Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند:
(اقتدوا باللذين من بعدي ،أبي بكر وعمر). 
 «به دو نفری که پس از من هستند، (یعنی) ابوبکر و عمر، اقتدا کنید» 
صحيح سنن الترمذي: ألباني (3/200 )

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > پاره‌ای از فضايل صفات و قوانين نظام دولت علي رضی الله عنه

شماره مقاله : 1793              تعداد مشاهده : 407             تاریخ افزودن مقاله : 25/3/1389

پاره‌ای از فضايل صفات و قوانين نظام دولت علي رضی الله عنه 
 
 امام احمد، اسماعيل قاضي، نسائي و ابوعلي نيشابوري گفته‌اند: درباره‌ی هيچکدام از صحابه  رضی الله عنهما با سندهاي «جيد»، مناقب و فضائلي بيشتر از علي روايت نشده ‌است([1]). حافظ ابن حجر می‌گويد: علت اين كه در مورد علي فضايل زياد ذکر شده‌ اين است كه ‌ايشان خلیفه‌ی چهارم بود و بيشتر از ديگر خلفاء در جامعه و در ميان مردم بود و در زمان ايشان اختلاف و نابسامانی و آشفتگی اوضاع به وجود آمد و باعث گرديد كه مناقب و فضايل بيش از دیگران پخش شود و صحابه مناقب و فضایل او را به كثرت روايت مي‌كردند تا اعتراض‌هاي مخالفان و مخالفت با علي دفع گردد و موجب شود كه‌ اهل سنّت به پخش و روايت فضايل علي بيشتر توجه كنند و در نتيجه نقل و روايت كنندگان سنت زياد شدند، امّا در حقيقت هر‌يك از خلفاي چهارگانه فضايل و مناقب زيادي داشتند، كه ‌اگر با تحقيق دقيق عادلانه و منصفانه و با تحقيق دقيق بررسي شود سيدنا علي رضی الله عنه در فضيلت هم در رتبه ي چهارم قرار خواهد گرفت، كه باز هم با عقيده‌ی اهل سنّت منطبق است([2]).
ابن كثير می‌گويد:‌يكي از فضايل علي اين است كه نسبتش از همه‌ي ده نفري كه به بهشت مژده داده شده‌اند، به رسول الله  صلی الله علیه و سلم نزديكتر است.([3])
در طول اين بحث بسياري از فضايل علي را در جاهاي مناسب و مناسبت‌هاي مختلف ذكر كرديم و براي كاملتر نمودن اين موضوع به برخي از فضايل ايشان اشاره مي‌كنيم، از جمله: از ابوذر روايت است که علي رضی الله عنه فرمود: سوگند به ذاتي كه دانه را شكافت و جان را آفريد پيامبر امی‌در مورد من یادآور شده که: « فقط مؤمنان مرا دوست می‌دارند و افراد منافق نسبت به من بغض و كينه خواهند داشت».([4])
از ابواسحاق روايت است: مردي از براء سؤال كرد در حالي كه من هم مي‌شنيدم: آيا علي رضی الله عنه در جنگ بدر شركت داشت؟، گفت: آري، در حالي به جنگ آمده بود كه دو زره برتن داشت.([5])
ابوهريره مي‌گويد: رسول خدا صلی الله علیه و سلم با ابوبكر، عمر، عثمان، علي، طلحه و زبير  رضی الله عنهما در غار حراء بودند كه صخره‌اي به حركت درآمد، پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «آرام بگير كه بر روی تو نيست مگر پيامبري، صديقي و شهيدي».([6])
سعيد بن زيد مي‌گويد: شنيدم رسول خدا صلی الله علیه و سلم مي‌فرمايد: «پيامبر در بهشت است، ابوبكر در بهشت است، عمر در بهشت است، عثمان در بهشت است، علي در بهشت است، طلحه در بهشت است، زُبير در بهشت است، عبدالرحمن بن عوف در بهشت است و سعد در بهشت است». اگر مي‌خواستم نفر دهم را هم نام مي‌برد»([7])
ام سلمه رضي الله عنها گويد: شنيدم پيامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرمود: «هر كس علي را دشنام دهد مرا دشنام داده‌ است»([8])
مردي پيش ابن عمر آمد و درباره‌ی عثمان سؤال كرد؟ ابن عمر خوبيهاي او را برشمرد و پرسيد: شايد تو از كساني هستي كه درباره‌ي او گمان بدي دارند؟ گفت: آري! گفت: خداوند بيني تو را خاك آلود كند، سپس درباره‌ي علي سؤال كرد، ابن عمر خوبيهاي علي را نيز برشمرد و گفت: آن خانه‌ي علي است كه در ميان خانه‌هاي پيامبر صلی الله علیه و سلم قرار دارد، سپس گفت: شايد نسبت به ‌او نيز بدگماني؟ گفت: آري! گفت: خداوند بيني تو را خاك آلود كند، برو هر كاري می‌تواني بكن (منظور اين است كه بدگماني و مخالفت تو چيزي از فضايل صحابه را نمی‌كاهد). اينها برخي از فضايلي هستند كه در حق سيدنا علي ثابت است. به طور خلاصه ‌او صفات‌ يك فرمانده‌ي خداپرست، جان فدا و از خود گذشته در راه خدا و دفاع از قرآن و سنّت را دارا بود كه خلاصه‌اي از صفاتش را ذكر مي‌كنيم و برخي را با تفصيلي بيشتر شرح مي‌دهيم.
مهمترين صفات علي: داشتن عقيده‌اي درست، علم و دانش شرعي و اعتماد به ‌الله ‌از صفات بارز بود و الگويي نيكويي، صداقت و راستي، صلاحيت و عدالت و شجاعت، جوانمردي و زهد از ديگر صفات او بود و او فداكاري را دوست داشت، حليم و صبور بود، همتي بلند و اراده‌اي قوي داشت، با عدل و انصاف رفتار مي‌كرد، بر آموزش و آماده‌سازي فرماندهان توانا بود و ديگر صفاتي كه براي هر محقق در مدت دعوت مكّي كه همراه پيامبر صلی الله علیه و سلم بوده ‌است و در دوران مدني و جنگهايي كه در ركاب پيامبر صلی الله علیه و سلم بود و زندگي اجتماعي و غیره بسياري از صفات پسنديده سيدنا علي برجسته‌تر و بهتر مشخص مي‌شود و برخي ديگر از صفات علي در دوران رهبري و فرماندهي ايشان آن گاه كه ‌امير مؤمنان شده بود، ظاهر و شناخته شد كه مهمترين اينها به ‌اين شرح است:
 
اوّل: برخورداری از علم و فقه در دين
اميرمؤمنان علي رضی الله عنه از علماي بزرگ صحابه ‌است كه تلاش و تحقيق در تحصيل و قبول علم و سؤال و جستجو از خصوصيات او بوده ‌است و با به كارگيري ابزار ثبت و نگهداري علم و یافته‌ها، اعم از نوشتن، متعهد بودن و همراهي با رسول الله  صلی الله علیه و سلم در آن زمان به ‌يادگيري علم می‌پرداخت و به همين مناسبت در مورد جمع آوری قرآن مي‌گويد: با خودم تعهد كردم لباس رفتن به مسجد را نپوشم تا اينكه قرآن را جمع آوري كنم.([9]) و فرمود: هرگز در زمان پيامبر صلی الله علیه و سلم نمي‌خوابيدم و استراحت نمي‌كردم مگر آن كه هر چه ‌از حلال، سنّت، قرآن، امر و نهي در آن روز و در مورد هر كس نازل می‌شد‌ ياد مي‌گرفتم.([10])
علي رضی الله عنه قرآن و سنّت را مستقيماً از رسول الله  صلی الله علیه و سلم ‌ياد مي‌گرفت و مي‌گويد: هر گاه ‌از رسول خدا صلی الله علیه و سلم حديثي مي‌شنيدم، هر چه خواست خدا بود به من نفع مي‌رسيد و هرگاه حديث را از كسي ديگر می‌شنیدم او را قسم مي‌دادم و بعد از آن كه قسم می‌خورد، او را تصديق مي‌كردم.ی مي‌گويد: ابوبكر به من حديث گفت: و ابوبكر راست مي‌گفت: شنيدم كه پيامبر صلی الله علیه و سلم مي‌فرمايد: «هر كس مرتكب گناهي شود، سپس به نحو احسن وضو گيرد و دو ركعت نماز بخواند و از خداوند طلب مغفرت كند، خداوند گناهش را عفو مي‌كند» و سپس آيه‌ي:
{ وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ (١٣٥)} (آل
عمران/135)
را تلاوت نمود.([11])
آري! علي بن ابي طالب اصحاب رسول الله را در حالي كه همه ثقه و مورد اعتماد بوده‌اند، سوگند مي‌داد و بعد از آن با اطمينان حديث را قبول مي‌كرد. اين عمل علي رضی الله عنه بيانگر آن است كه‌ ايشان در قبول و گرفتن حديثي كه ‌از غير پيامبر صلی الله علیه و سلم مي‌شنيد به شدّت احتياط می‌كرد([12]).
 علي زباني سؤال كننده و دلي آگاه و فهيم داشت و مي‌فرمود:«... پروردگارم به من قلبي آگاه و زباني جویا بخشيده ‌است([13]).
 درباره‌ي علم خود مي‌گويد: علم را از رسول خدا صلی الله علیه و سلم گرفتم و سؤالهاي زيادي از ايشان می‌پرسيدم و مي‌گفت: هرگاه‌ از پيامبر صلی الله علیه و سلم سؤال مي‌كردم، پاسخ مي‌شنيدم و علم مي‌آموختم و هرگاه سكوت مي‌كرد، سؤال مي‌كردم([14]) و هر گاه شرم مانع سؤال کردن مي‌شد، ‌يكي از اصحاب را واسطه مي‌كردم تا از رسول الله  صلی الله علیه و سلم برایم سؤال كند، از محمد بن حنيفه روايت است كه علي گفت: از من به كثرت « مني» ترشّح می‌شد، شرم داشتم كه ‌از پيامبر در اين باره سؤال كنم، لذا مقداد را مأمور كردم تا سؤال كند، اوسؤال كرد و پيامبر فرمود «فيه‌ الوضوء»: (از بيرون آمدن آن وضو لازم مي‌شود).([15]) علي رضی الله عنه مردم را به بهانه شرم از محروميت علمی ‌برحذر مي‌داشت و مي‌فرمود: وقتي چیزی را نمی‌دانيد از سؤال كردن شرم نكنيد.([16])
 انسان ناآگاه نبايد ازسؤال كردن شرم كند. امير مؤمنان علي رضی الله عنه از محدود افرادي است كه در صدر اسلام نوشتن را آموخته بودند و بالاتر از اينکه ‌او از کاتبان وحي براي پيامبر صلی الله علیه و سلم بود که نیازمند مهارت و تبحر در خواندن و نوشتن بود. ‌این مهارت نقش بسزايي در افزایش علم و معلومات او داشت و معتقد بود که بايد نصوص شرعي با خطي واضح، با فاصله‌ي بين سطور و نزديك بودن حروف نوشته شود، ابوعثمان عمرو بن بحر الجاحظ مي‌گويد: امير المومنين علي رضی الله عنه فرموده ‌است: خط نشانه و علامت است، هر چه واضحتر باشد، زيباتر است.([17]) و به منشي خود عبيدالله بن عامر می‌گفت: (دوات و قلم خود را آماده كن، بين سطور فاصله بده و حروف را نزديك به هم بنويس.([18]) ابو حكيمه‌ي عبدي مي‌گويد: دركوفه علي از كنار ما گذشت در حالي كه قرآن مي‌نوشتيم، مي‌گفت: با خطي درشت‌تر بنويس، می‌گويد:‌يك نمونه‌ي درشت از آن نوشت و سپس من نوشتم، فرمود: چيزي را كه خداوند نوراني و واضح گردانيده ‌است، اينگونه روشن و واضح بنويسيد.([19])
 سيدنا علي رضی الله عنه به آنچه ‌ياد مي‌گرفت عمل مي‌كرد و دوست داشت به هرچه ‌از پيامبر صلی الله علیه و سلم مي‌شنود عمل كند، تا جايي كه در سخت‌ترين شرايط از كاري كه رسول الله  صلی الله علیه و سلم به او و فاطمه ‌آموزش داده بود فراموش نمي‌كرد و فرمود: از زماني كه ‌اذكار را از پيامبر صلی الله علیه و سلم ‌ياد گرفتم هرگز ترك نكردم، گفتند: حتي در جنگ صفين؟ گفت: در جنگ صفين هم ترك نكردم.([20]) امير مؤمنان با اشاره به حفظ نصوص قرآن و حديث فرمود: «علم (قرآن و حديث) را‌ ياد بگيريد تا به معرفت دست‌ يابيد و با شناخت و آگاهی به ‌آن دو عمل كنيد و عالم واقعی شويد.»([21])
علي رضی الله عنه معتقد بود کسی که به علم و دانش خود عمل نكند عالم به حساب نمي‌آيد و نمي‌توان به او عالم گفت، لذا خطاب به عالمان (ديني) مي‌گفت: اي علما! به علم عمل كنيد كه عالم كسي است که به علمش عمل كند و علم وعملش هماهنگ و موافق باشد.([22])
مي‌فرمود: علم، عمل را می‌خواند و ندا می‌کند، اگر پاسخ داد، باقی خواهد ماند، در غير اينصورت كوچ مي‌كند.([23]) در ميان اصحاب پيامبر علي رضی الله عنه از كساني است كه بسيار فتوا مي‌داد. ابن تيمیه می‌گويد: تعداد مفتيان صحابه (طبق تحقيقي كه كردم و به آان دست‌ يافتم).
بيش از صد و سی نفر از زن و مرد بوده‌اند و تعداد مفتی‌ها هفت نفر بوده‌اند: عمر بن خطاب، علي بن ابي طالب، عبدالله بن مسعود، ام المومنين عائشه، زيد بن ثابت، عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر. رضی الله عنهما([24])
ابن حزم علي را در رتبه ی سوم صحابه هايی به حساب آورده که زیاد فتوا می‌دادند. در ادامه‌ی بحث، مسائل قضايي و بسياري از اجتهادهاي فقهي را مورد بحث قرار خواهيم داد.
 و علي رضی الله عنه به تحقيق و ‌يادگيري و درس و تدريس تشويق می‌كرد و می‌فرمود: «تحقيق كنيد و حديث را ‌ياد بگيريد و نگذاريد علم كهنه و فراموش شود([25]).
در روايتي ديگر می‌گويد: حديث را تكرار، بررسي و تدريس كنيد، در غیر اینصورت فراموش و فرسوده می‌شود.([26])
امير مؤمنان علي بر لزوم داشتن استاد و ‌يادگيري از او تأكيد مي‌كرد و مي‌گفت: هرگز از مصاحبت استاد سير نمي‌شويد، چون او همانند درخت خرماست كه هر لحظه ‌از او خرمايي مي‌افتد.([27])
در دوران كودكي برای علي رضی الله عنه شرايطي فراهم شد كه در دامان پيامبر صلی الله علیه و سلم پرورش‌ يافت و بعد از آن باز هم همراه و ملازم او بود، چون داماد و پدر دو سبط (حسن و حسین) ايشان بود، اين گونه در كنار پيامبر صلی الله علیه و سلم قرار داشت و از ايشان علم و دانش می‌آموخت و سيده عائشه ملازمت و همراهی پیوسته‌ی علي با رسول الله  صلی الله علیه و سلم را مورد تأييد قرار داد، مقدام بن شريح از پدرش روايت مي‌كند به عائشه گفت:‌ يكي از اصحاب پيامبر صلی الله علیه و سلم را به من معرفي كن كه ‌از او درباره‌ی مسح بر (خُف)موزه سؤال كنم، گفت: برو نزد علی، رفتم و سؤال كردم، گفت: رسول خدا به ما دستور داد هرگاه به مسافرت رفتيم بر خف مسح كنيم.([28])
علي رضی الله عنه معتقد بود بايد از هر علمی‌مقداري‌ ياد بگيريم و با گزينش با ‌يادگيري بپردازيم و مي‌فرمود: علم و دانش گسترده‌تر از آن است كه بتوان همه‌ي آن را فرا گرفت و حفظ نمود، لذا از هر علم خوبيهايش را دریافت کنید.([29])
علي رضی الله عنه در علم و دانش به درجه‌اي رسيده بود كه در عراق به مردم مي‌گفت: از من سؤال كنيد! سعيد بن مسيب می‌گويد: كسي جز علي بن ابي طالب رضی الله عنه نبود كه بگويد از من سؤال كنيد.([30]) تمام صحابه و تابعين به علمش اعتماد داشتند، ابن عباس مي‌گويد: هرگاه دليل و برهان از علي به ما مي‌رسيد هيچ كس را با او برابر نمي‌دانستيم([31]).
سويد بن غفله مي‌گويد: مردي آمد و از من درباره‌ي ميراث فردي سؤال كرد كه بعد از مرگش فقط‌ يك دختر و ‌يك زن مانده ‌است، وی می‌گويد: گفتم: جواب را از قول علي به تو می‌گويم. گفت: قضاوت و فتواي علي برايم كافيست: علي یک هشتم را به زن و نيمی‌ از ميراث را هم به دختر مي‌داد، بعد از اين هر چه باقي مي‌ماند به همان دختر مي‌رسید.([32])
علماي صحابه و تابعين علي را به خاطر علمش ستوده‌اند، از ام المومنين عائشه روايت است: علي آگاه ترين فرد نسبت به سنّت است.([33])
هر مسئله‌اي كه براي معاويه رضی الله عنه پيش مي‌آمد، از طريق مكاتبه ‌از علي سؤال مي‌كرد.قتي خبر شهادت علي به او رسيد، گفت: با وفات علي رضی الله عنه علم و فقه ‌از دست رفت.([34]) روايت است حسن بن علي بعد از وفات پدرش در سخنراني گفت: ديروز مردي از شما جدا شد كه ‌افراد پيش از او در علم بر او پيشي نگرفتند و دیگران هم به او نرسيده‌اند.([35])
عبدالله بن عياش بن ابي ربيعه درباره‌ي علي رضی الله عنه گفت: «براي خداوند زیست، به خدا بهترين نسبت را داشت، خویشاوند و داماد رسول خدا صلی الله علیه و سلم بود. از اوّلين مسلمانان و آگاه به قرآن و سنّت و فنون جنگي بود و در همكاريهاي اجتماعي بسيار سخاوتمند بود([36]). مسروق مي‌گويد: علم اصحاب رسول الله به عمر، علي، ابن مسعود و عبدالله  رضی الله عنهما منتهی شد([37]).  
از اميرمؤمنان علي نصيحت‌ها و ارشادهاي زيادي براي دانشجويان، طلاب، علما و فقها به ‌يادگار مانده‌ است كه شايسته ‌است حفظ و به ‌آنها عمل شود، از جمله:
1- مردم سه دسته هستند
الف: عالم رباني، ب: دانش پژوهی كه در راه نجات است. ج: پست و فرومايه‌اي بي هدف كه در پي هر ندايي مي‌رود (بي‌هدفي كه ‌از هر كس و ناكس بدون فهم و درك پيروي مي‌كند).
حافظ ابونعيم از كُميل بن زياد روايت مي‌كند كه: علي دستم را گرفت و مرا با خود به صحرا برد، وقت خوب رفتيم و در فضايي كاملاً باز قرار گرفتيم، نشست و تنفسي كرد و گفت: ای كُميل بن زياد! قلبها مانند ظرف هستند و بهترين قلبها، قلبي است كه ظرف آن پر از علم باشد، لذا آنچه به تو مي‌گويم حفظ كن! مردم سه دسته‌اند: عالم رباني، دانش پژوهی كه بر راه نجات است، حقیر و فرومايه‌اي بي هدف كه در پی هر فرياد مي‌رود و دلهايشان با نور علم روشن نشده‌ است و به پناهگاهي محكم و قابل اعتمادی هم پناه نبرده‌اند.([38])
در اين سفارش بليغ و رساي علي پندهاي نيكو و نصيحت‌هاي حكيمانه‌اي وجود دارد. اميرمؤمنان مردم را به سه دسته تقسيم نموده ‌است كه عبارتند از:
الف: علماي رباني
منظور از علماء، علماي ديني هستند كه داراي علم، فقه و آگاه‌از مفاهيم و مقاصد حكيمانه‌ي علوم ديني هستند، ابن عباس در تفسير آيه‌ي: ﭽ ﮁ ﮂ ﮃ ﭼ(آل عمران/71):(و ليكن عبادت كنندگان پروردگار به معناي دقيق، صحيح و عميق آن باشيد!) مي‌گويد: فقيهاني باشيد كه دين را با حكمت و تدبير می‌فهمند. عبدالله بن مسعود نيز اين آيه را به همين صورت تفسير كرده‌است.([39])
لذا كساني كه هم از نعمت فقه و هم از نعمت حكمت برخوردارند، صلاحيت دارند كه‌ امت را تربيت و دين را به مردم تفهيم نمايند، چون حكمت آن است كه هر چيزي در جاي مناسب خود قرار داده شود و تطبيق حكم شرعي با حالت و وضعيت مردم توفيقي است كه می‌توان نام آن را حكمت ناميد. لازمه‌ي اين كار فهم دقيق و عميق از وضعيت جامعه‌ي اسلامی‌است و تلاش براي تربيت مردم طبق دستورات دين حكمت و كاري حكيمانه‌ است و اين كار مي‌طلبد كه ‌افراد را با آموزش قوانين ديني و تربيت با تقوا و رعايت خوبيهاي اخلاق پرورش دهيم و فقه:يعني: فهميدن احكام ديني از منابع شرعي، به همين دليل علماي رباني كه فقه را با حكمت ‌ياد مي‌گيرند، بهترين افراد امّت هستند، چون دو فضيلت ‌يادگيري علم و تعليم و تربيت را دارا هستند و صلاحيت تربيّت امّت و بيان مسائل ديني را براي مردم دارند.([40])
امير مؤمنان علي «رباني» را به كسي كه مردم را با حكمت تربيت مي‌كند و آموزش مي‌دهند تفسير مي‌كرد.([41])
ب: طالبان علم كه با نيّت خالص علم‌آموزی می‌کنند
طالبان علم كه کسانی هستند که با نيّت خالص علم‌آموزی می‌کنند تا بدينوسيله مسئوليت خویش را در برابر خداوند انجام دهند، سيدنا علي رضی الله عنه از اين قسمت اندرز حكيمانه‌اش به دانش پژوهی كه در راه نجات است تعبير كرده ‌است. اين تعبير مختص كساني نیست كه در حال خواندن و یادگیری علوم شرعی هستند و تنها آنها را در بر نمي‌گيرد، بلكه تمام افرادي كه مسئوليت عمل، دعوت و تربيت ديني را به دوش می‌كشند و نجات در آخرت بر ايشان اهميّت دارد، شامل می‌شود، اينان مسايل ديني را از علماي خداترس و خداپرست سؤال می‌كنند تا خداوند را آگاهانه و با بصيرت عبادت و با مردم طبق فرمان خداوند رفتار كنند، چنین انسانهایی از دانش آموزان و طلاب راه نجاتند هر چند در كلاس درس هم شركت نداشته باشند.([42])
در اين جمله سيدنا علي رضی الله عنه به اهميت اخلاص نيت براي خداوند اشاره مي‌كند كه بايد در‌يادگيري و طلب علم رعايت شود و دانش آموزان، طلاب و دانشجويان را دعوت می‌دهد كه‌انچه نزد خداوند است و سراي آخرت را بر كالاها و رزق و برق‌هاي دنيا و شهوت راني‌ها ترجيح دهند و به قرآن و سنت و دين حق دعوت دهند و بر اين صبور شكيبا باشند.
ج: کسانی كه‌از‌يادگيري علوم ديني بدور مانده و هيچ رابطه‌اي با علماي رباني ندارند
آناني كه‌از‌يادگيري و آموزش علوم ديني بدور مانده‌اند و هيچ رابطه‌اي با علماي رباني ندارند، در نتيجه شناختي از امور ديني خود ندارند، به همين علت علي از اين گونه‌افراد به فرومايگان دنباله رو هر صدايي تعبير مي‌كند، كه هر بادي آنها را به سمت و سوي خود می‌برد و نور علم راه زندگي آنان را روشن نكرده‌است.
امير مؤمنان رضی الله عنه از فرومايگان پستي كه در پي هر صدايي می‌روند و از نور علم محروم هستند سخن به ميان آورده‌است و از اين گروه شکموی نابكار ما را برحذر می‌دارد، گويا از مردم می‌خواهد همت‌هايشان را براي شناخت و پيروي از حق و ثبات بر آن به كار گيرند و دنيا و آخرت شان را بر پايه‌ي آباداني با اطاعت خداوند و روشنگري با نور الهي بنا كنند و دنيا را مرکب و وسیله‌ای براي رسيدن به خوشبختی آخرت قرار دهند.
2-مقايسه‌ی علم و ثروت
در سفارش علي رضی الله عنه به كميل بن زياد آمده:... علم بهتر از مال است، علم تو را حفاظت مي‌كند در حالي كه تو در پي حفاظت مال هستي، علم زينت عمل است، مال نفقه را كم مي‌كند، علم حاكم است و مال محكوم عليه، هنر مال با از بين رفتنش از بين می‌رود، امّا دوست داشتن عالم راه و روشي است كه بسياري از آن لذّت می‌برند، علم موجب می‌شود كه فرد در طول زندگي مطيع خداوند باشد و بعد از مرگ همه خوبي فرد را تعريف كنند. ثروتمندان در حال زیستن هم مرده‌اند و علما تا زندگي هست زنده‌اند، اجسادشان را از ميان مردم می‌برند، امّا محبّت و وجودشان در دل مردم نقش بسته‌است.([43])
علي رضی الله عنه در مقايسه بين علم شرعي و مال و ثروت، علم را تكيه گاه صاحبان سراي آخرت، وكليد عزت و شرفشان در دنيا و آخرت دانسته و منظور از مال در اين مقايسه، مالي است كه‌افراد بدون توجه به طاعت و عبادت و قوانين الهي بي وقفه سرگرم جمع آوري آن هستند و برتري علم را با مسايلي نيكو جلوه می‌دهد:
الف: علم صاحبش را حفاظت مي‌كند
علم صاحبش را حفاظت مي‌كند، در حالي كه صاحب مال همواره به فكر حفاظت مال و ثروت است. حفاظت علم به ‌اين صورت است كه صاحبش را از دره و پرتگاه‌های هلاكت در دنيا و آخرت نجات داده و حفظ مي‌كند. اين كه علم شرعي فرد را در آخرت نجات می‌دهد، واضح و روشن است، چون اين علم صاحبش را به رضايت و خشنودي خداوند و بهشت می‌رساند و از جهنّم نجات می‌دهد، وه! چه خواسته و فرجام مهمی ‌است و چه نيكو حاصل و ثمره‌اي! امّا اين كه ‌از واديهاي هلاكت در دنيا نجات می‌دهد، بدان دليل است كه سعادت و نيك بختي روحي حقيقي هرگز به دست نخواهد آمد، مگر با ايمان و ‌يقيني كه دنيا در برابر آن كوچك و بي‌ارزش جلوه می‌کند و در نتيجه تمام گرفتاريها، سختی‌ها و مشكلات دنيوي براي صاحبان ايمان و‌يقين آرامش و سلامتي نمایان می‌شود، چون آنها برای دنيای مادی ارزشي قائل نيستند، اين در حالي است كه گرفتاريها و سختيهاي دنيا براي دنيا پرستاني كه زندگي دنيا را در داشتن مال و منال و ثروت زياد و زيبا می‌بينند، جهنّم سوزان است و اين كه ثروتمندان، حريص جمع آوري مال هستند، بر كسي پوشيده نيست. ثروتمندان در اندوه و اضطراب از دست رفتن مالشان چنان به خود می‌پيچند كه فرد بيمار در بستر بيماري به خود می‌پيچد! و شب‌ها با اضطراب و هراس جانسوزي به محافظت از اموالشان می‌پردازند.([44])
علم نوريست كه به ‌افراد بينش می‌دهد و از امت‌هاي پيشين و زندگي شان درس بهتر و نيكوتر زيستن می‌آموزد و علم براي افراد جوانب گسترده‌اي در فهم اختلافها و تشخیص مصالح از مفاسد و درك و معرفت مقاصد می‌بخشد، وياد می‌گيرد كه چگونه‌ اولويّتها را طبق دسته‌بندي مناسب بشناسد و علم صاحبش را با نور راهنمايي مي‌كند.
ب: علم رشد مي‌كند و با عمل استوار می‌شود
 علم همیشه در حال رشد و افزایش است، چون عمل اجرا و تطبيق علم است و با عمل در حافظه‌ی فرد ريشه می‌دواند و عميقاً استوار می‌شود، بر خلاف مال كه با خرج كردن كم می‌شود. ناگفته نماند كه منظور از مال، اموال دنياپرستاني است كه به خاطر دنيا آن را جمع و در مصارف ماديگرايي آن را خرج می‌كنند، ولي ثروت و اموال خداپرستان آخرت‌گرا طبق قوانين شريعت به دست می‌آيد و به مصرف می‌رسد و چون در راه خدا انفاق می‌شود، كم نمی‌گردد، پيامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرمايد: «ما نقص مال عبد من صدقة»([45]): (مال هيچ فردي از انفاق كردن در راه خداوند كم نمی‌شود).
ج: علم شرعي حاكم است
علم شرعي حاكم است، چون بوسيله‌ي آن امور زندگي تنظيم می‌شود و واجب است طبق برنامه‌هاي آن تمام نظامهايي كه بين مردم حاكم است، مقرر شود، لذا اين علم داور و حاکم حقيقي است، امّا مال محكوم عليه ‌است، چون صادر و وارد كردن آن طبق قوانين حاكم است، خواه شرعي‌ يا غير شرعي باشد.([46])
د: روابط اجتماعي كه بر مبناي مصلحت مالي استوار باشد با از بين رفتن مال از بين می‌روند
چنانچه مبنای روابط اجتماعي مصلحتهاي مالي مشترك باشد، با از بين رفتن مال رابطه هم گسیخته می‌شود، ولي روابط برادري كه بر مبناي علم شرعي بين عالم و دوست‌دارانش استوار است، براي هميشه در دنيا و آخرت باقي می‌ماند، خداوند متعال می‌فرمايد:
{ ‏ الْأَخِلَّاء يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ ‏} (زخرف /67)
 (دوستان در آن روز (روز قيامت) برخي با ‌يكديگر دشمن اند به جز پرهيزگاران و متقيان).
هـ: علم شرعي موجب دوستی و اطاعت از او می‌شود:
علم شرعي موجب می‌شود كه مسلمانان عالم را بدون هيچ گونه تحميلي دوست داشته باشند و به ‌اراده و اختيار خود از او اطاعت كنند؛ اين روال در تمام دوران زندگيشان ادامه دارد و بعد از وفات عالم هم تا دنيا هست از او به نیکی‌ ياد می‌كنند، به گونه‌اي كه شكل و قيافه‌ي عالم رباني از ذهن مردم پاك نمی‌شود و اگر نگاهی به تاريخ بيندازيم می‌بينيم كه‌از زمان صحابه تا عصر ما همواره نام علما بر سر زبانهاست و تاريخ زندگي آنان را در كتابها، سخنرانيها و درسهاي علمی ‌حفظ كرده و بياد دارند، در حالي كه نام ثروتمندان بزرگ با مرگشان از صفحه‌ي ذهن مردم و تاريخ حذف شده و بسي اوقات هنوز زنده‌اند، امّا ديگر نام آنان از گفتار و ذهنها پاك شده‌ است.([47])
 
3-فقیه واقعی کدام است؟
فقيه به تمام معنا كسي است كه مردم را از رحمت خدا نااميد نكند و از عذاب خدا بي خبر و غافل نگاه ندارد و آنان را از گناه برحذر دارد که ‌از قوانين و دستورات قرآن منحرف نشوند و بايد دانست كه عبادت بدون علم و علم بدون درك و تفهّم و تلاوت قرآن بدون تدبّر هيچ خیري نيست.([48])
در اين جمله ‌اميرمؤمنان رضی الله عنه شرح می‌دهد كه لازم است فقيه به صفت برابري و اعتدال در امور دنيا و تلاش براي اصلاح مردم پايبند باشد، به اين صورت كه دعوتگر در مسير دعوت بين ترس و اميد زندگي كند و مردم را تا آن حد نترساند كه‌از رحمت خداوندي نوميد شوند و آن قدر هم امیدوار به عفو و گذشت خدا نكند كه‌از عذاب الهي احساس امنيت و غفلت كنند و علي رضی الله عنه در اين عبارت شرح می‌دهد كه عالم نبايد گناهان را آن قدر ساده به حساب به شمار آورد كه مردم بدون پروا گناه كنند و با محافظت از ايمان و تقوا در ميان مردم زندگی کند و همزمان برای بالا بردن سطح مردم بسوی کمال تلاش نمايد، آنها را به سوي تكامل سوق دهد و مردم را با قرآن همسو و مرتبط كند. اين گونه‌ اهميّت قرآن و برتري مطلق آن را بر ديگر چيزها به تصوير می‌كشاند و در همين راستا علماء می‌توانند قرآن را به مردم بفهمانند و آموزش دهند، در نتيجه مردم به قرآن كه ‌اوّلين منبع هدايت است عمل می‌كنند و به چيزهاي ديگر روي نمی‌آورند، بديهي است كه سنّت رسول خدا صلی الله علیه و سلم شرح و توضيح قرآن است و توجّه به قرآن به معناي روي آوردن به سنّت است و سپس سيدنا علي توضيح مي‌دهد كه ‌از مهمترين شروط قبولي عبادت و اعمال شرعي اين است كه اگاهانه با قرآن و سنّت صحيح منطبق باشد. علم و عبادت بدون عقيده‌ي صحيح سودي نخواهد داشت. در پايان اين سفارش، به بيان اهميت تدبّر در آيات قرآن اشاره مي‌كند، چون تمام خير و نیکی‌ها در درک مفاهيم قرآن كريم براي عمل به احكام آن نهفته ‌است و بايد در هنگام قرائت با دل و جان و اعضاء و اندام، متمركز در قرآن باشيم و تمام توانمندی خویش را براي فهم منظور خداوند به كار گيريم و به آن عمل كنيم و کلیه‌ی موانع بين خود و كتاب خداوند را از میان برداريم و براي اين كار لازم است عمل به تمام معنا براي خداوند خالص باشد و خالصآنه از دين او پيروي كنيم و براي فهم دين خدا و رسيدن به حق تلاش كنيم. حتّی اگر اين تلاش منجر به جدايي از خانواده، مال، فرزند و جاه و مقام دنيوي شود، چرا كه ‌آنچه نزد خداوند است، بهتر و هميشگي است و نیز از پندهاي قرآن پند پذیر باشیم و با مفاهيم اين كتاب بزرگ درس بگيريم و به ياد خدا باشيم.([49])
4- چقدر براي دل خنک است
شعبي گويد: علي رضی الله عنه در حالي به نزد ما آمد كه می‌گفت: چقدر براي دل و مایه‌ی راحتی است؟ پرسيدند قضيه چيست؟ گفت: وقتي چیزی را نمیدانی بگویی: «الله‌اعلم»: (خدا داناترین است).([50])
 
5- نقش علماء در آموزش مردم
امير مؤمنان علي رضی الله عنه می‌گويد: خداوند از افراد بي سواد و جاهل آن عهد و پيمان محكم را براي‌ يادگيري نگرفته كه ‌از علماء برای آموزش گرفته است.([51])
 
6- خير و نيكي علم زياد است، نه ثروت و فرزند
علي رضی الله عنه می‌گويد: خير اين نيست كه مال و فرزند زياد داشته باشي، بلكه خير و عزتت در آن است كه‌ از علم و دانش زياد برخوردار و حليم و بردبار باشي و در برابر مردم خوشحال باشی به اینکه پروردگارت را عبادت می‌كني و اگر بخوبي عبادت كردي، خدا را سپاس گويي و اگر توفيق نيافتي به خوبي عبادت كني از خداوند طلب مغفرت كني، در دنيا هيچ خيري نيست مگر براي دو شخص، اوّل: كسي كه ‌از گناهش توبه كند و با توبه گناهش بخشيده شود. دوم: كسي كه براي انجام كارهاي خير با تمام توان تلاش مي‌كند و عملي كه با تقوا انجام شود، كم نیست، چگونه عمل مقبول و پذیرفته شده کم محسوب می‌شود؟([52])
 
7- علم و جهل
علي رضی الله عنه فرمود: براي ارزش خوبي علم همين بس: کسانی که به خوبی از آن بهرمند نیستند ادعای علم می‌کنند و هرگاه منتسب به علم می‌شوند، خوشحال می‌گردند و براي زشتي جهل و بي سوادي همين بس كه خود فرد جاهل از آن بيزار و متنفّر است و هرگاه جهل را به او نسبت دهند از آن ناراحت می‌شود.([53])
 
8- علّت بي توجهي نسبت به يادگيري علم
علي رضی الله عنه می‌گويد: مردم به اين دليل نسبت به يادگيري علم بي‌توجه هستند كه می‌بينند علماء از علمشان فايده‌اي اندك می‌برند.([54])
اين سخن سيدنا علي رضی الله عنه هشداري است به علماي ناباب و بد كه مانع راه خدا می‌شوند و از طرفي هم فرا خواني براي علماء است كه به علم خود عمل كنند و با صبر و حوصله مردم را به دين خدا دعوت دهند و اذيت و آزارهاي اين راه را تحمل كنند، چرا كه هر چه در راه حق ببينند نیكوست.
 
9- حق علما بر مردم
اميرمؤمنان رضی الله عنه فرمود:‌يكي از حقوق عالم بر مردم اين است كه با سؤالهاي بيجا از او زياد سؤال نكنند و در جواب او با اعتراض‌هاي بي مورد عالم را به چالش نكشانند و آنگاه كه خسته ‌است بر او وارد نشوند و هرگاه بلند شد لباسش را نگيرند و اصرار بر نشستن نكنند و راز و اسرارش را فاش نكنند، در حضور او كسي را غيبت نکنند، به دنبال لغزشها و عيبهايش نباشند، اگر اشتباهي كرد معذورش بدانند، اي مسلمان! بر تو لازم است كه به خاطر خداوند به عالم احترام بگذاري و اين احترام تا زماني كه ‌او به دستورات خداوند پايبند است ادامه داشته باشد و از او جلوتر ننشيني و اگر نيازي داشت براي برطرف كردن آن و خدمتش مبادرت ورزي و پيشي گيري([55]).
 
10- مقام و منزلت علماي عامل نزد خداوند
امير مؤمنان علي می‌فرماید: هر كس علم بياموزد و به آن عمل كند، در ملكوت آسمانها به عنوان فرد بزرگي از او ‌ياد می‌شود.([56])
اين سخن علي دعوتي است به يادگيري علم و عمل به آن و تشويقي است براي تلاش در راه رسيدن به مقامهاي والا كه خداوند هر كس را علم بياموزد و به خاطر رضاي خدا بدان عمل كند، ارزانی بخشیده و مورد احترام قرار می‌دهد.
 
11- آموزش علم برتر از عبادتهاي مستحب است
اميرمؤمنان فرمود: عالم از روزه‌دار و شب زنده‌دار و مجاهد بهتر و برتر است و آنگاه كه عالم بميرد در اسلام شکافی ايجاد می‌شود كه مسدود نخواهد شد، مگر با جانشینی عالمی‌ دیگر([57])اين سخن علي رضی الله عنه بر فهم بالا در ترتيب اولويتها از نگاه ‌ايشان دلالت دارد، چون عملي كه موجب خير رساني بر همگان باشد كه همان علم است از عمل عبادي فردي بهتر است.
موارد فوق برخي از راهنماييهاي سودمند و ارشادهاي ارزشمند اميرمؤمنان براي طالبان علم و دانشجويان است.
دوم: پارسايي و تقواي اميرمؤمنان علي رضی الله عنه
علي رضی الله عنه در طول زندگي با قرآن و ملازمت با پيامبر صلی الله علیه و سلم امين و همراهي با صحابه ي كرام و از تفكّر در اين حقيقت که دنيا سراي ابدي نيست، فهميده بود كه دنيا ميدان آزمايش و امتحان است، بدون ترديد علي بر قرآن تربيت یافته بود و اين سخن كه برگرفته ‌از آيات مربوط به مباحث دنيا و آخرت است حكايت از آن دارد كه دنيا حقیر و فرومایه و از بين رفتني و فناپذير است و به آياتي نيز اشاره دارد كه زندگي آخرت و ارزش و دوام آن بر دنیا ترجيح داده شده‌است، خداوند متعال می‌فرمايد:
{ وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا (٤٥)الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلا (٤٦)} (کهف/45-46).
 (اي پيغمبر !) براي آنان (كه به دارائي دنيا مي‌نازند و به اولاد و اموال مي‌بالند) مثال زندگي دنيا را بيان كن كه همچون آبي است كه ‌از (ابر) آسمان فرو مي‌فرستيم. سپس گياهان زمين از آن (سيراب مي‌گردند و به سبب آن رشد و نمو مي‌كنند و) تنگاتنگ و تودرتو مي‌شوند. (عطر گل و ريحان با آواز پرندگان درهم مي‌آميزد و رقص گلزار و چمنزار در مي‌گيرد.لي اين صحنه دل‌انگيز ديري نمي‌پايد و باد خزان وزان مي‌گردد و گياهان سرسبز و خندان، زرد رنگ و) سپس خشك و پرپر مي‌شوند و بادها آنها را (در اينجا و آنجا) پخش و پراكنده مي‌سازند ! (آري ! داشتن را نداشتن و بهار زندگي را خزان در پي است، پس چه جاي نازيدن به وي است. اين خدا است كه نعمت و حيات مي‌دهد و هر وقت كه بخواهد نعمت و حيات را بازپس مي‌گيرد) و خدا بر هر چيزي توانا بوده (و هست). دارائي و فرزندان، زينت زندگي دنيايند (و زوال‌پذير و گذرايند). امّا اعمال شايسته‌اي كه نتايج آنها جاودآنهاست، بهترين پاداش را در پيشگاه پروردگارت دارد و بهترين اميد و آرزو است.
 علي رضی الله عنه تحت تربيت آگاهترين مخلوقات، پيامبر صلی الله علیه و سلم که خوب دنیا و ارزش آن را شناخته بود، دنيا را شناخته بود، پيامبري كه می‌فرمايد: «لو كانت الدّنيا تعدل عندالله جناح بعوضة ما سقي كافراً منها شربة ماء»([58]): (اگر دنيا در نزد الله به اندازه‌ي بال پشه‌اي ارزش می‌داشت، هيچ كافري را از دنيا جرعه ‌آبي نمی‌داد) و می‌فرمايد: «ما الدنيا في الآخرة إلا مثل ما‌يجعل أحدكم أصبعه في اليّم فلينظر بما ترجع»([59]): (ارزش دنيا در برابر آخرت چيزي نيست مگر به اندازه‌ي اين كه‌ يكي از شما انگشتش را داخل دريا مي‌كند و بيرون می‌آورد، چه قدر از دريا برداشته ‌است) و می‌فرمايد: «الدّنيا سجن المؤمن و جنة الكافر([60])»: (دنيا زندان مسلمان و بهشت كافر است).
اميرمؤمنان تحت تأثیر تربیّت قرآني و نبوي، از صادق‌ترين نمونه‌هايی بود که با تربيت پيامبر صلی الله علیه و سلم پاک و آراسته بود همانگونه که خداوند می‌فرمايد:
 { كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (١٥١)} (بقره/151).
و همچنين (براي تكميل نعمت خود بر شما) پيغمبري را از خودتان در ميانتان برانگيختم كه آيات (قرآن) ما را بر شما فرو مي‌خواند (و نشانه‌هاي وحدانيّت و عظمت خدا را در گستره جهان به شما مي‌نماياند) و شما را پاكيزه مي‌دارد (از رذائلي همچون زنده‌ بگور كردن دختران و خونريزيها و كشتن فرزندان از ترس فقر و فاقه و غيره. با كاشتن نهال فضائل در اندرونتان، شما را سرور و سرمشق ديگران مي‌سازد) و به شما كتاب (قرآن) و حكمت (اسرار و منافع احكام) را مي‌آموزد (تا با حفظ نظم و لفظ قرآن و بهره‌مندي از نور آن، به زندگي خويش حيات و تحرّك بخشيد و با استفاده‌ از سنّت عملي و سيرت نبوي، به احكام شريعت آشنا گرديد). به شما (به همراه كتاب و حكمت) چيزي‌ ياد مي‌دهد كه نمي‌توانستيد آن را بياموزيد (چون وسيله‌ آموزش آن، انديشه و نگاه نيست، بلكه بايد از راه وحي آموخته شود. همانند اخبار عالم غيب و اشارات علمی‌و بيان سرگذشت پيغمبران و احوال پيشينيان، كه نه تنها براي اعراب بلكه براي اهل كتاب نيز مجهول بود).
به همين دليل ملاحظه می‌شود كه علي رضی الله عنه بهترين مثال زُهد و پارسایی را ‌يادآور می‌شود، اینک به ذکر برخی از موضعگيري‌ها و سخنان شگفت انگيز علي می‌پردازیم:
 
1- دينار و درهم‌ها! كسي غير از من را فريب دهيد
علي بن ربيعه وابلی روايت می‌كنند كه ‌ابن نباح نزد علي آمد و گفت: اي اميرمؤمنان! بيت المال مسلمانان پر از دينار و درهم شده‌ است؟ علي گفت: الله‌اكبر! و با تكيه به ابن نباح بلند شد و رفت و در كنار اموال بيت المال ايستاد و گفت:
هذا جَنَاىَ خياره فيه


 
وكل جَانٍ‌ يده‌ الى فيه


 
اين انباشته‌اي از طلا و نقره در اختيار من است بهترين نوع آنهاست،
 و هر جنايت كاري هم دستش فقط تا دهنش می‌رسد.
اي پسر نباح! مردم كوفه را جمع كن، گويد: مردم را صدا زدند و تمام آن چه در بيت المال بود، تقسيم كرد و می‌گفت: اي دينارها و اي درهم‌ها كسي غير از من را فريب دهيد، بگير! بگير!، تا اين كه هيچ دينار و درهمی‌در آن نماند و سپس دستور داد آن را جارو زدند و در آن دو ركعت نماز خواند.
در روايتي ديگر ابونعيم از مجمع تيمی ‌روايت مي‌كند: علي بيت المال را جارو می‌زد و نماز می‌خواند و آن را محل سجده و نماز براي خود، قرار داده بود، به اميد اين كه روز قيامت برايش گواهي دهد.
اين مثالی بلیغ است از بلند همّتی علی رضی الله عنه در مقابل کالا و بهره‌های فنا پذیر و نابود شدنی دنیا و نشان می‌دهد که خود را از این چیزها بی نیاز دانسته، هيچ گاه وابستگي به آنها نداشت، چون بيت المال پر از طلا و نقره شده بود و اميرمؤمنان طوری به آن نگاه نکرد که شگفت زده شود و فریب آن را بخورد و حتي وقتي مسئول بيت المال خبر از پر شدن آن می‌دهد، می‌گويد: «الله‌اكبر!» مفهوم اين واكنش سيدنا علي اين است كه‌ اگر مردم دنيا را بزرگ و مهم می‌بينند، امّا حقيقت اين است كه‌ الله ‌از دنيا و هر چيزی بزرگتر است و تا زماني كه فرد مسلمان معتقد است كه «الله» از هر كس و هر چيز بزرگتر است، چرا خودش را به چيزي كه كوچكتر و بي‌ارزش‌تر است، وابسته و محتاج بداند؟!
در واقع اين فهم عالی آن شخصيت بزرگ است كه با گفتن «الله‌اكبر»، بي ارزشي و كوچكي دنيا را به كساني كه عملاً فريب دنيا و زينب و كارها آن را خوردند و فراموش كرده‌اند كه ‌الله ‌از همه كس و همه چيز بزرگتر است هشدار می‌دهد كه خداوند از همه كس و همه چيز بزرگتر است و اين فهم دقيقي است كه مؤمنان روشن دل آن را درك می‌كنند و در نتيجه: به همان صورتي كه خداوند در قلب و باورش از هر چيز مهمتر و بزرگتر است، دنيا و آن چه در آن است از هر چيز بي ارزش تر است و در تلاش آن خواهد بود كه مال حلال به دست آورد و در راه خدا مصرف كند و هر اندازه که دنيا در نظر و باور فرد بزرگتر جلوه كند، از بزرگي مقام خداوند در ذهن و فهم او كاسته می‌شود. لذا می‌بينيم كه ‌اميرمؤمنان در اوج عظمت و قدرت، خطاب به دنيا می‌گويد: اي دينارها! اي درهم‌ها! كسي ديگر را فريب دهيد و اين واكنش سيدنا علي رضی الله عنه نشانه‌ي وجدان بيدار و دركي دقيق از دنيا است كه‌ آن را همچون دشمن در ميدان جنگ فرض مي‌كند و مورد خطاب قرار می‌دهد و اين گونه مشخص می‌شود بر هواهاي نفساني و عواطف و تمايلات روانيش كاملاً مسلط است و با درک و شعور خود و نگرش درست به دنيا، ارزش واقعی و متناسب با حال آن را می‌شناسد، كه با زمان محدود و اندك و وجود سختيها و فناپذیر بودن نعمت‌هاي آن، بر خود و دنيا حكمراني مي‌كند و به سراي جاويدان آخرت ارزش مناسب حال آن را می‌دهد، ‌يقين دارد كه نعمت‌ها و عذابهاي آن هميشگي است و پس از جارو زدن بيت المال در قله‌ي ارزشها و برتريها نماز به جا می‌آورد تا در روز قيامت برايش گواهي دهند كه علي حكمران استوار و محكم و عادل بود و می‌توان گفت: در حقيقت نماز گزاردن در بيت المال اشاره‌اي بود به اين كه ‌آخرت بر دنيا ترجيح دارد و اين نماز تكميل كننده‌ي آن رفتار عالي بسيار نيكويي است كه در تقسيم آن مال و اموال در راه شايسته‌ از ايشان ملاحظه می‌شود.([61])
 
2- به خدا از مال شما استفاده نخواهم كرد
يكي ديگر از نمونه‌های پارسايي و پرهیزکاری اميرمؤمنان علي اين است كه‌ هارون به عنتره ‌از پدرش روايت مي‌كند كه در خورنق (جايي در كوفه) به خدمت علي رسيدم، ديدم در زیر ملافه‌اي از شدّت سرما می‌لرزد! گفتم: اي اميرمؤمنان خداوند براي تو و خانواده‌ات اين همه مال قرار داده و تو با خود اين گونه رفتار می‌كني؟ فرمود: به خدا كه ‌از مال شما (مسلمانان) استفاده نخواهم كرد و اين همان ملافه‌ايست كه ‌آن را از مدينه‌ آورده‌ام.([62])
 اينجا‌ يك سؤال پيش می‌آيد: چه چيز موجب شده كه‌ اميرمؤمنان اينگونه فقيرانه زندگي كند و آن سرماي طاقت فرسا را تحمل نمايد، در حالي كه می‌توانست فاخرانه‌ترين و بهترين لباس زمان را خريداري كند؟ اين نمونه‌اي است از زهد و پارسايي واقعی كه در اوج توانايي بر استفاده‌ي از كالا و امكانات دنيا خودداري كند، آري! اين شاگرد مدرسه‌ي پيامبر صلی الله علیه و سلم است كه‌اين گونه بي توجه به كالا و امكانات زودگذر دنيا تربيت شده‌ است و تلاش مي‌كند كه نعمت‌ها و آسايش جاويدان آخرت را بر دنيا ترجيح دهد، همانگونه که رسول الله  صلی الله علیه و سلم فقيرانه زندگي کرد در حالي كه می‌توانست مانند بهترين ثروتمندان زندگي کند.([63])
 
3- من به ميل خودم خريدم و او نيز با رضايت خودش فروخت
ابو مطر بن عبدالله جهني گويد: علي رضی الله عنه را ديدم كه ‌ازار و ردايي پوشيده و عصايي به دست دارد، گويا صحرانشين است، سپس ادامه داد كه با همين حال وارد بازار شد و با ‌يكي از تاجران درباره‌ي لباسي كه سه درهم ارزش داشت گفتگو كرد، در حين گفتگو تاجر شناخت كه‌ اين اميرمؤمنان است، گويد: همين كه تاجر او را شناخت با او معامله نکرد، بعد از آن پيش نوجواني رفت و از او لباسي به سه درهم خريد و رفت، بعد از آن كه پدرش آمد، پسر جريان را به او گفت: به پدر نوجوان خبر دادند كه خريدار علي بوده ‌است، پدر آن نوجوان درهم‌ها را برداشت و نزد اميرمؤمنان رفت و گفت: اين درهم‌ها چيست؟ گفت: پول پيراهن است، گفت: قیمت آن دو درهم است و شما سه درهم پرداخته‌ای. اميرمؤمنان گفت: من با رضايت خودم از او خريدم و او نيز با رضايت قبول كرد.([64])
 اين نمونه ديگري از بي توجّهي علي به دنياست، او كه لباس ظاهري‌اش او را صحرا نشين و روستايي نشان می‌داد و در خريد لباس نوع متواضعانه‌ي ارزان قيمتي می‌خريد در حالي كه در آن زمان بالاترين قدرت حكومتي جهان را در اختیار داشت و خليفه‌ی مسلمانان بود و اين گونه خريد كردن بر تواضع و بي اعتنايي ايشان نسبت به دنيا دلالت دارد، اين در حالي بود كه در اموال بيت المال و غنيمت حقوق مخصوصي به خود داشت و منابع درآمدي ديگر غیر اين نداشت، چون او خليفه بود و جز پرداختن به خلافت و تدبير امور و مصالح مسلمانان به کاری دیگر مشغول نبود. اینکه ‌از دو تاجري كه‌ او را شناختند خريد نكرد، نشانه‌ي زهد و پارسايي است، چون نمی‌خواست تاجران به خاطر خليفه بودنش رعايت حال او را بكنند و پولش را قبول نكنند و ‌يا قيمت كمتري بگیرند و او نمی‌خواست كه‌ از مقام مهم و بزرگش براي مصالح شخصي خود بهره برداري كند، اين فهم دقيق از زمينه‌هاي تقوا و پرهيزکاري است، چون خلافت از نگاه ‌اميرمؤمنان عمل صالح و نيكو كاري بود و اگر خليفه عادل باشد، اوّلين فرد از هفت گروهی خواهد بود كه در روز قيامت در سايه‌ي عرش الهي قرار خواهد گرفت و علي نمی‌خواست كه‌ اين عمل صالحش را با مصالح دنيوي آلوده كند كه در آن صورت به جاي پاداش اعمال نیکی، به گناه و معصیّت تبديل می‌شود. اين رفتار عالي الگویي است زیبا برای هر کس که بعداً به او اقتدا كند.([65])
4- آنگاه كه قلب فروتن شود، مؤمن به او اقتدا مي‌كند
عمر بن قيس می‌گويد: به علي گفتند: چرا پيراهنت را وصله می‌زني؟ گفت: قلب كه فروتن می‌شود مؤمن به او اقتدا مي‌كند.([66])
 اين نمونه‌اي ديگر از زهد و پارسايي است كه علاقمند است مسلمانان را بر زندگي زاهدانه و سخت تربیّت کند وصله‌ی زده بر لباس حاوی دو نكته ‌است:
اوّل: آن كه‌ اين عمل موجب فروتني قلب و تواضع دل می‌شود و انسان از اسباب خودپسندي وتكبر حفظ می‌شود.
دوّم: او با این رفتار الگوي مسلمانان قرار می‌گیرد، وقتي مردم می‌بينند او كه در بالاترين منصب قدرت است، لباس وصله زده می‌پوشد، دل آنان نيز از سبقت در خریدن و پوشیدن لباس‌هاي گران و فاخر سرد می‌شود و با اين رفتار خليفه، زندگي و رفتار زاهدانه‌ي افراد پارسا كه در معرض ملامت مردم هستند تقويت می‌شود.([67])
 
5- برای خليفه جز به اندازه‌ی دو كاسه‌ از بيت المال حلال نخواهد بود
عبدالله بن زُرَير غافقي می‌گويد: به خدمت علي رضی الله عنه رسيدم: كاسه گوشتی را كه بعد از پختن روي آن آرد می‌پاشند جلوي ما گذاشت، گفتم: خداوند تو را اصلاح كند اگر به ما از آن گوشت مرغابی می دادی چه می‌شد؟ در حالي كه خداوند مال فراواني در اختيارات قرار داده‌ است. گفت: اي ابن زُرَير شنديم رسول فرمود: « لايحل للخليفة من مال الله‌الا قصعتان، قصعة‌يأكلها هو واهله و قصة‌يضعها بين‌يدي الناس »([68]): (براي هيچ خليفه‌اي حلال نيست كه‌از مال خداوند بيشتر از دو كاسه ‌استفاده كند،‌ يك كاسه كه با خانواده‌اش بخورد و كاسه‌اي كه جلوي مهمانش بگذارد). آري! امیرالمؤمنین الگوي عالي پارسايي بود كه با وجود اینکه هر چه می‌خواست می‌توانست از بيت المال بردارد تا جايي كه با ثروتمندان مسلمان برابری كند، به خوردن و نوشیدن از دنيا توجه چنداني نداشت، امّا او به زندگي سخت و دور از رفاه قانع بود، چون زندگي دراز مدت را بر زندگي گذرا ترجيح می‌داد و اين گونه با احتياط زندگي می‌كرد تا بتواند دينش را حفظ كند و الگويي برجسته و نيكو براي مؤمنان باشد، زماني كه بالاترين شخصيت دولت اسلامی‌ اينگونه زندگي كند، رفتارش عزت، احترام و اعتماد بنفس براي فقيران و مستمندان است تا بتوانند با صبر و شكيبايي زندگي كنند و به تقدير و قضاي الهي راضي باشند. اين رفتار، پند و نصيحتي است براي ثروتمندان تا شكر خداوند را به جاي آورند و از اصراف و تن پروري دست بردارند.([69])
 
6- دوست ندارم غذايي میل کنم كه به حلال بودن آن‌ يقين ندارم
امير مؤمنان رضی الله عنه كيسه ‌آردي را كه ‌از آن می‌خورد نشانه می‌کرد و مهر می‌زد و می‌فرمود: «دوست ندارم چيزي كه‌ از حلال بودن آن‌ يقين ندارم وارد شكمم شود».([70])
سفيان گويد: علي رضی الله عنه براي خانه سازي از خشت پخته و خشت خام و چوب استفاده نكرد (يعني در پي ساختن ساختمان آنچناني براي خود نبود). فقط كيسه‌ي جو وگندم و دگر انواع حبوبات از مدينه برايش می‌آوردند.([71])
7- تو خوشبو، خوشرنگ و بامزه هستی
عدي بن ثابت و حبه بن جوين روايت می‌كنند كه ‌یک سینی فالوذج را برای علي آوردند، ولی از آن نخورد و خطاب به غذاي داخل ظرف گفت: بو، رنگ و مزه‌ات بسيار خوب است، امّا دوست ندارم شكمم را به چيزي عادت دهم كه نمی‌توانم دوباره‌ از آن بخورم.([72])
 
8- پارساترین مردم دنیا علی است
حسن بن صالح بن حيّ گويد: در مجلس عمر بن عبدالعزيز سخن از زاهدان و پارسان به ميان آمد، گفت: پارساترين فرد دنيا علي بن ابي طالب است.([73])
ذهبي ‌يادآور شده كه علي بر الاغي سوار شد و پاهايش را به يك طرف قرار داد. گفت: من دنيا را بي ارزش می‌دانم و نسبت به آن بي‌توجه هستم. كار سيدنا علي از باب تربيت عملي بر زهد و تقوا و بي توجهي به دنيا بود، نه ‌از روي تكبر و غرور، همانند متكبران([74]).
ابو عبيد دركتاب الأموال از علي رضی الله عنه روايت مي‌كند كه بخششها را در سال سه بار تقسيم کرد، سپس اموالي از اصفهان آمد، گفت: فردا صبح اعلام كنيد كه براي تقسيم بار چهارم جمع شوند، چون نمی‌خواهم اينها را ذخيره كنم، در پي اين برخي از مردم قبول كردند و برخي (به دليل عدم نياز) قبول نكردند([75]) براي مردم سخنراني كرد و گفت: «اي مردم! سوگند به خداوندي كه معبودی بر حق جز او نيست! از مال شما براي خودم برنداشتم بجز اين و شيشه عطري كوچك از آستين پيراهنشش در آورد و گفت: این را دهقانی به من هدیه داد.
راوي می‌گويد: سپس به بيت المال رفت وگفت: برداريد و شعر زير را زمزمه كرد:
أفلح من كانت له قوصرة([76])


 
يأكل منها كل ‌يوم تمرة([77])


یعنی:
هر كس سبد حصيري خرما داشت، موفق شد.
    كه هر روز از آن خرمايي بخورد!([78])...
زهد و پارسايي‌ يكي از بارزترين صفات علي بود و در اوج توانگري و ثروتمندي پارسا و زاهد بود و به مردم احترام می‌گذاشت و چنان مردم برايش مهم بودند كه‌ از محاسبه و مؤاخذه‌ي آنان خودداري می‌كرد.([79]) عليرغم اينكه زاهد، پارسا، با تقوا و پايبند به مسايل دين بود، هيچگونه خشونت و تند خويي و ترشرويي نداشت و متكبر نبود، بلكه فردي دوست داشتني و خوشرو بود و الفت و دوستي در چهره‌اش نمايان بود و در وصف او گفته‌اند: زيباروي و هميشه خندان بود و ،آرام و آهسته راه می‌رفت.([80])
علي رضی الله عنه پارسايي را اينگونه تعريف كرده ‌است:
اي مردم! پارسايي اين است كه‌ آرزوهايتان كوتاه باشد، شكر نعمت خداوند را به جاي آوريد و از حرامها اجتناب و دوري كنيد([81]). کوتاه کردن آرزوها بر عکس آرزوهاي دور و درازي است كه موجب می‌شود آخرتش را فراموش كند و منظور از آرزوي كوتاه‌ اين است كه بين زندگي دنيا وآخرت به گونه‌اي همسويي ايجاد كند كه خداوند راضي باشد و شكر نعمت‌ يكي از صفات خدا پرستانه‌ي هر فرد مسلمان است، تا نعمتهاي آشکار و پنهان مادي و معنوي خداوند را لمس مي‌كند و در مقابل با شكر خداوند عزیز و بسیار بخشنده‌ از آن قدرداني می‌نمايد، امّا نسبت به حرام، قطعاً از ترس خدا هرگز بدان نزدیک نمی‌شود. تعريف امیر المؤمنین بیانگر حقیقت زُهد و پارسایی است.
ترديدي نيست كه زهد علي اطرافيانش را تحت تأثير گذاشته بود و به مدرسه‌ي مؤثر پارسایی و پرهیزکاری براي امت تبديل شده بود. ابوالحسن ندوي پارسایی و اصلاح را با هم مرتبط می‌داند و می‌گويد: ما در تاريخ اسلام شاهد همسويي زُهد و اصلاح هستيم و كساني را كه با ايجاد دگرگوني مسير تاريخ را عوض نموده‌اند و روحي تازه به جامعه‌ي اسلامی‌ دميده‌اند،‌ يا دوران جديد در تاريخ اسلام بوجود آورده‌اند و با آثار علمی‌و فكري و ديني جاودانه در قرنهاي متمادي بر افكار و باورها تأثير گذاشته‌اند و جهان و ادبيات جهاني در اختيار گرفته‌اند، نمی‌شناسيم مگر اينكه با روحيه‌اي پارسایانه بر شهوات غلبه كرده‌است و بر ماديات و رجال مادي گرا چيره شده‌اند، شايد راز اين حقيقت در آن باشد كه زُهد و پارسایی در انسان نيروي مقاومت را ايجاد مي‌كند و عقيده و شخصيت انسان را قوّت می‌بخشد و رجال ماده‌گرا و شهوتهاي بي‌مهار و اسيران هوا و هوس را بي‌ارزش و تحقیر مي‌كند.([82])
سوم: تواضع و فروتني اميرمؤمنان علي رضی الله عنه
اخلاق و روحيات قرآني، شخصیّتی فروتن و متواضع از علی ساخته بود، در موضوع اخلاق نیک تواضع و فروتنی خداوند متعال می‌فرمايد:
ﭽ ﰁ ﰂ ﰃ ﰄ ﰅﰆ ﰇ ﰈ ﰉ ﰊ ﰋ ﰌ ﰍ ﰎ ﰏ ﭼ (اسراء/37)
در روي زمين متكبّرانه و مغرورانه راه مرو. چرا كه تو (با پاي كوبيدن قلدرآنهات بر زمين) نمي‌تواني زمين را بشكافي و (با گردن كشيدن جبّار آنها بر آسمان، نمي‌تواني) به بلنداي كوهها برسي.
 همچنین فرمود:
{ وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِي الأرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (١٨)وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الأصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (١٩)} (لقمان/18-19).
با تكبّر و بي‌اعتنائي از مردم روي مگردان و مغرورانه بر زمين راه مرو، چرا كه خداوند هيچ متكبّر مغروري را دوست نمي‌دارد. در راه رفتنت اعتدال را رعايت كن و (در سخن گفتنت) از صداي خود بكاه (و فرياد مزن) چرا كه زشت‌ترين صداها، صداي خران است.
خداوند در آیه‌ی اسراء با بياني روشن به بیان اصول اخلاق، اعم از فروتني و خودشناسي و پرهيز ازخود پسندي و تكبر و غرور و تحقير مردم می‌پردازند، به تواضع و فروتني دستور می‌دهد و از تكبر و غرور و تحقير مردم نهي مي‌كند، در حاليكه همين مفهوم از نهي سابق واضح است و ‌يا به صورت زنجيره‌ای امر و نهي، عدم رضايت خداوند و شدت خشم خدای متعال نسبت به کسی كه ‌اوصاف مذكور را داشته باشد، بیان شده‌است.
همچنین خداوند متعال می‌فرمايد:
{ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ }
(خداوند هيچ متكبر و مغروري را دوست ندارد.)
 آنطور كه در آيه‌ی اوّل ذکر شده، دوست نداشتن كسي كه ‌اين گونه باشد به معناي تنفر از اوست و در اين آيه به اندازه كافي مؤمنان را به تواضع و فروتني تشويق مي‌كند.([83])
قرآن تنها در این حد و میزان کوتاه نیامده، بلکه به تمجید و ستایش انسانهای فروتن و متواضع پرداخته و می‌فرماید:
{ وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا (٦٣) } (فرقان/63).
بندگان (خوب خداي) رحمان كسانيند كه‌ آرام (و بدون غرور و تكبّر) روي زمين راه مي‌روند (و تواضع در حركات و سكنات ايشان و حتي در راه رفتن آنان آشكار است) و هنگامی‌كه نادانان ايشان را مخاطب (دشنامها و بد و بيراههاي خود) قرار مي‌دهند، از آنان روي مي‌گردانند و به ترك ايشان مي‌گويند.
خداوند آنان را به صفت بندگي خود بيان كرده و بزرگترين منّت را بر ايشان نهاده، اين ‌يك نوع بزرگداشت محسوب می‌شود، چرا كه بندگي‌ يكي از بالاترين درجات دوستان خدا و با ارزشترين افتخار براي آنهاست. شاعر چنين سروده ‌است:
ومما زادني شرفًا وتيهًا


 
وكدت بأخمصى أطأ الثريا


دخولي تحت قولك‌يا عبادي


 
وأن صيرت أحمد لي نبيًا


یعنی: آنچه بر افتخار و شرافتم می‌افزايد
و نزديك است با كف دو پايم بر آسمانها گام نهم.
اين است كه (پروردگار) مرا با واژه بندگانم خطاب كرده
و احمد صلی الله علیه و سلم را به عنوان پيامبر مبعوث كرده است([84])
پيامبر صلی الله علیه و سلم در قلّه‌ اين اخلاق عظيم با تمام اشكال و صورتها قرار داشت و اين تعجبي ندارد؛ چرا كه پروردگار او را به بهترين شكل تربيت كرده ‌است.
 از موارد و مصاديقي كه خداوند به تربيّت پيامبر صلی الله علیه و سلم توجه داشته‌ اين است كه می‌فرمايد:
{لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ (٨٨)} (حجر/88.) یعنی: (اي پيغمبر !) چشمان خود را به چيزي خيره مكن كه به گروههائي از كافران داده‌ايم (چرا كه نعمت دنيا گذران است و نعمت آخرت جاويدان) و بر آنان غمگين مباش (كه چرا راه كفر مي‌گيرند و به تو ايمان نمي‌آورند) و براي مؤمنان بال (مهرباني) خود را بگستران (كه پشتيبان حق و حقيقتند).
و می‌فرماید: { وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (٢١٥) } (شعرا/215)
(بال محبتت را براي مؤمناني كه‌از تو پيروي می‌كنند بگستران). جمله‌ی: «خَفض جَناح » در اين آيات كنايه ‌از فروتني و نرمی‌با آنان است.([85])
پيامبر صلی الله علیه و سلم در تمام احوال (شخصي، اجتماعي، سياسي) پايبند اين فرمان الهي بود و در تمام زمانها و مكانها فروتنانه و متواضعانه رفتار می‌كرد و حتي لحظه‌اي از اين اخلاق پسنديده غفلت نكرد و دائم براي كسب رضايت خداوند با مؤمنان فروتن و متواضع بود.([86])
 علي رضی الله عنه تحت تأثير قرآن و تربيت صحيح نبوي به اين صفات نيكو آراسته بوده، به شخصيتي نادر و ارزشمند تبديل شده بود. اينك گلچيني از سخنان سيدنا علي رضی الله عنه .
 
ارزش دنيا از نقطه نظر سيدنا علي رضی الله عنه :
 
الف: من كسي هستم كه دنيا را حقیر و ناچیز می‌دانم
صالح بن اسود از كسي ديگر روايت مي‌كند كه – ديدم علي سوار بر الاغ شد و پاهايش را به يك طرف آويزان كرد و سپس فرمود: «من كسي هستم كه دنيا را بي ارزش و حقیر می‌دانم.» اين گونه ‌امير مؤمنان دريافته بود كه بر نفسش غلبه كرده و از اينکه می‌توانست متواضعانه در برابر مردم ظاهر شود خوشحال بود، در حالي كه خليفه‌ی مسلمانان بود و فريبندگي منصب و مقام دنيا را به خوبي شناخته بود و به يقين می‌دانست كه فتنه پُست و مقام خطرناكتر از فتنه مال و ثروت است و چه بسيارند مسئولاني كه قبل از رسيدن پست و مقام افرادي متواضع و فروتنند، اما همينكه به قدرت و مقام می‌رسند اندك اندك حس بزرگ‌بيني در آنها ايجاد می‌شود، تا جایی كه تماس با آنها مشكل است، اما دوستان مؤمن هرچه مقامشان بالاتر رود و به مقام و منصب دنيوي برسند، بيشتر با مردم متواضع و فروتن می‌شوند و از تواضع و پايبندی به فروتنی و دور بودن از صفاتي همچون تكبر و غرور احساس خوشحالي می‌كنند ([87]).
 
ب: پدر خانواده سزاوارتر به حمل بار خانواده ‌است
روايت است كه علي رضی الله عنه مقداري خرما به ارزش ‌يك درهم خريد و در پارچه‌اي بر دوش نهاد و براه‌ افتاد، گفتند: اي امير مؤمنان اجازه بده ما ببريم. فرمود: خير، پدر خانواده سزاوارتر به اين است كه بار خانواده‌اش را حمل كند.([88]). اين نشانه‌ي تواضع امير مؤمنان بود كه بار و كالايش را خود حمل می‌كرد، در حالي كه عمري از او گذشته بود. به اين ترتيب می‌توان گفت: علي رضی الله عنه ‌يكي از بهترين الگوي مسلمانان در تواضع و فروتني است و اگر ‌يكي از اربابان و صاحب منصبان تصور كند كه حمل وسايل خانواده‌اش براي او عيب است، می‌تواند به علي رضی الله عنه افتداء كند و اگر كسي به افراد متواضع اعتراض كند چون الگوي بزرگترين امير و حاكم روي زمين است، این یک پاسخ دندان شكن است ([89])
 
ج- رفتار علي با عمويش عباس
 از صهيب مولاي عباس رضی الله عنه روايت است كه می‌گفت: علي رضی الله عنه را در حالي ديدم كه دست و پاي عباس را بوسه می‌زد و می‌گفت: اي عمو از من راضي و خوشنود باش ([90]).
شايسته ‌است كه تأملي در روايت ضرار طائي در وصف علي داشته باشيم كه می‌گويد: در شگفتم كه علي لباس كوتاه می‌پوشيد و خوراكي چندان مطلوب نمی‌خورد، در ميان ما مانند ‌يكي از ما بود، با اين كه خودش را با ما نزديك می‌دانست و نزديك هم بود، از هيبتش نمی‌توانستيم به راحتي با او حرف بزنيم.([91])
علي رضی الله عنه در مورد تواضع می‌فرمايد: تواضع مرد را محترم و گرامی ‌مي‌كند.([92]) قطعاً انسان هر اندازه در علم به قرآن و سنّت آگاه و در عمل به اين دو پايبند باشد، خویشتن را بيشتر می‌شناسد و بر تواضعش در برابر خداوند و مخلوقات افزوده می‌شود و بايد توجه داشت که علّت خودپسندي برخي از دعوتگران امروزي، علم اندك و نداشتن فهم صحيح است.
دعوتگر وقتي كه تجمع پيروان و طرفداران را در اطرافش می‌بيند، اگر نسبت به لطف و عنايت خداوند بي‌توجه باشد و به علماي رباني كه ‌از او بالاترند توجّه نكند، بيشتر دچار خودپسندي می‌گردد و اين‌ يكي از راههاي نفوذ شيطان بر قلب طلاب علم و دعوتگران است و در منشور اساس حاكميت آمده: هرگاه به چيزي‌ يقين كردي، به كثرت و زیادی نادانان و جاهلانی كه در اطرافت هستند و از تو پائين ترند توجه نكن، بلكه به دانشمندان و علمايي كهاز تو بالاترند توجه داشته باش.([93])
صحبت از اين موضوع را با سخن از اميرمؤمنان خاتمه می‌دهيم، آنجا که می‌گوید:
چه زيباست فروتني ثروتمند در مقابل فقير، كه فقط به خاطر گرفتن اجر و پاداش از خداوند باشد و زيباتر از آن اظهار بي نيازي فقير از ثروتمند كه به خداوند توكل دارد.([94])
 
چهارم: سخاوت و بخشندگي علي صلی الله علیه و سلم
سخاوت و بخشندگي از ديگر صفات والایی است كه قرآن همگان را به آن تشويق كرده ‌است و علي رضی الله عنه همواره به آن پايبند بود.
سخاوتمندان به كثرت در قرآن مورد ستايش قرار گرفته‌اند و خداوند در ابتداي سوره بقره بعد از بسم الله چنین فرمود:
{ الم (١)ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (٢)الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (٣)وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (٤)أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (٥) } (.بقره/1-5).
اين كتاب هيچ گماني در آن نيست و راهنماي پرهيزگاران است.‏ آن كساني كه به دنياي ناديده باور مي‌دارند و نماز را به گونه شايسته مي‌خوانند و از آنچه بهره آانان ساخته‌ايم، مي‌بخشند. آن كساني كه باور مي‌دارند به آنچه بر تو نازل گشته و به آنچه پيش از تو فرو آمده و به روز رستاخيز اطمينان دارند. اين چنين كساني، هدايت و رهنمود خداي خويش را دريافت كرده و حتماً رستگارند.
همچنین خداوند می‌فرمايد.
{ جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ (٢٣)سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (٢٤) } (رعد /23-24)
كساني كه (در برابر مشكلات زندگي و اذيّت و آزار ديگران) به خاطر پروردگارشان شكيبائي مي‌ورزند و نماز را چنان كه بايد مي‌خوانند و از چيزهائي كه بديشان داده‌ايم، به گونه پنهان و آشكار مي‌بخشند و خرج مي‌كنند و با انجام نيكيها بديها را از ميان برمي‌دارند. آنان (با انجام چنين كارهاي پسنديده‌اي) عاقبت نيك دنيا (كه بهشت است) از آن ايشان است. (اين عاقبت نيكو) باغهاي بهشت است كه جاي ماندگاري (سرمدي و زيستن ابدي) است و آنان همراه كساني از پدران و فرزندان و همسران خود بدانجا وارد مي‌شوند كه صالح، (يعني از عقائد و اعمال پسنديده‌اي برخوردار بوده) باشند (و جملگي در كنار هم جاودانه و سعادتمندانه در آن بسر مي‌برند) و فرشتگان از هر سوئي بر آنان وارد (و به درودشان) مي‌آيند. (فرشتگان بدانان خواهند گفت:) درودتان باد ! (هميشه به سلامت و خوشي بسر مي‌بريد) به سبب شكيبائي (بر اذيّت و آزار) و استقامتي كه (بر عقيده و ايمان) داشتيد. چه پايان خوبي (داريد كه بهشت‌يزدان و نعمت جاويدان است).
 رسول الله  صلی الله علیه و سلم در تمام صفات اخلاق به قله‌ی كمال رسيده بود، به ويژه ‌اخلاق بخشندگي و سخاوت، خديجه رضي الله عنها خطاب به پيامبر صلی الله علیه و سلم می‌گويد: «تو پيوند خويشاوندي را حفظ می‌كني و مشكلات را بر دوش می‌كشي و به مستمندان كمك می‌نمایی و مهمان نوازي می‌كني و طرفداران حق را ‌ياري می‌دهي». آري! خديجه رضي الله عنها با اين صفات والا و ارزشمندي كه قبل از بعثت از آن بهره مند بوده‌ او را توصيف مي‌كند و نبوّت بر عظمت و كمال اخلاق او کمالاتی دیگر افزود، حال بايد پرسيد كسي كه قبل از نبوّت اينگونه بوده، در زمان نبوّت چگونه بايد باشد؟ به ويژه كه بعد از نبوّت به اوج قله‌ي سخاوت و بخشندگي انبياء و ديگر افراد بشر دست‌ يافته و اين حقيقت از دلایل نقلي فراوانی ثابت است.([95])
علي رضی الله عنه تحت تأثير تربيّت قرآني و پيامبر صلی الله علیه و سلم به آيات و روايات پايبند بود و آثار بارزی از خود به یادگار گذاشته که به صورت برجسته بر اين حقيقت بارز دلالت دارند كه بخشندگي و سخاوت در شخصيت بزرگوار علي رضی الله عنه ريشه دوانیده و پويا شده است. ابن كثير از أصبغ بن نباته روايت مي‌كند: كه مردي نزد علي رضی الله عنه آمد و گفت: اي اميرمؤمنان من نيازي دارم كه قبل از تو آن را از خداوند می‌خواهم، اگر نيازم را بر آورده كردي كه خدا را سپاس می‌گويم و از تو تشكر مي‌كنم، ذر غیر اینصورت خدا را سپاس می‌گويم و تو را معذور می‌دانم. علي رضی الله عنه گفت: نياز خود را روي زمين بنويس چرا كه زشت می‌دانم كه ذلّت گدايي را در چهره‌ات مشاهده كنم. آن مرد روي زمين نوشت: من نيازمند هستم. علي گفت: آن لباسم را بياوريد، لباس را آوردند و علي رضی الله عنه به او داد، لباس را گرفت و پوشيد و شعر زير را زمزمه كرد:
كسوتني حُلة تبلي محاسنها


 
فسوف أكسوك من حسن الثنا حللا


إن نلت حسن ثنائى نلت مكرمة


 
ولست أبغى بما قد قلته بدلا


إن الثنا ليحيي ذكر صاحبه
                                                     


 
كالغيث‌يحيي نداه‌السهل والجبلا


لا تزهد الدهر في خير تواقعه


 
فكل عبد سيجزي بالذي عملا


به من لباس پوشيدي كه با گذشت زمان زيبايي‌اش كهنه می‌شود
اما من بزودي تو را با ستايشهاي نيكو خواهم پوشاند
اگر با تعريف و مدح من به ارزش و احترامی ‌برسي
من در برابر آنچه گفتم عوضي نمی‌خواهم
بدون ترديد مدح، نام مدح شنونده را زنده نگه می‌دارد.
مانند باران كه شبنم آن دشت و كوه را زنده مي‌كند
هرگز زمانه خيري كه ‌انجام دادي فراموش نخواهد كرد
و هر كس به زودي پاداش عملي را كه ‌انجام داده، خواهد ديد
علي رضی الله عنه دستور داد صد دينار آوردند و به آن مرد داد، أصبغ گفت: اي اميرمؤمنان! لباس خوب و صد دينار می‌دهي؟ گفت: آري! چون از رسول الله  صلی الله علیه و سلم شنيده‌ام فرمود: «انزلوا النّاس منازلهم»: (با مردم به اندازه جایگاه ‌آنان رفتار كنيد، اين ارزش و مقام اين مرد در نزد من است.)([96])
اين ناشي از رفتار بزرگ منشانه‌ی اميرمؤمنان با نيازمندان و اهميت دادن به امور و شؤون و توجّه به احساسات آنها بوده ‌است. نكته‌ی در خور توجه‌ اين است كه علي می‌فرمايد: «نيازت را روي زمين بنويس كه من زشت می‌دانم ذلّت گدايي را در چهره‌ات ببينم!» چه بسيارند نيازمنداني كه دست نياز به سوي افرادي دراز می‌كنند و ذلّت و خواري را به جان می‌خرند، آن هم معلوم نيست كه به نيازشان توجه شود و خیر و چه بسا از شدت شرم زبانشان بند آيد و توانايي سخن گفتن از آنان گرفته می‌شود.
ترديدي نيست كه نيازمند مذكور روحيه‌اي بزرگ و احساس و شعور درستي داشته باشد كه‌ اميرمؤمنان با او اينگونه محترمانه برخورد كرده، احساسات عالی او از اشعارش مشخص است([97]).
علي از آمدن مهمان خوشحال می‌شد و برادران ديني اش را بسيار گرامی ‌می‌داشت و همواره‌ احوال آنها را جویا بود، روايت است كه ‌اميرمؤمنان می‌فرمود: «اگر تا هفت روز برايم مهمان نیايد، بيمناك می‌گردم كه در نظر خداوند فرومایه و حقیر شده باشم([98])!» و فرمود: «اگر بيست درهمی‌ به برادر ديني ام (برادري كه به خاطر خدا با او دوست هستم) بدهم، از صد درهمی‌كه به مساكين بدهم برايم محبوبتر است.([99]).
آنگاه كه‌ از علي رضی الله عنه درباره‌ی سخاوت سؤال كردند، فرمود: «سخاوت آن است كه بدون اينكه ‌از تو درخواستي شود ببخشی و آنچه بعد از درخواست كردن می‌دهي شرم است و احترام»([100]). در زندگي‌اش اموالي را در راه خدا وقف كرده‌ ازجمله زمين ملکی‌ ينبع را وقف كرده و در وقف نامه‌اش نوشت: علي بن ابي طالب دستور وقف اين مال را داده و آن را در راه خدا وقف نموده‌ است و فرموده: من زمين «‌ينبع و وادي القري، اذينه و راعه» را در راه خدا و براي مصارف خويشاوندان نزديك و دور وقف كرده‌ام، لذا چه زنده باشم و چه بعد از مرگ من كسي حق هبه و بخشیدن یا به ارث بردن آن را ندارد.([101]).
علي در مورد چگونگي صدقه و خيرات دادنش فرموده: بسي اتفاق افتاده كه ‌از شدت گرسنگي سنگ بر شكم بسته‌ام و در آن روز چهار هزار دينار صدقه داده‌ام.([102])
 منظور چهار هزار دينار زكات مال نيست. بلكه منظور اموال وقفي است كه صدقه داده و اين رقم مربوط به صدقه ‌است كه ‌از درآمد مال شخصي خود پرداخت می‌كرد، چون علي رضی الله عنه هيچ مالي پس انداز و ذخيره نمی‌كرد ([103]) دليل اين ادعا سخن فرزندش حسن است كه بعد از شهادت پدرش علي فرمود: امروز مردي از ميان ما رفته كه هيچ دينار و درهمی‌ به جز هفت صد درهمی‌كه‌ از بخششهايي باقي مانده ‌است، به جاي نگذاشته ‌است و با اين پول می‌خواست خادمی‌ را خریداری کند.([104])
علي رضی الله عنه مردم را به احترام و پذيرايي خويشاوندان تشويق می‌كرد و می‌فرمود: «خويشاوندانت را احترام كن كه ‌آنان بالهاي تو هستند و تو با آنها می‌تواني پرواز و گردش كني و ادامه حيات دهي و در هنگام سختي برايت كمك و ‌ياورند و بزرگوارانشان را احترام كن و بيمارانشان را عيادت كن و آنان را در كارهايت شريك گردان و بر تنگ دستان آسان بگير».([105]).
 
پنجم: حيا و شرم از جانب خداوند است
حيا و شرم ‌يكي از شاخصه‌های مهم اخلاقي است، چون بر پاكي دل و زنده بودن ضمير، بيداري وجدان ديني و مراقب دانستن خداوند دلالت دارد. هر كس حيا نداشته باشد نه‌ از مهمان پذيرايي مي‌كند و نه به وعده وفا مي‌كند و نه ‌امانتهايي كه به او سپرده شود به صاحبش برمي‌گرداند و نه به نيازمندان كمك مي‌كند و نه خوبي را بر بدي ترجيح می‌دهد. چنين انساني در پي شناخت زشتيها و دوري و پرهیز از آنها نیست و پرده‌ی حیای كسي را حفظ نمي‌كند و از ارتکاب اعمال زشت و ناروا دريغ نمی‌کند.
 اگر شرم و حيا نباشد بسياري از مردم به فرامين و دستورات الهي توجهي ندارند و حق بندگان خدا را رعايت نمی‌كنند و به حقوق و پيوند خويشاوندي اهميت نمی‌دهند و با پدر و مادرشان نيكي نمی‌كنند، چون آنچه موجب می‌شود كه‌ انسان به اين امور پايبند باشد،‌ يا انگيزه‌اي ديني دارد كه به اميد پاداش نيكو در آخرت به آن پايبندي می‌كنند و ‌يا انگيزه دنيوي دارد كه بر مبناي روحيات بلند اخلاقي استوار است و اين همان شرمی ‌است كه هدف از آن رعايت حال بندگان است و بديهي است كه ‌اگر انگيزه رضاي خداوند و رعايت حال بندگان براي حيا نبود، هيچ كس شرم نمی‌كرد([106])، هر چه دل زنده‌تر باشد حيا بيشتر و كاملتر خواهد بود و نبود و كمی‌ حيا حكايت از مرگ دل دارد نه زنده بودن آن.([107])
حيا از شاخه‌هاي ايمان و انگيزه‌اي براي انجام كارهاي نيك است و مانعي قوي بر سر راه گناهان و معاصي به شمار می‌رود([108]). به همين دليل حيا از اخلاق و خصلتهاي والایی است كه قرآن به آن توجه زيادي مبذول داشته ‌است.([109])
در قرآن سخن از شرم و حياي پيامبر صلی الله علیه و سلم به ميان آمده و خداوند می‌فرمايد:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ } (احزاب /53).
اي مؤمنان ! به خانه‌هاي پيغمبر بدون اين كه به شما اجازه داده شود داخل نشويد (و سر زده به منازل مردم وارد نگرديد)، وقتي داخل شويد كه براي صرف غذا به شما اجازه داده شود، آن هم مشروط به اين كه به موقع وارد شويد ؛ نه ‌اين كه‌از مدّتي قبل بيائيد و در انتظار پخت غذا بنشينيد.لي هنگامی‌كه دعوت شديد وارد شويد و زماني كه غذا را خورديد پراكنده گرديد و (پس از صرف غذا هم) به گفتگو ننشينيد (و در خانه مردم مجلس انس تشكيل ندهيد). اين كار شما، پيغمبر را آزار مي‌داد، امّا او شرم مي‌كرد (چون ميزبان بود آن را به شما تذكّر دهد)، ولي خدا از بيان حق شرم نمي‌كند (و اباء ندارد).
از اين آيه به خوبي مفهوم است که حيا و شرم مانع اين می‌شد كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم به يارانش دستور بیرون رفتن بدهد در حاليكه قلباً به اين امر رغبت داشت، امّا نمی‌توانست به صراحت به آنان بگويد([110]) چون پيامبر از دختران پاک هم باحیاتر بود و می‌فرمود: «الحيا لاياتي الابخير»([111]): (حيا (شرم) چيزي جز خير و نیکی در پي ندارد).
 اين خصلت و اخلاق والا در اميرمؤمنان علي رضی الله عنه جلوه‌گر بود و در اين باره می‌فرمود: «من از خداوند شرم مي‌كنم كه گناهي بزرگتر از گذشتم باشد و جهل و ناداني من بزرگتر از بردباريم باشد،‌ يا با عيبي از عيوب مردم روبرو شوم و نتوانم آن را بپوشانم و ‌يا به نيازمندي برخورد كنم و نتوانم نيازش را برطرف كنم.([112])
اينها چهار مورد از خصلتهاي ناپسند بود كه علي آنها را با چهار خصلت از صفات كمال در مقابل آنها ایستاد، بنابراين حيايي كه ‌از جانب خداوند متعال است، ايجاب مي‌كند در صورت رو در رويي با ‌يكي از گناهان مذكور، به شرطي كه ‌از حدود شرعي و حقوق الله نباشد بردباري كند و عيبهاي مردم را بپوشاند و آنقدر سخاوت داشته باشد كه به نيازمندان كمك كند، ‌يكي از خصوصياتي كه ‌ارزش حيا را به درجه شايسته‌اي می‌رساند، اين است كه ‌اميرمؤمنان آن را به خداوند نسبت داده و چهار صفت فوق از نظر عاقلان از صفات كمال به شمار می‌روند.لی بسياري از عاقلان به اين صفات آراسته می‌شوند تا در دنيا نام آور و مشهور شوند و خشنودی و رضايت مردم را جلب کنند و از این طریق امور سياسي را به دست گيرند، امّا علي اينها را به شرم از جانب خداوند ربط می‌دهد، چون هدف اصلي او از آراسته شدن به اين صفات رضاي خداوند متعال است و بدون ترديد هر كس با چنين هدفي آراسته به اين صفات باشد به مراتب از كسي كه با اهداف دنيوي چنين صفاتي دارد، قويتر خواهد بود.
 
ششم: پايبندي علي به بندگي و صبر و اخلاص براي خداوند متعال
علي به عبادت با مفهوم كامل و شامل آن پايبند بود و عبادت نيمه شب و شب زنده داري جايگاه ویژه‌ای داشت به طوری که‌ این آیه‌او را هم شامل می‌شد که می‌فرماید:
{ تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (١٦)} (سجده /16)
پهلويشان از بستر (خواب و استراحت) دور می‌شود (و خواب شيرين) را ترك مي‌كند و پروردگار خود را با بيم و اميد می‌خوانند.
 و فرموده ‌است:
{ آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ (١٦)كَانُوا قَلِيلا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ (١٧)وَبِالأسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (١٨)} (ذاريات/16-18).
آنچه پروردگارشان – بديشان مرحمت فرموده باشد دريافت می‌كنند، چرا كه ‌آنان پيش از آن از نيكوكاران بوده‌اند. آنان اندكي از شب را می‌خوابيدند (بقيه شب را به عبادت و دعا) می‌گذرانند و در سحرگاهان طلب مغفرت و آمرزش می‌كردند.
همچنین خداوند متعال در توصيف اين بندگان شب زنده دار می‌فرمايد:
{ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا (٦٢)وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا (٦٣)} (فرقان/62-63)
«بندگان (خوب و مؤمن) خداوند رحمان كساني هستند كه بر روي زمين به آرامی‌ (بدون تكبر) راه می‌روند و هرگاه جاهلان آنان را مورد خطاب قرار می‌دهند، به جهالت و ناداني‌شان توجّه نمی‌كنند و سلام می‌گويند و كساني هستند كه شب را با سجده و عبادت پروردگار خويش سپري می‌كنند.
ضرار بن ضمره كناني شخصيت علي رضی الله عنه را براي معاويه رضی الله عنه اينگونه توصيف مي‌كند: «از دنيا و لذتهاي آن وحشت داشت و با شب و تاريكي آن انس و الفت داشت، خدا را گواه می‌گيرم كه گاهي او را می‌ديدم در حالي كه قسمتي از شب سپري شده و ستارگان تمام آسمان را گرفته بودند، در محراب نمازش در حالي كه ريشش را گرفته بود و همانند مارگزيده‌اي به خود می‌پيچيد و همچون مصيبت زده‌اي می‌گريست و گويي هنوز هم آوازش را می‌شنوم كه می‌گفت:‌يا ربّنا! (پروردگارا) و به پيشگاه‌ او تضرع و زاري می‌كرد و سپس خطاب به دنيا می‌گفت: آیا شیفته و دلباخته‌ی منی؟! زهی بعید است و دور شو، غیر مرا فریب بده، من تورا سه طلاق داده‌ام، مدّت عمر تو کوتاه و همنشینی تو حقیر و اهمّیت تو بسی ناچیز است، افسوس از كمی ‌توشه راه ودوري مسير سفر و وحشت راه. راوي می‌گويد: اشكها‌ي معاويه بر ريش مبارکش جاری شد و نتوانست خود را كنترل كند و در حالي كه ‌آنها را با آستين خود پاك می‌كرد و می‌گريست گفت: آري - ابوالحسن اينگونه بود و پرسيد: اي ضرار- با از دست دادن او چه حالی داشتی؟ گفت: مانند كسي است كه ‌یگانه فرزندش را در دامنش ذبح كرده باشند كه خون عزيزش بند شود و اندوه درونش آرام نگيرد و سپس بر خواست و رفت.([113])
روايت است كه مالك اشتر نخعي شبانه به خدمت اميرمؤمنان علي رضی الله عنه رفت – ايشان را در حال نماز‌يافت، گفت: اي اميرمؤمنان! روزها را روزه می‌گيري و شبها را به عبادت سپري می‌كني وكارهاي طاقت فرسا را نيز انجام می‌دهي؟ نماز تمام شد به مالك گفت: آخرت سفري طولاني است. براي پيمودن آن به راهپيمايي در شب نياز است.([114])
علي رضی الله عنه مردم را به تقوي و مراقب دانستن خداوند وترس از او تشويق می‌كرد و می‌فرمود: از آن كسي بترسيد و پروا کنید كه هر چه بگوييد می‌شنود و هرچه مخفی کنید می‌داند و براي مرگ كه‌ اگر از آن فرار كنيد، شما را فرا می‌گيرد و اگر فرار نكنيد شما را در مي‌يابد، مبادرت ورزيد.([115])
 می‌فرمود: اي مردم اين حرفها را از من بياد داشته باشيد. اگر شتري را آنقدر سوار شديد كه لاغر شود و برای یافتن آنها سفر کنید مانند آن کلمات را به دست نمی‌آوريد و بدانيد كه بنده بايد به پروردگارش اميدوار و از گناهش بيم داشته باشد و اگرچيزي نمی‌دانست از‌يادگيري آن شرم نكند و اگر از او سؤالي كردند كه جوابش را نمی‌دانست، از گفتن نمی‌دانم، شرم نكند و بدانيد كه صبر برای ايمان، همانند سر برای بدن است و بدني كه سر نداشته باشد خيري ندارد.([116])
در اين وصيت، توحيد و تشويق به رعايت آداب علم و دانش را با هم به مردم تذكر می‌دهد، ايشان به اصلاح عقيده در دو حالت ترس و اميد می‌پردازد و تذكر می‌دهند كه مؤمن حقيقي اميدش به خداست، چون تنها اوست كه به همه نعمت می‌بخشد و آن دسته ‌از بندگان هم كه خدا نعمتی را بر دست ایشان جاری می‌کند، فقط وسيله و اسباب رسانیدن نعمتها به بندگان خداوند هستند و بس، امّا خالق و پديدآورنده‌ی نعمتها خداوند متعال است و مؤمن حقيقي فقط از خداوند متعال بیمناک است، چون جز او قدرت ضرر و فايده رساندن وجود ندارد و نيز هر مخلوقي كه به باور مردم كانون ترس و وحشت است و هم تمام مخلوقات ديگر در اختيار خداوند و زیر سیطره‌ی قدرت بی نهایت او هستند. پس وقتي كه تنها روزي دهنده و خالق و مالك و قادر بر هر چيز خداوند متعال است، چرا فرد مؤمن از كسي‌ يا چيزي غير از او بترسد؟! اميرمؤمنان ترس از خداوند را به ترس از گناه تعبير كرده‌اند كه تعبير بسيار رسا و درستي است، چون منظور ترس از عاقبت و فرجام گناهان و عذاب خداوند است و اين سفارش امام، توصیه به مهمترين راههاي رسيدن به مقام ترس از خداوند است.
 سپس به برخي از آداب تعليم و تعلّم اشاره مي‌كند، چون دين از راه‌ يادگيري علم گرفته می‌شود و ‌يادآور می‌شود كه شرم و حيا نبايد مانع سؤال كردن و‌ يادگيري علم شود، حتي اگر فرد داراي عمري زياد و مقام بالايي باشد و تذكر می‌دهد كه ‌يكي از آداب درس (تعليم و تعلّم) اين است كه معلم در صورت ندانستن از واژه «نمی‌دانم» شرم نداشته باشد. براي حفظ دين عالم و سؤال كننده بسيار موثر است. سپس اين سفارش سودمندش را با بيان ‌يكي از اصول ايمان كه صبر و بردباری و مقاومت است به پايان می‌برد و آن را در ايمان همچون اهميت سر در بدن می‌داند، چون موفق شدن در تمام كارهاي ديني و دنيوي به صبر بستگي دارد([117])
اميرمؤمنان علي رضی الله عنه در طول زندگي از همان دوران كودكي تا مسلمان شدن به صورت پنهاني در دوراني كه در مكّه به سر می‌بردند و در جنگها و سريه‌ها و در دوراني كه در مدينه بودند و در دوران خلفاي راشدين وحوادث بزرگ آن دوران، به خصوص انواع فتنه‌هايي كه در دوران خلافت خود به وجود آمد، صبر را تمرين و تجربه كرده بود تا آنكه سرانجام با زندگي صبورانه به شهادت رسيد، در تمام مراحل زندگي علي رضی الله عنه براي دعوتگران درسها و پندهايي وجود دارد و بر ايشان روشن می‌شود كه دعوت به دين خدا كه فقط به هدف رضاي خداوند باشد، چقدر به صبر و تحمل مشكلات و پرداخت هزينه‌هاي مالي و جاني نياز دارد([118]). علي ‌يارانش را به صبر و مقاومت تشويق می‌كرد، همانگونه که به اشعث ابن قيس می‌فرمايد: «اگر صبر كني آنچه بر تو نوشته شده‌است اتفاق خواهد افتاد و به تو اجر و پاداش داده خواهد شد. اگر بی صبری و بي تابي کنی آنچه قلم تقدير برایت نوشته به تو می‌رسد ولی گنه كار هم می‌شوي([119]) و فرموده: «بدانيد كه صبر در ايمان به منزله‌ی سر در بدن است، اگر سر بريده شود بدن از كار می‌افتد و سپس صدايش را بلند كرد و فرمود: «بدانيد كه هر كس صبر ندارد، ايمان ندارد([120]) و می‌فرمود: صبر آن مرکب و وسیله‌ی سواري است كه هرگز لغزیدن ندارد و داراي ديدگاه و ارزش شناخته شده‌اي در دين است و خداوند در بسياري از آيات به اهميت صبر اشاره دارد و می‌فرمايد:
{ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ (١٠)} (زمر/10):
(قطعاً به شكيبايان اجر و پاداششان به تمام و كمال و بدون حساب داده مي‌شود.)
 در بسياري از روايات به فضايل صبر اشاره شده ‌است. صبر بر سه نوع است: صبر بر عبادت و فرمانبرداري خداوند متعال، صبر بر پرهیز از نافرماني و معصيت خداوند و صبر بر مصيبتها و مشكلات.
اميرمؤمنان علي رضی الله عنه همواره شيفته ‌اين بود كه تمام اعمالش خالصانه براي رضاي خداوند متعال باشد، تا به فرمان خدا عمل کرده باشد که می‌فرمايد:
{ قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (٢٩)} (اعراف/29)
بگو: پروردگارم (همگان را در هر زمان و مكاني) به دادگري فرمان داده ‌است و (دستور او) اين (است) كه در هر عبادتي رو به خدا كنيد و از وي مخلصانه اطاعت نمائيد و او را صادقانه بپرستيد. خداوند همان گونه كه شما را در آغاز آفريده ‌است، (به همان سادگي پس از مرگ شما را زنده مي‌كند و به سوي او) برمي‌گرديد.
خداوند متعال می‌فرمايد:
{ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (١١٠)}(کهف/110)
 (اي پيغمبر !) بگو: من فقط انساني همچون شما هستم (و امتياز من اين است كه من پيغمبر خدايم و آنچه گفت: بگو ؛ مي‌گويم) و به من وحي مي‌شود كه معبود شما ‌يكي است و بس. پس هركس كه خواهان ديدار خداي خويش است، بايد كه كار شايسته كند و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نسازد.
و نیز می‌فرماید:
{ فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (١٤)} (غافر/14)
اكنون كه چنين است، خدا را به فرياد بخوانيد و عبادت و طاعت را خاصّ او بدانيد، هر چند كه كافران دوست نداشته باشند.
و می‌فرماید
{ هُوَ الْحَيُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٦٥)} (غافر /65)
زنده جاويد او است. جز او معبود بر حقی وجود ندارد، پس او را به فرياد خوانيد و عبادت را خاصّ او بدانيد. سپاس و ستايش الله را سزا است كه پروردگار جهانيان است. ‏
علي رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و سلم آموخته بود كه‌اعمال انسان مورد قبول خداوند متعال واقع نخواهد شد مگر زماني كه با اراده و نيّت خالصانه براي خداوند متعال باشد. مفهوم اين سخن آن است كه ‌اخلاص در عبادت ركني اساسي به شمار می‌رود و عبادتي كه بدون اخلاص باشد پذيرفتنی نیست و بي اعتبار است. در حديث قدسي آمده: «أنا أغني الشّركاء عن الشرك، من عمل عملاً أشرك فيه غيری تركته و شركه»([121]): (من (خداوند) بي نياز ترين شريكان از شريك و شرك هستم و هر كس عملي انجام دهد كه غير مرا در آن شريك بداند او را با شركش رها مي‌كنم).
علي رضی الله عنه با تمام انواع و صورتهاي شرك، اعم از شرك در ربوبيّت و الوهيّت مبارزه كرده و شيفته‌ی اين بود كه‌ اعمالش خالصانه براي رضاي خداوند متعال باشد و همه مردم به خصوص علم جویان و طالبان علوم شرعی را به پرهیز و دوري از رياء تشويق می‌كرد و می‌فرمود: اي عالمان به علم خود عمل كنيد، چون عالم كسي است كه به آنچه ‌آموخته عمل كند و عمل علم او هماهنگ و موافق با همدیگر باشند و به زودي كساني عهده دار مسئوليت علم خواهد شد كه ‌از گلويشان پايين تر نمی‌رود، باطن آنها با ظاهرشان و علم آنان با عملشان در تضاد و ناهمگون است و جلساتي پر هياهو وسر و صدا تشكيل می‌دهند، برخی بر برخی دیگر فخر و مباهات می‌كنند، تا جايي كه‌ اگر كسي از طرفداران و شركت كنندگان در جلسات او در مجلس وعظ و ارشاد ديگری شركت كند از او خشمگين می‌شود. اينها كساني هستند كه مجالس علمی‌ایشان (كه در واقع عبادت است) مورد قبول خداوند واقع نخواهد شد([122]).
در اين پيام اميرمؤمنان رضی الله عنه به يكي از بيماريهاي خطرناكي که ریاء و سُمعه ‌است اشاره شده، بدینصورت كه برخي افراد براي كسب افتخار و رياء حلسات و حلقه‌های درس و موعظه تشكيل می‌دهند، (و چون هدفشان رضای خدا نیست) هرگاه ‌يكي از طرفدارانشان مجلس ایشان را ترك كند و به نزد كسي ديگر برود، خشمگين می‌شود حتّي اگر رفتن آنها به جلسات درس ديگران برايشان سودمندتر باشد براي اين دعوتگران رياكار اهميتي ندارد. بلكه براي آنان نام و مقام مهم است، هر چند به زبان چيزي نگويد، امّا ازحالت و رفتارشان مشخص است.([123])
يكي از نشانه‌هاي دعوتگر مخلص اين است كه تمام هم و غم او پیروی مردم از حق باشد، هر چند با سليقه‌ی شخصي وي مخالف باشد و اميرمؤمنان علي اينگونه بود و فرموده‌اند: هر طور که مي‌خواهيد قضاوت كنيد، من آنقدر اختلاف را ناپسند می‌دانم كه می‌خواهم یا همه مردم متحد و‌ يك جماعت شوند، يا همانند‌ يارانم بميرم.([124])
علي در رأي و نظريات شخصي نيز اينگونه بود، بطور مثال علي معتقد بود فروختن کنیز بچه دار جايز نيست و عمر رضی الله عنه همان نظر را داشت، سپس علي از رأی اوّل برگشت و جواز فروختن کنیز بچه دار را قبول كرد.([125]) و اينگونه سيدنا علي رضی الله عنه دعوتگران و طالبان علم را آموزش می‌دهد، كه داشتن نظريه‌ي مشروع امري طبيعي است كه نبايد از آن ناراحت شويم چنانچه در وحدت و ‌يكپارچگي ما تاثير داشته باشد. ترديدي نيست كه دعوتگران امروزي شديداً نیازمند هستند در مورد این اخلاق تجدید نظر نمایند و بينند تا چه حد به اين صفت- آراسته‌اند و موضع آنان در چنين مواردي چگونه ‌است و خالصانه از خداوند متعال بخواهند كه توفيق عمل به اين امر اساسي و صفت پسنديده و زيبا را نصيب- آنان گرداند، تا پس از مرگ پاداش آن را از خداوند متعال دریافت کنند و دعوتشان در دنيا نتيجه بخش باشد و عبادت علي با اخلاص براي خدا و پيروي از پيامبر صلی الله علیه و سلم بوده‌است، چرا كه تنها خداوند متعال شايسته و سزوار عبادت است و پيوسته در سراسر زندگي مشغول عبادت بود، زیرا خداوند متعال می‌فرمايد:
{ قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (١٦٢)لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (١٦٣)} (انعام 162-163). بگو: نماز و
عبادت و زيستن و مردن من از آن خدا است كه پروردگار جهانيان است (و اين است كه تنها خدا را پرستش مي‌كنم و كارهاي اين جهان خود را در مسير رضايت او مي‌اندازم و بر بذل مال و جان در راه‌يزدان مي‌كوشم و در اين راه مي‌ميرم، تا حياتم ذخيره مماتم شود). خدا را هيچ شريكي نيست و به همين دستور داده شده‌ام و من اوّلين مسلمان (در ميان امت خود و مخلص‌ترين فرد در ميان همه‌انسانها براي خدا) هستم.
 بدون ترديد عبادت تأثیر بسیار مهمی‌در تزكيه ‌اخلاق و پايداري بر احكام شريعت خداوند دارد، به همين دليل علي رضی الله عنه «استقامت» را به معناي اداي فرايض تفسير كرده ‌است.([126])
هفتم: شكر و سپاسگزاريش رضی الله عنه از خداوند متعال
 در حقيقت شكر این است كه بنده تمام نعمتهايي را كه به خاطر او خلق شده و در اختيار دارد در راه رضاي خالق به مصرف برساند، ‌يعني تمام نعمتهاي ظاهري و باطني و مالي و جاني را با تمام توان در جهت عبادت و بندگی پروردگار به كامل‌ترين شكل مصرف كند و هر گاه چنين عمل کند نعمتهاي خداوند براي او ارجمند و با ارزش خواهد بود و شكر آن را به جاي آورده ‌است. شكر از مهمترين خصايص ايماني است كه بايد هر فرد مؤمن در تمام لحظات زندگي به آن آراسته باشد، چون شكر نعمت نشانه‌ی اعتراف به مقام خالق نعمتهاست كه مهمترين بخش شاخصه‌های ايماني، مانند: محبت، راضي بودن به رضاي خداوند و توكل به او را در بر می‌گيرد و شكر خدا كامل نخواهد بود مگر اينكه بنده به اين صفت آراسته باشد و حقيقت آن را درك كند. قرآن به اين صفت اخلاقي مهم به همان اندازه‌ اهميت داده كه در علم اخلاق اهميت دارد. خداوند متعال در حدود هفتاد آيه به بحث شكر پرداخته ‌است. در برخي موارد به شكر فرمان داده و در برخي تشويق نموده و در پاره‌اي موارد شكرگزران را مدح نموده و به آنان وعده‌ی پاداش نيكو داده و از آنچه خلاف شكر است نهي كرده‌ است كه‌ بر اهميت اين صفت اخلاق والا دلالت دارد، خداوند در كتابش- ذكر و شكر را در كنار هم قرار داده و می‌فرمايد:
{ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلا تَكْفُرُونِ (١٥٢)} (بقره/152)
پس مرا‌ ياد كنيد (با طاعت و عبادت و دوري از معاصي، به دل و زبان و قلم و قدم و سير در آفاق و انفس، جهت كشف عظمت و قدرت من) تا من نيز شما را‌ياد كنم (با اعطاء ثواب و گشايش ابواب سعادت و خيرات و ادامه پيروزي و قدرت و نعمت) و از من سپاسگزاري كنيد (و با گفتار و كردار، شكرگذار انعام و احسان من باشيد) و از من ناسپاسي مكنيد (و نعمتهاي مرا ناديده مگيريد).
 گاهی خداوند متعال شكر را در كنار عبادت ذکر نموده و می‌فرمايد:
{ فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (١٧)} (عنكبوت /17).
روزي را از پيشگاه خدا بخواهيد و او را بندگي و سپاسگزاري كنيد، (و بدانيد كه سرانجام براي حساب و كتاب و سزا و جزا) به سوي او برگردانده مي‌شويد.
 اين نشانه آن است كه بندگي با شكر، پيوندي محكم دارد و رسول خدا صلی الله علیه و سلم كه به تمام صفات اخلاقي و خصلتهاي پسنديده‌از جمله شكر از همه بيشتر پايبند بود، اصحابش را كه علي رضی الله عنه ‌يكي از آنان است بر اين خصلت مهم تربيت نموده و شكر تمام نعمتهايی را که به او می‌رسيد بجاي می‌آورد و هر گاه ‌از دستشويي خارج می‌شد روی شکم خود دست می‌كشيد و می‌گفت: این راحتی چه نعمت بزرگی است، اگر بندگان می‌دانستند و شكر آن را به جاي می‌آوردند ([127])
روايت است كه علي رضی الله عنه به مردی از اهل همدان گفت: نعمت و شكر به هم متصل هستند و شكر با زياد شدن نعمت مرتبط است و اين دو در كنار هم قرار دارند و افزایش زيادي نعمت از جانب خداوند هرگز قطع نخواهد شد مگر زماني كه بنده دست از شكرگذاري بردارد([128]). علي رضی الله عنه معتقد بود كه گذشت و عفو خصم و مخالف شكر نعمت محسوب می‌شود و فرموده ‌است: هرگاه بر دشمنت چیره شدی، به جای آن نعمت خدا او را عفو کن و ازاو در گذر([129]).
 
هشتم: دعا و طلب فقط از خداوند متعال
 دعا دروازه بزرگي است كه بر هر کس گشوده شود خيرات و بركات را به همراه دارد، به همين دليل امير مؤمنان علي رضی الله عنه بر داشتن پيوندي محكم و نيكو با خداوند و به دعای زیاد قويّاً شيفته بود، خداوند متعال می‌فرمايد:
{ وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ (٦٠)} (غافر/60)
یعنی: پروردگار شما مي‌گويد: مرا به فرياد خوانيد تا بپذيرم. كساني كه خود را بزرگتر از آن مي‌دانند كه مرا به فرياد خوانند، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت.
همچنین فرموده:
{ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (١٨٦)} (بقره/186).
و هنگامی‌كه بندگانم از تو درباره من بپرسند (كه من نزديكم‌ يا دور. بگو:) من نزديكم و دعاي دعا كننده را هنگامی‌ كه مرا بخواند، پاسخ مي‌گويم (و نياز او را برآورده مي‌سازم). پس آنان هم دعوت مرا (با ايمان و عباداتي همچون نماز و روزه و زكات) بپذيرند و به من ايمان بياورند تا آنان راه‌ يابند (و با نور ايمان به مقصد برسند).
 امیر المؤمنین علي رضی الله عنه همراه و هنگام با رسول الله  صلی الله علیه و سلم بود و می‌ديد كه چگونه ‌از خداوند طلب فريادرسي و كمك و یاری مي‌كند و ترديدي نيست كه ‌امير مؤمنان شيفته‌ی اين بود كه ‌اين عبادت را از رسول خدا صلی الله علیه و سلم بياموزد و دعا و تسبيحش با همان الفاظ و كلماتي باشد كه رسول الله  صلی الله علیه و سلم به آن دستور می‌داد و تأیید می‌کرد،. چون براي مسلمان شايسته نيست كه در دعا و تسبيح كلمات و جملات ديگري را بر كلمات و دعای پيامبر صلی الله علیه و سلم ترجيح دهد، هر چند به ظاهر كلماتي زيبا با مفاهيمی‌عالي باشد، چون رسول خدا صلی الله علیه و سلم معلم خير و هدايت كننده به راه راست است و او آگاه ترين بشر از بهترينها و كامل ترينهاست.
 برخي از اهل بدعت دعاها و ذكرهاي خود ساخته‌ی خود را به دروغ به علي نسبت داده‌اند و هر كس دوستدار علي است، بايد از راه و روش علي رضی الله عنه پيروي كند و علي بود كه همه را به پيروي از رسول الله  صلی الله علیه و سلم در گفتار و رفتار تشويق می‌كرد و او كسي بود كه دعايش مستجاب بود، (زازان) ابوعمر روايت مي‌كند: مردي برای علي رضی الله عنه حديثي روايت كرد. علي گفت: به من دروغ گفتي! گفت: نگفتم. علي گفت: اگر دروغ گفته باشي عليه تو دعا مي‌كنم، آن مرد گفت: دعا كن. علي رضی الله عنه دعا كرد. قبل از اينكه آان مرد از جايش بلند شود، كور شد.([130]).
 هر گاه كسي علي را مدح می‌كرد، می‌گفت: پروردگارا! آنچه (از گناهانم) نمی‌دانند برايم بيامرز و مرا بر آنچه می‌گويند مجازات مكن و مرا از آنچه می‌پندارند بهتر كن([131])، علي از رسول الله  صلی الله علیه و سلم روايت مي‌كند كه فرمود: «اذا عطس احدكم فليقل الحمدلله و ليردّ عليه من حوله:يرحمك الله وليرد عليهم‌يهديكم الله و‌يصلح با لكم»([132]): (هر گاه كسي از شما عطسه زد، بگويد: الحمدالله و کسانی که در اطرافش هستند بگويند:‌ يرحمك الله و او در جواب آنان بگويد:‌يهديكم الله و‌يصلح بالكم (خداوند شما را هدايت كند و حالتان را اصلاح كند).
اين عمل از مکارم و خوبيهاي اخلاق و رعايت ادب با خداوند متعال با حمد و ستايش اوست كه به اين مناسبت به بندگان دستور داده شده است.
 حليمی می‌‌گويد: عطسه زدن بيماري را از مغزي كه قدرت تفكر در آن است و مركز كنترل اعصاب و حواس پنجگانه است دفع مي‌كند، با سالم بودن مغز است كه عضلات سالم می‌شود، آري. اينگونه روشن می‌شود كه عطسه زدن نعمتي بزرگ و ارزشمند است و شايسته ‌است كه بعد از آن الحمدالله گفته شود كه ‌اعتراف است به اینکه خالق و قادر مطلق خداوند متعال است طبيعت([133]).
علي به نقل از پيامبر صلی الله علیه و سلم ‌يكي از آداب سفر را شرح داده و فرمود: هر گاه پيامبر صلی الله علیه و سلم اراده‌ی سفر می‌کرد می‌فرمود: « بك اللهمّ أصول وبک أجول و بك أسير»([134]): (پروردگارا به توفيق تو به مقصد می‌رسم و به توفيق تو بر می‌گردم و به توفيق تو می‌روم). علي رضی الله عنه ‌يكي ديگر از آداب سفر را اينگونه بيان كرده ‌است كه وقتي اراده کرد راهی سفر گردد، بعد از اينكه پايش را در ركاب گذاشت، گفت: «بسم الله» بعد از نشستن گفت: « اَلحمدُ لله» و سپس گفت: «سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ»: (پاك و منزه‌است خداوندي كه ‌اين وسيله را براي ما رام كرد. در حاليكه ما قدرت رام كردن آن را نداشتيم و ما بسوي پروردگامان باز می‌گرديم). سپس سه مرتبه الحمد الله و سه بار الله‌اكبر می‌گفت و بعد از اين گفت: پروردگارا! معبود بر حقي جز تو نيست، به خودم ستم كردم، پس مرا ببخش كه كسي جز تو گناهان را نمی‌بخشد و سپس تبسم كرد، پرسيدند: علّت تبسم چيست؟ گفت: پيامبر صلی الله علیه و سلم را ديدم همين كار را كرد و آنچه من گفتم، گفت: سپس تبسم كرد، گفتيم: اي پيامبر خدا علت تبسم شما چيست؟ فرمود: شگفت زده و خوشحال شدم از اینكه بنده‌ای چنین دعایی را می‌خواند و می‌گويد: «خدایا معبود بر حقي جز تو نيست به خودم ظلم كردم پس گناهان مرا ببخش كه كسي جز تو گناهان نمی‌بخشد»، چون می‌داند كه كسي جز خدا گناهان را نمی‌آمُرزد.([135])
ابن أعبد می‌گويد: علي به من گفت: اي ابن أعبد! می‌داني حق غذا و خوراک چيست؟ گفتم: اي علي ابن ابي طالب، چيست؟ گفت: اين است كه بگويي: «بسم الله، اللّهمّ بارك لنا فيما رزقتنا»: (به نام خدا، پروردگارا در آنچه به ما روزي دادي بركت بده) و پرسيد می‌داني بعد از غذا خوردن چگونه حق شكرگذاري آن را به جاي آوري؟ گفتم: چگونه شكر آن را بجاي آورم؟ فرمود: به اين صورت كه بگويي: « الحمدالله‌الّذي اطعمنا و سقانا »1: (سپاس خدايي را كه به ما غذا و آب داد). هرگاه ماه را می‌ديد، می‌گفت: پروردگارا! از تو خير و پيروزي و‌ياري و بركت رزق و روزي و پاكي و هدايت اين ماه را می‌خواهم و از شر آن و شر آنچه در آن و بعد از آن است به تو پناه می‌برم.([136])
 در سجده‌هايش می‌گفت: «ربّ انّي ظلمت نفسي فاغفرلي»: پروردگارا! من به خودم ستم كردم پس گناهان مرا ببخش.([137]) در بين دو سجده می‌گفت: «اللّهمّ اغفرلي و ارحمني و اجبرني و ارزقتني»([138]): پروردگارا! مرا ببخش، به من رحم كن و بي نيازم كن و روزيم‏ده.
 به كسي كه وارد بازار می‌شد، آموزش می‌داد كه دعاي زير را بخواند و می‌گفت: هرگاه وارد بازار شدي بگو: « بسم الله‌الرّحمن الرّحيم توکّلتُ علی الله، ولا حول و لا قوّة الاّ بالله»: (به خداوند توكل كردم و هيچ نيرويي تغيير دهنده‌اي جز الله نيست. پروردگارا از سوگند دروغ و معامله‌اي كه ضرر و از شر آنچه ‌اين بازار را احاطه كرده ‌است به تو پناه می‌برم.([139]) و می‌گفت: هيچ چيز براي خداوند محبوبتر از اين نيست كه بنده بگويد: پروردگارا! معبود بر حقي جز تو نيست. پروردگارا فقط تو را عبادت مي‌كنم، پروردگارا هيچ چيز را شريك و انباز تو قرار نمی‌دهم! پروردگارا به خودم ستم كردم گناهانم را ببخش كه كسي گناهان را جز تو نمی‌بخشد([140]) و می‌گفت: «پروردگارا ما را بر گفتن حق با خشنودي و در راه صحيح ثابت قدم بدار و ما را بر اجراي قوانين قرآن موفق واستوار بدار و ما را هدايت‌يافته و هدايت دهنده بگردان و ما را به راهي توفيق ده كه تو از ما خشنود باشي و ما را خرسند گردان ونه گمراه و نه گمراه كننده گردان([141]).
یکی دیگر از دعاهای ایشان اين بود كه می‌فرمود: پروردگارا! از تو می‌خواهم كه به رحمتت كه همه جا را فرا گرفته و قدرت تو كه بر همه چيز غلبه كرده و به عظمتت كه بر همه چيز غلبه دارد و به قدرت تو كه همه چیز را دربرگرفته و هيچ چيز در برابر آن توان مقاومت ندارد و به نور تو كه بر همه چيز روشني بخشيده و با علم تو كه بر هر چيز احاطه دارد و با نامت كه با آن هر چيز آشكار می‌شود و به ذات اقدس تو كه بعد از نابودي هر چيز باقي و ماندگار ابدی است،‌ يا الله، ‌يا رحمن،‌ يا رحيم، گناهانم را عفو کن. آن گناهانی که مجازات و پشیمانی در پي دارد. مرا از بهره‌ام محروم مي‌كند و نعمتها را تغيير می‌دهد و مصيبتها را گريبانگيرم مي‌كند و دشمنانم را بر من مسلط می‌نمايد و باران آسمان را قطع و مانع قبولي دعا می‌شود و مرا به مصيبت آتش گرفتار مي‌كند.([142])
 اين دعا بيانگر اين است كه ‌اميرمؤمنان علي كه در برابر خداوند خودش را نيازمند دانسته و از گناهانش بيمناک و هراس زده بوده‌است و براي ما درسي است كه به چه صورت نامهای زیبای خدا را در دعاهايمان به كار ببريم و در حقيقت اين دعا پرتوي از ميزان عبوديت و بندگي اميرمؤمنان علي است.
از علي روايت است كه رسول الله  صلی الله علیه و سلم به من آموخت كه هرگاه با مشكلي روبرو شدم بگويم: «لا اله‌الا الله‌الحكيم الكريم سبحانه، تبارك الله ربّ العرش العظيم. الحمدالله رب العالمين»([143]): (معبود بر حقي جز الله نيست حکیم و بخشايشگر است، پاك و منزه ‌است و نام خداوند كه صاحب عرش عظيم است، با بركت و والا مقام است، سپاس خداي را كه پروردگار جهانيان است).
 عبدالله بن جعفر همين دعا را به كسي كه در احتضار مرگ بود تلقين می‌كرد و بر بيماراني كه درد و تب شديد دارند بود می‌خواند و بر او بسیار کم آب دهان می‌پاشید و نيز به كساني كه ‌از داشتن دختر ناخوشایند بود همين دعا را می‌آموخت([144]).
اينها برخي از صفاتي بود كه در حقيقت ثمره‌ی توحيد و ايمان علي رضی الله عنه به خداوند متعال است و اينگونه براي رفتن به پيشگاه خداوند متعال آماده شده بود. خوانندگان گرامی ‌در ادامه‌ی بحث با بسياري از ديگر صفات علي، مانند: شجاعت، بردباري، فصاحت، بلاغت و غيره‌ آشنا خواهند شد.
 
نهم: بالاترين مرجع در دولت اميرمؤمنان علي رضی الله عنه
بالاترين مرجع در دولت علي رضی الله عنه قرآن و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و سلم و اقتدا و پیروی از راه و روش ابوبكر و عمر بوده‌ است.
الف: اوّلين مرجع كتاب الله
همانگونه که خداوند متعال می‌فرمايد:
{ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا (١٠٥)} (نساء/105).
ما كتاب (قرآن را كه مشتمل بر حق و بيانگر هر آن چيزي كه حق است) به حق بر تو نازل كرده‌ايم تا (مشعل راه هدايت باشد و بدان) ميان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده‌ است داوري كني و مدافع خائنان مباش.
تمام احكام شرعي كه مربوط به امور زندگي است در قرآن وجود دارد و قرآن تمام مباني مورد نياز اداره‌ی حكومت و دولت اسلامی‌را بيان كرده‌ است. علي رضی الله عنه می‌فرمايد: «دينتان را لازم بگيريد و به راه و روش پيامبر پايبند باشيد و از سنّت پيامبرتان پيروي كنيد و فهم آنچه ‌از سنّت برايتان مشكل شد بر قرآن عرضه كنيد. هر چه قرآن با آن آشنا بود بپذيريد و به آن عمل كنيد و آنچه با آن ناآشنا بود، ردّ کنید و نپذيريد.([145])
ب- منبع دوّم: سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم
 اصول قوانين و دستورات اسلامی‌ از سنّت گرفته می‌شود و شيوه‌ اجرا و تطبيق احكام قرآن در سنت تشریح شده ‌است.([146])
علي رضی الله عنه می‌فرمايد: به راه و روش پيامبرتان اقتدا كنيد كه برترين راه و روش‌هاست و به سنّت پيامبر صلی الله علیه و سلم عمل كنيد كه بهترين و افضل ترين سنّت‌هاست.([147])
ج- اقتدا به خلفاي راشدین
رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌فرمايد: «اقتدوا بالَّذَين من بعدي ابی بكر و عمر»([148]): (بعد از من به ابوبكر و عمر اقتدا كنيد) و علي درباره‌ی ابوبكر و عمر فرمود: «سوگند به انكه دانه را شکافت و جان را آفريد كه ‌آن دو (ابوبكر و عمر) را كسي جز افراد با تقوي دوست نمی‌دارند و با آن دو (ابوبكر و عمر) دشمني نخواهد كرد. مگر افراد پست و فاسق، با صداقت و وفاداري رسول الله  صلی الله علیه و سلم را همراهي كردند و در امر و نهي به آنچه رسول الله  صلی الله علیه و سلم می‌گفت پايبند بودند، به اندازه‌اي كه پيامبر صلی الله علیه و سلم به رأي و نظر آن دو توجه می‌كرد و اهميّت می‌داد، به رأي كسي ديگر توجهي نمی‌كرد و به اندازه‌ی آن دو كسي را دوست نمی‌داشت، رسول خدا صلی الله علیه و سلم در حالي از دنيا رفت كه‌ از آنها راضي و خشنود بود و آن دو در حالي وفات یافت كه مؤمنان از آنها راضي بودند و همچنان به اين سخنان ادامه داد تا جايي كه درباره ‌ابوبكر گفت: سوگند به خدا بعد از پيامبر ابوبکر بهترين انسان بود و از همه مهربانتر، دلسوزتر و باتقواتر بود و در اسلام سابقه‌ی بيشتري داشت و در ميان ما به روش پيامبر صلی الله علیه و سلم رفتار كرد تا بر همان روش پيامبر صلی الله علیه و سلم صحابه و رفيق غار او ابوبكر صدیق خلافت کرد و كاملاً به روش آن دو پايبند بود، آنچنان كه گفت: ديگر شما کسی همانند آن دو كه رحمت خدا بر ان دو باد – نداريد، اميدواريم توفيق اين را داشته باشيم كه به راه و روش آنان پايبندي و عمل كنيم. چرا كه هيچ كس به درجه و مقام آنان نخواهد رسيد مگر با پيروي از راه و روش و دوست داشتن آنها و بدانيد و آگاه باشيد كه هر كس مرا دوست دارد، بايد آن دو را دوست داشته باشد و هر كس ابوبكر و عمر را دوست ندارد، من (علي) را ناراحت كرده ‌است و من از او بيزارم و متنفرم.([149])
 از كارها و اعمال عثمان رضی الله عنه دفاع می‌كرد و می‌گفت: «اي مردم درباره‌ی عثمان زياده روي نكنيد و چيزي جز خير نگوييد، كه سوگند به خدا قرآن را بزرگان صحابه جمع آوري كردند و سوگند به خدا اگر من هم ولي أمر مسلمانان در زمان او می‌بودم همان كار او را می‌كردم.([150]) می‌گفت: گره‌اي كه عمر بسته من باز نخواهم كرد.([151])
 
دهم: امّت حق دارد مراقب حكام باشند
امّت اسلامی‌ حق دارد كه مراقب اعمال حاكمان باشد و آنها را أمر به معروف و نهي از منكر كنند، خداوند متعال می‌فرمايد:
{ وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (١٠٤)} (آل عمران/104).
بايد از ميان شما گروهي باشند كه (تربيت لازم را ببينند و قرآن و سنّت و احكام شريعت را بياموزند و مردمان را) دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند و آنان خود رستگارند.
 اولين چيزي كه بعد از خليفه شدن گفت این بود.... اين مسئوليّت (رهبري) شما مسئله‌اي است كه هيچ كس در آن حقي ندارد جز همان كسي كه خودتان به رهبري انتخاب كنيد. امّا من هم مسئوليتي جز (رهبري) شما ندارم.([152])
اين مشابه همان سختي است كه‌ ابوبكر بعد از به خلافت رسيدن گفت: آنجا كه فرمود: اگر كارم درست بود و به خوبي مسئوليتم را انجام دادم مرا ‌ياري دهيد و اگر مسئوليتم را به خوبي انجام ندادم، مرا راهنمايي و اصلاح كنيد([153]).
 عمر بعد از اينكه مسئوليت خلافت را به عهده گرفت و انتخاب شد گفت: محبوبترين مردم براي من كساني هستند كه عيب‌هايم را به من تذكر دهند([154]) و گفت: من بيم آن دارم كه ‌اشتباه كنم و به خاطر هيبتم كسي به من تذكر ندهد.([155])
عثمان پس از اين كه به خلافت برگزيده شد گفت: اگر در قرآن حكمي ‌يافتيد كه بر مبناي آن بايد پاي من خليفه را به زنجير می‌كرديد، پاهايم را به زنجير كنيد.([156])
آري در زمان خلفاي راشدين، مسلمانان به اتفاق بر اعمال و كارهاي حاكمان و خلفا نظارت داشتند و آنها را امر و نهي می‌كردند و بر اين مسئله ‌اجماع كرده‌اند و اجماع صحابه اعم از حاكمان و عموم مردم در دوران خلافت راشدين فقط‌يك مفهوم و معنا داشت كه همان فهم صحيح قرآن و راه درست عمل به سنّت بوده‌ است. چون اصحاب بزرگوار در دوران نزول قرآن همراه و همگام رسول خدا صلی الله علیه و سلم زندگي كرده‌اند و تربيت‌يافته بودند. لذا آنان آگاه‌ترين افراد به روح دين و اهداف و مقاصد و شريعت اسلام بوده‌اند و از هر كسي ديگر بر شناخت و تشخيص حق از باطل تواناتر بودند، بنابراين بعيد و حتي محال به نظر می‌رسد كه بر باطل اجماع كرده باشند و دليل اين مدعا حديث پيامبر است كه می‌فرمايد: «انَّ امَّتي لاتجمع علي ضلالة »([157]): (امت من بر گمراهي اجماع نخواهد كرد.) به همين دليل می‌گوييم كه‌اجماع آنان (صحابه) معتبر است و از مراجع قوانين اسلامی‌به شمار می‌رود. گاهي اجماع امّت بر فهم نصي از نصوص است و نيز جايز است بر مسأله قياسي اجماع كنند و در آن صورت حجّت واقع گردد.([158])
اميرمؤمنان علي رضی الله عنه در دوران خلافتش مسلمانان را به امر به معروف و نهي از منكر تشويق می‌كرد. روزي در‌يكي از سخنرانيهايش پس از حمد و ثناي خداوند گفت: اي مردم! علت نابودي امتهاي پيشين اين بوده ‌است كه بي پروا مرتكب انواع گناهان می‌شدند و عابدان و علمايشان آنها را امر به معروف و نهي از منكرنمی‌كردند، به همين علّت به دام عذابهاي الهي گرفتار شدند، لذا قبل از آنكه همانند آنها به عذابهاي الهي گرفتار شويد، أمر به معروف ونهي از منكر كنيد و بدانيد كه‌امر به معروف و نهي از منكر موجب می‌شود رزق و روزي كسي قطع نشود و به مرگ زود هنگام مبتلا نشويد.([159])


يازدهم: شورا
يكي از قواعد مسلّم دولت اسلامی ‌اين است كه رهبران و حاكمان دولت بايد با مسلمانان مشورت و رایزنی کنند و به آراء آنان توجه نمايند و نظام شورا را اجرا كنند. خداوند متعال می‌فرمايد:
{ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (١٥٩)}  (آل عمران /159).
از پرتو رحمت الهي است كه تو با آنان (كه سر از خطّ فرمان كشيده بودند) نرمش نمودي. اگر درشتخوي و سنگ‌دل بودي از پيرامون تو پراكنده مي‌شدند. پس از آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش نما و در كارها با آنان مشورت و رايزني كن. هنگامی‌كه (پس از شور و تبادل آراء) تصميم به انجام كاري گرفتي (قاطعانه دست به كار شو و) بر خدا توكّل كن‌؛ چرا كه خدا توكّل‌كنندگان را دوست مي‌دارد.
و می‌فرمايد:
{ وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (٣٨)} (شوري /38).
یعنی: كسانيند كه دعوت پروردگارشان را پاسخ مي‌گويند و نماز را چنان كه بايد مي‌خوانند و كارشان به شيوه رايزني و بر پايه مشورت با‌ يكديگر است و از چيزهائي كه بديشان داده‌ايم (در كارهاي خير) صرف مي‌كنند.
در اين آيه حكم شورا با حكم نماز در‌يك رديف قرار گرفته‌ است و همانطور كه حكم نماز واجب است، حكم مشورت و رايزني نيز واجب است.([160])
 اميرمؤمنان علي همواره در تمام جوانب اختيارات، اعمال و تصمیمات اجرايي شيفته‌ی نظام شورايي بود. از جمله: بعد از آنكه نامه معقل بن قيس رياحي فرمانده علي كه مأمور به كشتن خريث بن راشد خارجي شده بود به دستش رسيد،‌ يارانش را جمع كرد و با آنان مشورت كرد و از آنان در خواست اظهار نظر کرد، در نتيجه همه به توافق رسيدند كه در جواب نامه‌اش بنويسد: آن فاسق خارجي را تا كشتن‌يا دستگيري تعقيب كند و تبعيد كند، زیرا كه ‌از تحريك مردم عليه‌اميرمؤمنان در امان نبودند.([161])
سيدنا علي رضی الله عنه درباره‌ی اهميّت مشورت می‌فرمايد: مشورت عين هدايت است و هر كس خود را از مشورت بي‌نياز بداند، قطعاً در معرض اشتباه قرار دارد([162]) و فرموده: مشورت بهترين نوع همكاري است و استبداد و خود رأيي بدترین بدي است كه فرد خویش را براي هر كاري آماده می‌پندارد([163]) و فرموده: رأي و مشورت پيران از همكاري جوانان بهتر است.([164])
اميرمؤمنان علي رضی الله عنه هنگامی ‌كه می‌خواست مالك اشتر را به مصر بعنوان استاندار بفرستد به او سفارش كرد و فرمود: بخيل را به مشورت خود راه مده كه تو را از نيكوكاري منصرف مي‌كند و از فقر می‌ترساند و با افراد ترسو و بزدل مشورت نكن كه روحيه‌ی تو را تضعيف مي‌كند و تو را از تصميم گيري قاطع باز می‌دارند و با افراد حريص مشورت نكن كه حرص را ستمكارانه در نظرت زيبا جلوه می‌دهند، چون بخل و بزدلي و حريص بودن، غريزه‌هاي مختلفي است كه در مجموع موجب گمان بد نسبت به خداوند می‌گردد.([165])
علي رضی الله عنه به خوبي می‌دانست كه‌اگر حكمران مشاوراني نداشته باشد، محاسن و معایب حكومت خود را نمی‌شناسد و بسياري از امور حاكميت و مسايل دولتش از او پوشيده می‌ماند و می‌دانست كه شورا فرد را با چيزهايي كه نمی‌داند، آشنا مي‌كند و راهنمايي مي‌كند تا ناشناخته‌هايش را بشناسد و ترديدهايش برطرف شود و خطاب به مالك اشتر نخعي بعد از آنكه ‌او را به عنوان استاندار مصر تعيين كرد، گفته بود رفتار كارگزارانت را به دقت زير نظر داشته باش و هرگز آنان را از روي محبت نابجا و خود سرانه، به كاري برمگزين كه‌ انتخاب كارگزاران به اين شيوه بدون مشورت و با استبداد از راههاي ظلم، ستم و خيانت به خداوند متعال است و در نتيجه مردم ضرر می‌كنند و امور مردم و استانداران اصلاح نخواهد شد مگر با اصلاح كساني كه در كارهايشان از آنان كمك می‌گيرند و آنها را براي جبران نيازمنديهايشان بر می‌گزينند، لذا براي اداره‌ی محدوده‌ی حاكميت افراد با تقوي، پاكدامن، عالم و سياستمدار را انتخاب كن و با افراد با تجربه، خردمند، با وقار و با حيا كه‌از خانواده‌هاي اصيل و صالح و ديندار و با تقوا هستند، ارتباط نزدیک داشته باش، چرا كه خلق و خوي آنان بهتر و نجابتشان اصيلتر و تربيتشان درست تر و طمع و اسرافشان كمتر ،و براي اصلاح امور و تدبير و ساماندهي كارها از ديگران شايسته‌تر و دورانديش‌ترند، بايد چنين افرادي با آن اوصاف كارگزاران و ‌ياوران تو باشند.
 


دوازدهم: عدالت و مساوات
يكي از مهمترين اهداف و برنامه‌هاي حاكميت اسلامی ‌اين است كه قوانين و برنامه‌هاي دين اسلام براي ايجاد جامعه‌ اسلامی‌ به صورت عملي اجرا شود و از مهمترين اين قوانين عدالت و برابري در ميان مردم است. علي براي ايجاد عدالت و مساوات در جامعه ‌از هيچ تلاشي دريغ نمی‌كرد و تمام خصلتهاي پسنديده و ويژگيهاي علمی ‌و فقهي در او وجود داشت و در نتيجه ‌اين صلاحيت و شايستگي در او ايجاد شده بود كه بتواند به كامل‌ترين شكل از عهده مسئوليتش برآيد تا جايي كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم به دليل اعتمادي كه به وي داشت او را به عنوان قاضي به يمن فرستاد.([166]) ترديدي نيست كه عدالت در انديشه ‌اميرمؤمنان علي همان عدالت اسلامی‌ است كه در واقع پشتوانه اصلي در ايجاد جامعه ‌اسلامی ‌و حاكميت اسلامی ‌است، لذا در جامعه‌اي كه ظلم و ستم بر آن حکمرانی کند و با عدالت آشنایی نداشته باشند اسلام وجود ندارد و امام علی رضی الله عنه در عدالت و برابري الگو بود و با عدالتش دلها را اسير و عقلها را حيرت زده كرده بود، بنابراين عدالت از ديدگاه علي رضی الله عنه ‌يكي از مهمترين اركان خلافت راشده و عملاً دعوتي براي اسلام بود كه دلهاي مردم را براي پذيرش ايمان آماده و باز می‌كرد. به همين دليل علي همواره می‌كوشيد عدالت را به صورت عملي در تمام جوانب حکومتش گسترش دهد و با پيروي از رسول خدا صلی الله علیه و سلم سياستش را بر پايه‌ی عدالت فراگير و همه جانبه در ميان مردم استوار كرد، از شريح روايت است: آنگاه كه علي در جنگ با معاويه زره‌اش را گم كرد و پس از جنگ زره را به دست فردي‌ يهودي ديد كه در بازار براي فروش آورده بود، علي گفت: اين زره مال من است كه نه ‌آن را فروخته‌ام و نه به كسي بخشيده‌ام. ‌يهودي گفت: اين زره در دست من و مال خودم است. علي گفت: برويم پيش قاضي. به اين ترتيب نزد شريح آمدند، علي در كنار شريح و‌يهودي روبروي او نشست. شريح گفت: اي اميرمؤمنان جريان چيست؟ گفت: آري من می‌گويم. اين زره من است كه در دست اين‌ يهودي است و من اين را به كسي نفروخته‌ام و به كسي نبخشيده‌ام. شريح قاضي گفت: شاهدت كيست؟ گفت: قنبر (خدمتكار) و حسن و حسين شهادت می‌دهند که زره مال من است، قاضي گفت: گواهي پسر به نفع پدر جايز نيست، علي گفت: گواهي مردي از اهل بهشت جايز نيست و پذيرفته نمی‌شوند؟ شنيدم رسول الله  صلی الله علیه و سلم می‌فرمود: «حسن و حسين سردار جوانان بهشت اند».([167])
يهودي گفت: اميرمؤمنان از من به قاضي خود شكايت كرد و قاضي عليه‌ او قضاوت كرد. گواهي می‌دهم كه ‌اين دين حق است و گواهي می‌دهم كه معبود بر حقي جز الله نيست و محمد رسول اوست و اعتراف مي‌كنم كه ‌اين زره زره توست. شبي كه سوار بر شتر به طرف صفين می‌رفتي افتاد و من برداشتم، علي گفت: حال كه‌ اعتراف كردي، زره مال تو و نيز اسبي به او داد، شريح گفت: همان ‌يهودي را ديدم كه به دفاع از علي با اشرار نهروان جنگيد.
نمونه ديگر از عدالت علي رضی الله عنه در دوران حاكميت رضی الله عنه:
 ناحیه‌ي قُرشی از پدرش روايت مي‌كند كه ما بر دروازه قصر ايستاده بوديم كه علي آمد و وقتي او را ديديم از هيبتش خود را كنار كشيديم، بعد از اينكه رفت پشت سرش رفتيم؛ در همين حال مردي فرياد كشيد: به خاطر خدا كمكم كنيد؛ ديديم دو نفر درگيرند و در حال زد و خورد هستند. علي رضی الله عنه به سينه هر دو زد و آنها را از هم جدا كرد و گفت: با هم درگير نشويد.‌ يكي گفت: اي اميرمؤمنان اين آقا از من گوسفندي خريده و بر او شرط كردم كه پول جعلي و معیوب به من ندهد؛ امّا بعد از تحويل گوسفند پول جعلي به من داد و من قبول نكردم، به همين علّت با من جنگ و دعوا راه‌انداخته و مرا كتك می‌زند. امام از شخص ضارب پرسيد تو چه می‌گويي، گفت: راست می‌گويد، علي گفت: به شرطت وفا كن و سپس به آن شخصی كه كتك زده بود گفت: بنشين و به كتك خورده گفت: قصاص کن و کتکش بزن، آن مرد پرسيد: می‌توانم او را ببخشم؟ اميرمؤمنان فرمود: اختيار در دست خودت است. راوي گويد: بعد از اينكه‌ آن مرد گذشت كرد، علي گفت: مسلمان ضارب را بگيرند، او را گرفتند و بر پشتش باري گذاشتند و سپس به دستور اميرمؤمنان پانزده شلاق به او زدند وگفت: اين مجازات به خاطر بی‌حرمتی کردنت به او است.
 در روايت نمونه‌اي عالی و ارزشمند از تواضع اميرمؤمنان را بیان می‌کند که به تنهايي با پاي پياده‌از خانه‌ی خود خارج می‌شود و به بررسي اوضاع و احوال مردم و حل مشكلات آنان می‌پردازد و اين بهترين و عاليترين رفتاري است كه حضور و نقش برجسته حاكمان اعم از خليفه، استاندار و غيره را در زندگي عموم مردم نشان می‌دهد و لازم نيست كه هر روز مسئول در ميان مردم حضور داشته باشد، زیرا حضور گاه و بيگاه آنان موجب می‌شود كه مردم احساس کنند حکّام و مسئولان همواره با آنان، در پي حل مشكلاتشان می‌باشد. هر كس صاحب حق باشد مطمئن است كه می‌تواند از حق خود دفاع و آن را حفظ كند و حتي اگر به حقش تجاوز كنند، جلوي تجاوزگر را بگيرد و به حق خود برسد و به اين ترتيب جلوي تجاوز به حقوق مردم گرفته می‌شود و بيش از آن و حتي مهمتر از آن كسي نمی‌تواند حق خداوند متعال را ضايع كند.
اين رابطه‌ی نزدیک بين حاكم و مردم به صورتهاي متعدد و به تناسب زمآنها در تمامی ‌مكانها بايد اجرا شود و كسي حق ندارد بگويد: اينگونه رفتار مختص به اميرمؤمنان علي رضی الله عنه و دوران او بوده و در عصر حاكمان ديگر نمی‌توانند بدينگونه رفتار كنند، چون روشهای حکومت داری در دورانهاي مختلف متفاوت است، بلكه‌ اين اهداف و مقاصد است كه زندگي سعادتمندانه را مسلمانان تضمين و محقق مي‌كند، چرا كه فقط در چنين نظامی‌در ابتدا حقوق خداوند و سپس حقوق عام و خاص مردم رعايت می‌شود.
 امّا در مورد اينكه ‌اميرمؤمنان علي رضی الله عنه عليرغم گذشت صاحب حق از تجاوزگر باز هم او را مورد مجازات قرار داد، به این علّت بود که علی رضی الله عنه واقعاً با مقاصد اسلام آشنا بود كه همان حفظ امنيت و گسترش صلح و آشتی بين مؤمنان است و به خوبي دريافته بود که‌ این روش موجب می‌شود كه گرايش تجاوزگر به تجاوز کاهش ‌یابد و می‌فهمند كه حتّي اگر طرف مقابل از آنها گذشت كنند به زودي با مجازات شايسته‌اي مواجه خواهند شد.
يكي ديگر از نمونه‌هاي عدالت علي را عاصم بن كليب از پدرش روايت مي‌كند كه گفت: در دوران خلافت علي از اصفهان اموالي آوردند، علی رضی الله عنه آنها را به هفت قسمت تقسيم كرد و ‌يك قرص نان را هم كه در بين آن اموال بود به هفت قسمت تقسيم كرد و سپس به قيد قرعه‌ آنها را در اختيار مردم گذاشت.([168])
اصل مساوات و برابري كه ‌اميرمؤمنان آن را در دولتش رعايت می‌كرد، از مباني و اصول عام به شمار می‌رود كه ‌اسلام آن را مقرر كرده ‌است، خداوند متعال می‌فرمايد:
{ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (١٣)} (حجرات /13)
اي مردمان ! ما شما را از مرد و زني (به نام آدم و حواء) آفريده‌ايم و شما را تيره تيره و قبيله قبيله نموده‌ايم تا همديگر را بشناسيد (و هر كسي با تفاوت و ويژگي خاص دروني و بيروني از ديگري مشخص شود و در پيكره جامعه ‌انساني نقشي جداگانه داشته باشد). بي‌گمان گرامي‌ترين شما در نزد خدا متقي‌ترين شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و كردار و گفتار شما و از حال همه‌كس و همه چيز) است.
موارد متعدّد از رفتارهای عادلانه که به صورت تمرین و تکرار در عملکرد علی تجربه شده بهترین شاهد بر عدالت ایشان است.
یکی دیگر از موراد بیانگر عدالت علی این است که: از میان اموالي كه به دست او می‌رسيد، سهميه‌ی مربوط به مصارف عام را جدا می‌كرد و در اسرع وقت به طور مساوی در بين مسلمانان تقسيم مي‌كرد و خودش بيشتر از مردم برنمی‌داشت و حتي سهميه‌ی خوارج را پيش از اقدامشان به خونريزي و دشمني آشكار، به طور كامل پرداخت می‌كرد.([169]) با اقتدا و پیروی ابوبكر صديق رضی الله عنه بخشش‌ها و اموالي را كه به دستش می‌رسيد، به طور مساوي بين مردم تقسيم می‌كرد و عرب را بر غير عرب ترجيح نمی‌داد و بين افراد هيچ تفاوتي قايل نمی‌شد. ‌يك مرتبه مقداري غذا و پول را ميان دو زن كه ‌يكي عرب و ديگري عجم بود به صورت مساوي تقسيم كرد. زن عرب گفت: به خدا سوگند من عرب هستم و اين زن غير عرب! علي رضی الله عنه در پاسخ گفت: سوگند به خدا در تقسيم اموال غنيمت، دلیلی برای برتری پسران اسماعيل بر پسران اسحاق سراغ ندارم و برای من فرقی ندارند([170]). نيز وقتي از او خواستند كه ‌اشراف و بزرگان عرب را بر موالي (برده‌هاي آزاد شده) و غير عربها ترجيح دهد، گفت: سوگند به خدا اگر اموال من بود به صورت برابر در ميانشان تقسيم می‌كردم امّا اكنون كه ‌از آنِ خودشان است چگونه برابر تقسيم نكنم([171]).
يحيي بن سلمه می‌گويد: علي عمرو بن سلمه را به استاندار اصفهان منصوب كرد، بعد از مدتي با اموال و مشک‌هاي پر از عسل و روغن بازگشت، ام كلثوم دختر علي كسي را فرستاد كه‌ از عسلها و روغنها به او بدهند. عمرو بن سلمه مقداري روغن و عسل برايش فرستاد. فرداي آن روز علي رضی الله عنه آمد كه ‌اموال و روغنها و عسلها را تقسيم كند، مشک‌هاي عسل و روغن را كه شمرد، متوجه شد كه دو كيسه كم شده ‌است، علّت را جويا شد، حقيقت را نگفتند، وقتي سخت گرفت، واقعیّت را به او گفتند، لذا كسي را فرستاد و دو مشک را از ام كلثوم گرفتند. چون كيسه‌ها باز شده بود. تاجران را صدا زد و از آنها خواست قيمت مقدار کاسته شده ‌از عسل و روغن را تخمین کنند، گفتند: سه درهم كم شده‌است، سه درهم را از دخترش ام كلثوم گرفت و همه را تقسيم كرد.([172])
ابورافع خزانه دار ومسئول بيت المال در زمان خلافت علي روايت مي‌كند: روزي علي رضی الله عنه به خانه رفت و ديد دخترش گردنبند مرواريدي به گردن كرده و می‌دانست كه‌از اموال بيت المال است، پرسيد: اين را از كجا آورده‌اي، به خدا دست كسي را كه ‌اين گردنبند را برايت آورده قطع خواهم كرد. گويد: وقتي ديدم بسيار جدي است، گفتم: اي اميرمؤمنان من آن را به برادرزاده‌ام (دختر تو) داده‌ام اگر من نمی‌دادم از كجا می‌آورد. ابورافع گويد: اين را كه گفتم سكوت كرد.([173])
 


سيزدهم: آزاديها در دوران علي
اصل آزادي‌ يكي از مباني اساسي بوده كه نظام حکومتی در دوران خلفاي راشدين بر آن استوار بود، اين اصل (آزادي) را در چهارچوب قوانين شریعت اسلام براي همه تضمين كرده ‌است و دعوت اسلام براي آزادي همه مردم، دعوتي گسترده و فراگير است و كمتر دعوتي در تاريخ وجود دارد كه ‌اين همه آزادي را براي بشر به ارمغان آورده باشد و اين دعوت در گام نخست به سوی توحید و عبادت و بندگی خداوند متعال است، همانگونه که ‌آيات متعدد قرآن بیانگر این حقیقت است، چون تنها با توحید و یکتا پرستی همه مردم از دام عبادت ديگر اشياء و افراد آزاد شوند و دعوت به توحید همه معانی آزادی و استقلال را در بردارد و آزادي را به معناي صحيح و با مصداقهاي و مفاهيم درست آن براي جامعه‌ انساني به ارمغان می‌آورد، مانند امر به معروف و نهي از منكر و نهي از اينكه كسي به اجبار دين را بپذيرد و در مواردی آزادی با معنی رحمت مخلوط و در صورتهایی همچون مهرباني نسبت به يكديگر، عدالت، شورا و برابري مطرح می‌شود، چون تمام اصول و مباني كه ‌اسلام منادي آن است جز با رعایت اصل آزادی به درستي به اجرا در نمی‌آيد و محقق نمی‌شود و رعايت اين اصل در انتشار و تبلیغ دين اسلام و هموار كردن راه فتوحات اسلامی ‌و گسترش حاكميت اسلام در دوران خلفاي راشدين سهم مؤثر داشته و نقش بسزایی ایفا کرده‌است، اسلام به انسان کرامت و احترام در خور شايسته‌اي می‌دهد و آزادي را به بهترين شكل ممکن برايش تضمين مي‌كند و از طرفي نظامهاي حاكم بر ايران و روم در آن زمان، حکومت استبدادي و خودكامگي بودند كه با نهايت سنگدلي با مردم رفتار می‌كردند و بويژه مخالفان سياسي و اقليتهاي مذهبي به بدترين شكل مورد ظلم و ستم قرار می‌گرفتند و تحت فشار بودند.
 امّا اسلام در دوران پيامبر صلی الله علیه و سلم و خلفاي راشدين آنقدر براي مردم آزادي عمومی ‌و عدالت و برابري آورده بود كه تا امروز هم مشهور است و هر جا حاكميت اسلامی ‌به معناي صحيح آن وجود داشته باشد، عدالت هم وجود دارد.([174])
از امير مؤمنان علي صلی الله علیه و سلم سخناني در مورد دفاع از آزادي روايت شده‌ است و ايشان به گونه‌اي رفتار می‌كرد كه در تضمين آزادي به همه كمك می‌كرد و می‌فرمايد: «دشمني با مردم توشه بسيار بدي براي قيامت است.([175]) اين سخن كوتاه ‌امام بيانگر اين است كه دشمني با مردم به هر شكلي كه باشد در اسلام ناروا است و ‌يادآور می‌شود كه هركس بدون دليل شرعي با مردم دشمني كند، در روز قيامت به عذاب گرفتار خواهد شد. معروف است كه‌ امام فرمودند: اينكه بر اساس گمان قضاوت كنيم از عدالت به دور است([176]). منظور از اين سخن اين است كه مردم را با شبهه متهم و محكوم كردن نادرست است و نبايد با شك و گمان عليه كسي حكم صادر كنيم، بلكه بر اساس‌ يقيني كه مستند به ادله قطعي است، حكم باید صادر شود و بهترين و معتبرترين ادلّه نصوص شرعي هستند. ([177])
قانونی که‌ امروز نظامهاي بشري تصويب كرده‌اند و توسط مسلمین اعمال شد، مبنی بر اینكه متهم تا اثبات جرم تبرئه‌ است، اسلام از هزار و چهارصد سال پيش اعلان كرده بود و توسط مسلمانان به اجراء در آمده‌ است.([178]) آزادي در دوران سيدنا علي رضی الله عنه به بهترين و زیباترین شكل تجلّی یافت، این در حالي بود كه در آن زمان شرايط استثنايي فتنه‌ها، توطئه‌ها و جنگها و ناآرامی‌ها حاكم بود و اين شرايط اقتضاء می‌كرد كه‌ آزاديها محدود شوند و رفت و آمد‌ها و نشست و برخاست‌ها را كنترل نمايند و ‌يا به تعبيري دیگر حكومت نظامی‌ اعلام شود. امّا با وجود همه‌ اينها علي رضی الله عنه آزادي را براي هيچيك از طرفداران و مخالفانش محدود نكرد و كسي را مجبور نمی‌كرد كه تحت حاكميتش بماند، و‌يا به جبر كسي را بيرون نكرد و حتّي كسي را مجبور نمی‌کرد ‌در جنگ با دشمنان او شرکت کند و مانع پیوستن کسی به معاويه نمی‌شد.([179])
عبدالله بن مسعود، عبيده سلماني و ربيع خُثیم را كه نمی‌خواستند با او در جنگ شركت داشته باشند مجبور نكرد و آزاد گذاشت. بلكه ‌آنها را مخيّر كرد به هر مرزی كه می‌خواهند بروند.([180]) بعد از اينكه خوارج به بهانه قبول حكميت توسط امام علي رضی الله عنه دست به شورش زدند و آنها را به ماندن در زیر سایه‌ی حکومت او، یا بیرون رفتن از محدوده‌ی حکومتش مجبور نكرد و حتّي به كارگذارانش دستور می‌داد تا زمانيكه خوارج اقدام به خراب كاري و فساد در زمين نكرده‌اند، كاري به كارشان نداشته باشند.([181]) و خطاب به خوارج فرمود: شما نزد ما سه حق داريد: شما را از حضور در مساجد منع نكنيم تا زمانيكه در جنگها‌ياورمان باشيد، حق شما را از مال غنيمت پرداخت کنیم، تا شما اقدام به جنگ نكرديد با شما نمی‌جنگیم.([182])


[1] - فتح الباري 7/71.
[2] - منبع سابق.
[3] - البدایة و النهایة11/29.
[4] - الصحيح المسند في فضايل الصحابه /111.
[5] - همان منبع /112.
[6] - الصحيح المسند /117.
[7] - همان منبع/117.
[8] - همان منبع /124.
[9] - الطبقات 2/338.
[10] - مسند امام زيد /343 به نقل از منهج علي بن ابي طالب في الدعوة.
[11] - صحيح سنن ترمذي 1/128، مشكاة المصابيح 1/416.
[12] - منهج علي في الدعوة /52.
[13] - الطبقات 2/338،الحليه 1/67.
[14] - فضايل الصحابة 2/647 اسناد آن صحيح است.
[15] - مسلم 1/247
[16] - مصنف بن ابي شيبه 13/284.
[17] - الجامع لأخلاق الراوي 1/262.
[18] - منبع سابق
[19] - همان منبع 1/260.
[20] - مسلم 4/2091 – 2092.
[21] - البدایة و النهایة8/6.
[22] - بيان العلم و فضله /285.
[23] - منهج علي/63.
[24] - اعلام الموقعين.
[25] - الجامع لاخلاق الراوي 1/236.
[26] - شرف اصحاب الحديث، بغدادي /93.
[27] - تذكرة السامع /100.
[28] - مسند احمد 2/159 اسناد آن صحيح است، تحقيق احمد شاكر.
[29] - تاريخ‌يعقوبي 2/5/
[30] - الاستيعاب /1103.
[31] - همان منبع /1104
[32] - الطبقات 2/338.
[33] - سنن دارمي 2/375.
[34] - الاستيعاب /1104.
[35] - فضايل الصحابة 2/595 اسناد آن صحيح است.
[36] - ذخاير العقبي، محب طبري/79.
[37] - تاريخ السيوطي /196.
[38] - حلیة الاولياء 1/75، صفة الصفوة 1/329.
[39] - التاريخ الاسلامي حميدي 12،11/438.
[40] - التاريخ الاسلامي 11/12/438.
[41] - الفتاوی 1/49.
[42] - التاريخ الاسلامي، حميدي (12،11/438).
[43] - حلية الاولياء 1/75، صفة الصفوة 1/329.
[44] - التاريخ الاسلامي، حميدي 12/442.
[45] - منبع سابق.
[46] -- همان منبع.
[47] - التاريخ الاسلامي 12/443.
[48] - حلية الاولياء 1/77، صفة الصفوة 1/325.
[49] - التاريخ الاسلامي 12/431 تا 433.
[50] - جامع بيان العلم و فضله 2/66.
[51] - فرائد الكلام /361.
[52] - حلية الاولياء /75.
[53] - فرائد الکلام، ص 366.
[54] - ادب الدين و الدنیا 82/85.
[55] - جامع بيان العلم و فضله 1/519.
[56] - همان منبع /1/497.
[57] - المتجر الرابح في ثواب العمل الصالح، دمیاطی/13.
[58] - سنن ترمذي، ش/4110 صحيح و غريب است.
[59] - مسلم، ش/2858.
[60] - مسلم، ش/2856.
[61] - التاريخ الاسلامي 12/427.
[62] - حلية الاولياء 1/52، صفة الصفوة 1/316.
[63] - التاريخ الاسلامي 12/428.
[64] - الزهد /130.
[65] - التاريخ الاسلامي 12/429، حميدي
[66] - التاريخ الاسلامي، عهد الخلفاء الراشدين، ذهبي /647.
[67] - التاريخ الاسلامي 12/430
[68] - مسند احمد 1/78 احمد شاكر مي گويد: اسناد آن صحيح است و برخي اين حديث را ضعيف دانسته‌اند
[69] - التاريخ الاسلامي 12/431.
[70] - الكامل في التاريخ 2/443.
[71] - همان منبع 2/443.
[72] - الحلیة (1/81)صحیح التوثیق ص74
[73] - تاريخ الاسلام، عهد الخلفاء الراشدين /645.
[74] - تاريخ الاسلام، /645.
[75] - كنز العمال 2/320
([76]) القوصرة: وعاء من قصب‌يجعل فيه‌التمر ونحوه.
([77]) المرتضى للندوى، ص (212).
[78] - المرتضي، ندوي /212.
[79] - همان منبع /210.
[80] - همان منبع /213
[81] - علي بن ابي طالب، محمد رشيد رضا /304.
[82] - رجال الفكر و الدعوة، در موضوع زندگي امام احمد 105/1.
[83] - اخلاق النبي في القرآن و السنة، احمد الحداد. 1/454.
[84] - اخلاق النبي في القرآن و السنة 1/455.
[85] - روح المعاني آلوسي 5/80.
[86] - اخلاق النبي في القرآن و السنة 1/498
[87] - التاريخ الاسلامي حمیدی 17/63
[88] - الزهد، امام احمد /13
[89] - التاريخ الاسلامي 17/64
[90] - اصحاب الرسول 1/224اسير ذهبي 2/94 إسناد آن صحيح است.
[91] - الاستيعاب 3/1108.
[92] - منهج اميرمؤمنان علي في الدعوة /523.
[93] - هدایة المرشدين، علي محفوظ /105.
[94] - موعظة المومنين 2/344 فرائد الكلام /339
[95] - اخلاق النبيr 2/648.
[96] - البدایة و النهایة8/9.
[97] - التاريخ الاسلامي 17/127 حميدي.
[98] - فرائد الكلام /402، موعظة المومنين 2/252
[99] - موعظة المومنين 1/139.
[100] - تاريخ االخلفاء سيوطي /304.
[101] - تراث الخلفاء الراشدين 517.
[102] - اسد الغابه 4/7.
[103] - صحيح التوثيق /77.
[104] - الطبقات 3/38.
[105] - فرائد الكلام /348.
[106] - مفتاح دار السعاده 1/377.
[107] - مدارج السالكين 2/259.
[108] - شرح مسلم نووي 3/5.
[109] - اخلاق النبي في اقرآن و السنة.
[110] - اخلاق النبي في القرآن و السنة 1/478.
[111] - صحیح مسلم /37.
[112] - تاريخ دمشق 42/517 به نقل از التاريخ الاسلامي حميدي 15/274.
[113] - حلیة الاولياء – 1/84-85- ارقه و البكاء /198.
[114] - لطائف المعارف ابن رجب، التحمس لقيام اليل، محمد صالح /93.
[115] - ادب الدنيا و الدين /123، فرائد الكلام /369.
[116] - حلیة الاولياء 1/75، صفة الصفوة 1/326.
[117] - التاريخ الاسلامي 12/443.
[118] - منهج علي في الدعوه /525.
[119] - ادب الدنيا و الدين /278، فرائد الكلام /371.
[120] - عدة الصابرين و ذخیرة الشاكرين ابن قيم /153.
[121] - مسلم، كتاب الزهد، ش/598.
[122] - سنن دارمي في المقدمه 1/106، الجامع لاخلاق الراوي 1/90.
[123] - منهج علي /513.
[124] - البخاري، كتاب فضائل الصحابه 3/23.
[125] - فتح الباري- 7/73.
[126] - زاد المیسّر (7/254).
[127] - اخلاق النبيr 1/187
[128] - الشكر ابن ابي الدنيا به نقل از علو الهمة 5/481
[129] - الاعجاز والايجاز، ثعالبي /30.
[130] - البدایة و النهایة
[131] - فرائد الكلام، موعظة المومنين 2/288.
[132] - سنن ابن ماجه2/1224، صحيح سنن ابن ماجه‌الباني 2/303.
[133] - فتح الباري 10/602.
[134] - اسناد آن صحيح است احمد شاكر.
[135] - مسنداحمد 2/183- احمد شاكر مي گويد: اسناد آن صحيح است.
1 مسند احمد – 2/329 – محقق گويد: اسناد آن حسن است.
[136] - كنز العمال، ش/24310 فقه علي بن ابي طالب، قلعجی /251.
[137] - فقه علي /251.
[138] -منبع سابق.
[139] -منبع سابق.
[140] - مصنف ابن شيبه 2/149.
[141] - فقه علي بن ابی طالب/251.
[142] -منبع سابق.
[143] - سنن بيهقي 7/129.
[144] - فضايل الصحابه 2/820 اسناد آن حسن است.
[145] - البداية و النهاية (7/246)
[146] - فقه‌التمكين في القرآن الكريم، صلابي 432.
[147] - البدایة و النهایة7/391.
[148] - صحيح سنن ترمذي 3/200.
[149] - المختصر من كتاب الموافقة /140 واسناد آن منقطع است و ابن شيبه در المصف، ش/120.
[150] - شرح اعتقاد اهل السنة و الجماعة لالکائی4456.
[151] - فتح الباري 9/8 اسناد آن صحيح است.
[152] - تاريخ طبري 5/449-457.
[153] - البدایة و النهایة6-305.
[154] - الشيخان ابوبكر و عمر من رواية البلاذري /231
[155] - همان 231 و نظام الحكم في عهد الخلفاء الراشدين /189.
[156] - مسند احمد، الموسوعة الحديثية ش/524.
[157] - سنن ابن ماجه 2/264 ش/4014.
[158] - روضة الناضر و جنة المناظر 1/385.
[159] -
[160] - النظام السیاسي في الاسلام، أبي فارس/9.
[161] - تاريخ الطبري 6/39.
[162] - ادب الدنيا و الدين 0 ماوردي 89 – 291 – الادارة العسكريه 1/279
[163] - نهاية الارب 6/96 – به نقل از الادارة العسكري 1/279.
[164] - همان منبع – 6/96- الاداره‌العسكريه 1/279.
[165] - الادارة العسكرية في الدولة الاسلامية 1/279.
[166] - نظام الحكم في العهد الراشدي /149.
[167] - مصنف ابن ابي شيبه ش/12225 و المستدرك 3/126، اين حديث از طریق‌های متعدد صحيح است.
[168] - الكامل في التاريخ 2/442.
[169] - نظام الحكم في العهد خلفا الراشدين 216.
[170] -(پيامبرr كه‌از نسل اسماعيل فرزند ابراهيم است، و بني اسحاق طايفه‌اي كه عموم پيامبران از آنها و‌يهوديان خودشان را متعلق به‌انان مي دانند.
[171] - تراث الخلفاء الراشدين /101.
[172] - الكامل في التاريخ 2/442.
[173] - تاريخ الطبري 6/72.
[174] - نظام الحكم في عهد الخلفاء الراشدين /156.
[175] - منبع سابق.
[176] - منبع سابق.
[177] - منبع سابق.
[178] - نظام الحكم في عهد الخلفاء الراشدين /160
[179] - نظام الحكم في عهد خلفا الراشدين /156.
[180] - نظام الحكم في عهد خلفا الراشدين /160.
[181] -منبع سابق.
[182] - تاريخ طبري 5/688.

 به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال يعقوب بن المسيب : دخل المطلب بن حنظب على سعيد بن المسيب في مرضه وهو مضطجع فسأله عن حديث، فقال: أقعدوني فأقعدوه، قال: «إني أكره أن أحدث حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم وأنا مضطجع». الحلية الأولیاء؛ أبي نعيم اصفهانی. یعقوب پسر مسیب می گوید: مطلب بن حنظب به عیادت سعید بن مسیب رفت و دید که او بر پهلو خوابیده است، مطلب از وی درباره حدیثی پرسید، سعید گفت: مرا بنشانید، او را نشاندند، سپس فرمود: «من ناپسند می دانم که در حالت خوابیده حدیث رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بازگو نمایم».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 13912
دیروز : 5614
بازدید کل: 8804071

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010