Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

«حق الله على العباد أن يعبدوه، ولا يشركوا به شيئاً، وحق العباد على الله أن لا يعذب من لا يشرك به شيئاً».
 حق خدا بر بندگانش این است که او را پرستش کنند، و هیچ چیز را شریک او قرار ندهند، و حق بندگان بر خداوند این است که کسی را که چیزی را شریک او قرار نمی‌دهد، عذاب ندهد.

 متفق علیه، صحیح بخاری 5/2312 حدیث (5912)، وصحیح مسلم 1/58 حدیث (30).

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>ابوطالب ابن عبدالمطلب > پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عنوان نمودن كلمه طيبه براى عمويش در هنگام وفات وى

شماره مقاله : 1810              تعداد مشاهده : 328             تاریخ افزودن مقاله : 26/3/1389

پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عنوان نمودن كلمه طيبه براى عمويش در هنگام وفات وى
 
نزد ابن اسحاق از ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) - چنان كه در البدايه (123/3) آمده - روايت است كه گفت: اشراف قوم ابوطالب به شمول عُتْبه بن ربيعه، شَيبه بن ربيعه، ابوجهل بن هِشام، اُمَّيِه بن خلف و ابوسفيان بن حرب همراه جمعى از اشراف ديگر قريش نزد ابوطالب رفته، و به وى گفتند: اى ابوطالب، تو خود منزلتت را در ميان ما مى‏دانى، و آنچه را اكنون دامن گيرت شده است نيز مى‏بينى، و از انديشه و ترس ما در قبال خود نيز آگاهى (چون شايد درين بيمارى ات وفات نمايى)، و آن چه را ميان ما و برادرزاده‏ات در جريان است، هم مى‏دانى، او را طلب كن، از وى براى ما عهدى بگير، و از ما نيز براى وى عهدى بستان تا او از ما دست بردارد، و ما از او دست بردار شويم، تا اين كه او ما را به حال خود و پيروى از دين خود بگذارد و ما هم او را و دينش را واگذاريم.
ابوطالب كسى را دنبال پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و چون پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آنجا تشريف آورد، ابوطالب به وى گفت: اى برادر زاده‏ام، اينها همه سران و اشراف قوم تواند، به خاطر تو جمع شده‏اند تا به تو چيزى بدهند و از تو چيزى بگيرند. ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) مى‏گويد: پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ گفت: «آرى شما يك كلمه را بدهيد كه به واسطه آن مالك همه عرب شويد و عجم‏ها براى شما سر نهاده و زير فرمانتان درآيند». ابوجهل پاسخ داد: آرى، سوگند به پدرت ما حاضريم، ده كلمه همانند آن بدهيم (و آن را بگوييم) پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بگوييد: لا اله الااللَّه و آنچه را غير از وى مى‏پرستيد كنار بگذاريد». آنها دست‏هاى خود را به هم زده گفتند: اى محمد، آيا مى‏خواهى خدايان متعدّد را يك خدا بگردانى؟ اين كار تو شگفت آور است!! ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) مى‏گويد: بعد از آن بعضى آنها براى برخى ديگر گفتند: اين مرد، به خدا سوگند، چيزى را هم از آن چه مى‏خواهيد، به شما نمى‏دهد. به راه افتيد تا اين كه خداوند (جل جلاله) ميان شما و وى فيصله نمايد به همان دين آبايى خود ادامه دهيد، و از آنجا پراكنده و متفرق شدند.
ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) گويد: بعد از آن ابوطالب گفت: به خدا سوگند، اى برادر زاده‏ام، من نديدم كه تو از ايشان چيزى بيرون از حد درخواست نموده باشى. راوى مى‏افزايد: ازين سخن وى پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم اميدوار شد (كه شايد ايمان بياورد)، و شروع به دعوت نمودنش نموده مى‏گفت: «اى عموى من، تو آن را بگو، كه من توسط آن بتوانم تو را روز قيامت شفاعت كنم»، چون ابوطالب حرص پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درين كار ملاحظه نمود گفت: اى برادر زاده‏ام ،به خدا سوگند اگر خوف ننگ و دشنام بر تو و بر خاندان پدرت پس از درگذشتم نمى‏بود، وخوف اين را نمى‏داشتم كه قريش گمان برد كه من اين را از ترس مرگ گفته‏ام، اين كلمه را حتماً مى‏گفتم، و آن را جز براى خشنودى تو نمى‏گويم... و حديث را متذكّر شده، و درين روايت يك رواى مبهم است كه حال وى معلوم نمى‏باشد.[1]
و نزد بخارى از ابن المُسَيَّب از پدرش روايت است كه هنگام مرگ ابوطالب فرارسيد، پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد وى رفت، و ابوجهل نزد او بود، پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابوطالب گفت: «اى عمو! بگو: لا اله الا اللَّه، كلمه‏اى كه بتوانم از آن به عنوان حجتى در پيشگاه خداوند درباره تو استفاده كنم»، ابوجهل و عبداللَّه بن ابى اُمَيَّه گفتند: اى ابوطالب، آيا از ملّت (دين) عبدالمطّلب روى مى‏گردانى؟! آن دو، تا آن وقت باوى صحبت نمودند كه آخرين كلمه‏اى كه ابوطالب گفت اين بود: بر ملّت (دين) عبدالمطّلب. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنگاه فرمود: «تا آن وقت كه منع و نهى نشده‏ام، برايت مغفرت مى‏خواهم»، اينجا بود كه اين آيه قرآن نازل گرديد:
 (مَا كَانَ لِلنَّبِىّ وَالَّذِيْنَ آمَنُوا أنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلمُشْرِكِيْنَ وَلَوْ كَانُوا أولِى قُرْبى مِنْ بَعْدِ مَاَ تَبَّيَنَ لَهُمْ أنَّهُمْ أصْحَابُ الْجَحِيْم). (التوبه: 113)
ترجمه: «براى پيامبر و مؤمنان شايسته نيست، كه براى مشركان طلب آمرزش كنند، اگرچه از نزديكان شان باشند، البتّه بعد از اين كه براى آنها روشن گرديد، كه مشركان اصحاب دوزخ اند». و همچنين اين آيه نازل شد:
(اِنَّكَ لَاتهْدِىْ مَنْ أَحْبَبْتَ). (القصص:56)
ترجمه: «تو كسى را كه دوست دارى نمى‏توانى به راه آورى».[2]
اين را مسلم نيز روايت نموده، بخارى و مسلم اين را از طريق ديگرى مانند اين حديث از وى روايت نموده‏اند، و در آن گفته است: پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم كلمه را برايش مكرراً عنوان مى‏نمود، و آنها همان سخن را برايش تكرار مى‏كردند، تا اين كه آخرين چيزى كه وى گفت اين بود: بر ملّت (دين) عبدالمطّلب. و از گفتن (لا اله الا اللَّه) امتناع ورزيد. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از آن گفت: «امّا من تا آن وقت برايت مغفرت مى‏خواهم كه از مغفرت خواستن برايت نهى نشده‏ام»، اينجا بود كه خداوند (جل جلاله) - يعنى بعد از آن - اين را نازل فرمود:... و همان دو آيه را ذكر نموده.
و همچنين امام احمد، مسلم، نسائى و ترمذى از ابوهريره  رضی الله عنه  روايت نموده‏اند كه: هنگامى كه مرگ ابوطالب فرارسيد، پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزدش آمد و گفت: «اى عموى من، بگو: لااله‏الااللَّه، تا به آن در روز قيامت برايت گواهى دهم»، ابوطالب پاسخ داد: اگر قريش به اين گفته خود مرا طعنه نمى‏زدند، كه چيزى ديگر وى را جز ترس مرگ به اين كار وانداشت، حتماً چشمت را به گفتن آن روشن مى‏ساختم، و آن را جز به خاطر خشنودى و روشنى چشم تو نمى‏گويم، آن گاه خداوند (جل جلاله) اين را نازل نمود:
(اِنَّكَ لَا تَهْدِىْ مَنْ أحْبَبْتَ وَلكِن‏اللَّهَ يَهْدِىْ مَنْ يَشَاءُ، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالمُهْتَدِيْن). (القصص: 56)
ترجمه: «توكسى را كه دوست دارى نمى‏توانى به راه آورى، ولى خداوند كسى را كه بخواهد هدايت مى‏كند، و او به كسانى كه هدايت اختيار مى‏كنند، داناتر است».[3]
اين چنين در البدايه (124/3) آمده است.


[1] ضعیف. ابن اسحق، چنانکه در سیره‌ی ابن هشام (2/44-45) ، در سند آن یک شخص ناشناخته موجود است. نگا: البدایة و النهایة (3/123).
[2] بخاری (1360) ، مسلم (131) ، و نسائی (4/90).
[3] مسلم (134) ، ترمذی (3188) ، و احمد (32، 441).



به نقل از: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شيخ محمّد يوسف كاندهلوى، مترجم: مجيب الرّحمن رحيمى(در 6 جلد)، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط: محمد احمد عیسی ، (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال غالب القطان: رأيت مالك بن دينار في المنام، فكأنه قاعد في مسجده الذي كان يجلس فيه، عليه قبطيتان وهو يقول: بأصبعيه هكذا: «صنفان من الناس لا تجالسوهما فإن مجالستهما مفسدة لقلب كل مسلم: صاحب بدعة قد غلا فيها، وصاحب دنيا مترف فيها». الحلية الأولیاء؛ أبي نعيم اصفهانی. غالب قطان گفت: مالک بن دینار را در خواب دیدم که در مسجد نشسته بود و می فرمود: «دو دسته از مردم هستند که هرگز با آنها منشین، زیرا که همنشینی با آنها قلب هر مسلمانی را فاسد می کنند: یکی کسی که اهل بدعت است و در آن غلو کرده، و دیگری کسی که اهل دنیا است که در آن خوش گذاران است».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 9680
دیروز : 5614
بازدید کل: 8799839

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010