آیا عمر رضی الله عنه به پیامبری حضرت محمد شک کرد؟!
شيعه میگوید:
سنی ها خودشان اقرار دارند که عمر بن خطاب در روز حدیبیه شک کرد که رسول الله پیامبر باشد و گمان کرد ایشان دروغگو است و نتیجه میگیرند که با این حساب عمر بن خطاب آدم بدی بوده است و از ما میپرسند : چگونه چنین شخصی را بر علی بن ابی طالب ترجیح میدهید؟
جواب ما :
چون دشمنی با صحابه چشم و عقل شیعه را کور کرده است.
پس از کاه کوه میسازد،
داستان به این صورت بود که:
رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- در مدينه، در عالم خواب ديدند که خود و اصحابشان وارد مسجدالحرام شدهاند، و ايشان کليد کعبه را به دست گرفتهاند، و همگي طواف کردند و عمره به جاي آوردند، و بعضي سرها را تراشيدند و بعضي به جاي سر تراشيدن تقصير کردند. آن حضرت اين رؤياي صادقه را براي اصحابشان بازگفتند؛ همه شادمان شدند، و چنان پنداشتند که در همان سال وارد مکه خواهند شد. پيغمبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- نيز به اصحاب فرمودند که قصد عُمره دارند، و اصحاب نيز آماده سفر شدند.
مسلمانان، خصوصاً مهاجران خیلی خوشحال شدند که بزودی شادی مضاعف خواهیم داشت و هم حرم را زیارت میکنیم هم دیدار وطن نصیبمان میشود.
آنها به نیت عمره بدون ساز برگ جنگی عازم مکه شدند.
خبر که به مشرکین رسید قبول نکردند و گروهی را به پیش رسول الله فرستادند که اجازه نمیدهیم وارد مکه شوید.
مسلمانان چون به وعده رسول الله یقین داشتند میدانستند که این شدنی نیست که وارد مکه نشوند!
اما ناگهان با تعجب دیدند که رسول الله، یک قرار داد ظاهراً ذلت آمیز را امضاء کردند که بر طبق مفاد آن، مسلمانان آن سال حق عمره را نیافتند اما در عوض اجازه یافتند که سال بعد وارد مکه شوند و مراسم عمره را بجای آرند.
این بر صحابه گران آمد و تقریبا همه مخالف این قرارداد بودند یک بند این قرار داد این بود که اگر مسلمانی کافر شد عیبی ندارد اما اگر کافری مسلمان و مهاجر شد باید به مکه باز گردانده شود! و درست در بعد از امضاء قراداد یک مسلمان که از زندان مشرکین فرار کرده بود با زنجیر بر پا، در حالتی رقت بار بر اردوگاه مسلمانان وارد شد و رسول الله او را باز گرداند و تحویل مشرکان داد.
عمر اینجا شک کرد و متردد شد و به پیامبر اعتراض سختی کرد حتی علی وقتی رسول الله از او خواست درخواست مشرکین را قبول کند و بجای محمد رسول الله بنویسد محمد بن عبدالله علی گفت نه پاک نمیکنم.
بقیه صحابه هم سه بار از دستور پیامبر که فرمود همینجا خارج مکه قربانی های خود را ذبح کنید و سر بتراشید سرپیچی کردند و کسی از جای خود تکان نخورد.
پیامبر بدون اعتنا به یارانش بلند شد و گوسفند خود را قربانی کرد و سر تراشید و صحابه که این را دیدند همه از ایشان تقلید کردند و فتنه فرو نشست.
اشتباه عمر در این بود که فرموده رسول الله را درست نفهمیده بود رسول الله فرموده بودند در رویا دیدم که به مکه میرویم و عمره میکنیم، اما نگفته بودند امسال میرویم و عمر فکر کرد وعده برای امسال است و گفت: آیا وعده نداده بودی که عمره میکنیم و داخل مسجد الحرام میشویم؟
فرمود: بله اما آیا گفته بودم که امسال میرویم ؟!!
شیعه باید از این داستان درس عظیمی بگیرد این داستان ثابت میکند که یاران رسول الله از او ترسی نداشتند اما چون میدیدند هرچه میگوید درست و راست است به ایشان ایمان آوردند.
و یکبار و فقط یکبار هم که بر آنها این توهم دست داد که حضرت محمد خلاف واقع گفته، زبان به اعتراض گشودند که خود دلیل است بر ایمان آنها و بالاتر از همه خود دلیل است بر حقانیت رسالت محمد صلی الله علیه و سلم (مهم است دقت کنید).
چون مردان نترسی مثل عمر گواهی دادند که او رسول الله است و گرنه در این داستان دیدید که عمر یک وعده خلافی را هم بر رسول الله نبخشید (البته بخیال خام خودش وعده خلافی).
اما شیعه از داستانها نتیجه خوب نمیگیرد فقط میگردد تا به صحابه گیر بدهد!! و بهانه میتراشد!!
جالب است در همین ماجرا عمر پیش ابوبکر آمد و با خشم حرفهایش را تکرار کرد اما ابوبکر به او گفت: قسم به الله که او رسول الله است دامانش را رها نکن تا بمیری.
شیعه به این قسمت ماجرا که میرسد کور و کر میشود نه میبیند نه میخواند و نمیگوید این دلیل است بر ایمان ابوبکر، میگوید ابوبکر ریاکاری میکرده!!!
جالب است که عمر خودش میگوید:
و جالب است که عمر، همان عمر است که وقتی بین یک یهودی و یک منافق دعوایی شد و رسول الله بین آندو قضاوت کرد اما منافق راضی نشد و آمد پیش عمر که تو قضاوت کن عمر همان عمر است که سر منافق را برید که بر روی قضاوت رسول الله حکم جدیدی میخواهی.
شیعه این را نمی بیند.
عمر در مورد حکم اعتراضی نکرد. حیرت کرد که چرا وعده پیامبر تحقق نیافت.
مثالی میگویم:
رسول الله فرموده یهودیان دنیا در فلسطین جمع میشوند این وعده قید زمانی ندارد. ولی اگر میفرمود در سال 2000 میلادی جمع میشوند و زودتر جمع میشدند یا دیرتر، در آن صورت ما حق اعتراض و شک و پرسش داشتیم.
در این موارد ما معمولا درجه صحت سند حدیث را میبینم و میگوییم و رسول الله نفرموده
اما عمر با گوش خود شنیده بود که رسول الله فرمودند به مکه میرویم به مسجد الحرام داخل میشویم دیگر نمیتوانست گوش خود را تکذیب کند اما در مورد زمان تحقق وعده ، دچار کج فهمی شد و وقتی رسول الله توضیح داد، قبول کرد و تازه تا آخر عمر هم پیوسته از زبان درازی خود توبه میکرد.
مگر الله توبه را قبول نمیکند؟!!
الله توبه را قبول میکند اما شیعه قبول نمیکند.
در آخر بگوییم که قرآن در این باره آیه نازل کرده اگر کار عمر خیلی بد می بود حتما الله ذکر می کرد الله تنها این را خطاب به صحابه از جمله خطاب به عمر فرموده که
فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا
ولی خداوند چیزهایی را میدانست که شما نمیدانستید (و در این تأخیر حکمتی بود)
آیه را ببینید :
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِیبًا «الفتح/27».
خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت؛ بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام میشوید در نهایت امنیت و در حالی که سرهای خود را تراشیده یا کوتاه کردهاید و از هیچ کس ترس و وحشتی ندارید؛ ولی خداوند چیزهایی را میدانست که شما نمیدانستید (و در این تأخیر حکمتی بود)؛ و قبل از آن، فتح نزدیکی (برای شما) قرار داده است.
ودیدیم این وعده در سال بعد و بطور کامل در دو سال بعد تحقق یافت و ایمان یاران پیامبر بیشتر و بیشتر شد.
به نقل از:
http://islamtxt.wordpress.com