|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>شبهات > شبهات، از کجا و چگونه و شیوه برخورد با آنها
شماره مقاله : 1729 تعداد مشاهده : 336 تاریخ افزودن مقاله : 14/3/1389
|
شبهات، از کجا و چگونه و شیوه برخورد با آنها
رئوف اصلاح جو
1 هنگامیکه خداوند آیۀ ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا [1] ) را نازل فرمود بر بندگانش منّت نهاد و دین خود را برای آنان کامل نمود ، و اسلام را به عنوان آخرین دین برگزیده از طریق آخرین فرستاده اش به بندگان خود ارزانی فرمود ، و حجت خود را بر بندگانش تمام کرد و هر آنچه را که مقام الوهیّت وربوبیّتش اقتضاء می کرد نسبت به این مخلوق مکلّف انجام داد . پیامبرش را نیز در میان آدمیان انتخاب نمود و ایشان هم مثل سائر همنوعانش روزی می بایست دار فانی را وداع می گفتند: ( إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ [2]) قطعا تو خواهى مرد و آنان [نيز] خواهند مرد . وبدین خاطر وظیفۀ سنگین و خطیر تبلیغ و دعوت الی الله را به امّتش واگذار نمودند : ( وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا[3] )و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر نیز بر شما گواه باشد. 2 اگر صفحات تاریخ را بنگریم متّفق القول خواهیم بود که پیکار میان حق و باطل پیشینه ای کهن دارد ، حق و باطل همیشه در برابر یکدیگر جبهه گرفته اند و خواهند گرفت ، و هر کدام برای حذف دیگری در تلاش بوده و خواهد بود ، نمونۀ این کشمکش را در دعوت انبیاء و مخاطبانشان می بینیم همچنانکه خداوند این مطلب را خیلی شفاف بیان می فرمایند : ( يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون [4]) دريغا بر اين بندگان هيچ فرستادهاى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مىكردند . 3 آخرین فرستادۀ خدا نیز از این قاعده مستثنی نبودند ، به محض اینکه اعلام فرمودند پیک وحی ، جبرئیل را ملاقات کرده و وحی الهی را دریافت نموده اند ، اهل مکه بجز عدۀ معدودی که به او ایمان آوردند همه در برابر او ایستادند و مخالفت خود را اعلام نمودند ، و شروع به اذیّت و آزار آن بزرگوار و یارانش کردند ،تا جایکه آنان را می کشتند و آنها را مجبور به فرار و ترک وطن می کردند . دوران پر از محنت مکّه با تمام خاطرات تلخش به پایان رسید و پیامبر(ص) ، دعوت خدا را به نقطه ای دیگر یعنی شهر یثرب منتقل نمودند ، در یثرب که بعداً به شهر پیامبر ( مدینه ) معروف شد ، مخالفان حقیقت و راستی با مشرکین مکه در قالبهای مختلف خود را نمایان کردند از جمله؛ یهود ، نصاری ، امپراطوریهای ایران و روم و منافقین که از همه خطرناک تر بودند ، زیرا خود را در پیکره ی مسلمانان استتار کرده بودند . 4 پیامبر تا آخرین لحظات زندگی مبارکشان در برابر این نیروهای شیطانی مجاهده کردند تا اینکه جان به جان آفرین تسلیم نمود و ماموریت مبارکش به پایان رسید ، بدینگونه دوران جدیدی از عمر این امّت نو پا و تازه متولّد شده شروع گردید، در حالیکه دوری از وجود رسول الله(ص) را تجربه نکرده و تا به حال در میان اجدادشان شیوه و راه و روش اداره یک حکومت را مشاهده نکرده بودند . 5 رو در رو شدن حق و باطل تا به امروز ادامه داشته و خواهد داشت ، جبهه گیری حق و باطل شیوه های مختلفی دارد، گاهاً درگیری فیزیکی بوده و به جنگ و خون ریزی تبدیل شده و گاهاً در حدّ جدال لفظی و اقامه حجّت بوده است ، که روش اوّل در تاریخ به صورت مقطعی رُخ داده است ، امّا روش دوم مستمر وجود داشته و حتّی یک روز هم در این جبهه آتش بسی صورت نگرفته و نخواهد گرفت . 6 جهاد به معنای دوّم نیز قالبها و روشهای فراوانی دارد ، یکی از این شیوه ها ،کاشت بذر شُبُهاتی بوده که دشمنان اسلام آنها را در ذهن مسلمان پاشیده اند ، این روش در تاریخ این امّت از بدو شروع رسالت محمد مصطفی ( ص ) وجود داشته، آنهم به شیوه ها و روشهای گوناگون . 7 قرآن صحیح ترین و معتبرترین منبع بیان این شُبُهات و تبرئه نمودن رسول الله ( ص ) و دفاع از ایشان در این مورد می باشد چنانکه می فرماید : فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ . وَمَا لَا تُبْصِرُونَ . إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ . وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ . وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ . تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ . [5] پس نه [چنان است كه مىپنداريد] سوگند ياد مىكنم به آنچه مىبينيد . و آنچه نمىبينيد . كه [قرآن] قطعا گفتار فرستادهاى بزرگوار است . و آن گفتار شاعرى نيست [كه] كمتر [به آن] ايمان داريد . و نه گفتار كاهنى [كه] كمتر [از آن] پند مىگيريد . [پيام] فرودآمدهاى است از جانب پروردگار جهانيان . وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ [6] و رفيق شما مجنون نيست . بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ . [7] بلكه گفتند خوابهاى شوريده است [نه] بلكه آن را بربافته بلكه او شاعرى است پس همان گونه كه براى پيشينيان هم عرضه شد بايد براى ما نشانهاى بياورد . وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ . [8] و مىگفتند آيا ما براى شاعرى ديوانه دست از خدايانمان برداريم . أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ . [9] يا مىگويند شاعرى است كه انتظار مرگش را مىبريم . آری! اینها شبهاتی بودند که اهل مکّه به پیامبر ( ص ) و وحی منزل از جانب خداوند ، وارد می کردند و به این روش در دل مخاطبان این پیام آسمانی، بذر شک و تردید می پاشیدند ، امّا خداوند تمام تلاش آنها را عقیم ساخت ، و رسولش را در این نبرد پیروز گردانید . 8 بعد از دوره پیامبر(ص) این نبرد در اشکال و گونه های مختلفی ادامه یافت، نوک پیکان ها را ابتدا متوجّه خلافت راشده کردند و بعد از آن به طرف قرآن _ از جانب معتزلیان _ نشانه رفتند، روزی دیگر شبهات را نسبت به معاد جسمانی یا روحانی در جامعه نظاره می کنیم ، و در برهه ای دیگر قضاء و قدر به عنوان یک اصل مسلّم و شرعی را در تیر رس دشمنان می بینیم . همچنان تاریخ ما شاهد خلق فتنۀ قدریه و جبریه بوده است ،و زمانی هم گوش ما صدای شطحات و ادعاهای عجیب و غریب صوفیه و ندای انالحق حلاج و مدرسۀ وحدت وجود را می شنود ، و در نهایت شبهات وارده به خدا و اسماء و صفاتش هم رسید، آری! خداوند نیز از گزند اینان در امان نماند .
9 دعوتگران راستین باید آمادگی لازم را داشته باشند ، زیرا هر آن از جانب دشمنان و دوستان نادان به حقیقت این دین سعادت بخش ، شبهات مختلفی خواهند شنید ، هر روز به ادبیات و به لحنی مورد هجوم این شبهات قرار می گیرند ، پس باید با صبر و بردباری راه دعوت را ادامه دهند و تا آخرین لحظات زندگی با ایمان و توکل، همچون نسل اوّل اصحاب و پیروان بر حقشان بر آن استوار و محکم استقامت ورزند .
10 مفهوم شبه :
گفته می شود : اشتبه فی الأمر: در آن مسئله شک کرد ، قضیه به نظر او مشکوک آمد ، شبهة جمع شبهات : به معنی ابهام ، تیرگی ، تردید .[10]
هر امری که انسان را نسبت به اصل اسلام یا دعوت اسلامی و یا شخص دعوتگر متردد و مشکوک کند شبه یا شبهات گفته می شود .
11 شبهات به چند دسته تقسیم می شوند :
الف شبهاتی که متوجّه اصل اسلام می شوند :
کار اصلی دشمنان این دین عزتمند، این است که شب و روز مسائلی را عَمداً به صورتی مُغلَق و پیچیده به فکر نسل جوان تزریق می کنند ، مثلاً می گویند : اسلام در تقسیم نمودن ارث ، دیۀ ، اداء شهادت ، حجاب و چند همسری به زنان ظلم کرده ، سیستم سیاسی و نظام اقتصادی اسلام ناکار آمد است و ......
ب شبهاتی که متوجّه شخص دعوتگر می شوند :
آن دسته از شبهاتی که انسان مسلمان را در بر می گیرند شامل تهمت هایی است ناروا به وی نسبت داده می شوند به خاطر متنفّرکردن افراد جامعه از این اشخاص که در ترویج فکر اسلامی مؤثر می باشند ، قبل از هر کس انبیاء ( ع ) قربانی این تهمت های ناروا بوده اند ، در تاریخ انبیاء موسی ( ع ) را می بینیم که فرعون نسبت به ایشان می گفت :
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ . [11] [فرعون] گفت واقعا اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده سخت ديوانه است .
مخالفان برای زشت جلوه دادن چهره ی دعوتگران از هیچ چیزی دریغ نمی کردند ، قوم ثمود به صالح نبی گفتند : قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ .[12] گفتند قطعا تو از افسونشدگانى
قریش نیز همچون اسلاف خود در برابر نبیّ رحمت ( ص ) ریشخند می زدند و او را افسونگر ، دروغگو ، شاعر ، کاهن و .... می خواندند ، و به طور خلاصه می توانیم این آیه را بیان کنیم که می فرماید :
يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون [13]
دريغا بر اين بندگان هيچ فرستادهاى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مىكردند .
ج شبهاتی که متوجّه جماعات اسلامی و افراد منسوب به آن جماعات می شوند :
غالباً کسانی هستند که خواهان بیداری و نمود دوباره امت اسلامی نیستند ، و کسانی از مسلمانان در قالب گروههای اسلامی تلاش می کنند تا امّت را از خواب غفلت بیدار کرده و به تجدید بنای ایمان امت بپردازند ، افراد و گروههایی که از بیداری مسلمانان رنج می برند ، آرام ننشسته و هر روز و با تمام وجود برای زشت جلوه دادن و متهم کردن چهره ی این دعوتگران و دعوت اسلامی بطور عام تلاش خواهند نمود و دست به هر کاری خواهند زد تا این پروژه عظیم رهائی بخش به ثمر ننشیند .
وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ .
12 چه کسانی به این شُبهات می پردازند :
الف اشراف و رؤساء ( ملأ ) اوّلین کسانی بوده اند که در برابر پیامبران برگزیدۀ خداوند موضع سلبی گرفته و به مخالفت پرداخته اند .
قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ . [14] سران قوم ( نوح ) گفتند واقعا ما تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم .
قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ .[15] سران قوم فرعون گفتند بىشك اين [مرد] ساحرى داناست .
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ .[16]
سران قومش ( عاد ) كه كافر بودند گفتند در حقيقت ما تو ( هود ) را در [نوعى] سفاهت مىبينيم و جدا تو را از دروغگويان مىپنداريم .
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ .[17]
سران قومش ( مدین ) كه تكبر مىورزيدند گفتند اى شعيب يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد يا به كيش ما برگرديد گفت آيا هر چند كراهت داشته باشيم .
( ملأ ) در صدۀ 21 در دایرۀ وسیعتری شُبهات را در جامعه اشاعه می دهند و از کانالهای تلویزونی و چاپ کتاب و نشریات برای این امر استفاده می کنند ، امروزه ( ملأ ) در قالب حکومت ها و احزاب سیاسی در برابر دعوت اسلامی ممانعت خود را اعلام می نمایند و تبلیغات سوء و مسموم خود را بی شرمانه نشر می دهند، ( ملأ ) در دنیای معاصر خطرات بیشتر برای دعوت اسلامی دارند چون از قدرت سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و رسانه ای برخوردارند .
ب کسانی که با اساس اسلام دشمن هستند اعم از اهل کتاب یهود و نصاری لیبرالها ، مارکسیها ، سکولارها و ..... اینها دشمنانی هستند که برای محو نمودن این دین آسمانی از هیچ گونه اقدامی کوتاهی نخواهند کرد ، و بدون شک اینان بیشترین شَبهات را مطرح می نمایند .
ج جماعتهای اسلامی که در سیاست دعوت و عملکرد حرکی به یک شیوه عمل نمی کنند:
اشخاص مریضی که متأسفانه در صفّ احزاب اسلامی هم قرار گرفته و، تمام همّ و غمّشان اینست که افراد جماعتهای اسلامی را زیر ذرّهبین قرار داده و نقاط ضعفشان را کشف کنند تا نقل مجالس گردانند، اینان چشم دیدن محاسن و خدمات این گروهای اسلامی را ندارند، و بغض و کینه، چشم بصیرتشان را کور نموده است ، این اشخاص نقش مگس را بازی می کنند که هیچ وقت نظافت و پاکی را دوست ندارد و اگر در جسم انسان زخم کوچکی وجود داشته باشد روی آن می نشینند ، با این اشخاص مگس صفت هیچ گونه برخوردی نمی توان کرد.
این اشخاص کارشان از زندگان گذشته و مردگان و گذشتگان هم از شرشان در امان نمی باشد ، آری آنها قبور عالمانی را که قرنها پیش بعد از عمری خدمت خالصانه به کتاب و سنّت نبوی از دنیا رفته اند نبش کرده ، و آنها را دادگاهی نموده و برایبشان حکم صادر می کنند .
این اشخاص مریض النفس اگر روزی هزاران ظلم و بی عدالتی طاغوتیان را ببینند از کنارشان می گذرند ، امّا اگر گناه صغیره ای را از مسلمانی ببینند چنان برخورد می کنند که گویا اسلام به خاطر این گناه صغیره در خطر سقوط افتاده است .اینان انگار خود ملائکه اند و از آسمان فرود آمده اند .
13 افراد از مطرح نمودن شبهات چه اهدافی را دنبال می کنند.
این افراد را با توجّه به اهدافی که در مطرح نمودن شبهات دنبال می کنند دسته بندی می کنیم .
الف افرادی که با مطرح نمودن شبهات پیرامون اصل و پایۀ اسلام ، قصد دشمنی با اسلام را دارند و با تمام قدرت با شبه پراکنی در برابر تفکر اسلامی جبهه گرفته اند ، و به دنبال اینند تا با این ترفند ، ذهن مخاطبین دعوتگران ،مخصوصا نسل جوان و تحصیل کرده را با این شُبهات منحرف و مخدوش کنند ، این افراد به تعبیر قرآن یَصُدّون عَن سبیلِ الله هستند .
ب کسانی دیگر را در این صحنه مشاهده می کنیم، افرادی هستند که از لحاظ فکری به یک حزب منسوب می باشند، اینان فقط به خاطر بزرگ جلوه دادن و مطرح نمودن حزبشان به طرح شُبهات نسبت به مخالفینشان می پردازد .
ج افرادی که در واقع با طرح شبهات می خواهند خود را مطرح کنند و حس خودبزرگ بینی و غرور خود را ارضاء نمایند .
د کسانی دیگر هستند ، که شخصیتی مجادله گر دارند و نمی دانند چگونه از وقت و زمان استفاده کنند ، این گروه از مطرح نمودن این مسائل هم اوقات فراغت خود را پُر می کنند و هم از آن لذّت می برند .
ه افرادی دیگر از مسلمانان هستند که خود را حقّ می دانند و دیگران را گمراه و باطل ، این افراد با توجه به فهمشان از حقیقت چنین تصور می کنند که دارند به وظیفۀ شرعی خود عمل می کنند و ( امر به معروف و نهی از منکر ) انجام می دهند ، این افراد به اصطلاح اصولییّن در دایرۀ خطأ و صواب قرار دارند و باید آنها را به نیّتشان موکول کرد .
14 چگونگی برخورد با طرح و شایع نمودن شبهات :
در خارج صفّ دعوت اسلامی و در داخل آن افرادی بر این باورند باید به تمام شُبهات مطرح شده پاسخ داد تا هیچ شبه ای باقی نماند ، اگر چه این سخن زیبایی است امّا باید بدانیم که متحقق نخواهد شد چون پاسخ دادن به تمام شبهات و اقناع مخاطبان امری است غیر ممکن به چند دلیل :
الف عده ای از این افراد که نسبت به دین اسلام ، دعوت و فکر اسلامی بذر شک و گمان را می کارند، در واقع به دنبال کشف حقیقت نیستند تا بتوان با آنها در میزگردهای مختلف بحث و گفتگو نمود تا حقیقت برایشان روشن شود و بعد از آن تبعیّت کنند ، بلکه اینها اهل هیچ نوع دیالوگی نیستند ، بلکه افرادی مریض النفس هستند، که به جای گفتگو با آنها باید به فکر درمان آنها بود .(کسانی که در پی کشف حقیقت باشند با یافتن حقیقت بزودی از این دسته جدا می شوند)
ب حرکت و دعوت اسلامی تا زمانیکه در مسیر خود حرکت کند به یقین در اجتهادات حرکی و دعویش اشتباه خواهد کرد. اصلاً طبیعت اجتهاد چنین اقتضاء می کند اگر مسلمانان به خاطر اینکه در مسیر دعوت دچار خطأ و اشتباه نشوند ، و از گزند زبان مخالفین خود در امان باشند ، فعالیت در زمینه دعوت و حرکت اسلامی را تعطیل کنند شاید بزرگترین هدف دشمنان اسلام هم همین باشد امر مطلوبی نیست ، بلکه نشستن و کار دعوت را تعطیل کردن خود انحراف بزرگی است ، و نقص این است نه اشتباه کردن .
د دعوت و حرکت اسلامی اگر بخواهد به تمام شُبهاتی که مطرح می شوند جواب بدهد و خود را به این امر مشغول کند ، دیگر وقتی برایش باقی نخواهد ماند تا به اهداف بزرگ خود برسد .
ه هر شُبه ای قابل جواب دادن نیست . شبهاتی که می توان گفت " بهانه های بنی اسرائیلی " می باشند .
15 شیوه پاسخ به شبهات :
قبلاً لازم است بگوئیم نباید با دیدی تمسخر آمیز به اصحاب شبهات نگاه کرد چه بسا بسیاری از این افراد تشنگان حقیقت باشند و بعد از تحقیقات لازم اسلام را به عنوان گزینۀ برتر انتخاب نمایند ، و بعداً خود دعوتگرانی مخلص و موفقی شوند .(می توانید اخبار آمار گروندگان به دین اسلام را جستجو کنید .)
در این مورد بهترین الگوی عملی همانا پیامبر(ص) می باشد که در نهایت احترام و ادب و مهربانی با مخالفین فکری خود برخورد می نمود ، و مهمتر از همه آیاتیست از قرآن که در آن خداوند سخنان مشرکان و کفار را نقل نموده و با دلیل و برهان به آنها پاسخ داده است .
الف برای پاسخ دادن به هر سؤآلی اولاً باید به منابع اصلی دین یعنی کتاب و سنت رسول الله ( ص ) مراجعه نمود ، چون خداوند امّت را چنین راهنمائی کرده و می فرمایند : وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ . [18] و در باره هر چيزى اختلاف پيدا كرديد داوريش به خدا [ارجاع مىگردد] .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً .[19]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا ( با پیروی از قرآن ) و از پیغمبر خدا ( با تمسک به سنّت او ) اطاعت کنید و از کارداران و فرماندهان ( مسلمان ) خود فرمانبرداری نمائید ( مادام که داگر و حقگرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند ) و اگر در چیزی اختلاف داشتید ( و در امری از امور کشمکش پیدا کردید ) آنرا به خدا ( به عرضه بر قرآن ) و پیغمبر او ( با رجوع به سنّت نبوی ) بر گردانید ( تا در پر تو قرآن و سنّت ، حکم آنرا بدانید چرا که خدا قرآن را نازل ، و پیغمبر آنرا بیان و روشن داشته است ، باید چنین عمل کنید ) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید ، این کار ( یعنی رجوع به قرآن وسنّت ) برای شما بهتر و خوش فرجام تر است .
إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . [20]
مؤمنان هنگامی که به سوى خدا و پيامبرش خوانده شوند تا ميانشان داورى كند سخنشان تنها اين است كه مىگويند شنيديم و اطاعت كرديم و رستگاران واقعی ایشانند .
و بدین خاطر است که امام شهید حسن البنّا ( رح ) در اصل دوم از اصول عشرین در شرح رکن فهم از ارکان بیعت خود می فرمایند : "والقرآن الكريم والسنة المطهرة مرجع كل مسلم في تعرُّف أحكام الإسلام، ويُفهَم القرآن طبقًا لقواعد اللغة العربية من غير تكلُّف ولا تعسُّف، ويُرجع في فهم السنة المطهرة إلى رجال الحديث الثقات".
قرآن کریم و سنّت مطهّر در عرصۀ شناخت احکام اسلام مرجع همۀ مسلمانان می باشند . قرآن نیز بر اساس قواعد زبان عربی بدون تکلّف و تحریف فهمیده می شود و در فهم حدیث به علمای معتمد آن مراجعه می شود .
مراجعه به قرآن و سنّت نبوی ( ص ) برای جواب به سؤالات کسانی می باشد که اصل قرآن و سنّت را پذیرفته اند و استناد به آنها را حجت شرعی می دانند . نه افرادی که اساساً به قرآن و سنّت مؤمن نیستند ، برای این دسته از اهل شُبهات بهتر آنست اولاً : بحث و گفتگو با آنها از مسائل کلّی شروع گردد، یعنی ضرورت ایمان به خدا و اینکه خداوند بندگان خود را در صحرای وجود اهمال نخواهد کرد بلکه رحمت و حکمتش اقتضاء خواهد نمود که پیام و برنامه اش را از کانال انبیاء به گوش جهانیان برساند . [21]
ثانیاً : لازم است برای اینها از راه استدلال عقلی و منطقی وارد شد .
ب استناد به فهم سلف صالح امّت مشروط به اینکه مخالف کتاب و سنّت نباشد .
شاید استناد به فهم سلف را مشروط نمودن به اینکه مخالف کتاب و سنّت نباشد برای بعضی از مسلمانان جای سؤال باشد ، مگر می شود فهم سلف امّت برخلاف کتاب و سنّت باشد ؟
در اولین نطق خلفاء ( رض ) آمده است که ایّها النّاس تا زمانیکه من براساس کتاب و سنّت بر شما حکم نمودم مرا یاری دهید و اگر بر خلاف کتاب و سنّت حرکت نمودم مرا تذکّر دهید و بر شما اطاعت کردن در این زمینه نیست .
این برداشت را می توانیم از اولین نطق خلفاء داشته باشیم که ممکن است فهم سلف هم برخلاف کتاب و سنّت باشد . این جمله هم از بزرگان دین مثل امام احمد و مالک رحمت خدا بر ایشان باد نقل می شود : وكل أحد يؤخذ من كلامه ويترك إلا المعصوم- صلى الله عليه وسلم-
کلام هر انسانی به استثنای پیامبر( ص ) قابل نقد است می توان آن را پذیرفت یا رد کرد. البته معیار قبول یا ردّ آن قرآن و سنّت و اصولی می باشند که علما و دانشمندان آنها را از روح قرآن و سنّت استنباط نموده اند .
امام شهید حسن البنّا ( رح ) نیز در اصل ششم از اصول عشرین سخن زیبای را نقل می کنند و آنرا این چنین تکمیل می نمایند : " وكل أحد يؤخذ من كلامه ويترك إلا المعصوم- صلى الله عليه وسلم- وكل ما جاء عن السلف- رضوان الله عليهم- موافقًا للكتاب والسنة قبلناه, وإلا فكتاب الله وسنة رسوله أولى بالاتباع، ولكنا لا نعرض للأشخاص- فيما اختلف فيه- بطعن أو تجريح, ونَكِلُهم إلى نياتهم وقد أفضوا إلى ما قدموا".
براستی امام شهید حق انصاف و اعتدال را در اینجا کاملاً رعایت کرده اند ، وقتی که می فرمایند : آنچه که از سلف امّت ( رحمهم الله ) به ما رسیده و موافق کتاب خدا و سنّت رسول الله(ص) باشد می پذیریم و الاّ در صورت موافق نبودن سخن این بزرگواران کتاب خدا و سنّت رسول أولی تر می باشند به تبعیّت .
در این حال هم امام شهید ادب را نسبت به آنان رعایت نموده و طعن زدن به علما را جائز نمی داند و آنها را به نیّاتشان موکول می کند البته ما این حسن ظن را باید نسبت به تمام علماء و دانشمندان دینی داشته باشیم و آراء و نظریّاتشان را ارج بنهیم ، چون آنچه در توان داشته بکار گرفته و در نتیجه به این رأی رسیده اند، لذا ما می گوئیم انشاء الله همه در اظهار نظر نمودنشان قصد خیر داشته و باید ایشان را آنگونه که خداوند به ما می آموزد دعا کنیم و بگوئیم :
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ . پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشى گرفتند ببخشاى و در دلهايمان نسبت به كسانى كه ايمان آوردهاند [هيچ گونه] كينهاى مگذار پروردگارا راستى كه تو رئوف و مهربانى . [22]
ج اجتهاد و نظر :
در بحث اجتهاد لازم است بگوئیم : اجتهاد شهر بی در و پیکری نیست که هر کس خواست وارد شود و در خصوص مسائل دینی صاحب نظر گردد .
واقعیّت اینست امروز دنیا به طرف تخصّص گرائی در تمام جوانب حرکت می کند ، و جامعۀ بشری هم این را پذیرفته است ، بدون شک هر کدام از ما در اینکه باید هر امری به متخصّصش واگذار کنیم از کوچک ترین مسئله که دوخت یک پیراهن می باشد گرفته تا پیچیده ترین عمل جراحی باور داریم ، امّا باید این را بپذیریم وقتی به مسائل شرعی می رسیم از سادّه ترین مسئله گرفته تا مهمترین آنها همه صاحب نظر می شویم ، و این بزرگترین و جدّی ترین خطریست که اسلام و مسلمانان را تهدید می کند ، و ما را به طرف تفرّق و سیر قهقرائی سوق می دهد .
در حالیکه ما در تمام شئون زندگی قائل به تخصّص هستیم در مسائل فقهی هم باید اجازه ندهیم هر کس نظر خود را اعلام نماید ، در واقع اگر چه امروز در دنیای اسلام خلأ نبودن مجتهدین معاصر را احساس می نمائیم ، در هر مجلسی که می نشینیم چند تا مجتهد می بینیم ،که به راحتی نظر خود را راجع به حیاتی ترین مسائل دینی اعلام می کنند .(براستی اینان مشتهد هستند که بدون هیچ آگتهی و اطلاعی از اشتهای خود در مورد دین می گویند)
پس باید این حق را به صاحبان حق که همانا علماء و دانشمندان اسلامی می باشند بدهیم .
بنابراین در مرحلۀ سوم بعد از مراجعه به کتاب و سنّت و فهم سلف صالح جواب شُبهات را به اجتهادات و نظرات عالمان و صاحب نظران وا گذار می کنیم ، و به کلامشان استناد می کنیم .
در شُبُهات خیری است !!
خداوند در داستان افک مؤمنین را دلجوئی می کند و اینچنین می فرماید :
لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ . [23]
آن را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما خوب است ( و در آن مصلحتى است )
و هنگامیکه مسلمانان را به قتال امر می کند به ایشان می فرماید : كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ . [24]
جنگ بر شما واجب گشته در حالى كه از آن بیزارید لیکن چه بسا چيزى را دوست نمىداريد و آن چیز براى شما نیک باشد .
مطرح کردن شبهات و واردکردن شک و تردید به ذهن و ایمان مسلمانان ، و شایعه پراکنی نسبت به دعوتگران مخلص در جامعه هم یک جنگ روانی است ، و ما از آن بیزاریم ،امّا شاید برای ما .!! در آن خیری نهفته باشد .
این راه انبیاء و صالحین است .
كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ [25]
بدين سان بر كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد جز اينكه گفتند ساحر يا ديوانهاى است .
پیمودن وادمه دادن راه پیامبران و صالحان برای ما در آن خیر زیادی است که با ادامه دادن آن راه میتوانیم به نعیم دنیا و آخرت برسیم .
راهی است ما را به بهشت خدا می رساند ، پیامبر خدا ( ص ) در حدیثی که امام مسلم آنرا روایت می کنند می فرمایند : حفّت النّار بالشّهوات و و حُفّتِ الجنّةُ بالمکاره .
شایع نمودن شبهات و افترا نسبت به دین و دعوتگران راستی یکی از سخت ترین و دشوارترین سختی هاست که باید دعوتگران به خاطر رضای خدا بر آن صبر کنند.
وسیله ایست برای پاک سازی صف دعوتگران ، افرادی که به درجۀ ثبات در این راه رسیده اند می مانند ، و افراد ضعیف الایمان و مذبذب هم از صف دعوت خارج می شوند .
شور حماسی و جدیّت در تحدّی را در مسلمانان تقویت می کند .
مسلمانان را متّحد و صف دعوت را به تعبیر قرآن ، كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ ، می کند .
باعث شکوفا شدن استعدادها و توانائی افراد می شود .
سبب منتشر شدن دعوت و معرفی کردن آن به جامعه می شود .
و سخن آخر اینکه :
انسان زیرک همیشه به فکر تبرئه کردن خود نمی باشد بلکه هنگامیکه شبه ای در باره خویش و یا اندیشه و عملکردش می شنود ، خیلی دقیق خود و فکرش و رفتارش را می سنجد ، اگر عیبی را نیافت که الحمد لله و اگر آنرا یافت برای اصلاحش اقدام می کند .
رحمت خدا بر معلّم اخلاق عمر ابن خطاب باد که می فرمودند :
رحِمَ اللهُ امرءاً اهدی الیّ عیوبی
* در این نوشته از دو مقالۀ مختصر "دکترعلی الحمادی" الهام گرفته شده است .
[1] مائده / 3
[2] زمر / 30
[3] بقره / 143
[4] یس / 30
[5] حاقه / 43 الی 38
[6] تکویر / 22
[7] انبیاء / 5
[8] صافات / 36
[9] طور / 30
[10] فرهنگ معاصر / آذر تاش آذر نوش
[11] شعراء / 27
[12] شعراء / 153
[13] یس / 30
[14] اعراف / 60
[15] اعراف / 109
[16] اعراف /66
[17] اعراف / 88
[18] شوری / 10
[19] نساء / 59
[20] نور / 51
[21] مسلمان بودن زمانی معنی واقعی خود را پیدا می کند که انسان خودش را به تمام معنی تسلیم خدا و رسولش ( ص ) کرده باشد ، متأسفانه هستند افرادی مثل اینکه معنی مسلمان بودن خود را نفهمیده اند اینها هم به استدلال نمودن به قرآن و سنّت صحیح در مورد شُبهاتی که مطرح می شوند به قناعت نمی رسند ، برای اینها هم باید استدلال عقلی نمود . ! خداوند در آیه 36 سورۀ احزاب می فرمایند : وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا . و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستادهاش را نافرمانى كند قطعا دچار گمراهى آشكارى گرديده است
[22] حشر / 10
[23] نور / 11
[24] بقره / 216
[25] ذاریات /
منبع:نوگرا
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|