[12]
5- رهبر انصار، براء بن معرور، بلافاصله پذیرفت وگفت: سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخته است، در مقابل آنچه از کیان خود دفاع میکنیم از تو نیز دفاع خواهیم کرد؛ پس با ما بیعت کن. به خدا سوگند که ما اهل جنگ هستیم و نیاکان ما نیز چنین بودهاند و ما جنگجویی را از آنها به ارث بردهایم.[13]
براء وقتی به همراه قومش از یثرب آمد به آنها گفت: من نظری دارم، نمیدانم شما با من موافق هستید یا خیر؟ قومش گفتند: نظرت چیست؟ گفت: نظر من این است که پشت به این ساختمان (کعبه) نکنم و رو به آن نماز بخوانم آنها گفتند: به خدا سوگند تنها اطلاعاتی که از پیامبر در این مورد به ما رسیده است، این است که او به سوی شام (بیت المقدس) نماز میگزارد و ما نمیخواهیم با او مخالفت کنیم. پس آنها هنگامی که وقت نماز فرا میرسید رو به بیتالمقدس نماز میخواندند و براء به سوی کعبه نماز میخواند و این کار را همچنان ادامه داد تا اینکه به مکه رسیدند؛ سپس آنها با پیامبر خدا در حالی که او و عمویش در مسجدالحرام نشسته بودند ملاقات کردند. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم عباس رضي الله عنه را پرسید: آیا این دو مرد را میشناسی؟ گفت: بله. این براء بن معرور سردار قومش میباشد و این کعب بن مالک است. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم گفت: همان شاعر؟ گفت: بله، سپس براء برای پیامبر داستان نماز خواندنش به سوی کعبه را حکایت کرد. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: من بر قبلهای قرار دارم که اگر تو بر آن شکیبایی نمایی، بهتر است[14]. کعب میگوید: پس براء به قبله پیامبر بازگشت و رو به شام نماز میخواند و هنگامی که مرگ براء فرا رسید به خانوادهاش دستور داد تا چهرة او را به سوی کعبه برگردانند. او در ماه صفر یعنی یک ماه قبل از آمدن پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به مدینه درگذشت و وصیت نمود که یک سوم دارایی او را به پیامبر بدهند. وقتی یک سوم داراییاش را به پیامبر دادند، آن حضرت صلي الله عليه و سلم آن را پذیرفت؛ سپس به فرزند براء برگردانید. ضمناً براء اولین کسی است که به یک سوم داراییاش وصیت کرد.[15]
این داستان بیانگر چند موضوع است:
1- پایبندی مسلمانها به رفتار و دستورهای پیامبرشان و نپذیرفتن هرگونه پیشنهادی که مخالف با دستور و رفتار او باشد و این از اولویتهای آگاهی و بینش در دین خداست که در زندگی آنها جایگاه زیادی است با آنکه هنوز در اول راه قرار داشتند.
ب – فقط رسول خدا سرور و حاکم است و احترام و جایگاه هر انسان به میزان پایبندی او به دستورات پیامبر بستگی دارد و این گونه سنتهای جاهلی به تدریج از میان میرفت تا ارزشهای ایمانی جایگزین آنها شوند؛ زیرا فقط ارزشهای ایمانی معیار واقعی و حقیقی هستند که میتوان براساس آنها مردم را ارزیابی نمود.[16]
6- سخنان ابوهیثم بن تیهان صریح و شفاف بود؛ چنانکه به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم گفت: ما با آن مردم، یهودیان، عهد و پیمانهایی بستهایم که آن را میشکنیم آن وقت، شما میخواهید به محض اینکه این کار را کردیم و آن گاه خداوند شما را پیروز گردانید، به سوی قومت برگردی و ما را رها کنی؟ پیامبر لبخندی زد و گفت: «هرگز، ما با شما هم خون و هم سرنوشت هستیم من از شمایم و شما از منید. با هرکس که بجنگید، میجنگم وبا هر کس که از در صلح درآیید، صلح میکنم.»
این اعتراض بیانگر آزادی والایی است که خداوند آن را به وسیلة اسلام به مسلمانها ارزانی داشت[17]. و پاسخ سرور انسانها نیز مهم و پرمعنی بود که خود را بخشی از انصار و انصار را جزئی از خود قرار داد.[18]
7- در شیوة انتخاب نمایندگان درسهای مهمی نهفته است:
الف – پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم اقدام به انتخاب نمایندگان ننمود؛ بلکه روش انتخاب را برعهدة بیعت کنندگان گذاشت؛ چون اینها مسئولان و نمایندگان آنها خواهند بود. پس بهتر است خودشان مسئول و نمایندة خود را انتخاب نمایند و این امر براساس شورا و رایزنی انجام گرفت و هدف رسول خدا این بود که آنها به صورت عملی و با انتخاب پیشوایان و سران خود شورا را تجربه نمایند.
ب – رعایت مسائل نسبی در انتخاب: افرادی که در بیعت حضور داشتند، بیشتر از قبیلة خزرج بودند و خزرجیها سه برابر افراد قبیله اوس یا بیشتر از آن حضور داشتند بنابراین سه نفر از اوس ونُه نفر از خزرج انتخاب گردید.[19]
ج – پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم پیشوایان منتخب را مشرف و ناظر بر حرکت دعوت در یثرب قرار داد که در نتیجه آن، اسلام در آنجا قوت گرفت و تعداد کسانی که به فرهنگ اسلامی گرویدند، زیاد شدند. بدین صورت شخصیت جدید آنان تثبیت گردید که خود میتوانند امور خود را به دست گیرند و حامیان و ناشران اسلام گردند.[20]
8- رهبران مکه از مفاد قراردادی که بین پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و انصار مقرر شد، اطلاع یافتند بنابراین، آنها سراغ این گروه را گرفتند و سعد بن عباده و منذر بن عمرو را که هر دو از پیشوایان (منتخب در بیعت) بودند دریافتند، اما منذر توانست با آنها مقابله کند و اجازه ندهد او را به اسارت در آورند، ولی سعد بن عباده را دستگیر کردند و دستهایش را به گردنش بستند و او را به مکه آوردند. سعد دارای موهای انبوهی بود. آنها دست در موهای او انداخته و به سوی مکه میکشاندند[21]. و کتکش میزدند، سرانجام سعد توانست به وسیلة حارث بن حرب بن امیه و جبیر بن مطعم خود را از دست قریش برهاند؛ چون او بازرگانان اینها را در شهر خود پناه میداد و بدین صورت رسوم و سنتهای جاهلی باعث نجات او شدند و شمشیری از طرف مسلمانان برای نجات او به حرکت در نیامد. البته سعد میدانست که مسلمانها در مکه طرد شدهاند و حتی توانایی حمایت خود را ندارند[22] و در مورد این واقعه اولین شعر در هجرت که دو بیت است توسط ضرار بن خطاب بن مرداس سروده شد که گفت: تدارکت سعداً عنوة فاخذته و کان شفاء لو تدارکت منذراً
«به زور به سعد دست یافتم واو را گرفتم و خوب بود اگر به منذر هم دست مییافتم.»
ولو نلته ظلّت هناک جراحه و کان حریاً ان یهان و یهدرا
«و اگر دستم به او میرسید، خونش را میریختم و او سزاوار این بود که توهین شود و خونش ریخته شود.»
حسان بن ثابت رضي الله عنه آماده و در انتظار بود بنابراین، با چند بیت شعر که کاروانیان برای یکدیگر نقل میکردند، پاسخ او را داد.
9- پاسخ رسول الله در جواب عباس بن عباده بن نضله که گفت: سوگند به کسی که تو را به حق فرستاده است اگر اجازه بدهی، فردا با شمشیرهای خود بر اهل منی حملهور میشویم و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: ما به این امر نشدهایم؛ بلکه به میان کاروان و منزلگاه خود برگردید، درس و تربیتی مهم است که بیانگر این مطلب است که دفاع از اسلام و تعامل و برخورد با دشمنان دین به اجتهاد و نظر پیروان این دین واگذار نشده است؛ بلکه دفاع از دین طبق دستورات خدا و قوانین حکمتآمیز او صورت میگیرد، اما بعد از اینکه جهاد مشروع قرار داده شد و حکم آن از سوی خدا صادر گردید، اقدام به جهاد و یا عقبنشینی، به نظر مجتهدان واگذار شده است.[23]
طبیعی است هرچند برنامهریزی سیاسی قویترباشد موفقیت در کارهای مهم بیشتر خواهد بود و پنهان داشتن نقشهها و برنامهها از دشمن، موفقیتآمیز بودن آنها را تضمین مینماید؛ از این رو فرمود: «به میان کاروان و منزلگاه خود برگردید.»[24]
10- بیعت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با مردان این گونه بود که دستش را در دست آنها میگذاشت و اما دو زنی که در این بیعت حضور داشتند، فقط با زبان از آنها بیعت میگرفت و هرگز رسول خدا با زن بیگانهای دست نداده است و هیچ یک از بیعتکنندگان نسبت به مفاد بیعت تخلف نورزیدند. نسیبه دختر کعب (ام عماره) در جنگ احد در حالی که دوازده زخم بر بدنش بود، همراه سایر زخمیان نقش زمین شد. او همراه شوهرش، زید بن عاصم ابن کعب، به میدان نبرد آمده بود و مَشکی پر از آب به دوش داشت و مسلمانها را آب میداد. هنگامی که مسلمانان شکست خوردند، به سمت پیامبر رفت و به طور مستقیم میجنگید و با شمشیر از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم دفاع مینمود. بنابراین، زخمهای عمیقی بر بدنش وارد شد و در بیعت رضوان نیز حضور داشت[25]. مسلیمة کذاب پسر او را قطعه قطعه کرد، اما او سست و ضعیف نشد[26] و این زن بزرگ در جنگهای ردّه و در نبرد یمامه همراه خالد بن ولید شرکت داشتند و چنان جنگید که دستش قطع شد و دوازده زخم بر بدنش بر جای ماند[27] و اما اسماء دختر عمرو، از قبیلة بنیسلمه بود. گفتهاند او مادر معاذ بن جبل و یا عمهاش بوده است.[28]
11- با بررسی سیرة آن دسته از انصار که در بیعت عقبه دوم حضور داشتند به این نتیجه میرسیم که تقریباً یک سوم این هفتاد و سه نفر، در زمان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و یا بعد از ایشان شهید شدند و اکثر آنها در همه جنگها و صحنهها در کنار پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم حضور داشتهاند و هفتاد نفر از آنها در جنگ بدر حضور داشتند؛ بدین صورت انصار، در پیمانی که با خدا و پیامبرش بستند صداقت و وفاداری نشان دادند. برخی به شهادت رسیدند و به دیدار پروردگارشان شتافتند و برخی زنده ماندند تا اینکه در رهبری دولت مسلمان سهیم باشند و در رخداهای بزرگ بعد از وفات پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مشارکت جویند و تشکیل و برپایی دولت اسلامی توسط آنان صورت گرفت. انسانهای مؤمنی که میبخشند و نمیگیرند و همه چیز خود را فدا مینمایند تا در مقابل، بهشت نصیبشان شود. واقعاً تاریخ از اینکه در زمان دیگری، چه قبلاً و چه بعداً، نمونة چنین افرادی را ارائه بدهد، قاصر است.[29]
[1]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 1، ص 199.
[2]- مجمع الزوائد، ج 6، ص 42 – 46. و آلبانی سند آن را در تحقیق فقه السیره صحیح قرار داده است.
[3]- محمد رسول الله، محمد الصادق عرجون، ج 2، ص 400.
[4]- التربیة القیادیه، ج 2، ص 103.
[5]- الهجرة النبویه المبارکه، د عبدالرحمان البر، ص 61.
[6]- همان.
[7]- همان، ص 62.
[8]- التربیة النبویه، ج 2، ص 109.
[9]- الهجرة النبویه المبارکه، ص 62.
[10]- همان، ص 65.
[11]- همان، ص 67.
[12]- التحالف السیاسی، ص 82 .
[13]- همان.
[14]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 1، ص 444.
[15]- همان، ص 445.
[16]- معین السیرة النبویه، شامی، ص 135.
[17]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 3، ص 97.
[18]- التربیة القیادیه، ج 2، ص 67.
[19]- السیرة النبویه، ابی فارس، ص 209.
[20]- دراسات فی السیرة النبویه، د عمادالدین خلیل، ص 132.
[21]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 3، ص 107.
[22]- التربیة القیادیه، ج 2، ص 116.
[23]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 3، ص 104.
[24]- التحالف السیاسی فی الاسلام، ص 96.
[25]- المرأة فی العهد النبوی، دکتر عضمه الدین، ص 108.
[26]- التحالف السیاسی، ص 87.
[27]- ابن هشام، ج 2، ص 80 – أسد الغابه، ج 5، ص 395 – البدایه و النهایه، ج 3، ص 158 – 166.
[28]- المرأة فی العهد النبوی، ص 108.
[29]- التربیة القیادیه، ج 2، ص 140.
برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|