Untitled Document
 
 
 
  2024 Oct 14

----

10/04/1446

----

23 مهر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: (شرف المؤمن صلاته باللیل و عزه استغناؤه عما فی أید الناس) یعنی: «شرافت مؤمن، به نماز شبانگاهی اوست و عزتش، در بی‌نیازی وی از آنچه که در دست مردم است». [صحيح الجامع، شماره‌ي3701؛ السلسلة الصحيحة، شماره‌ي1903]


 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>صحابه > حجیت قول صحابی و خلفای راشدین

شماره مقاله : 1877              تعداد مشاهده : 783             تاریخ افزودن مقاله : 1/4/1389

حجیت قول صحابی و خلفای راشدین رضی الله عنهم
 
علمای اصول در مورد مذهب صحابی بحث بررسی لازم به عمل آورده‌اند و اذعان کرده‌اند به اینکه مذهب صحابی از دلایل مورد اختلاف است. ابن القیّم می‌گوید: ائمه‌ی چهارگانه بر این اجماع کرده‌اند که مذهب صحابی حجّت است.([1]) اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم به خصوص بزرگان صحابه از جایگاه والایی در فهم و درک کردن برخوردار بودند، چنان که ‌ابن مسعود رضی الله عنه درباره‌ آنان می‌گوید: آنان در میان این امّت از همه قلب پاک تر و از دانش عمیقتر برخوردار بودند و از همه کمتر گرفتار تشریفات و تکلفات بودند و رهنمودشان از همه‌افراد امّت درست تر و بهتر است. مجموعه‌ای بودند که خداوند آنها را برای همراهی پیامبر خود و بر پاداشتن دینش برگزیده بود، پس فضل و مقام آنها را بشناسید و از آنان پیروی کنید، چون آنها رهروان راه راست بوده‌اند.([2])
 شاهد ما از سخن ابن مسعود این است که صحابه ی بزرگوار از علم و دانشی عمیق تر برخوردار بودند است، پس آنها بیش از تمام امّت از دانش و فهم و ادراک بیشتری برخوردار بوده‌اند و نسبت علم و دانش کسانی که بعد از آنها آمده‌اند همچون نسبت مقام و فضیلت مسلمانان بعدی نسبت به آنان است، ([3]) از آنجا که‌این مطلب چنان روشن است که به دلیل و حجت نیاز ندارد، ما به بیان اسباب و عواملی می‌پردازیم که ‌ایشان را در چنین جایگاهی قرار داده‌است که عبارتند از:
1- اصحاب بطور مستقیم از پیامبر صلی الله علیه و سلم فرا می‌گرفتند
 فراگرفتن مستقیم از چند ناحیه در فهم و درک تاثیر دارد که عبارتند از:
الف: زلال بودن سرچشمه:
 آنان با فرا گرفتن از خود پیامبر صلی الله علیه و سلم وحی را همانطور که بود و دست نخورده فرا می‌گرفتند و سخن وحی را مستقیم از زبان پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌شنیدند، بنابراین علم و دانش آنها با آنچه صفای آن را مکدّر می‌نماید آلوده نیست، بلکه همان خالص و ناب کتاب و سنّت است که ‌آراء و دیدگاههای افراد با آن نیامیخته و همچون دیگر علومی‌ که بعد از آنها درب آن به روی مسلمین گشوده شد مثل فلسفه و کلام و غیره، ‌آمیخته با نظر افراد نمی‌باشد.
ب- فهم دقیق و ژرف:
چون رسول خدا صلی الله علیه و سلم خود معلّم و استاد اصحاب بود که همه مردم زبانش شیواتر و واضح تر و توانایی تفهیم بیشتری داشت، دقیق و ژرف حقایق را می‌فهمیدند، آری آنگاه که ‌افرادی فهیم و سراپا گوش با دلهایی آگاه، و سلیقه‌ای هم آهنگ که ‌آوای حق را سر می‌دادند و تشنه شنیدن آن بودند، سخنان پیامبر صلی الله علیه و سلم را می‌شندیدند، آن را به بهترین وجه حفظ می‌کردند و دقیق و درست منظور خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم را می‌فهمیدند و این امر واضح و روشن است، چون مردم در طول زندگی خود و طلاب علم همواره به دنبال اساتیدی می‌روند که ‌از نظر علم و دانش از دیگران بهتر هستند و صورت مسئله‌ها را بهتر بیان می‌کنند و توانایی تفهیم بیشتری دارند و چه بسیار دانش پژوهانی بوده‌اند که در آسمان علم و دانش درخشیده‌اند و به لطف خدا، بعد بواسطه‌ی تعلیم و آموزش والای معلم خود بهره‌ی فراوانی از دانش به دست آورده‌اند. ما می‌دانیم که هیچ کس به یک دهم زیبایی و حسن آموزش پیامبر صلی الله علیه و سلم و حتی به کمتر از آن نمی‌رسد و معاویه بن حَکَم رضی الله عنه به همین امر گواهی می‌دهد و می‌گوید: پدر و مادرم فدای رسول خدا صلی الله علیه و سلم باد، نه قبل از او و نه بعد از او معلّمی ‌همچون او ندیده‌ام. ([4])
ج: آنها به آنچه می‌شنیدند و می‌فهمیدند یقین داشتند:
از این رو علوم آنان یقینی است و علوم پسینیان آنها در بسیاری اوقات دستخوش گمان قرار می‌گیرد
د: آنان از اسباب نزول آیات و اسباب ورود احادیث آگاه بودند: از آن جا که ‌آنان ناسخ و منسوخ را می‌دانستند، آگاهی از این موارد، آنها را در فهمیدن مُراد و درک مقاصد بیشتر یاری می‌کرد.
هـ - آنان عملکرد پیامبر صلی الله علیه و سلم و رفتارش را که مفسِّر قرآن و گفته‌های ایشان صلی الله علیه و سلم بود و توضیح می‌داد و مقصود آنان را بیان می‌کرد با چشم خود مشاهده می‌نمودند.
و- اگر اشکالی برایشان پیش می‌آمد می‌توانستند آن را بپرسند و جواب خود را بگیرند.
2- سلیقه و سرشت عرب بودن آنها
آنها از آن جا که عرب بودند و از سلیقه و سرشت عرب برخوردار بودند، آیات قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم را می‌فهمیدند و دلالت آن بر معانی شان را درک می‌کردند، بنابراین به دستور زبان و قواعد اصول که دیگران برای فهمیدن قرآن و سنّت به آن نیاز داشتند، نیازی نداشتند.
3- بهره مندی ازاخلاص و تقوای فراوان
آنها به برکت اخلاصی که داشتند در زمان اندکی به علوم سودمند زیادی دست یافتند، چنان که خداوند متعال می‌فرماید: { وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ } (بقره/282): (از خدا بترسید و خداوند آنگاه به شما علم و دانش می‌دهد). همه‌ این عوامل فقه قوی و به هم پیوسته‌ای را برای اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم شکل داده بود، ابن قیّم بعد از بیان اسبابی همچون شنیدن از پیامبر صلی الله علیه و سلم و فرا گرفتن از یکدیگر و دانستن زبان عربی به کاملترین صورت،([5]) می‌گوید:
آنها علاوه بر اینکه‌از اسبابی که با ما در آن اشتراک داشتند همچون دلالت کلمات و قیاس‌ها برخوردار بودند، یقیناً بیش از همه ‌افراد امت از قلب‌های پاک تر و دارای دانش عمیق بهره مند بودند و کمتر تکلف می‌کردند و رسیدن به آنچه ما به ان دست یافتنی نیست برای آنان میسر بود و از آنجا که خداوند به طور ویژه‌ای به آنان حضور ذهن، شیواگویی، دانش فراوان، آسان بودن فراگیری، درست و نیک فهمیدن و زود فهمیدن، کمبود معارض یا عدم آن، نیک زیستی و تقوای الهی را عطا کرده بود. از طرفی دیگر طبیعت و سرشت آنان عربی بود و معنای درست در فطرت و عقل آنها نهفته بود و نیازی نبود که‌ اسناد و احوال راویان و علت‌های حدیث و مسایل جرح و تعدیل را بررسی کنند و همچنین نیازی به نگاه کردن به قواعد اصول و اوضاع اصولی‌ها نداشتند، بلکه در همه‌این امور بی‌نیاز بودند و فقط دو کار داشتند که عبارتند از اینکه: اوّل خداوند و پیامبر چنین فرموده‌اند.
دوّم اینکه: معنایش این است؛ آنها از همه مردم و از تمام امّت از این دو قضیه بهره بیشتری داشتند و آنها تمام توان و نیروی خود را بر این دو قضیه متمرکز کرده بودند، امّا توان و نیروی متأخرین و بعدی‌ها بر امور مختلفی تقسیم شده و متفرق است، بخشی از توان ذهنی آنان صرف فراگیری زبان عربی و قواعد آن می‌شود و بخشی جهت فراگیری اصول و قواعد آن صرف می‌شود و بخشی به علم اسناد و بررسی احوال راویان مشغول است و بخشی از فکرشان را سخن مؤلفان اسناد و اساتیدشان که سخنان مختلفی دارند به خود مشغول کرده‌است و علاوه بر این دیگر مسایلی که ‌اذهان را به خود مشغول می‌کند و وقتی بعدی‌ها به قرآن و سنّت با دلها و اذهانی خسته‌ از پرداختن به دیگر بخش می‌رسند به اندازه توان خود نصوص و معانی آن را درک می‌نمایند.([6])
پس با توجه به اسباب مشخصی که در راستای فهمیدن و علم کمک می‌نمایند، اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم از فهم و علم دقیقتری برخوردار بوده‌اند، بنابراین آنان به مقاصد و اهداف شریعت از دیگران آگاه‌تر بوده‌اند و از آن جا که ‌یکی از مهم ترین راههای فهم مقاصد شریعت آگاهی از قرآن و سنّت و روش استنباط از آن دو می‌باشد، باید گفت: بدون تردید اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم به کاملترین صورت از این وسیله برخوردار بودند.([7])
شاطبی می‌گوید: سلف از همه مردم به مقاصد قرآن آگاهترند([8]). در مورد صحابه می‌گوید: آنان در فهم و درک شریعت و گام برداشتن در مسیر آن الگو هستند. ([9])
علما در مورد حجّت بودن قول صحابی مذاهب گوناگون و متفاوتی دارند و نظرشان به پنج قول مشهور تقسیم می‌شود و ما قبل از ذکر اقوال مذاهب محل اختلاف را ذکر می‌کنیم:
1- همه بر این اتفاق دارند که مذهب صحابی در مسایل اجتهادی بر دیگران خواه‌امام یا حاکم یا مفتی باشند حجت نیست.
2- هر گاه صحابی سخنی گفت و دیگران با او موافقت کردند، در آن نمی‌توان اختلاف کرد چون در آن اجماع شده‌است.
3- اگر صحابی قولی گفت و پخش شد و کسی با آن مخالفت نکرد، این به منزله‌ی اجماع سکوتی است.
4- علما اتفاق نظر دارند بر اینکه هرگاه با صحابی با قول صحابی دیگری مخالفت کرد قول صحابی حجّت نیست.
5- اتفاق کرده‌اند که هرگاه قول صحابی به قرآن و سنّت و یا اجماع برگردانده شد، حجت در آن وقت همان مرجع است.
6- علما اتفاق نظر دارند که‌ اگر صحابی دیدگاه و قولش را پس بگیرد، قول او حجت نیست و محل اختلاف زمانی است که صحابی در مسئله‌ای اجتهادی تکلیفی سخن بگوید و در آن مورد موافق یا مخالفی نداشته باشد و ما هم نمی‌دانیم که ‌آیا قول او منتشر شده‌یا نه؟ کسی مخالفت کرده ‌یا نه؟ ([10]) علما در این مورد دو رأی دارند:
قول اوّل: اینکه قول صحابی حجّت است و این نظریه مالک و شافعی در قول قدیم و رأی احمد است در یک روایت و اکثر اصولی‌ها و فقهای احناف و ابن عقیل از حنابله و علائی([11]) خطیب بغدادی از شافعی‌ها نظرشان همین است و ابن تیم در اعلام الموقعین و شاطبی در الموافقات و ابن تیمیه نیز همین نظریه را دارند([12]).
قول دوّم: در چنین صورتی قول صحابی حجت نیست، این یکی از دو قول شافعی است و آمِدی و رازی و غزالی و احمد در روایتی نظریه شان همین است.([13])
قول سوم: در چنین موردی قول صحابی حجت است، اگر مجالی برای رای در آن نباشد و این قول گروهی از احناف است.([14])
قول چهارم: قول ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما حجت است، نه قول دیگر صحابه.([15])
قول پنجم: قول خلفای چهارگانه ابوبکر و عمر و عثمان و علی رضی الله عنهم حجت است نه قول دیگران.([16])
امّا قول راجع قول اوّل است و دلایل ترجیح در این مورد عبارتند از:
نخست: استدلال به قرآن
خداوند متعال می‌فرماید:
{ وَالسَّابِقُونَ الأوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (١٠٠)}(توبه/100)
یعنی: پیشگامّان نخستین مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ‌ایشان را بخوبی پیمودند، خداوند از آنان خوشنود است و ایشان هم از خدا خوشنودند و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته‌است که در زیر (درختان و کاخ‌های) آن رودخانه‌ها جاری است و جاودانه در آن جا می‌مانند. این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ.
حافظ ابن جریر در تفسیر این آیه‌از محمد بن کعب قرظی روایت می‌کند که گفت: عمر بن خطاب رضی الله عنه از کنار مردی گذشت که‌این آیه را می‌خواند تا به اینجا رسید:
{رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ } آنگاه عمر رضی الله عنه دست او را گرفت و گفت: چه کسی این آیه را به تو یاد داده‌است ؟ گفت: اُبیّ بن کعب، گفت: از من جدا نشو تا تو را پیش او ببرم، وقتی عمر رضی الله عنه نزد ابی آمد گفت: این آیه را تو اینگونه برای این خوانده‌ای... گفت: بله. عمر رضی الله عنه گفت: تو آن را از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیده‌ای؟ گفت: گمان می‌بردم مقام ما چنان بالا برده شده که بعد از ما کسی به آن نمی‌رسد. اُبی گفت: اوّل سوره‌ی جمعه‌ این آیه را تصدیق می‌کند: { وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (٣)}: (او مبعوث براي ديگران نيز هست، آناني كه هنوز به اينان نپيوسته‌اند (و بعدها به دنيا مي‌آيند). خدا چيره كار بجا است.)
و نیز در آیه‌ی دهم سوره‌ی حشر می‌فرماید:
{ وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإيمَانِ }
(و کسانی که بعد از آنان می‌آیند می‌گویند پروردگارا ما را و برادران ما را که پیش از ما ایمان آورده بیامرز.
 در سوره‌ انفال فرموده:
{ وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ وَأُولُو الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (٧٥)}(انفال/75)
كساني كه پس از (نزول اين آيات) ايمان آورده‌اند و مهاجرت كرده‌اند و با شما (اي مهاجران و انصار) جهاد نموده‌اند، آنان از زمره شما هستند و (از حقوق و مدد و‌ياري شما برخوردار مي‌گردند. اين ولايت ايماني بود و امّا ولايت خويشاوندي علاوه بر اين ميان افرادي موجود است و) كساني كه با‌يكديگر خويشاوندند برخي براي برخي ديگر سزاوارترند (و حقوق آنان) در كتاب خدا (بيان شده ‌است و حكم خدا بر آن رفته‌است و) بي‌گمان خداوند آگاه ‌از هر چيزي است.
انگیزه سؤال عمر رضی الله عنه این بود که ‌او این آیه را با رفع انصار بدون واو در وَالَّذِينَ می‌خواند، چنان که ‌ابن جریر گفته‌است،([17]) سپس وقتی اُبَی بن کعب برای او توضیح داد که کلمه‌ الانصارِ مجرور است و بعد از آن واو می‌آید، گفت: گمان می‌بردم مقام ما چنان بالا برده شده که هیچ کسی بعد از ما به ان نمی‌رسد و این قول ایشان رضی الله عنه قول گروه‌ اوّل را تائید می‌کند که می‌گویند: اقوال همه صحابه حجّت است، چون همه‌ آنان مورد ستایش قرار گرفته‌اند و بیان شده که در همه علوم و دانش‌ها و در فضیلت و جهاد و عمل گوی سبقت را از دیگران ربوده‌اند و ابن القیّم از این آیه‌ استدلال کرد و آن را از دلیل بر وجوب پیروی از صحابه قرار داده‌است، ([18])همچنین ذکر کرده که‌ امّام مالک همین استدلال را کرده‌ است، ([19]) بیان می‌دارد که در این آیه صحابه ستایش شده‌اند و بیان شده که ‌آنها سزاوارند که به آنان اقتدا شود و پیشوا قرار گیرند و به گفته‌هایشان عمل شود و نیز به اقتضای این آیه کسانی که ‌از همه صحابه پیروی می‌نمایند ستوده شده‌اند و همچنین از هر فرد صحابه باید پیروی کرد به شرط آن که قول فرد صحابه با نص صریح قرآن و سنّت مخالف نباشد([20]) از جمله دلایلی که نشانگر آن است قول همه صحابه حجّت است این آیه‌ است که می‌فرماید:
{ كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ } (آل عمران /110)
شما بهترین امتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید، به معروف امر می‌کنید و از منکر باز می‌داردید و به خدا ایمان دارید.
ابن جریر با سند خودش در تفسیر این آیه ‌از ضحاک روایت می‌کند که گفت: منظور از بهترین امّت در آیه فوق اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم هستند ([21])، ابن جریر بعد از ذکر این روایت مفهوم آن را اینگونه توضیح می‌دهد: بعضی اصحاب راویان و ناقلان و دعوتگران هستند که خداوند به مسلمین فرمان داده که ‌از آنها پیروی نمایند.
 شاطبی با این استدلال نموده و می‌گوید: سنّت صحابه رضی الله عنهم سنّتی است که به آن عمل می‌شود و مرجع به شمار می‌آید ([22]) و در آیه‌ این نکات اشاره شده که‌ آنان از سایر امت‌ها برترند و این به معنای آن است که‌ آنها در هر حال مطابق با قرآن سنّت بوده‌اند و مخالفت نکرده‌اند([23]).
امّام ابن القیّم جوزی بر حجت بودن قول صحابه از آیات زیادی استدلال کرده و با توجیه درست استدلال خود را بیان نموده و بحث مفیدی اراده نموده ‌است.([24])
دوم: استدلال به سنّت
 این دلایل زیادند و به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرماید «خیر النّاس القرون الّذی أنا فیه، ثمّ الّثانی، ثمّ الثّالث»([25]): (بهترین مردم مؤمنانی هستند که در قرن من زندگی می‌کنند، سپس کسانی که در قرن دوّم می‌آیند و پس از آنها کسانی که در قرن سوّم می‌آیند).
این فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم بدین معناست که صحابه در هر بابی از ابواب خیر و نیکی از دیگران جلو هستند، به خصوص در رسیدن به حقیقت و آنچه درست است،([26]) پس آنان در هر کار خوبی از قبیل علم و عمل و ایمان و عقل و دیانت و بیان و عبادت از دیگران برتر هستند و آنها در بیان و حل مشکلی از دیگران سزاوار ترند و هیچ کسی با این امر مخالفت نمی‌کند مگر کسی که‌ یکی از بدیهیّات دین اسلام را از روی خود بزرگ بینی رد کرده باشد ([27]).
 از عبدالله بن مسعود روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: هر پیامبری که خداوند مبعوث کرده در امتش برای او یارانی قرار داده که به سنّت او تمسّک می‌جویند و به او اقتدا می‌نمایند([28]). بیهقی برای اثبات برتر بودن صحابه و رفعت مقام آنها در هر علم و عمل و هدفی با همین حدیث([29]) استدلال کرده‌است.([30])
سوم: استدلال به روایات
از حذیفه بن یمان رضی الله عنه روایت است که گفت: ای گروه قاریان قرآن راه کسانی را بگیرید که پیش از شما بوده‌اند، سوگند به خدا اگر بر راه راست آنان گام بردارید بسیار جلو رفته‌اید و اگر راه راست را ترک کردید و به چپ و راست رفتید، به گمراهی بسیار دور از حق گرفتار آمده‌اید.([31]) خطیب با سند خودش از عامر شعبی روایت می‌کند که گفت: آنچه‌از اصحاب محمد صلی الله علیه و سلم به شما گفتند آن را بگیر.([32])

 



 
پاره‌ای از اقوال ائمه و علما در حجیت قول صحابی
 
1- قول شافعی:
وقتی قرآن و سنّت وجود دارد، هر کسی آنها را بشنود عذری ندارد و باید از آن دو اطاعت نماید و در مواردی که قرآن و سنّت چیزی نگفته باشند، به گفته‌های اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و سلم یا به قول یکی از آنان مراجعه می‌کنیم،([33]) و همچنین فرمود: شما حق ندارید سخنی بگوئید مگر بر اساس یکی از اصول گفته باشید، یا بر اصل قیاس کرده باشید، که ‌اصول کتاب خدا و سنّت و یا قول یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم یا اجماع مردم است.([34])
2- قول احمد بن حنبل:
در مورد دین خود از هیچکدام این‌ها تقلید مکن، آنچه ‌از پیامبر صلی الله علیه و سلم و اصحاب او آمده را بگیر، سپس در مورد اقوال تابعین انسان اختیار دارد.([35])
3- قول امام مالک:
قول امام مالک و مذهب او در ترجیح عمل اهل مدینه معروف است، امّا او فراتر از این رفته و قول صحابه را معتبر دانسته و قول ولی امر‌های بعد از پیامبر صلی الله علیه و سلم را حجت قرار داده ‌است.([36])
4- ابن تیمه می‌گوید:
آن دسته ‌از علما که گفته‌اند قول صحابی حجّت است، فقط زمانی آن را حجّت دانسته‌اند که صحابی دیگر مخالف آن نباشند و نیز اگر قول او معروف شد و به آن اعتراض نکرده باشند، مثل این است که ‌او را تائید کرده باشند و می‌توان گفت: اگر صحابه آن را تائید کرده باشند، اجماع اقرار به حساب می‌آید، چون آنها باطل را تائید نمی‌کنند، امّا اگر قول او معروف نباشد، اگر مشخص شود که با آن مخالفت شده، به اتفاق همه حجّت نیست.([37])
5- رأی شاطبی :
شاطبی در توضیح فرموده پیامبر صلی الله علیه و سلم که می‌فرماید: «ما أنا علیه و أصحابی »: (آنچه من و اصحابم بر آن هستیم) ([38]) می‌گوید: این به گفته‌ها و سنّت و روشهای صحابه بر می‌گردد و آنچه آنان در آن اجتهادکرده‌اند مطلقاً حجت است و پیامبر صلی الله علیه و سلم اینگونه برای آنها گواهی داده‌است، تا اینکه می‌گوید... بنابراین هر آنچه ‌آنان اساس نهاده‌اند، سنّت است اگر چه شبیهی نداشته باشد، به خلاف دیگران. ([39]) و در (الموافقات) می‌گوید: سنّت صحابه سنّتی است که بر آن عمل می‌شود و به آن مراجعه می‌شود.([40])

 

 به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی

 

 




[1] - اعلام الموقعین 4/120
[2] - شرح السنة بغوی 1/214،215
[3] - اعلام الموقعین 4/147
[4] - مسلم /ش 33 کتاب المساجد
[5] - مقاصد الشریعة یوبی ص 600
[6] - اعلام الموقعین 4/149
[7] - مقاصد الشریعة الاسلامیة یوبی ص 601
[8] - الموافقات 3/409
[9] - الموافقات 4/130
[10] - مقاصد الشریعة ص 594 و 597
[11] - حقیقة البدعة و احکامها 1/320
[12] - مجموعة الفتاوی 5/413، اعلام الموقعین 4/120
[13] - مقاصد الشریعة ص 597
[14] - حقیقة البدعة و احکامها 1/321
[15] - الاحکام آمدی 4/130، حجیة قول الصحابی ص 40
[16] - حجیة قول الصحابی ص 40
[17] - تفسیر طبری 14/438
[18] - اعلام الموقعین 4/123
[19] - منبع سابق.
[20] - همان منبع 4/123-129
[21] - تفسیر طبری 7/102
[22] - الموافقات 4/74
[23] - منبع سابق.
[24] - اعلام الموقعین 4/123-135
[25] - مسلم 2/1965
[26] - اعلام الموقعین 4/136
[27] - مجموع الفتاوی 4/158
[28] - مسلم، کتاب الایمان 1/69
[29] - الاعتقاد بیهقی ص 319
[30] - حقیقة البدعة و احکامها 1/328
[31] - حلیة الاولیاء 10/280، البدع ابن وضاح ص 10
[32] - حقیقة البدعة و احکامها 1/329
[33] - الامام شافعی 7/265
[34] - مناقب الشافعی ص 367
[35] - مسائل الامام احمد، ابی داود ص 276
[36] - اعلام الموقعین 4/123 و ترتیب المدارک 1/94
[37] - مجموع الفتاوی 1/283
[38] - السلسله‌الصحیحه 1/12، 25 (3/480)
[39] - الاعتصام 2/263
[40] - الموافقات 4/74



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

شخصى نزد حسن بصرى آمد و به او گفت كه: آيا ما شرم نميكنيم كه بارها گناه ميكنيم ولى باز به خداوند بر ميگرديم؟ حسن بصرى كه از حيله هاى شيطانى آگاه بود به او گفت كه: چقدر شيطان دوست دارد كه با اين نيرنگ بر بندگان چيره شود.(سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت به فارسی)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 2545
دیروز : 8144
بازدید کل: 8504999

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010