|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>اهل صفه
شماره مقاله : 1824 تعداد مشاهده : 318 تاریخ افزودن مقاله : 28/3/1389
|
صفه جزئی از مسجد نبوی وقتی قبله از بیتالمقدس به فرمان الهی بعد از گذشت شانزده ماه از هجرت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ، به سوی کعبه تغییر یافت[1] دیوار قبله اول در آخر مسجد نبوی باقی ماند. پیامبراکرم صلي الله عليه و سلم دستور داد که بر آن سقف زده شود یا بر آن سایهبان زدند و آن را صفه یا سایبان نامگذاری نمودند[2] که فقط یک سایبان بود و اطراف آن باز بود.[3] قاضی عیاض میگوید: صفه سایبانی در آخر مسجد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بود که فقرا در آن جای میگرفتند و اهل صفه به همین منسوباند.[4] ابن تیمیه میگوید: صفه در قسمت آخر مسجدالنبی قرار داشت که به صورت سایبان برای اقامت بینوایان و افرادی که مکان و خانوادهای نداشتند، درست شده بود.[5] 1- اهل صفه ابوهریره میگوید: «اهل صفه مهمانان اسلام بودند؛ آنها خانواده و ثروتی نداشتند و نزدکسی دیگر نیز اقامت نمیگزیدند.[6] انصار، مهاجران نخستینی را که قبل از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم یا بعد از ایشان تا پایان مرحله اول و قبل از جنگ بدر، به مدینه هجرت کردند، در خانههای خود جای دادند و توانستند مایحتاج آنان را بر آورده نمایند و در خرج و مخارج زندگی آنها را یاری دهند، اما با گذشت زمان بر تعداد مهاجران افزوده گردید، به گونهای که انصار توانایی پذیرایی همة آنان را نداشتند.[7] بر تعداد مهاجران روز به روز افزوده میگردید؛ زیرا اسلام مراحل نشر و گسترش خود را میپیمود و مردم به دین اسلام میگرویدند و مهاجران زیادی به مدینه هجرت میکردند که برخی فقیر و برخی ثروتمند و برخی مجرد و برخی متأهل بودند؛ پس هر کس که جایی نداشت به این سایبان مسجد میآمد و همان جا اقامت میگزید.[8] آنچه برای یک پژوهنده مشخص میشود اینکه هر مهاجری که به مدینه میآمد، نخست با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم دیدار میکرد؛ سپس ایشان او را نزد کسی میفرستاد که او را کفایت نماید، اگر کسی را نمییافت، به صورت موقت در صفه مستقر میشد تا وقتی که شرایط برای او فراهم شود[9]. در مسند به روایت از عباده بن صامت آمده است که گفت : «پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از صحابه کار میگرفت، هرگاه مهاجری نزد پیامبر صلي الله عليه و سلم میآمد او را به یکی از ما تحویل میداد تا به او قرآن بیاموزیم؛ چنانکه مردی را به من سپرد؛ آن مرد با من در خانهام بود و من شام خانوادهام را به او میدادم و به او قرآن نیز میآموختم[10].» و او اولین کسی بود که در صفه مهاجران اقامت گزید[11]. بنابراین، صفه به آنها نسبت داده شد و میگفتند: صفه مهاجران[12] و همچنین هیئتهایی که نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم میآمدند و اسلام و فرمانبرداری خویش را اعلام میکردند، در آن جا ساکن میشدند[13] و این گونه بود که مرد مهاجری که نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم میآمد اگر کسی را میشناخت نزد او میرفت و اگر در مدینه آشنایی نداشت، با اصحاب صفه اقامت میگزید.[14] برجستهترین و سرشناسترین فرد اهل صفه، ابوهریره بود و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم هرگاه میخواست آنها را دعوت نماید و فرابخواند، سراغ ابوهریره را میگرفت؛ چون او آنهارا میشناخت و مقام هر یک از آنان را در عبات و مجاهدت میدانست[15]. برخی از انصار نیز از آنجا که زندگی توأم با زهد و مجاهدت و فقر را دوست داشتند و با وجود آنکه از سکونت در صفه بینیاز بودند و در مدینه خانه داشتند اما در آن جا ساکن شدند، مانند: کعب بن مالک انصاری؛ حنظله بن ابی عامر انصاری (غسیل الملائکه)؛ حارثه بن نعمان انصاری و دیگران.[16] 2- تأمین مخارج اهل صفه و توجه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و یارانش به آنها پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خود مراقبت و محافظت اهل صفه را عهدهدار بود. به دیدار آنها میرفت و احوال آنها را جستجو میکرد و هر کس از آنان که بیمار میشد، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به عیادتش میرفت و انجام چنین اموری علاوه بر مواردی از قبیل اینکه با آنها زیاد همنشینی میکرد و آنان را راهنمایی مینمود و با آنها همدردی میکرد و آنها را پند میداد و به آنها علم میآموخت و راهنمایی میکرد که به تلاوت قرآن و ذکر خدا مشغول شوند و به آخرت چشم امید داشته باشند[17] و براساس موارد ذیل مخارج آنها را تأمین میکرد: 1- هرگاه زکاتی نزد ایشان میآوردند، آن را برای آنها میفرستاد و خود از آن استفاده نمیکرد و هرگاه هدیهای برای او میفرستادند، به دنبال آنها میفرستاد و خودش از آن استفاده میکرد و آنها را نیز در آن شریک میگرداند.[18] 2- اکثر اوقات آنان را برای صرف غذا به یکی از حجرههای امهات المؤمنین فرا میخواند ونه تنها از آنها هرگز فراموش نمیکرد؛ بلکه همواره وضعیت آنان را مدنظر داشت. عبدالرحمان بن ابیبکر رضي الله عنه روایت است که گفت: اصحاب صفه مردمانی فقیر بودند و باری رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمود: «هرکس غذای دو نفر دارد، نفر سومی را با خود ببرد و هر کس غذای چهار نفر را دارد، نفر پنجم یا ششمی را با خود ببرد. چنانکه ابوبکر سه نفر را با خود آورد و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ده نفر را برد که غذا بدهد...[19]» و از یعیش بن طخفه بن قیس غفاری روایت است که گفت: «پدرم از اصحاب صفه بود. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم دستور داد که آنها را برای برطرف کردن مایحتاج آنان به منازل خود ببرند. بنابراین، مردی یک نفر را و مردی دو نفر را با خود میبرد تا اینکه پنج نفر باقی ماندند. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: حرکت کنید و ما همراه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به خانه عایشه رفتیم.»[20] 3- همچنین آن حضرت صلي الله عليه و سلم از مردم میخواست که صدقات و زکاتهایشان را برای آنها بفرستند. در مسند آمده است که وقتی حسن رضي الله عنه متولد گردید، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از فاطمه خواست تا سر حسن را بتراشد و به اندازه وزن موهایش نقره صدقه کند و به اهل صفه بدهد.[21] 4- پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نیاز اصحاب صفه را بر دیگران که چیزی از ایشان میخواستند، مقدم میداشت. باری اسیرانی نزد او آورده شدند؛ فاطمه(رض) نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آمد و از او خواست که به او خادمی بدهد. پیامبر در پاسخ وی، آن گونه که امام احمد در مسند روایت نموده است، گفت: «به خدا سوگند چیزی به شما نخواهد بخشید و اهل صفه را در حالی که شکمشان از گرسنگی میپیچید و من چیزی نمییابم که به آنها بدهم، رها نمیکنم؛ بلکه من این بردگان را میفروشم و پولی که از فروش آنها به دست میآید، بین آنان تقسیم مینمایم.[22] 5- پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم یارانش را وصیت میکرد که به اهل صفه صدقه بدهند[23] بنابراین، اصحاب به اندازة توانایی خود بر آنها انفاق میکردند[24] و به آنها میبخشیدند و ثروتمندان اصحاب برای آنها غذا میفرستادند.[25] 3- اهل صفه و اشتغال به علم و عبادت و جهاد اهل صفه در مسجد برای عبادت، معتکف و با فقر و زهد انس گرفته بودند. آنها در خلوت وتنهایی نماز میخواندند و قرآن را تلاوت میکردند و آیات آن را با یکدیگر بررسی مینمودند و به ذکر خدا میپرداختند و برخی نوشتن را فرا میگرفتند. حتی یکی از آنها تیرکمان خود را به عباده بن صامت رضي الله عنه در قبال اینکه به او قرآن و نوشتن را یاد میداد، بخشید.[26] بعضی از آنان به علم و حفظ حدیث از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مانند ابوهریره معروف گشتند که احادیث زیادی از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم روایت کرده است و حذیفه بن یمان که به حفظ احادیثی که در مورد فتنهها گفته شده بود، اهتمام ورزید. اهل صفه نه تنها در جهاد مشارکت مینمودند؛ بلکه افرادی از آنان مانند صفوان ابن بیضاء و خریم بن فاتک اسدی و خبیب بن یساف و سالم بن عمیر و حارثه بن نعمان انصاری در بدر به شهادت رسیدند[27]. افرادی از آنان نیز در جنگ احد به شهادت رسیدند مانند: حنظله[28] و برخی از آنها در حدیبیه حضور داشتند مانند جرهد بن خویلد و ابوسریحه غفاری[29] و عدهای از آنها در خیبر به شهادت رسیدند مانند ثقف بن عمرو[30] و نیز کسانی چون عبدالله ذوالبجادین در جنگ تبوک به شهادت رسیدند.[31] برخی مانند : سالم، مولای ابوحذیفه، و زید بن خطاب در جنگ یمامه شهید شدند؛ آنها شبها را به عبادت میگذراندند و روزها، شهسواران میدان جنگ بودند.[32] برخی از اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم براساس میل و علاقه، همانند ابوهریره ماندن در صفه را بدون آنکه به ماندن در آن مجبور باشند، ترجیح دادند. او دوست داشت که همواره در کنار پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم باشد و علم و خیری که به علت دیر آمدن به مدینه از دست داده بود، جبران نماید؛ زیرا او بعد از فتح خیبر در سال هفتم هجری به مدینه آمد و کوشید تا بیشترین احادیث پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را فرا بگیرد و بشنود و حالات اورا بداند و این امور به طور کامل برای او فراهم نمیشود مگر اینکه به خانة پیامبر اکرم نزدیک باشد و صفه تنها مکانی بود که این خواسته را برای او تأمین میکرد و او این خواسته را چنین بیان مینماید: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: «شما میگویید ابوهریره رضي الله عنه از پیامبر احادیث زیادی روایت مینماید و میگویید، چرا مهاجران و انصار به اندازه ابوهریره از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم حدیث روایت نمیکنند! برادران مهاجرم را داد و ستد در بازارها به خود مشغول کرده بود و من شخصی بودم که برای اینکه شکم خود را سیر کنم، همواره همراه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بودم بنابراین، وقتی که آنها غایب بودند، من حاضر بودم و به یاد میسپردم، آن گاه که آنها فراموش میکردند و برادران انصار من مشغول جمعآوری اموال بودند، امّا من مردی فقیر از فقرای صفه بودم که زمانی که آنها فراموش میکردند، من به یاد و خاطر میسپردم.»[33] همچنین او علّت اصلی اقامت خویش در صفه را علاقمندی خویش به تعالیم و احادیث پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ذکر مینماید. ابوهریره نیز در مدینه خانهای داشت، امّا مادرش در آن سکونت میکرد که ابوهریره از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خواست تا دعا کند که خداوند مادرش را هدایت نماید.[34] براساس آنچه در روایات صحیح آمده است، او چنان فقیر نبود که از نظر مادی چیزی نداشته باشد؛ بلکه در اولین روزی که او در خیبر نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آمد، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از غنایم به او سهمی داد ونیز بردهای داشت که خدمت او را انجام میداد[35] پس آنچه موجب فقیری او گردیده بود، همراهی با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و علاقة شنیدن احادیث او بود که وی آن را بر تمامی امور دیگر ترجیح داد و ثروت و دارایی او در حدی بود که اگر میخواست به صفه نیازی نداشته باشد.[36] شرایطی که اهل صفه با آن روبرو میگردیدند از قبیل: بازگشت خانواده یا همسر یا ثروتمندی بعد از تنگدستی و یا شهادت در راه خدا بر تعداد آنان اثر میگذاشت و فقر آنان به خاطر این نبود که آنها کار نمیکردند و به دنبال روزی نبودند؛ چنانکه زمخشری گفته است که آنها در روز هستههای خرما را برای علف و خوراک چهارپایان خورد میکردند در حالی که آنها گوسفند نداشتند؛ پس آنها برای به دست آوردن روزی تلاش و کوشش میکردند.[37] 4- تعداد و اسامی اهل صفه تعداد اهل صفه در اوقات مختلف کم و زیاد میگردید. آنها وقتی که هیئتها به مدینه میآمدند، زیاد میشدند و هرگاه افراد ناآشنا کم میآمدند، تعداد آنها کمتر میشد، ولی تعداد ثابت آنان هفتاد نفر بود وگاهی شمار آنها خیلی بیشتر میشد؛ حتی سعد بن عباده به تنهایی هشتاد نفر از آنها را پذیرایی میکرد، گذشته از دیگرانی که اصحاب میان خود تقسیم میکردند. برخی از اهل صفه عبارتند از: 1- ابوهریره رضي الله عنه . 2- ابوذر غفاری رضي الله عنه . 3- واثله بن اسقع. 4- قیس بن طهفه غفاری. 5- کعب بن مالک انصاری. 6- سعید بن عامر بن حذیم الجمحی. 7- سلمان فارسی. 8- اسماء بن حارثه بن سعید اسلمی. 9- حنظله بن ابی عامر انصاری (غسیل الملائکه) 10- حازم بن حرمله. 11- حارثه بن نعمان انصاری نجاری. 12- حذیفه بن أسید ابوسریحه الانصاری. 13- حذیفه بن یمان. 14- جاریه بن جمیل بن شبه بن قرط. 15- جعیل بن سراقه الضمری. 16- جرهدبن خویلد الاسدی. 17- رفاعه ابولبابه الانصاری. 18- عبدالله ذوالبجادین. 19- دکین بن سعید المزنی و گفته شد خثعمی. 20- خبیب بن یساف بن عنیه. 21- خریم بن أوس طائی. 22- خریم بن فاتک الاسدی. 23- خنیس بن حذافه السهمی. 24- خباب بن ارت. 25- حکم بن عمیر ثمالی. 26- حرمله بن ایاس وگفته شد حرمله بن عبدالله عنبری.[38] 27- زید بن خطاب. 28- عبدالله بن مسعود. 29- طفاوی دوسی. 30- طلحه بن عمرو النضری. 31- صفوان بن بیضاء الفهری. 32- صهیب بن سنان رومی. 33- شداد بن أسید. 34- شقران غلام آزاد شدة پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم . 35- السائب بن خلاد. 36- سالم بن عمیر از قبیلة اوس از بنی ثعلبه بن عمرو بن عوف. 37- سالم بن عبید اشجعی. 38- سالم مولای ابوحذیفه. 39- سفینه بردة آزاد شده پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم . 40- ابورزین. 41- الاغر المزنی. 42- بلال بن رباح. 43- البراء بن مالک الانصاری. 44- ثوبان بردة آزاد شده پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم . 45- ثابت بن ودیعه الانصاری. 46- ثقیف بن عمرو بن شمیط الاسدی. 47- سعد بن مالک ابوسعید خدری. 48- العرباض بن ساریه. 49- غرفه الازدی. 50- عبدالرحمان بن قرط. 51- سالم بن عمیر. 52- عبادة بن خالد غفاری رضي الله عنه [39] برخی از پژوهشگران به اشتباه بزرگی افتادهاند و آن اینکه بر مسلک برخی از صوفیان منحرف که دست از کار و فعالیت میکشند و به استراحت و تنبلی روی میآورند و در زاویهها و تکیهها به حجت توکل باقی میمانند، صحه میگذارند و برای این عمل باطل خویش به اهل صفه استدلال میکنند. امّا واقعیت امری غیر از این است؛ چراکه ابوهریره که بیش از همه به صفه مربوط است، تمام عمر خود را در آن جا نماند و به زندگی پرداخت و در بعضی از روزهای زندگی در دوران عمربن خطاب در بحرین امیر بود و او زندگی را به سختی نمیگذراند و اهل صفه از مجاهدان در راه خدا بودند که در میدانهای کارزار جهاد میکردند و برخی از آنها نیز به شهادت رسیدند.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
[1]- السیرة النبویه الصحیحه، عمری، ج 1، ص 257. [2]- همان، ج 1، ص 258. [3]- وفاءالوفاء، سمهودی، ج 1، ص 321. [4]- نظام الحکومة النبویه المسمی التراتیب الاداریه، عبدالحی کتانی، ج 1، ص 474. [5]- الفتاوی، ج 11، ص 38. [6]- بخاری، شمارة 6452. [7]- السیرة النبویه تربیه امه و بناء دوله، شامی، ص 175. [8]- الفتاوی، ج 11، ص 40 – 41. [9]- السیرة النبویه تربیه امه و بناء دوله، ص 175. [10]- المسند، ج 5، 324. [11]- وفاءالوفاء، سمهودی، ج 1، ص 323. [12]- سنن ابی داود، ج 2، ص 361. [13]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 1، ص 258. [14]- همان، ص 259. [15]- همان. [16]- همان. [17]- همان، ج 1، ص 266. [18]- بخاری، شماره 3581 – مسلم شمارة 2057. [19]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 1، ص 267. [20]- المسند، ج 3، ص 429. [21]- همان، ج 6، ص 390 – 391. [22]- بخاری، شماره 3113. [23]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 1، ص 267. [24]- الحلیه، ج 1، ص 340. [25]- همان، ص 378. [26]- سنن ابی داود، ج 2، ص 237 – ابن ماجه، ج 2، ص 730. [27]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 1، ص 264. [28]- حلیة الاولیاء، ج 1، ص 375. [29]- همان، ص 353 – 355. [30]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 4، ص 264. [31]- همان. [32]- همان. [33]- البخاری، شمارة 2047 – مسلم، شماره 2492. [34]- مسلم، شمارة 2491. [35]- السیرة النبویه تربیه امه و بناء دوله، ص 184. [36]- همان. [37]- المدینة النبویه فجرالاسلام و العصر الراشدی، شراب، ج 1، ص 222. [38]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 1، ص 262. [39]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 1، ص 263.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|