|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>سنت > جايگاه و منزلت سنّت در اسلام و اينکه تنها قرآن کافي نيست
شماره مقاله : 1934 تعداد مشاهده : 311 تاریخ افزودن مقاله : 4/4/1389
|
جايگاه و منزلت سنّت در اسلام و اينکه تنها قرآن کافي نيست
تأليف : محمد ناصر الدين الألباني (رحمهالله) ترجمه: علي صارمي
إن الحمدلله نحمده و نستعينه و نستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا و من سيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له و من يضلل فلا هادي له، و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريک له و أشهد أن محمد عبده و رسوله. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿آلعمران: 102﴾«اي کساني که ايمان آوردهايد آنچنان که بايد از خدا بترسيد ـ و با انجام واجبات و دوري از منهيات گوهر تقوا را به دامان بگيريد ـ و شما (سعي کنيد که از مرگ غافل نباشيد تا چون مرگتان به ناگاه فرا رسد) نميريد، مگر آنکه مسلمان باشيد». يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا ﴿النساء: 1﴾«اي مردمان از ـ خشم ـ پروردگارتان بپرهيزيد، پروردگاري که شما را از يک انسان بيافريد و سپس همسرش را از نوع او، آفريد و از آن دو نفر مردان و زنان فراواني ـ بر روي زمين ـ پديد آورد. و از خشم خدايي بپرهيزيد که همديگر را بدو سوگند ميدهيد. و بپرهيزيد از اينکه پيوند خويشاوندي را گسيخت داريد ـ و صلةرحم را ناديده گيريد ـ زيرا که بيگمان خداوند مراقب شماست. و کردار و رفتار شما از ديده او پنهان نميماند». يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا * يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا ﴿الأحزاب: 71-70﴾ «اي کساني که ايمان آوردهايد از خدا بترسيد و سخن صواب و حق بگوييد که خداوند اعمالتان را براي شما شايسته ميگرداند و از گناهانتان ميگذرد و هر کسي اطاعت خدا و رسولش را به جا آورد، پس به حقيقت به رستگاري بزرگ و حقيقي ميرسد». أما بعد : فإن أصدق الحديث کلام الله و خير الهدي هدي محمد صلى الله عليه و سلم و شر الأمور محدثاتها و کل محدثه بدعة و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة في النار. به راستي بر اين بارو هستم، که نميتوانم چيزي تقديم خوانندگان عزيز نمايم، که خودشان قبل از اين، آنرا نداشته باشند، به همين خاطر فقط ميگويم که هدفم از ارائه اين بحثها نوعي يادآوري براي خود و ديگران است تا شايد که شامل اين فرمودة خداوند قرار گيرم که ميفرمايد : وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿الذاريات: 55﴾ «يادآوري کن به درستي که يادآوري کردن به مؤمنان سود ميرساند». آنچه که در اين شب مبارک، يکي از شبهاي ماه مبارک رمضان، ميخواهم برايتان يادآوري کنم بحث در مورد فضيلت و بزرگي ـ اين ماه و حکمهاي روزهداري و ثواب زياد نماز و روزه و قرآن خواندن ـ در اين ماه نيست، همچنانکه عادت هميشگي واعظان و راويان است، بلکه ميخواهم بحث مفيد و مهمي را ايراد نمايم که داراي ارزش و اهميت فراواني است و آن (مکان و منزلت سنّت پيامبر در شريعت اسلام) است، زيرا سنّت يکي از پايههاي اساسي اسلام است. رابطه سنّت با قرآن چيست؟ همة شما ميدانيد که خداوند محمد بن عبدالله صلى الله عليه و سلم را به پيامبري برگزيد و پيامش را به سوي او روانه و قرآن را بر وي نازل کرد و به پيامبرش صلى الله عليه و سلم فرمان داد تا قرآن را براي مردم به خوبي بيان کند. ... وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿النحل: 44﴾ «و قرآن را بر تو فرستاديم تا براي مردم، آنچه را که برايشان فرستاده شده است، بيان کني». به نظر من، لفظ «تبيين» ـ آشکار کردن ـ که خداوند در اين آيه بحث کرده شامل دو بخش است : الف) روشن و آشکار کردن لفظي و معناي ظاهري آن يعني پنهان نکردن پيام وحي الهي و رساندن و ابلاغ کردن قرآن به مردم به وسيله پيامبر صلى الله عليه و سلم به گونهاي که خداوند آنرا بر دل و جان پيامبر نازل کرده است، اين معني در آيه زير خلاصه ميشود که ميفرمايد : يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿المائدة: 67﴾ «اي رسول آنچه را که از طرف خدايت بر تو نازل شده، ابلاغ و آشکار کن. اي پيامبر اگر آن کار را نکني، پيام پروردگارت را نرساندهاي». أمالمؤمنين عائشه ـ رضي الله عنها ـ ميفرمايد : «و من حدثکم أن محمدآً کتم شيئاً أمر بتبليغه فقد أعظم علي الله الفرية ثم تلت الآية المذکورة هر کسي به شما بگويد که محمد صلى الله عليه و سلم آنچه را که به وي وحي شده و مأمور به تبليغ آن شده پنهان نموده و ابلاغ نکرده است، بداند که تهمت بزرگي را بر خدا بسته است و سپس اين آيه را خواند : " يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ". احتياج به سنّت، براي فهم صحيح قرآن " وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا ... " ﴿المائدة: 38﴾ «دست مرد و زن دزد را قطع کنيد». اين آيه نمونة خوبي براي بحثمان است، زيرا که ـ السارق ـ در اين آيه، بطور مطلق و عام بيان شده و شامل هر نوع دزدي ميشود. همچنانکه ـ اليد ـ هم بطور مطلق و عام بيان شده و شامل تمام دست ميشود، ولي سنّت قولي پيامبر صلى الله عليه و سلم ـ السارق ـ را مقيد کرده به کسي که يک چهارم دينار يا بيشتر از آن را ميدزدد و کسي که کمتر از يک چهارم دينار را بدزدد، دستش قطع نميشود. همچنانکه پيامبر صلى الله عليه و سلم ميفرمايد : «لا قطع في ربع دينار فصاعدا : دست دزد قطع نميشود مگر مال دزدي از يک چهارم دينار بيشتر باشد»[1]. و به همين شيوه ـ اليد ـ هم به وسيله سنّت عملي پيامبر صلى الله عليه و سلم و اصحابش مقيد شده در مچ دست، يعني پيامبر صلى الله عليه و سلم و يارانش دست دزد را از مچ دست، قطع ميکردند، همچنانکه در اين مورد احاديث زيادي در کتب حديث وارد شده است. همچنين سنّت گفتاري پيامبر صلى الله عليه و سلم کلمه ـ اليد ـ را که در آيه تيمم (مائده / 6) آمده روشن و بيان نموده است، که پيامبر صلى الله عليه و سلم ميفرمايد : «التيمم ضربة للوجه و الکفين : تيمم عبارت است از اينکه يک بار، کف هر دو دست بر زمين زده شود، سپس صورت و کف هر دو دست مسح شود»[2]. در ادامه به چند آيه ديگر هم اشاره ميشود که بيانگر اين مطلبند ما بدون سنّت نميتوانيم معناي دقيق آنها را همچنانکه خداوند ميخواهد بفهميم. 1) آيه: (الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولٰئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿الأنعام: 82﴾ «آنانکه ايمان آوردند و ايمانشان را به ظلم (شرک) نياميختند، براي آنها امنيت و آسايش است و آنها هدايت يافتگانند». ياران پيامبر فکر کردند که منظور از کلمة ظلم در اين آيه، هرگونه ستم و گناهي است که دچار آن ميشوند هرچند که گناهان، صغيره هم باشد. به همين خاطر بود که معناي آيه را درک نکردند «و گفتند : اي رسولالله همه در حاليکه ايمان داريم دچار گناه و ستم شدهايم پس شامل اين آيه نميشويم؟ پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند که : در اينجا منظور از کلمة (ظلم)، شريک قرار دادن براي خداوند است، آيا تا به حال سخن لقمان را نشنيدهايد که فرزندش را نصيحت ميکند و ميگويد : إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴿لقمان: 13﴾ «به راستي شرک، گناه و ستم بزرگي است».[3] 2) آيه ) وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِينًا ﴿النساء: 101﴾ «هر گاه در زمين، سفر کرديد، هيچ گناهي بر شما نيست که نمازهايتان را کوتاه کنيد، اگر بترسيد که کافران شما را دچار فتنه و عذابي کنند». ظاهر اين آيه، چنين ميرساند که کوتاه کردن نماز در سفر، فقط در هنگام وجود ترس درست است و اگر ترس نباشد، نبايد نماز را در سفر کوتاه کرد، به همين خاطر، عدهاي از ياران پيامبر صلى الله عليه و سلم از او سؤال کردند : «ما بالنا نقتصر و قد أمنا؟ قال : صدقه تصدق الله بها عليکم فاقبلوا صدقة : اي رسول خدا چرا در حاليکه ترس وجود ندارد و در آسايش و امنيت به سر ميبريم نماز را کوتاه کنيم؟ پيامبر فرمودند : اين موهبتي از طرف خداوند براي شماست، شما هم آنرا قبول کنيد و به آن عمل نماييد»[4]. 3) آيه : " حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ ..." ﴿المائدة: 3﴾ «بر شما گوشت مردار و خون، حرام شده است». سنّت قولي پيامبر صلى الله عليه و سلم اين آيه را شرح داده است و ميفرمايد : «احلت لنا ميتتان و دمان، الجراد و الحوت و الکبد و الطحال : دو مردار و دو خون برايمان حلال شده است، مردار ملخ و ماهي و خون جگر و طحال حيوان»[5]. در اينجا ميبينيم که براساس سنّت پيامبر صلى الله عليه و سلم بعضي از موارد، از آيه بالا استثنا شدهاند که اگر سنّت نبود ما دچار گمراهي و اشتباه در اين آيه ميشديم. 4) آيه: قُل لَّا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿الأنعام: 145﴾ «بگو در آنچه که به سوي من وحي شده هيچ چيز حرامي را نمييابم براي کسي که ميخواهد بخورد مگر گوشت مردار يا خون جاري و خالص و گوشت خوک را، به درستي که هر چيز، هم که براي غير خدا سر بريده شود و نام غيرخدا بر او آورده شود حرام است». ولي بعداً سنّت پيامبر صلى الله عليه و سلم چندين چيز ديگر را حرام کرده، که در اين آيه به آن اشاره نشده است، مانند اين فرمودة پيامبر صلى الله عليه و سلم که ميفرمايد : «کل ذي ناب من السباع و کل ذي مخلب من الطير حرام : خوردن هر نوع حيوان درندهاي که داراي دندانهاي تيز شکاري و هر نوع پرندهاي که داراي چنگالها و ناخنهاي خم شده و تيز شکاري باشد، حرام است»[6]. فرمودههاي زياد ديگري از پيامبر صلى الله عليه و سلم در مورد حرام بودن بعضي از چيزهايي که در اين آيه، ذکر نشده، وجود دارد و ميتوان به اين فرمودة پيامبر صلى الله عليه و سلم در روز خيبر، ايراد فرمودند اشاره کرد : «ان الله و رسوله ينهاکم عن الحمر الإنسية فإنها رجس : خدا و رسولش خوردن گوشت خر اهلي را بر شما حرام کردهاند، پس آنرا نخوريد، چون کثيف است»[7]. 5) آيه : قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿الأعراف: 32﴾ «بگو چه کسي حرام کرده اين زينت و روزي پاک را که خداوند در زمين براي بندگانش قرار داده است». سنّت قولي پيامبر صلى الله عليه و سلم بعضي از زينتهايي را که حرام هستند، بيان کرده است، پيامبر صلى الله عليه و سلم ميفرمايد : «إنه خرج يوماً علي أصحابه و في إحدي يده حرير و في الأخري ذهب. قال : هذا حرام علي ذکور أمتي و حل لإناثها : روزي پيامبر در حاليکه در يک دست، پارچه ابريشم و در دست ديگرش، طلا بود، به طرف يارانش رفت و فرمود : اين دو براي مردان امتم، حرام و براي زنان امتم حلال هستند»
گمراهي کسانيکه ميگويند تنها قرآن کافي است و نيازي به سنّت (حديث) نيست متأسفانه امروزه عدهاي از مفسران گمراه و نويسندگان کوتاه فکر را ميبينيم که ميگويند خوردن گوشت حيوانات درنده و شکاري و پوشيدن لباس ابريشم و انگشتري طلا براي مردان حلال است و دليلشان اين است، چون آنها در قرآن حرام نشدهاند، پس نزد ما هم، حرام نيستند و کاري به حديث نداريم، که آنها را حرام کرده است يا نه. اين عده که فقط خود را ملزم به پيروي از قرآن ميدانند و احاديث را قبول ندارند به (القرآنيون) شهرت يافتهاند، از نظر آنها فقط قرآن براي زندگي بشري کافي است و احاديث و سنّت نبوي صلى الله عليه و سلم قابل قبول نيست و لزومي ندارد. آنها قرآن را از براساس عقل و هوي و هوسشان تفسير ميکنند و براي تفسير قرآن کاري به سنّت پيامبر صلى الله عليه و سلم ندارند و اگر هم، دنبال سنّت و احاديث رسولالله صلى الله عليه و سلم بروند آنچه را قبول ميکنند که با عقل و هوي و هوسشان همخواني دارد و آنچه را هم که با آن همخواني ندارد رد ميکنند. پيامبر صلى الله عليه و سلم در زمان حياتش، ما را از چنين قوم و تفکري بازداشته و ميفرمايد : «لا ألفين أحدکم متکئا علي أريکته يأتيه الأمر من أمري مما أمرت به و أو نهيت عنه، فيقول لا أدري ما وجدنا في کتاب الله إتبعناه : کسي از شما را نبينم، در حاليکه بر جايش تکيه داد ـ لم داده است ـ و دستوري از دستورات، من ـ آنچه بدان امر کرده و يا از آن نهي کردهام ـ برايش بيايد و بگويد، من نميدانم و تنها از آنچه که در قرآن آمده، پيروي ميکنم و کاري به فرمودة پيامبر ندارم»[1]. و همچنين از ابوهريره، روايت شده که پيامبر صلى الله عليه و سلم ميفرمايد : «ترکت فيکم أمرين لن تضلوا ما تمسکتم بهما کتاب الله و سنة رسولالله : در ميان شما دو چيز را به جا ميگذارم و مادامي که به آن دو دست بگيريد و به آن عمل کنيد گمراه نميشويد، کتاب خدا و سنّت رسولالله صلى الله عليه و سلم (همان احاديث و روايات رسولالله)»[2]. در اين حديث، پيامبر صلى الله عليه و سلم پيروي تنها از قرآن را بدون همراهي حديث گمراهي و ضلالت دانسته است. و در جاي ديگري ميفرمايد : «ما وجدنا فيه حرام حرمناه إلا و إني أوتيت القرآن و مثله معه : اقوامي پيدا ميشوند و آنچه را که در قرآن حرام است، حرام ميدانند در حاليکه به من قرآن و آنچه که مانند قرآن و همراه قرآن است، داده شده است (حديث و سنّتش)». و يا ميفرمايد : «ألا إن ما حرّم رسولالله مثل ما حرّم الله : آگاه باشيد آنچه را که پيامبر حرام کرده مانند اين است که خدا آنرا حرام کرده باشد». مـتأسفانه امروزه کتابهاي زيادي درباره شريعت و اعتقادات اسلامي و عقيدة اهل سنت و جماعت نوشته ميشوند. و نويسندگان اين کتابها، به اقرار خودشان ميگويند که ما براي نوشتن اين کتابها هيچگونه مراجعهاي به احاديث پيامبر صلى الله عليه و سلم نداشته و فقط به قرآن مراجعه کردهايم، در حاليکه ميدانيم شريعت و اعتقادات اسلامي تنها قرآن نيست بلکه احاديث پيامبر صلى الله عليه و سلم هم جزو شريعت اسلام است، و قرآن و حديث پيوسته و هميشه با هم هستند و مانند دو بال، براي پرواز عمل ميکنند و پرواز با يک بال ممکن نيست، کسي که به يکي از آن دو دست بگيرد و از آن، پيروي کند در اصل به هيچکدام دست نگرفته و از هيچکدام پيروي نکرده است، زيرا هر يک از آن دو به پيروي و دست گرفتن به ديگري امر ميکنند، همچنانکه خداوند در آيات متعددي به اين مطلب اشاره کرده است و ميفرمايد : مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ﴿النساء: 80﴾ «هر کس از پيامبر اطلاعت کند به حقيقت از خداوند اطاعت کرده است». فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿النساء: 65﴾ «قسم به خدا آنها ايمان نميآورند، مگر آنکه تو را در آنچه که دچار اختلاف ميشوند داور قرار دهند و سپس به آنچه که برايشان حکم کردي در دلشان هيچگونه ناراحتي وجود نداشته باشد و تماماً تسليم شده باشند». وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا ﴿الأحزاب: 36﴾ «براي هيچ زن و مرد مؤمن و مسلماني درست نيست وقتي که خدا و رسولش به امري دستور دادند منتظر بماند ـ و خود را در انجام دادن و يا انجام ندادن آن صاحب اختيار بداند ـ بلکه بايد فوراً به آن امر، عمل کند و هر کسي از خدا و رسولش سرپيچي کند، به حقيقت دچار گمراهي آشکاري شده است.». وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿الحشر: 7﴾ «و به آنچه که پيامبر دستور ميدهد چنگ زنيد و به آن عمل کنيد و از هر آنچه که شما را بر حذر ميدارد و نهي ميکند دست بکشيد و آنرا انجام ندهيد». و به مناسبت اين آيه، روايتي از ابن مسعود ميآوريم که روزي زني پيش ابن مسعود آمد و گفت : تو آن کسي هستي که ميگويي : «لعن الله النامصات والمتنمصات و الواشمات و ... الحديث. قال : نعم. قالت : فإني قرأت کتاب الله من أوله الي آخره فلم أجد ما فيه تقول. فقال : لها إن کنت قرأتيه لوجديته، أما قرأت : و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا. قالت : بلي قال : فقد سمعت رسولالله يقول : «لعن الله النامصات والمتنمصات و و الواشمات و ... الحديث» : آيا تو آن کسي هستي که ميگويد : «لعنت [دوري از رحمت] خدا بر آن زني که موي ابروي زنان را برميدارد و بر آن زناني که موي ابرويشان را برميدارند و همچنين لعنت خدا بر آن زناني که خال براي ديگران ميکوبند و ... تا آخر حديث» ابن مسعودt گفت : بله من اين حرفها را گفتهام، آن زن گفت : من تمام قرآن را خواندهام و اصلاً چنين چيزهايي را در آن نديدهام، ابن مسعود به آن زن گفت : اگر خوانده بودي آنرا مييافتي. آيا اين آيه را نخواندهاي که خداوند ميفرمايد : «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» زن گفت : بله خواندهام، ابن مسعود هم گفت : من هم اين سخنان را از پيامبر شنيدهام و آنها را گفتهام»[3].
تنها دانستن زبان و لغت عربي، براي فهم صحيح قرآن کافي نيست در بحثهاي گذشته، برايمان روشن شد که هيچ کس نميتواند فقط به وسيله ياد گرفتن زبان و لغت عربي به فهم صحيح و درستي از قرآن دست يابد و همواره، نيازمند احاديث صحيح و سنت رسولالله صلى الله عليه و سلم ميباشد، زيرا ياران و همراهان پيامبر صلى الله عليه و سلم نسب به زبان، ادبيات، لغات و بلاغت عرب، آشنايي کامل و وافري داشتند و هيچ کس به پاي آنها نميرسيد، ولي در عين حال در فهم قرآن ـ مثل آن مواردي که در باب احتياج به سنت براي فهم صحيح قرآن ـ دچار اشتباه و ترديد ميشوند، زيرا آنها تنها به زبان و لغات عرب براي فهم قرآن تکيه کرده بودند، ولي بعداً که از سنّت و روش پيامبر صلى الله عليه و سلم پيروي کردند، به فهم صحيح و درستي از قرآن رسيدند، پس به همين خاطر، تا زمانيکه مسلمانان نسبت به قرآن و سنت رسولالله صلى الله عليه و سلم آگاهتر و داناتر باشند، در فهم قرآن، داراي جهتگيري صحيحتر و مطلوبتري خواهند بود و از افتادن، در وادي ضلالت و گمراهي مصون ميمانند. البته ما نميگوييم براي تفسير و فهم قرآن نيازي به زبان و لغت عرب نيست، زيرا قرآن به زبان عربي نازل شده است، منظور ما اين است که براي تفسير قرآن يک سلسله مراتبي وجود دارد که بايد آنرا مراعات کنيم، تا دچار گمراهي نشويم و به تفسير درست و واضحي از قرآن برسيم.[4] در اينجا جا دارد که به گمراهي علماي علم کلام، فلسفه و منطق نيز اشارهاي داشته باشيم از گذشته تا به حال، همواره مخالف شديدي در فهم قرآن با علماي سلف (پيشينيان) ما داشتهاند و در مسائل فقهي هم اختلافات بسيار زيادي را با علماي صدر اسلام بوجود آوردهاند و آن هم به علت دور بودن آنها از سنت نبوي و احاديث رسولالله صلى الله عليه و سلم و غوطهور شدن در ميزان عقل و هوي و هوسشان بوده است، اين کلاميون و فيلسوفان زمان، همواره براي تفسير و فهم قرآن، دنبالهرو عقل، زبان و لغات عرب بودهاند و در تفسير آيات متشابه خصوصاً در مورد اسماء و صفات خدا، دچار اشتباهات و گمراهيهاي بزرگي شدهاند و اين رهبران وادي ضلالت به خود، جرأت ندادهاند که براي تفسير و فهم قرآن نيم نگاهي هم به احاديث رسولالله صلى الله عليه و سلم داشته باشند، و هيچ گاه خود را مقيد به پيروي از موازين صحابه رسولالله صلى الله عليه و سلم نميبينند، صحابهاي که تنها آيات قرآن را به ما نرساندهاند بلکه آنها همراه قرآن، فهم صحيح و درست از آيات قرآن را نيز براي ما آوردهاند و آنها کساني نبودند که فوراً قرآن را ياد بگيرند و آنرا کورکورانه براي نسلهاي بعدي بفرستند، بلکه آنها در اثر همنشيني چندين ساله با پيامبر صلى الله عليه و سلم و پرسيدن هر آنچه که ندانستند به مغز و درون وجودي قرآن رسيدند و همراه قرآن معني و مفهوم آيات و کلمات آنرا هم براي نسلهاي بعدي به ارمغان آوردند، و هر کس از راه و روش آنها پيروي نکند معلوم ميشود که به رأي و نظر خود، قرآن را تفسير کرده است و هر کسي هم که چنين کاري کند، اگر هم به نتيجة صحيحي رسيده باشد، باز دچار گناه و سرپيچي شده است، ولي در عوض هر کسي که براي تفسير قرآن آن سلسله مراتبي را که در سطور گذشته به آن اشاره شد، رعايت کند، اگر هم دچار اشتباه شود باز مورد پاداش و ثواب خداوند قرار ميگيرد و اگر هم به نتيجة صحيحي رسيده باشد داراي دو اجر خواهد بود. پس بر ما واجب است که تسليم مطلق پيامبر صلى الله عليه و سلم باشيم و خود را مقيد به دستوراتش بدانيم و به آنچه خبر داده و دستور فرموده دست بگيريم و از آن پيروي کنيم بدون اينکه با تفکرات و انديشههاي خيالي و باطل و نامگذاريهاي رنگارنگي مانند : عقلانيت، مدرنيسم، تجددگرايي و غيره مقابلش بايستيم و افکار و انديشههاي باطل را در بين مردم، گسترش دهيم و مردم را در فهم صحيح سنت دچار اشتباه، شک، شبه و گمراهي نماييم. بايد به توحيد (يکتاپرستي در توحيد خدا) به روش پيامبر صلى الله عليه و سلم برگرديم و ببينيم که چگونه او خداوند را عبادت کرده و با خدايش به راز و نياز پرداخته، ما هم آنگونه عمل کنيم. در نتيجه بر مسلمانان واجب است که هيچگونه اختلافي بين قرآن و سنت رسولالله صلى الله عليه و سلم چه در قبول کردن و چه در عمل کردن به آن دو قرار ندهند، زيرا که شريعت اسلامي بر دو پايه قرآن و سنّت، استوار شده است، همچنانکه در حديثي که از امام مالک روايت شده، به آن اشاره نموديم.
يک مسألة مهم بعد از مطالبي که گفته شد، جا دارد به اين مطلب نيز اشاره کنيم به حقيقت، سنّتي که داراي اين چنين منزلت و مقامي در شريعت اسلامي است، همان احاديث صحيح و به ثبوت رسيدة رسولالله صلى الله عليه و سلم هستند، که علماي حديث آنها را تحقيق و بازنگري کردهاند، نه هرگونه حديثي که در بعضي از کتابهاي فقهي و تفسيري و فضائل اعمالي وجود دارند، زيرا در آنها احاديثي وجود دارند که ضعيف، منکر، موضوع و يا مجعولند[5] و اسلام، از اين گونه احاديث بيزار و مبرّا است، مانند حديث (هاروت و ماروت) و داستان (الغرانيق) و غيره که در اين باره کتابچة کوچکي در مخالفت با آنها نوشتهام، که اکنون به چاپ رسيده است[6] و عده زيادي از اينگونه احاديث ضعيف و موضوع را مورد تحقيق و تفحّص قرار داده و در کتاب (سلسلة الأحاديث الضعيفة و الموضوعة و أثرها السييء في الأمة) گردآوري نمودهام که شمارة احاديث در آن، به چهار هزار حديث ميرسد و تا کنون از اين تعداد پانصد حديث به چاپ رسيده است.[7] پس بر اهل علم خصوصاً کساني که آراء و نظراتشان به عنوان فتوا، در بين مردم منتشر ميشود واجب است که بي دليل هيچ حديثي را قبول نکنند، تا از صحيح بودن آن اطمينان حاصل کنند، زيرا کتابهاي فقهي که از آنها استفاده ميکنند، داراي احاديث ضعيف و منکر زيادي هستند و آنچه که در اينجا به آن اشاره کردم، نزد علما و دانشمندان اسلامي امري روشن و آشکار است. قبلاً به سبب تصميمي که اتخاذ کرده بودم، پروژهاي بزرگ و مهم را آغاز کردم، براي کساني که در آينده به مطالعات فقهي ميپردازند، خيلي سودمند و مفيد خواهد بود و اسمش را (الأحاديث الضعيفة و الموضوعة في أمهات الکتب الفقهية) گذاشتم و منظورم از امّهات الکتب، کتابهاي زير ميباشد : 1) کتاب (الهدايه) نوشته مرغيناني در فقه مذهب امام حنفي (رح). 2) کتاب (المدونة) نوشته ابن القاسم در فقه مذهب امام مالک (رح). 3) کتاب (شرح الوجيز) نوشته رافعي در فقه مذهب امام شافعي (رح). 4) کتاب (المغني) نوشته ابن قدامه در فقه مذهب امام احمد بن حنبل (رح). 5) کتاب (بداية المجتهد) نوشته ابن رشد اندلسي (رح) در فقه مقارن. ولي متأسفانه به علت مشکلاتي که برايم پيش آمد نتوانستم آنها را به تمام برسانم، زيرا انتشارات (الوعي الاسلامي) در کويت قول داده بود که آنرا چاپ و منتشر نمايد، زير قول خود زد و عهد و پيمانش را زير پا گذاشت. هرچند که اين کارم به پايان نرسيده، ولي اميدوارم که خداوند، توانائيم دهد تا در آينده به لطف خودش همين کار را به نحو احسن و شيواتري دوباره شروع کنم و يک منهج و طريق قابل اعتمادي را براي شناسايي احاديث صحيح و ضعيف براي کساني که مشغول مسائل فقهي هستند وضع کنم، تا به آن طالبان علم در شناسايي هر چه آسانتر و فهم صحيحتر احاديث کمک کند و بتوانند به منبع و مصدر خالص و پاک احاديث نبوي صلى الله عليه و سلم دسترسي داشته باشند و از سرگرداني و در اشتباه افتادن رهايي يابند. در پايان، به اين نکته اشاره ميکنم که بر داعيان و دعوتگران به سوي اسلام، واجب است که نسبت به کتاب خدا و سنّت رسولالله صلى الله عليه و سلم علم و آگاهي کافي داشته باشند تا با آگاهي کامل بتوانند مردم را به سوي دين اسلام دعوت کنند، زيرا اگر دعوتگران داراي علم صحيح و بصيرت کاملي نباشند با دعوت خود مردم را به ورطة گمراهي و ضلالت ميکشانند و بدون آنکه خود بفهمند باعث ضلالت قومي ميشوند، که ديگر فرصتي براي اصلاح آن نخواهند داشت. پس دعوتگران دين، بايد سعي کنند اول خودشان را به سلاح قرآن و سنت هر چه بيشتر و بهتر مجهز کنند و سپس ادعاي دعوت مردم به سوي دين اسلام را داشته باشند، تا شايد هم آنها و هم ما مورد رحمت و مغفرت خداوند متعال قرار گيريم و از خداوند خواستاريم که از گناهانمان در گذرد و ما را جزو بندگان راستين و مقرّبش قرار دهد. و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمين مصدر: سايت نوار اسلام IslamTape.Com ======================
منابع مورد استفاده در ترجمه 1. فرهنگ نوين؛ مصطفي طباطبايي. 2. تفسير نور؛ دکتر مصطفي خرمدل. 3. تفسير أيسر التفاسير؛ دکتر ابوبکر الجزائري. 4. بهجة الناظرين شرح رياض الصالحين؛ أبي أسامة سليم بن عيد الهلالي. 5. المنجد (عربي به فارسي)؛ محمد بندر ريگي. 6. موقف اهل السنة و الجماعة من رد أهل الأهواء و البدع؛ دکتر عامر الرحيلي. 7. شرح صحيح مسلم؛ امام نووي. گرفته شده از کتاب: جايگاه و منزلت سنّت در اسلام تأليف : محمد ناصر الدين الألباني (رحمهالله) ترجمه: علي صارمي
[1]- ترمذي. [2]- امام مالک. [3]- متفق عليه. [4]- مترجم براي اينکه بتوانيم آيات قرآن را درست تفسير کنيم بايد به پنج مرحله توجه داشته باشيم : الف) تفسير قرآن با قرآن ب) تفسير قرآن با حديث ج) تفسير قرآن با اقوال صحابه د) تفسير قرآن با اقوال تابعين ه( تفسير قرآن با زبان و لغت عربي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|