|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>تصوف > منشأ پیدایش مسلک و عقیده تصوف
شماره مقاله : 1937 تعداد مشاهده : 430 تاریخ افزودن مقاله : 4/4/1389
|
منشأ پيدايش مسلك و عقيده تصوف
تأليف: شيخ محمد بن جميل زينو (استاد و مدرس دارالحديث مكه مكرمه) مترجم:عبدالرحمن حسين پور
زمان پيدايش عقيدة تصوف و اولين صوفي در تاريخ، تا حال براي هيچكس معلوم نشده، هرچند كه امام شافعي: زماني كه داخل مصر شده فرمود:[تركنا بغداد و قدأ حدث الزنادقة فيها شيأ يسمونه السماع] "زمانيكه من بغداد را ترك كردم، زنديقها در آن شهر چيزي را اختراع كرده و آن را به نام سماع نامگذاري كرده بودند."[1] اين فرموده امام شافعي كه در سال 199 هجري در مصر بيان نموده نشان مي دهد كه سماع قضيه اي جديد بوده، اما افرادي كه آن را اختراع كرده بودند سابقاً وجود داشته اند،چون قبل از آن نيز امام شافعي: فرموده بود:[لو انّ رجلاً تصوّف اوّل النهار لايأتي الظهر حتي يكون احمق] "اگر كسي در اول روز صوفي شود هنوز نهار آن روز نرسيده كه او احمق گشته است." همين ثابت مي كند كه در سالهاي آخر قرن دوم هجري فرقه اي وجود داشته كه علماء آن را با دو عنوان زنديق و صوفي مي شناخته اند. امام احمد: نيز كه معاصر و شاگرد امام شافعي: بوده، نفرت و بيزاري زيادي در گفته هايش از عقيدة تصوف و افراد منتسب به آن ديده مي شود؛ بعنوان مثال فردي از امام احمد: در بارة گفته هاي حارث محاسبي كه عالمي صوفي بوده پرسيد، ايشان در جواب فرمودند:[لا اري لك ان تجالسهم] "من راضي نيستم با آنها نشست و برخاست كني" در حاليكه امام احمد: از محتواي جلسات آن عالم صوفي آگاه بوده و مي دانست كه در آن جلسات گريه و زاري و توبه مي كردند و از تزكية نفس از آلودگي گناه بحث كرده و آن را بعنوان جلسة محاسبة نفس نامگذاري كرده بودند. امام احمد: در ابتداي قرن سوم هجري اينگونه دستور به ترك جلسات آنها داد، در حاليكه هنوز عقيده و منهج فاسد خود را از ترس علماء در ميان مردم انتشار نداده بودند، سپس در قرنهاي سوم و چهارم هجري در ميان ملت فارس به اوج خود رسيده و آن هم زماني بود كه حسين پسر منصور حلاج عقيدة خبيث خود را علني كرد؛ بدنبال آن، علماي اهل سنت و جماعت فتواي كفر او را صادر و او را به مرگ محكوم كردند و در سال 309 هجري اعدام گشت. با وجود آن هم باز متأسفانه عقيده و منهج تصوف روز به روز در ميان مسلمين فارس زبان و سپس در سرزمين عراق بيشتر شد، خصوصاً با تلاش بسيار زياد ابوسعيد ميهني كه نظم و ترتيب خاصي در مراكز موسوم به خانات(خانقاه) ترتيب داد، كه بعدها تمام علماي تصوف از وي پيروي كرده و به تدريج به شكل امروزي در آمد. در نيمة قرن چهارم هجري طريقتهاي متعددي از تصوف بوجود آمده و به سرعت در عراق، مصر و مغرب(مراكش) پخش شدند و در قرن ششم هجري مردان زيادي از رجال تصوف در ممالك اسلامي ادعا كرده كه از سلالة پاك رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستند و بدينوسيله توانستند مردمان بسيار زيادي را دور خود جمع كنند منجمله شيخ رفاعي در عراق، شيخ بدوي و سپس شيخ شاذلي در مصر و غيره. اينكار منشأ ظهور و بروز فرقه هاي متعدد صوفي در جهان شد و در قرنهاي هفتم و هشتم هجري فتنه ی تصوف به اوج خود رسيده و فرقه ی عجيبي بنام درويش از آن منشعب شد؛ كارها و ادعاهاي عجيب و غريبي بنام جذبه اختراع كرده و سپس در تمام مناطق اسلامي بر روي قبرها، گنبد و بارگاه ساختند و متأسفانه اينكار با سركار آمدن حكومت فاطمي در مصر بسيار رواج پيدا كرده و تدريجاً در جهان اسلام بعنوان كاري ديني مطرح و قبرهاي دروغيني همانند قبر امام حسين رضی الله عنه و خواهرش زينب رضی الله عنها در مصر نيز ساخته شد و سپس مراسم جشنهاي تولد موسوم به مولودي و بدعتها و خرافات بسيار زيادي را در دين افزودند. حكومت فاطمي شيعي در مقابل حكومت عباسي سني مذهب تشكيل شد و همان حكومت براي مقابله با اهل سنت و جماعت در تقويت عقيده و مذهب تصوف و پخش و انتشار بدعتها و خرافات آنها از هيچ كوششي دريغ نورزيد و بعد در سه قرن نهم، دهم و يازدهم هجري فرقه هاي صوفي با رهبران متعدد در ميان مسلمانان ظهور كرده و بلاخره به شكل امروزي در آمدند. در طول تاريخ اسلام، بسياري از علماي اهل سنت و جماعت همانند شيخ الاسلام امام ابن تيميه و سپس امام ابن قيم، امام ابن كثير، امام ذهبي، امام ابن عبدالهادي و غيره از تمام توان خود براي سركوب و نابودي اين فرقه هاي گمراه بهره گرفته و با قلم و بيان خود عقيدة باطل و بدعه ها و خرافات خطرناك آنها را به مسلمين معرفي كرده اند. از همان ابتداي اختراع منهج و عقيدة تصوف تا زمان انتشار و پخش كامل آن، مسلمانان به دو دستة موافق و مخالف در آمدند، اما براي اينكه بدانيم ما طرف كداميك از دو جبهه را بگيريم بنا به دستور قرآن كريم كه مي فرمايد:﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ﴾[2]«اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، هر منازعه و مشاجره اي را به سوي قرآن و سنت برگردانيد» منهج و عقيدة تصوف را به قرآن و سنت باز مي گردانيم. شريعت اسلام در زمان پيامبرث، صحابه و تابعين چيزي به اسم تصوف نداشته، اما بعدها افرادي به اسم زاهد و پارسا آمده و با پوشيدن لباس ساخته شده از صوف(پشم گوسفند) منهج و عقيده اي به اسم تصوف(منهج پشم پوشان) اختراع كردند و بعضي گويند كلمة صوفي بر گرفته از كلمة صوفيا به معني حكمت است كه آن را در كتابهاي فلسفة يونان يافته و نامگذاري كرده اند. اما اينكه بعضي از علماي صوفيه آن را برگرفته از صفاء مي دانند كاملاً غلط است چون در اين صورت بايستي صفايي مي شد نه صوفي. ابوالحسن ندوي در كتاب[ربانية لا رهبانية] مي گويد: اي كاش آن را به جاي صوفيه، تزكيه نامگذاري مي كردند، چون خداوند مي فرمايد:﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ﴾[3]«پيامبران الهي به مردم كتاب و حكمت مي آموخته و آنان را تزكيه مي كردند.» نام جديد صوفي در ميان مسلمانان تفرقه ايجاد كرد. اما من مي گويم در عقيده و منهج تصوف تزكيه اي وجود ندارد تا آن را با آن نام نامگذاري كنند، بلكه جز شرك، رياء و مخالفت و سرپيچي با تعاليم و دستورات شريعت اسلام چيزي ندارد. تصوف امروزي حتي با تصوف قديم نيز متفاوت است، صوفيهاي امروزي بدعتهاي بسيار بيشتري از بدعتهاي آنان اختراع كرده اند در حاليكه پيامبر اكرمث مي فرمايد:٭٭إِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ٭٭[4] (از كارهاي نو ظهور در دين، جداً پرهيز كنيد، براستي كه هر نوظهوري بدعت و هر بدعتي گمراهي است.) گرفته شده از کتاب: تصوف در ترازوي قرآن و سنت تأليف: شيخ محمد بن جميل زينو (استاد و مدرس دارالحديث مكه مكرمه) مترجم:عبدالرحمن حسين پور سايت نوار اسلام IslamTape.Com ============ [1] آن افراديكه امام شافعي از آنها به عنوان زنديق نام برده صوفي ها بوده اند. چون سماع، سرود، حركات و كارهاي مخصوص عقيده تصوف است. [2] نساء 59 [3] بقره 129 [4] رواه الترمذي و قال حسن صحيح
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|