|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > سازندگی عقیدتی در دوران مکی
شماره مقاله : 1930 تعداد مشاهده : 331 تاریخ افزودن مقاله : 4/4/1389
|
سازندگی عقیدتی در دوران مکی
مؤلف : علی محمّد صلّابی مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین
1- حکمت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم درتعامل با سنتها تشکیل دولتها و تربیت ملتها و قیام به وسیلة آنها طبعاً مستلزم آن است که به قوانین و سنتهای حاکم بر زندگی افراد، ملتها و دولتها اهمیت داده شود. با بررسی سیرة پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم روش حکیمانه و مقتدرانه ایشان در تعامل با سنتها و قوانین حاکم، با وجود کثرتشان، به اثبات خواهد رسید. سنتهای الهی موجود در جهان، احکامی است که خداوند آنها را بر انسان در هر زمان و مکان حاکم قرار داده است، اما آنچه از سنتها برای ما اهمیت دارد، سنتهایی است که با حرکت و انقلاب ارتباطی ناگسستنی دارند و پروردگار جهانیان نه تنها خواسته است تا جریان این دین؛ بلکه امر تمام جهان بر سنتهای طبیعی حرکت نماید نه بر سنتهای خارقالعاده؛ چراکه نسلهای آیندة مسلمانان این گونه فکر نکنند که پیشینیان با معجزات و امور خارقالعاده پیروز شدهاند وبعد از ختم نبوت و انقطاع سلسلة پیامبران چنین چیزی ممکن نیست.[1] با تفکر و تدبر در آیههای قرآن، به این نتیجه خواهیم رسید که در مورد سنن الهی، زیاد سخن به میان آمده است و تغییر و تبدیلی در آنها به وجود نخواهد آمد و قرآن کریم وقتی توجه مسلمانان را به سنتهای خداوند در زمین جلب مینماید، در واقع از آنها میخواهد بر اساس اصولی خاص حرکت نمایند و برای ساختن مجتمعی سالم و براساس فرامین الهی از آنها میخواهد علاوه بر اینکه از این سنتها عبرت گیرند، به مقتضیات آن نیز عمل نمایند. بنابراین، مسلمانان امتی با سابقه هستند و قوانین حاکم بر جهان، ملتها، دولتها، و افراد همواره جریان دارد و تغییری نمییابد و کارها به طور اتفاقی انجام نمیگیرد و فرآیند زندگی در زمین بیهوده پیش نمیرود؛ بلکه از این قوانین پیروی مینماید. پس مسلمانان با بررسی این سنتها و با دستیابی به مفاهیم و نتایج آن به فلسفه و حکمت اصلی حوادث و وقایع پی خواهند برد و به نظامی که حوادث به دنبال آن رخ میدهد، اطمینان مییابند و به وجود حکمت پنهان در نظام پیچیده هستی پی میبرند و در پرتو آنچه اتفاق افتاده است، مسیرحرکت خود را مشاهده میکنند و برای رسیدن به پیروزی بدون استفاده از اسباب آن، به صرف اینکه مسلمان هستند، اکتفا نمیکنند.[2] سنتهای حاکم بر زندگی، همواره تکرار میشود و آنچه زمانی گذشته است، در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد.[3] حرکت و مسیر زندگی براساس سنتهای الهی است و در زندگی انسان هیچ امری بدون حساب و کتاب رخ نمیدهد؛ بلکه تمام امور زندگی براساس سنتهای الهی که تغییر و تبدیلی در آن وجود ندارد و اشخاص و خواستة آنان نادیده گرفته میشوند، جریان مییابد و انجام میگیرد.[4] مسلمانان باید بیش از دیگران سنتهای پروردگارشان را که در کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به آنها اشاره شده است، درک نمایند تا به قدرت و عزتی که بدان امیدوارند، دست یابند؛ زیرا رسیدن به قدرت بدون برنامه و نقشه محقق نخواهد شد؛ بلکه قوانینی دارد که خداوند در قرآن، آن را ثبت نموده است تا بندگان مومنش آن را بدانند و با بینش از آن کار بگیرند.[5] یکی از شرایط تعامل هدفمند و درست با سنتهای الهی و قوانین جهانی این است که این سنتها را درک نماییم و به آن آگاه باشیم و نحوه و چگونگی رفتار با طبیعت و قانون الهی را بدانیم.[6] استاد بنا رحمه الله در مورد منظم بودن تعامل با سنتها میگوید: «با سنتهای جهان آفرینش برخورد و مخالفت نکنید؛ زیرا سنتها غالب میشوند و انسان را شکست میدهند؛ بلکه از آن کار بگیرید و فرآیند و جریان آن را به سوی دیگر برگردانید و از برخی سنتها علیه برخی سنتهای دیگر کمک بگیرید و منتظر لحظه پیروزی باشید؛ چراکه امری غیرمنتظره نیست.»[7] در سخنان استاد بنا چند نکته نهفته است: 1- برخورد نکردن با سنن الهی 2- دفاع و مقاومت از سنتهای الهی. 3- استفاده از آنها 4- برگرداندن جهت آنها. 5- کمک گرفتن از برخی علیه برخی دیگر 6- منتظر ماندن برای لحظه پیروزی.[8] از سخنان استاد بنا نتیجه میگیریم که ایشان به صورت ژرف و عمیق، سیره پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و تاریخ اسلامی وتجربههای ملتها را بررسی نموده است و علاوه بر آن وضعیت حاکم بر جامعه آن روز را خیلی خوب ودرست میشناخته است و بیماری و سپس علاج آن را بسیار زیبا توصیف کرده است. نخستین حرکت اسلامیای که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در تنظیم تلاشهای دعوت و تأسیس دولت و ساختن انسان نمونه و ربانی و متمدن، رهبری آن را بر عهده داشت با سنتها و قوانینی مانند اهمیت رهبری در ساختن تمدنها و اهمیت گروه مؤمن سازمان یافته در مقاومت و ایستادگی در برابر باطل و اهمیت آیین و برنامهای که عقایدو اخلاق و عبادات و ارزشها و ایدئولوژی از آن برگرفته میشود، مدارا نمود. از جمله سنتهای الهی، سنت تدریجی است که در آفرینش و هستی رعایت شده است و سنت مهمی که باید امت در حالی که برای نهضت و حاکم کردن دین خدا قیام نموده است، آن را رعایت نماید. پس باید دانست که سنت تدریجی خداوند در عصری که جاهلیت حاکم گشته است و شر و فساد در ملتها به گونهای ریشه دوانیده است که از بین بردن آن نیاز به پیشرفت گام به گام دارد، راهی طولانی است بنابراین، دعوت اسلامی در مراحل نخستین خود آهسته و گام به گام پیش میرفت و بسیار دقیق و در راستای آشنایی مردم با اهداف تعالیم اسلام حرکت مینمود و با مرحله انتخاب و تأسیس آغاز شد، سپس مرحله قتال و درگیری آغاز گردید و پس از آن مرحله پیروز و به قدرت رسیدن فرا رسید که امکان نداشت همه اینها در یک وقت فراهم شوند و اگر چنین میکردند، یقیناً با دشواری و ناتوانی روبرو میشدند. همچنین امکان نداشت که یکی از اینها بر دیگری مقدم باشد و اگر چنین میشد، خلل فراوانی به وجود میآمد.[9] این سنت از اهمیت بسیاری برخوردار است، امّا برخی از داعیان خواستار تغییر باالفور زندگی مردم بدون در نظر گرفتن شرایط حاکم بر آن جامعه و همچنین دستیابی به قدرت هستند، بدون اینکه مقدمات قضیه و یا شیوهها و وسیلههای آن را به خوبی آماده کرده باشند[10]. خداوند در قرآن بیش از یک مورد ما را به تفکر در مورد این سنتها وادار نموده است. از جمله اینکه فرموده است: «خداوند آسمانها و زمین را در طی شش روز آفریده است.» در حالی که میتوانست در کمتر از یک چشم به هم زدن، آنها را بیافریند، امّا سنت تدریجی الهی چنین اقتضا مینمود. همچنین آفرینش انسان، حیوان و گیاهان به تدریج چند مرحله را میپیمایند تا طبق سنت و حکمت الهی به مرحله پایان و تکمیل میرسند. همچنین قانون اسلامی به دلیل تسهیل امر و آسانگیری بر بشر به تدریج تدوین و کامل گردید تا اموری که اسلام آن را واجب و یا حرام نموده است، دچار مشکل نشوند. به عنوان مثال : فرایضی همانند نماز، روزه و زکات چند مرحله را طی نمود تا به آخرین صورت خود رسید و باقی ماند.[11] اسلام به دلیل در نظر گرفتن این حکمت بود که نظام بردگی را که نظام حاکم بر جهان بود، یکباره لغو ننمود؛ زیرا این کار به معنی فروریختن ارکان زندگی اجتماعی و اقتصادی جامعة آن روز بود. پس برخورد حکیمانه با این نظام بدین صورت بود که اسلام راهها و زمینة تداوم آن را تنگتر مینمود و نظام بردگی را تا آخرین حد ممکن که به مثابه لغو کردن آن بود، رسانید.[12] با بررسی گسترده و عمیق قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به این نتیجه خواهیم رسید که چگونه و با چه نظم و حرکتی تغییرات اسلامی، توسط پیامبر صلی الله علیه و سلم در جامعه اعمال گردید و به سرتاسر جهان پهناور رسید.[13] به سنت الهی، یعنی پیش روی تدریجی، باید در امور سیاسی نیز توجه داشت، پس اگر درصدد تشکیل جامعه اسلامی براساس معیارهای حقیقی برآمدیم، نباید گمان کنیم که این امر با قطعنامهای که رئیس جمهور یا پادشاه صادر مینماید یا از مجلس رهبری یا پارلمانی صادر میشود، تحقق مییابد؛ بلکه جامعه اسلامی واقعی از طریق حرکت تدریجی و با آمادگی فکری و روانی و اجتماعی متحقق میشود و این همان روشی است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در راستای تغییر دادن زندگی جاهلی، در پیش گرفت. اساسیترین شیوة آن حضرت طی سیزده سال دوران مکه، عبارت بود از تربیت نسلی مؤمن و معتقد و متمایز از سایر نسلها. نسل مؤمنی که بتواند بار مسئولیت را برعهده گیرد و برای حمایت و نشر دعوت در جهان، پرچم جهاد را به اهتزاز در بیاورد. پس مرحلة دعوت مکی، بیشتر مرحلة تربیت و ساختن بود تا مرحلة قانونگزاری.[14] 2- سنت تغییر و ارتباط آن با سازندگی عقیدتی از سنتهای مهم در راه نهضت و قیام، سنتی است که این گفته الهی آن را تأکید مینماید: { لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ }(رعد، 11) «انسان دارای فرشتگانی است که پیاپی از روبرو و از پشت سر به فرمان خدا از او مراقبت مینمایند. خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آنان احوال خود را تغییر دهند و هنگامی که خدا بخواهد بلایی به قومی برساند، هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند آن را برگرداند و هیچ کس غیر خدا نمیتواند یاور و مددکار آنان شود.» ارتباط این سنت الهی با به قدرت رسیدن امت اسلامی کاملا روشن است؛ زیرا مسلمانان در پرتو وضعیت فعلی به قدرت نمیرسند. پس باید در وضع خود تغییر و دگرگونی ایجاد بکنند و ملتی که زندگی ذلتبار و بازماندگی را پذیرفته است، نمیتواند وضعیت خود را تغییر دهد و کسی که برای آزادی از بند اسارت نمیکوشد، هرگز به قدرت نخواهد رسید.[15] اسلام در جامعة جاهلیت با واقعیتهای بزرگی همانند جزیره عربی و دنیای آن روز، باورها، ایدئولوژیها، ارزشها، معیارها، نظامهای جاهلی و تعصبات گوناگون مواجه گردید. بعد از ورود اسلام فاصله آن با فاصله وضعیت مردم در جزیره عربی و در تمام دنیا، فاصلهای عمیق بود و وضعیت حاکم بر محیط با اهداف عالیه و نهایی اسلام فاصله داشت. اسلام، دینی بود که تنها به تغییر باورها، اندیشهها، ارزشها، معیارها، عادات، سنتها، اخلاق و احساسات اکتفا نمیکرد؛ بلکه میخواست به کلی نظام، وضعیت، قوانین و شرایع را تغییر دهد و بر آن بود تا رهبری جامعة انسانی را از دست طاغوت و جاهلیت نجات بخشد و آن را به خدا و اسلام بسپارد.[16] آخرالامر اینکه اسلام بر اساس سنتهای جاری و به صورت طبیعی و نه بر حسب معجزات و امور خارقالعاده به اهدافی که در صدد دستیابی به آن بود، نائل گردید و در عصر حاضر نیز با تمسک به این سنتها میتوان اهداف اسلام را تحقق بخشید.[17] تغییری که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با برنامة الهی آن را رهبری مینمود، از تربیت نفوس بشری شروع شد و از آن مردان بزرگی ساخت، سپس همگام با آنها بزرگترین تغییر را در شکل جامعه به وجود آورد. مردم را از تاریکیها به سوی نور، از جهالت به سوی علم و دانش و از بازماندگی به پیشرفت سوق داد و با کمک آنها بهترین تمدنی را که دنیا شناخته است، پدید آورد.[18] پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با استفاده از روش و شیوة منطقی قرآن، عقاید و افکار و احساسات و اخلاق اصحابش را و همچنین اوضاع دنیای پیرامونش را نیز تغییر داد. چنانکه نخست، مدینه و سپس مکه و تمام شبهجزیرة عربستان و پس از آن سرزمینهای فارس و روم در یک حرکت جهانی تغییر کردند و در تمامی احوال و اوقات، مطیع پروردگار گردیدند. برنامههای قرآن در دوران مکی به عقیده اهتمام میورزید و به شیوههای مختلفی آن را ارائه میداد تا اینکه ایمان در قلب آنان رسوخ نمود و تحول بزرگی پدید آمد که خداوند این پیشرفت بزرگ را چنین بیان مینماید: { أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ } (انعام،122) «آیا کسی که (به سبب کفر و ضلال همچون) مردهای بوده است وما او را زنده کردهایم و نوری فرا راهش گذاشتهایم که در پرتو آن میان مردمان راه میرود مانند کسی که به مثل گوئی در تاریکیها فرو رفته است و از آن تاریکیها نمیتواند بیرون بیاید؟ همین گونه اعمال کافران در نظرشان زیبا جلوه داده شده است.» به حق که تصویری زیبا و شگفت انگیز است...! قلمها در توصیف آن باز میایستد و اسلوب قرآنی چنین است که هر گاه اندیشهها و خردها از آن میتراود و شیوهها از آن بیرون میآید، نمیتواند آن را آن گونه که شایسته است تعبیر کرد. آیا روی آوردن از مرگ به زندگی و از تاریکیها به سوی نور یکسان است؟ مسافتی دراز و سفری بزرگ است که عظمت و مقدار آن را کسی نمیداند مگر آن که در پرتو بیان اعجازانگیز قرآنی حالت آنها را بررسی نماید.[19] 3- نقش اسلام بر اعتقادات اصحاب تصور یاران رسول خدا، قبل از بعثت، در مورد خدا تصوری اشتباه و ناقص بود. آنها از حق و حقیقت در مورد اسماء و صفات الهی به انحراف رفته بودند؛ چنانکه خداوند میفرماید: { وَلِلَّهِ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ }(اعراف، 180) «خدا دارای زیباترین نامها است. پس او را بدان نامها بخوانید و کسانی را که در مورد نامهای خدا به انحراف رفتهاند، ترک کنید و آنها کیفر کار خود را خواهند دید.» پس آنها برخی از صفات الهی را انکار میکردند ونامهایی که معنی نادرستی داشت، بر خدا مینهادند و عیب و نقصهائی مانند فرزند داشتن و نیازمند بودن را به خدا نسبت میدادند وگمان میکردند که فرشتگان، دختران خدا هستند و جنها را شریک خدا قرار میدادند: { وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ } (انعام، 100) «فرشتگان و اهریمنان راشریک خدا قرار میدهند در حالی که خداوند، آنان و همه ملائکه و شیاطین را آفریده است. کافران از روی نادانی، پسران و دخترانی برای خدا میبافند. خداوند منزه و به دور از این صفاتی است که او را بدانها توصیف میکنند.» { وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُمْ مَا يَشْتَهُونَ } (نحل، 57) «و برای خداوند، که از هرگونه آلایش ونیازی پاک است، دخترانی قائل میشدند و برای خود آنچه دوست میداشتند، قرار میدادند.» پس یکی از اهداف مهم قرآن کریم این بود تا عقیدة درست و سالم را در دلهای مؤمنان تثبیت نماید و آن را برای همه روشن نماید و این امر با بیان توحید ربوبیت و توحید الوهیت وتوحید اسماء و صفات و ایمان آوردن به همه آنچه خداوند به وجود آن خبر داده است، از قبیل : فرشتگان، کتابها، پیامبران، قدر (خیر و شر) و روز قیامت و ایمان به رسالت پیامبران محقق میشد.[20] آیههای نازل شده بر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در مکه، به مردم شناساند که خدایی که باید آن را عبادت کنند، چه کسی است و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آنها را براساس این آیهها تربیت مینمود و از روز اول میکوشید تا بینش درستی به مردم در مورد پروردگارشان و در مورد حق او بر آنها ارائه نماید و میدانست که این بینش در وجود کسانی که فطرت آنان درست و سالم است، تصدیق و یقین را به جا خواهد گذاشت. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با توجه به آیههای قرآن کریم تلاشهای خود را در چند بخش متمرکز کرده بود که عبارتند از: 1- خداوند ازعیبها پاک و متصف به کمالات بیپایان است؛ پس او پاک است و یکتا، شریک و همسر و فرزندی ندارد. 2- اینکه خداوند، آفریننده هر چیز و صاحب و مدبر آن است: { إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالأمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ } (اعراف، 54) «پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید سپس بر عرش استقرار یافت، با شب، روز را میپوشاند و شب شتابان به دنبال روز روان است. خورشید و ماه و ستارگان را بیافرید و جملگی مسخر فرمان او هستند. آگاه باشید که تنها او میآفریند و فرمان میدهد. بزرگوار و جاویدان و دارای خیرات فراوان و خداوندی است که پروردگار جهانیان است.» 3- اینکه خداوند سرچشمه سایر نعمتهای جهان هستی است؛ خواه کوچک باشند یا بزرگ، پیدا باشند یا پنهان: { وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ } (نحل، 53) «آنچه از نعمتها دارید، همه از سوی خداست و گذشته از آن هنگامی که زیانی به شما رسید (برای زدودن ناراحتیها) او را با ناله و زاری به فریاد میخوانند.» 4- علم و آگاهی: علم خداوند، فراگیر است وتمام چیزها را در احاطه دارد؛ پس هیچ چیز پنهانی در زمین و آسمان از او پنهان نمیماند و نه آنچه انسان آشکار میکند و پوشیده میدارد، از او پنهان میشود: {اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا }(طلاق، 12) «خدا همان است که هفت آسمان را و همانند آن زمین را آفریده است. فرمان او (خدا) همواره در میان آنها جاری است تا بدانید خداوند بر هر چیز توانا است و آگاهی او همه چیز را فرا گرفته است.» 5- خداوند به وسیلة فرشتگان اعمال انسان را در کتابی ثبت و ضبط مینماید. کتابی که هیچ عمل کوچک و بزرگی را نمیگذارد مگر اینکه آن را برشمرده است و این کتاب در وقت مناسب گشوده خواهد شد: { مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ }(ق، 18) «انسان، هیچ سخنی را بر زبان نمیراند مگر اینکه فرشتهای مراقب و آماده (برای دریافت نگارش) آن سخن است.» 6- خداوند، انسانها را با چیزهایی که آنها دوست ندارند و نمیپسندند، آزمایش مینماید تا ژرفای وجود مردم کاویده شود، آن گاه برخی از مردم به تقدیر و قضای الهی راضی میشوند و در ظاهر و باطن تسلیم او میگردند؛ پس چنین انسانهایی شایسته خلافت و امامت و سیادت خواهند بود و برخی از مردم خشمگین و ناراضی میگردند و ارزش هیچ چیزی را نخواهند داشت و چیزی به آنها داده نمیشود : { الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ }(ملک، 2) «همان کسی که مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود. او چیره و توانا و آمرزگار و بخشاینده است.» 7- هر کس که به خداوند پناه ببرد و در هر آنچه بدست میآید و از میان میرود طبق فرمان خدا عمل نماید، خداوند او را توفیق میدهد و یاری میکند: { إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ }(اعراف، 196) «بیگمان سرپرست من خدایی است که این کتاب را نازل کرده است. اوست که بندگان شایسته را یاری و سرپرستی میکند.» 8- حق خداوند بر بندگان است که او را عبادت کنند و یگانه بدانند و با او چیزی را شریک نسازند: { بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ }(زمر، 66) «پس در این صورت تنها خدا را بپرست و از زمرة سپاسگزاران باش.» 9- خداوند مفهوم این عبودیت و بندگی و این توحید را در قرآن عظیم مشخص کرده است.[21] نخستین تربیت یافتگان مکتب پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ، براساس فهم صفات و اسمای حسنی الهی تربیت یافتند و به مقتضای آن، او را عبادت نمودند و عظمت خداوند در وجودشان جای گرفت و رضامندی او آخرین هدف و مقصدی بود که برای آن تلاش میکردند و در تمام اوقات احساس مینمودند که خداوند مراقب آنهاست؛ پس آنها نفسهای خود را از اینکه دچار لغزش شوند، و حال آنکه خداوند از آنها آگاه است، کنترل و مهار نمودند. همچنین آنها خود را از شرک و انواع آن پاک کردند و غیر از خدا کسی دیگر را در تدبیر جهان، ایجاد و از بین بردن آن و زنده کردن، میراندن، آوردن خوبی و دفع بلا و تصرف در عالم، شریک نمیدانستند. همچنین از مقتضیات اسماء و صفات الهی این است که در علم غیب، بندگی، حاکمیت مطلق و طاعت مطلق و امثال آن شریکی با خدا نگیرند.[22] پایة اصلی جامعة اسلامی براساس تربیت درست و سالمی بنا نهاده شد که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آن را پایهگذاری نمود. این شیوه، شیوة سامان یافته درستی است که پیش از او پیامبران و انبیاء براساس آن حرکت نمودهاند و هر پیامبری قومش را به این دعوت میداد که تنها خدا را بپرستند و کسی را شریک او نسازند؛ چنانکه خداوند متعال در مورد نوح علیه السلام میگوید: { وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ }(هود، 25) «نوح را به سوی قومش فرستادیم (و او بدیشان گفت) من بیم دهنده (شما از عذاب خدا و) بیانگر (راه نجات) برای شما میباشم.» و در مورد هود علیه السلام ، میگوید: { وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلا مُفْتَرُونَ} (هود، 50) «هود را به سوی قوم عاد فرستادیم که از خودشان بود (هود بدیشان) گفت : ای قوم من، خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید، شما درغگویانی بیش نیستید.» و در مورد صالح علیه السلام فرموده است: { وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ }(هود، 61) «به سوی قوم ثمود یکی از خودشان را فرستادیم که صالح نام داشت. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که معبودی جز او برای شما وجود ندارد. اوست که شما را از زمین آفریده و آبادانی آن را به شما واگذار نموده است. پس از او طلب آمرزش بنمایید و به سوی او برگردید، بیگمان خداوند نزدیک و پذیرنده است.» درباره شعیب علیه السلام میفرماید: { وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ }(هود، 84) «شعیب را (نیز) به سوی قوم مدین فرستادیم که از خود آنان بود. گفت : ای قوم من! خدا را بپرستید جز او معبودی ندارید و از پیمانه و ترازو مکاهید، من شما را خوب و بینیاز میبینم، من بر شما از عذاب روز فراگیر میترسم.» و در مورد عیسی علیه السلام فرموده است: { إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ }(آل عمران، 51) «بیگمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس اورا بپرستید این راهی است راست.» خلاصه اینکه همة پیامبران علیهم الصلوه و السلام به توحید الوهیت دعوت دادند؛ یعنی، تنها خدا را پرستش نمودن و پرهیز از عبادت طاغوت و بتها؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید: { وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الأرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ } (نحل، 36) «ما میان هر ملتی، پیغمبری را فرستادهایم که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید. خداوند گروهی از مردمان را هدایت داد و گروهی از ایشان گمراهی بر آنان واجب گردید؛ پس در زمین گردش کنید و بنگرید و ببینید که سرانجام کار کسانی که (آیات خدا را) تکذیب کردهاند، به کجا کشیده است.» پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نمونة واقعی مؤمنی موحد و یکتاپرست بود که اصحاب و یاران خویش را براساس توحید و دوری آنان از آلایشها تربیت نمود. نمونة واقعی این مسئله، آیه ذیل میباشد: { قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (١٦١)قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (١٦٢)لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (١٦٣)قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلا عَلَيْهَا وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (١٦٤)} (انعام، 161 - 164) «بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راه راست رهنمود کرده است و آن دین راست و استوار و پابرجا یعنی دین ابراهیم است؛ همان کسی که حقگرا بود و از زمرة مشرکان نبود. بگو نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خداست که پروردگار جهانیان است. خدا را هیچ گونه شریکی نیست و به همین دستور داده شدهام و من اولین مسلمان هستم. بگو: آیا پروردگاری جز خدا را بطلبم و حال آنکه خدا پروردگار هر چیز است؟ هیچ کسی جز برای خود کار نمیکند و هیچ کس گناه دیگری را بر دوش نمیکشد. سرانجام، همه شما به سوی خدا باز میگردید و شما را از آنچه در آن اختلاف میورزید، آگاه میسازد.» لازم به یادآوری است که وقتی نتایج و دستاوردهای تربیت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مشخص گردید، صحابه نیز از همه آنچه با توحید الوهیت و ربوبیت و توحید اسماء و صفات متضاد بود، خود را پاک نمودند. آنها برای داوری جز به خداوند، نزد کسی مراجعه نمیکردند و جز خدا از کسی در آنچه باعث ناخشنودی خدا میگشت، اطاعت نمینمودند و هیچ چیزی را مانند خدا دوست نمیداشتند و از هیچ چیزی جز خدا نمیترسیدند و جز خداوند بر کسی توکل ننموده و برای کسی حیوان سر نمیبریدند و برای کسی نذر نمیکردند و فقط از خداوند کمک میخواستند و در آنچه جز خداوند کسی دیگر توانایی انجام آن را ندارد، از کسی یاری نمیخواستند و خداوند را نه به مخلوقات و هستی و نه با آنچه وجود ندارد، تشبیه میکردند؛ بلکه تا آخرین حد او را پاک و منزه میدانستند و تمام صفات و خصوصیاتی که برای خداوند در قرآن بیان شده و یا پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آن را ذکر نموده است، بدون تحریف یا تعطیل یا تأویل میپذیرفتند و در تنهایی جز از خدای یکتا از کسی نمیترسیدند و هیچ یکی از آفریدگانش را در صفتی از صفتهای ربوبیتش مانند: زنده کردن، میراندن، روزی دادن، دانش فراگیر، قدرت فوق العاده، پایدار بودن، بقای مطلق، حلال کردن، حرام نمودن و امثال آن شریک نمیساختند. خداوند ما را از زمره کسانی بگرداند که توحید را به صورت قولی و عملی و عقیدتی محقق مینمایند؛ چراکه اختیار این امر در دست اوست و او بر آن تواناست.[23] آیههای مکی علاوه بر توضیح وتشریح و اثبات عقیدة توحید، رسالت محمد را به سوی همه انسانها و جنها نیز تثبیت مینماید؛ چنانکه خداوند میفرماید: { وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ } (سباء، 28) «و ما تو را برای جملگی مردمان فرستادهایم تا مژدهرسان و بیم دهنده باشی و لیکن اکثر مردم بیخبرند.» همچنین میفرماید: { قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (١٥٨)}(اعراف، 158) «بگو ای مردم! من فرستاده خدا به سوی جملگی شما هستم؛ خدائی که ملک آسمانها و زمین از آن اوست. جز او معبودی نیست، او است که میمیراند و زنده میگرداند؛ پس ایمان بیاورید و از خدا و فرستادهاش، آن پیغمبر درس نخواندهای که ایمان به خدا و سخنهایش دارد، پیروی کنید تا هدایت یابید.» و میفرماید: {وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ (٢٩)قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (٣٠)يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (٣١)} (احقاف، 29 – 31) «(ای پیغمبر! خاطرنشان ساز) زمانی را که گروهی از جنیان را به سوی تو روانه کردیم تا قرآن را بشنوند، هنگامی که حاضر آمدند به یکدیگر گفتند خاموش باشید و گوش فرا دهید. هنگامی که به پایان آمد به عنوان مبلغان و دعوت کنندگان به سوی قوم خود برگشتند. اینان گفتند: ای قوم، ما به کتابی گوش فرا دادیم که بعد از موسی فرستاده شده است و کتابهای پیش از خود را تصدیق میکند و به سوی حق رهنمود میکند و به راه راست هدایت مینماید. ای قوم ما، سخنان فرا خوانندة الهی را بپذیرید و به او ایمان بیاورید تا خدا گناهتان را بیامرزد و شما را از عذاب دردناک در پناه خویش دارد.» علاوه بر آیههای ذکر شده، آیههای زیادی در قرآن کریم وجود دارد که رسالت محمد برای همة انسانها و جنها را اثبات مینماید.[24] آیههای مکی علاوه بر اینکه عقیدة درست در مورد توحید و انواع آن و باور راستین در مورد پیامبر و رسالت را در وجود آنها تثبیت کرد، عقیدة درست در مورد فرشتگان را نیز به آنها آموخت. به آنها آموخت که آنها از آفریدههای خدا هستند که او را سجده میکنند و در آسمانها و زمین هیچ گونه مشارکتی با خدا ندارند و به کسی فایده و ضرری نمیرسانند مگر به دستور خدا: { وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ (١٣)}(رعد، 13) «و رعد و فرشتگان از هیبت و عظمت الله، حمد و ثنای او را میگویند و خدا صاعقهها را روان میسازد و هر کس را که بخواهد بدانها گرفتار میکند در حالی که آنان دربارة خدا به مجادله میپردازند و خدا دارای قدرتی بیانتها و کیفری سخت و دردناک است.» { وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ مِنْ دَابَّةٍ وَالْمَلائِكَةُ وَهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ }(نحل، 49) «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین جنبنده وجود دارد، خدای را سجده و کرنش میکنند و فرشتگان نیز خدای را سجده می نمایند و تکبر نمیورند.» { الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ جَاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ } (فاطر، 1) «ستایش خداوندی را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را با بالهای دوتا دوتا و سهتا سهتا و چهارتا چهارتا آفریده و هر چه بخواهد بر آفرینش میافزاید؛ چراکه بر هر چیزی توانا است.» { قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ }(سبا، 22) «(ای پیامبر به مشرکان) بگو کسانی را به فریاد بخوانید که به جز خدا (آنها را معبود) میپندارید.(اما بدانید آنها هرگز گرهی از کارتان نمی گشایند) آنها در آسمانها و زمین کمترین حق مشارکتی ندارند.» همچنین آیههای مکی سایر ارکان ایمان را در دلهای مؤمنان به وسیلة اسلوب اعجازانگیزش استوار و محکم نمود و آن را برای مردم تشریح و توضیح داد؛ چنانکه در مورد کیفیت نزول قرآن میفرماید: { وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلا }(اسراء، 106) «قرآنی است که آن را بخش، بخش فرستادهایم تا آن را آرام بر مردم بخوانی و قطعاً ما آن را قسمت قسمت فرستادهایم.» { اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ }(زمر، 23) «خداوند بهترین سخن را فرو فرستاده است؛ کتابی را که همگون و مکرر است. از آن لرزه بر اندام کسانی میافتد که از پروردگار خود میترسند و از آن پوستهایشان و دلهایشان نرم و آمادة پذیرش قرآن خدا میگردد. این رهنمود الهی است و خدا هر که را بخواهد در پرتو آن راهیاب میسازد و خدا هر که را گمراه سازد، اصلاً راهنما و راهبری نخواهد داشت.» { وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ} (انعام، 91) «کافران، خدا را چنان که باید نشناختهاند، وقتی که میگویند: خداوند هیچ چیزی بر هیچ کس فرو نفرستاده است بگو: چه کسی کتابی را نازل کرده است که موسی آن را برای مردم آورده است و نور و هدایتی بوده است که آن را در کاغذها مینویسید و بخشی از آن را آشکار و بسیاری از آن را پنهان میکنید و به شما چیزهایی آموخته شده است که شما و پدران شما از آنها با خبر نبودهاید، بگو : خدا (این قرآن را نازل کرده است) و بگذارید بر باطل خود فرو روند و به بازیچه پردازند.» همچنین خداوند سبحان بیان نموده است که به پیامبران قبل از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم کتابهایی غیر از قرآن نازل کرده است: { وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُدَ زَبُورًا (٥٥)} (اسرا، 55) «و پروردگارت از مردمان به چیزهایی که در آسمان و زمیناند آگاهتر است. ما برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادهایم و به داوود زبور عطا نمودهایم.» { نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإنْجِيلَ}(آل عمران، 3) «کتاب را بر تو نازل کرده است که مشتمل بر حق است. تصدیق کنندة کتابهایی است که قبل از آن بودهاند و خداوند پیش از آن تورات و انجیل را نازل کرده است.» و بیان نمود که بسیاری از پیامبران را مبعوث کرده است: { وَكَمْ أَرْسَلْنَا مِنْ نَبِيٍّ فِي الأوَّلِينَ } (زخرف، 6) «ما پیغمبران زیادی را به میان ملتهای پیشین روانه کردهایم.» همچنین خداوند نام بعضی از پیامبران را در قرآن ذکر نموده و نام بعضی دیگر را نیز ذکر ننموده است. { لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ } (غافر، 78) «پیش از تو پیغمبرانی فرستادهایم.سرگذشت بعضی ها را برای تو بازگو کرد و سرگذشت برخی را برای تو بازگو نکردهایم، هیچ پیغمبری حق نداشته است معجزهای را نشان دهد مگر به فرمان خدا زمانی هم که فرمان خدا آمد، دادگرانه داوری شده است و آن وقت باطلگرایان زیانمند گشتهاند.»
--------------------------------- زیرنویسها: [1]- واقعنا المعاصر، محمد قطب، ص 414. [2]- فی ظلال القرآن، ج 1، ص 478. [3]- همان. [4]- التمکین للامة الاسلامیه، محمد السید، ص 208. [5]- جیل النصر المنشود، قرضاری، ص 15. [6]- المشروع الاسلامی لنهضه الامة قراءه فی فکر البناء، ص 58. [7]- رسالة المؤتمر الخامس، ص 127. [8]- المشروع الاسلامی لنهضة الامه، ص 58. [9]- التمکین للامة الاسلامیه، ص 227. [10]- آفات علی الطریق، ج 1، ص 57. [11]- التمکین للامة الاسلامیه، ص 227. [12]- الخصائص العامه للاسلام، قرضاوی، ص 166. [13]- التمکین للامة الاسلامیه، به نقل از مودودی، ص 229. [14]- الخصائص العامه للاسلام، ص 168 با اندکی تصرف. [15]- التمکین للامة الاسلامیه، ص 210. [16]- هذا الدین، سید قطب، ص 51 - 52. [17]- همان، ص 65. [18]- نفوس و دروس فی اطار التصویر القرآنی، توفیق محمد سبع، ص 367. [19]- الانحرافات العقدیه، زهرانی، ج 1، ص25 – 26. [20]- اهمیة الجهاد فی نشر الدعوه، علی العلیانی، ص 47. [21]- منهج الرسول فی غرس الروح الجهادیه، ص 10 تا 16. [22]- اهمیة الجهاد فی نشر الدعوه، ص 53. [23]- اهمیة الجهاد فی نشر الدعوه، ص 54 - 55. [24]- همان، ص 56.
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|