|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
اسلام معاصر>اشخاص>عبدالهادی افخمزاده
شماره مقاله : 197 تعداد مشاهده : 404 تاریخ افزودن مقاله : 18/5/1388
|
نگاهی به زندگی و تلاشهای دینی و اصلاحی عالم فرزانه ملا عبدالهادی افخمزاده
نگاهی به حوادث حیات و سیر زندگی و تحصیلات:
استاد علامه ملا عبدالهادی افخمزاده شخصیتی است كه حدود نیم قرن پیش در طرح بسیاری از مسائل اسلامی نقش پیشاهنگ و پیشتاز را داشته است. اكنون به شرحی اجمالی از حیات پر افتخار آن بزرگوار و معرفی آراء و آثار و شخصیت ایمانی ایشان میپردازیم:
در سالهای قبل از جنگ جهانی اول یعنی سال1328 هجری قمری مطابق 1287 شمسی جناب ملا هادی در میان خانوادهای متدین و باهوش پا به عرصه وجود میگذارد. دوران كودكی ایشان با حوادث جنگ جهانی اول و تبعات ویرانگر آن كه به صورت قحطی نمودار گردیده، مصادف بوده است. تحصیلات طلبگی را علیرغم اكراه خانواده شروع میكند و خود ایشان، این شعر را وصفالحال آن دوران خود ذكر كرده است: «خدا كشتی آنجا كه خواهد برد/ وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد».
تحصیلات ایشان زمانی وارد مرحله جدی و سرنوشتساز میشود كه به عنوان طلبه در محضر برادارن قزلجی «ملا محمد» و «ملا احمد» در مهاباد حضور مییابد. ناملایمات روزگار و استبداد زمانه مدرسه قزلجیها را از هم میپاشد و استاد قزلجی آواره و راهی عراق میشود، طلبه جوان و هوشیار ما هم راهی شهرها و روستاهای كردستان میشود و در این دوران است كه روحیه انتقادی در وی پدیدار میشود. ایشان خود درباره سالهای تحصیلی و اساتید و مواد درسی در خاطراتش به موجزترین شكل چنین نوشته است:
«مدت طلبگی قریب هشت سال از آغاز سال 1343 قمری تا پایان سال 1352 كه دو سال آن در میان خانواده و بقیه در دوازده مدرسه علوم دینی در دو كشور ایران و عراق (در سه شهر و دو قصبه و شش قریه و روستا) نزد شانزده نفر استاد در چند رشته علوم در 23 كتاب عربی مختصر و مفصل كه از این مدت، پنج سال آن مشغول تحصیل و كسب علم و بقیه در مسافرت و بیماری و بیدرسی گذشته است. استادانم ده نفرشان مدرس و شش نفر طلبه در سطح عالی «مستعد» بوده و نیز سه چهار نفر استاد داشتهام كه چند درسی در خدمت آنان بودهام از اینرو ایشان را به حساب نیاوردهام از جمله ملا حسین مجدی».
استادان ایشان اعم از استاد مدرس و یا طلبه در دست نوشته خاطراتش چنین ذكر گردیدهاند: شیخمحمدمحسن قاضی مكری، ملا سیدحسین طاهر بوغهای (باغلوجهای)، ملا محمد ایوبی، طلبه ملا سیدحسین، ملا وهاب، ملا احمد ترجانیزاده، ملا محمد پشدری در مسجد سیدنظام مهاباد، ملا سیدعلی، ملا سید علاءالدین حسینی، باوه ملا در روستای قلندر، قاضی شریف حنفی در اشنویه، ملا عصامالدین شفیعی، ملا عبدالحمید در كركوك و استاد ملا محمد قزلجی در بغداد.
طلبه جوان و پرشور روح سركشش آرام نمیگیرد. شوق رفتن به عراق و دیدار مجدد با استاد قزلجی او را به آن دیار میكشاند. اقامت در عراق و تلمذ در خدمت استاد قزلجی و همچنین گردش و تفحص و مطالعات مداوم و طولانی در كتابخانههای عراق، كار در چاپخانه و مطالعه مجلات و روزنامهها در شهر بغداد و آشنایی و دیدار با شیخ امجد الزهاوی نوه مفتی الزهاوی از دوستان و همفكران قزلجی سبب نضج و پختگی افكار اصلاحی در وی میشود. اگر چه در آن دوران افراد روشنفكر كُرد به طرف افكار ناسیونالیستی گرایش داشتند ولی احساسات ملی او تحتالشعاع داعیه دینیاش قرار میگیرد. در مقالهای در بغداد به خالی شدن حجرهها از طلاب و انتقاد از وضعیت دروس دینی میپردازد و میخواهد آن را به روزنامهها بفرستد ولی استادش مانع از این كار میشود. از اقدامات دیگر وی در آن زمان تشویق استاد قزلجی به نوشتن مطالبی در روزنامهها بر علیه یكی از خلیفههای میرزا غلاماحمد قادیانی ( از مدعیان دروغین نبوت) كه به كشور عراق رفته بود، میباشد.
استاد بزرگوار ما در اوج شكوفایی علمی كه هنوز رضاخان بر تخت سلطنت بوده و آداب و رسوم ملی و مذهبی كردها سخت در معرض مخاطره بوده است به ایران بر میگردد و مدتی را در اسارت ركن دوم هنگ مهاباد میگذارند و چند سالی را تا شهریور1320 به سربازی و تشكیل خانواده و گاهی تدریس سپری میكند و مراتب فضل وكمال او بر همگان آشكار میشود و در مهاباد در جلسه امتحان طلاب با قرائت مقالهای به دو زبان عربی و فارسی، هیئت ممتحنین را شگفتزده میكند. پس از تبعید كلیه افراد خانواده توسط دولت رضاشاه، به دستور حكومت مجبور به استخدام میگردد. بعد از قضایای شهریور20 و به دعوت مالك كریمالنفس روستای سرا رهسپار آنجا میشود. گرچه روابطش با مرحوم پیشوا قاضی محمد خوب بوده است و با شاعر ملی آن دوران سید محمدامین برزنجی مشهور به «خالهمین» دوست صمیمی بوده و همچنین با دیگر روشنفكران و سران ملی از قبیل استاد عبدالرحمن شرفكندی «ههژار»، حسین حزنی و استاد قانع شاعر ملی ملاقاتهای رضایتبخشی داشته است ولی به علت مبارزهاش با كمونیستهای نفوذی در جمهوریت مهاباد و غارتگریهای برخی عشایر از روستای سرا تبعید میگردد. بازگشت به روستای سرا و اقامت دائم در آن روستا به مدت بیش از بیست سال پربارترین دوران حیات استاد است. اهمیت این مقطع زمانی در این است كه جریان فكری احیاگری اسلامی در منطقه كردستان در صحنه ظاهر میشود. از نظر موقعیت جغرافیایی روستای سرا تقریباً در وسط مناطق كردنشین واقع است و از همین نقطه و مركز شعاع تبلیغات قرآنی و نسیم بیداری اسلامی به شمال و جنوب كردستان پرتوافكنی كرده است. شهرت ملا هادی به اقصی نقاط كردستان میرسد در این مدت شاگردان بسیاری را تربیت میكند و تألیفات سودمندی را به رشته تحریر در میآورد و تحسین و تنقیدهایی را بر میانگیزد. بتدریج فكر دینی ایشان تأثیراتی بر جای گذاشته و راه رهروانی مییابد.
با وجود اینكه حركت آن مرحوم بیشتر بُعد فرهنگی داشته است و در سیاست عملی بیدخالت بوده است ولی به علت تنفر و انزجار از تقرب به دستگاه حكومت چندین بار از طرف ساواك مورد بازجویی قرار میگیرد، به ویژه هنگامی كه كتاب ردّ بر مسیحیگری را بر علیه مبلغان مسیحی در غرب كشور نگاشته است و زمانیكه رساله الاعلام و الارشاد را مینویسد و ساواك از آن مطلع میشود. چه قبل و چه بعد از اصلاحات ارضی بارها پیشنهاد امامت جمعه شهرهای سقز و مهاباد و یا تدریس در دانشگاه تبریز و تهران را رد میكند و اقامت و كار در روستای سرا را بر آن مناصب ترجیح میدهد. اقدامات نوآوری و بدعتشكنی و احیاگری آن بزرگوار در این دوره از زندگانیش چشمگیر است كه در ادامه بحث خواهد آمد.
استاد سرانجام به دلایل مختلف از جمله بیعلاقگی طلاب نسبت به تحصیل و فشار حكومت برای پذیرش سرپرستی خانه انصاف و مروج مذهبی از سوی ایشان در سال 1348 شمسی روستای سرا را به قصد شهر بوكان ترك میكند. هر چند به علت كهولت سن و فشار روحانیون درباری در بوكان، فعالیتهای استاد كاهش مییابد ولی در این دوران علاوه بر مبارزات پیشین بر علیه جمود و تجحر جامعه مذهبی نسبت به هجوم افكار مادیگری و اخلاق غربزدگی همچون بیحجابی و شرابخواری و مدگرایی و دیگر مفاسد رهآورد بورژوازی عنان گسیخته نیز بیتفاوت نبوده است. تامین معاش آن مفتی بزرگوار و علامه عالیقدر از راه كاسبی خردهفروشی، دستگاه فتوكپی و بالاخره دفتر ازدواج صورت میگرفت. در طی دو سال اول سكونت در بوكان حدود شانزده كتاب ادبی، دینی و تاریخی در سطح مقاطع دانشگاهی را از عربی به فارسی ترجمه كردند. كلاسهای درس دینی و برنامههای تبلیغ عمومی ایشان از سوی جُهال و روحانیون درباری تعطیل میشود. در همین دوران به زیارت بیتالله مشرف میشوند. همچنین بنیانگذاری مدرسه علوم دینی بوكان با همراهی و همكاری روحانی محبوب، ملا ابوبكر شفیعی، از باقیات الصالحات دوران اقامت در بوكان است.
شروع انقلاب با ضعف بینایی و عدم توانایی در كارهای علمی و تحقیقی و ناتوانی جسمی و ناراحتیهای روحی مصادف بود و بالاخره وی در سال 1363 دچار سكته مغزی شد و توانایی تدریس و مطالعه را به طور كلی از دست داد. ولی تا جسم خاكی با او یارای همراهی داشت دمی نیاسود تا اینكه آن مرد تلاش و مبارزه و شجاعت و حقگویی و نفوذناپذیری در سن 86 سالگی در شهر بوكان در میان تجلیل و احترام همشهریان و دوستدارانش جان به جانآفرین تسلیم نمود و به حقیقت این عبارت در مورد ایشان مصداق پیدا كرد كه «ان مثل العلماء فی الارض كمثل النجوم فی السماء»؛ رحَمه الله و حَشَرَهُ مَعَ الاَخْیار الابرار.
نوآوری و بدعت شكنی:
احیاگری و اصلاح در اسلام با رفرمیست در فرهنگ مغرب زمین تفاوت دارد. اصلاح مقابل إفساد و مصلح در برابر مفسد است، چنانكه حدیث نبوی از غربای دین به «یصْلحونَ ما افسده الناس» تعریف میكند و یا در قرآن از زبان یكی از پیامبران «إِنْ اُرید الاَّ الإصْلاح» آمده است.
مصلح اسلامی چیزی نیست جز اینكه تركشدهها و ناشناختهها را در دین خدا كشف و آشكار و معرفی میكند، بنابراین نوآور است و ساختهها و بافتههای بیگانه از اسلام را كه از افكار بشری برخاسته است از اسلام میزداید، بنابراین بدعتشكن و پالایشگر است. مصلح عالیمقام حاج ملا عبدالهادی افخمزاده رحمهالله در هر دو زمینه فوق گامهای مؤثری برداشتهاند.
اكنون به طور اجمال به اقدامات اصلاحی و تأثیرات فكری ایشان در جامعه میپردازیم:
1ـ ایشان برخلاف علمای بزرگوار كرد كه در قرن اخیر كمتر به تصنیف و تألیف پرداختهاند ایشان از آغاز طلبگی تا از كار افتادگی مطلق حتی زمانی كه دستهایش به شدت میلرزید باز از مطالعه و تحقیق و یادداشتبرداری غافل نبودند.
2- توجه به قشر جوان و حتی كودكان در فراگیری مسائل دینی در قالب كتاب و حتی شعر و سرود.
3- سادهنویسی و سادهگویی و طرح و معرفی دین در قالبهای قابل فهم برای عموم اقشار جامعه.
4ـ تغییر سیستم آموزشی طلاب و در پیش گرفتن راهی كه به جای دانشمندان عربیدان، عالم اسلامشناس و قرآنی پرورش یابد. ارزش علوم غایی كه فهم قرآن و سنت است برتر از علوم آلی(همچون صرف، نحو، بلاغت، منطق و فلسفه) باشد و علوم آلی هم اهمیت خود را داشته باشد.
5ـ پایهریزی برنامه منظم علمی و پرورشی برای طلاب و متعهد كردن آنان به اجرای برنامههایی چون حفظ قرآن و حدیث رسولالله(ص) و شركت در نماز جماعت صبح.
6ـ تغییر در اجازهنامههای پایان تحصیلات طلاب كه از نظر توصیه به وظایف دینی و اجتماعی و اخلاقی از اجازهنامههای معمول پربارتر بوده است.
7ـ بازداشتن روستاییان از امور بدعتی و ناپسند و غیراخلاقی در مراسم عروسی و عزاداری و تفریحات ناسالم و جایگزین كردن برنامههای تفریحی سالم و ورزشهای محلی كه خود نیز در آنها شركت كرده است.
به طور كلی به همه از افراد خانواده تا دیگران نسبت به انجام واجبات و اجتناب از محرمات جدی و سختگیر بوده است.
8 ـ معرفی چهره اصیل و حقیقی اسلام به دور از خرافات و تعصبات فرقهای در تمام بیانات و نوشتجاتش.
9ـ رواج خطبه نماز جمعه به زبان كردی برای اولین بار در كردستان ایران با نثری مسجع و زیبا.
10ـ احیای مراسم مولودیخوانی به نحوی كه معرّف مقام شامخ رسالت باشد و بیرون آوردن آن از حالت خشك و اشرافی و انگیزه بخشیدن برای تحرك و مبارزه با شرك و فساد به طوریكه مولودنامه تهیه شده ایشان از بهترین مولودنامههای موجود است.
11ـ سخن گفتن و نوشتن درباره عدالت اجتماعی و دموكراسی و حقوق مردم كه این پدیده در نیم قرن پیش در محیط بسته و دور افتادهای چون كردستان آن هم از زبان یك پیشوای مذهبی بیسابقه بوده است و نشانهای از آگاهی وسیع ایشان نسبت به مسائل روز جهانی بوده است و بیانگر روحیه حقطلبی و عدالتخواهی این شخصیت بزرگ اسلامی است.
12ـ اقدام به بریدن و ریشهكنی درخت «ویله» در منطقه افشار كردستان كه حالت تقدیس و پرستش به خود گرفته بود و مغایر با اصل توحید و از بقایای مذهب فیتیشیسم (جانگرایی) میباشد.
13ـ توجه خاص به قشر زنان و تأسف بر بیخبری آنان، و نوشتههای مخصوص برای این طبقه و اصلاح مسائل فراوانی در زمینه ازدواج و طلاق و ارث كه در آنها حقوق بانوان تضییع شده بود و فتاوای ایشان به تبعیت از قرآن و سنت و در جهت حفظ قوام خانواده و كرامت انسانی مشهور است و همیشه مراجعین فراوانی برای استفتاء از كردستان ایران و عراق به خانه ایشان میآمدند و حتی در سالهای بیماری و اواخر عمر ایشان در نامهای از سوی ملا عبدالكریم مدرس یكی از علماء برجسته كردستان عراق با توجه به تخصص ویژه ایشان در امر طلاق تقاضای ارسال رسالهای در این زمینه شده است.
14ـ آگاهی وسیع نسبت به مذاهب مختلف اسلامی و حتی نحلههای انحرافی همچون بهاییگری و مسیحیگری و كسرویگری.
افكار و عقاید:
اجمالاً میتوان گفت كه از آغاز حیات معنوی ایشان، عظمت اسلام و قرآن وی را مبهوت و خیره ساخته بود و با وجود اینكه در برچیدن آرایش و پیرایش در دین بیپروا بود ولی در چنگاندازی و عمل به مسلّمات دین استوار و انعطافناپذیر مینمود. قرآن را كتاب آسمانی و جهانی و جاودانی و روحانی میدانست و سبك كار ایشان در طرح مسائل اسلام به ویژه مسائل فقهی بدین صورت بود كه ابتدا به آیات قرآن در رابطه با موضوع مورد نظر میپرداخت پس به احادیث مربوط و سرانجام به بررسی آراء فقها روی میآورد. جمعبندی و انسجام مطالب توسط ایشان تحسین برانگیز است. مطالب بسیاری را در حجمی كم و به صورت رسا بیان داشته است. در مهمترین موضوعات قرآنشناسی و جلوههای با عظمت آن همچون شناخت روابط بین آیات تسلطی كامل داشتهاند. تصنیفات و تألیفات ایشان بیشتر به سبك قدما است و همه مآخذ و مدارك را ذكر نمیكند مگر به ضرورت ولی نوشتههایشان واقعاً مستند هستند و در حقیقت رشحاتی است از معلومات دریاگونه كه در واقع مشتی از خروار و كمی از بسیار است. با این وجود در پایان بیشتر نوشتههایشان خود را «خادم كوچك قرآن و حدیث» مینامند. در بررسیها تسلیم تحقیقات علمی بوده و نسبت به هیچ مذهب فقهی و مكتب كلامی و گرایش عقلانی و مشرب عرفانی تعصب نداشتهاند؛ شعار همیشگیاش این بوده است:« كار من نیست كه كس را به جدال / برسانم به خدای متعال» و « چرا با هم نباشیم یك دل و یك زبان / جهات وحدت ماست نبی و قبله و قرآن».
آنچه در نظر او مقدس بود فقط قرآن و حدیث و اجماع صحابه بود و مخالفت با این اصول را از هیچ كس نمیپذیرفت. هر چیزی را كه بدستش میرسید مطالعه میكرد: كتب ادبی، سیاسی، اجتماعی، روزنامهها، مجلات، انواع تفاسیر و انواع كتب دینی و در هر زمینهای یادداشت برمیداشت و یا نقد مینوشت.
بعد از قرآن نسبت به احادیث معتبر رسولالله(ص) خاضع بودند و معتقد بودند كه «احادیث از نظر متن بررسی نشدهاند» و فقط از نظر سند مورد تحقیق بودهاند.
حقیقتاً ایشان فردی دانشمند و بیتعصب بودند. در عین احترام به پیشوایان سلف، قشریگریها و در آویختن بر فرعیات را نمیپسندند در رابطه با تصوف كه از اهم انتقادات مخالفین به او میباشد وی را عقیده بر این بود كه همه متصوفه را نباید به یك چشم نگاه كرد ای بسا اولیاء و صلحایی كه از میان آنها برخاستهاند. وی تصوف را به سه قسمت: 1ـ تصوف فلسفی: شامل آرای وحدت وجود و… 2ـ تصوف عملی: شامل مراسم دراویش و… 3ـ تصوف اخلاقی: شامل تزكیه درون، تقسیمبندی میكند و تنها به گروه آخر به عنوان «المتهدون بالكتاب و السنه» به چشم حرمت مینگرد.
وی چون بسیاری دیگر از علماء اسلام به ویژه مصلحین بزرگ معاصر معتقد است كه باب اجتهاد باز و بازگشت مستقیم به كتاب و سنت میسر است. جا دارد چكیده عقاید و افكار ایشان را به قلم خودشان در صفحه352 كتاب چهارصد گوهر حكمت ببینیم:
«جز دین اسلام و قرآن مجید و روش درست و ثابت پیامبر خدا محمدالمصطفی صلیالله علیه و سلم پیغمبر آخر زمان معتقد به هیچ دین و مذهب و آیین و مسلك و قانون و فلسفهای نبوده و نیستم و در اسلام نیز نسبت به یك مذهب مخصوص تقلید و تعصب ندارم. بلكه یك نفر مسلمان پیرو قرآنم و اگر نیازمندی دین من در قرآن پیدا نشد به اجتهادات و فتاوای مجتهدین و دانشمندان اسلامی رجوع میكنم و بدون فرق و تعصب هر مطلبی را كه نزدیكتر به كتاب و سنت و طریقه صدر اول اسلام و سلف صالح تشخیص دهم میپذیرم و اعتقاد و اعتراف دارم كه مطالب و مسائل بیشماری كه از اسلام بیگانه و به هیچ وجه ارتباطی با دین اسلام ندارد، به نام اعتقاد و یا مذهب و یا تصوف و یا عناوین دیگر به آیین پاك اسلام چسبانده و مخلوط كردهاند و دشمنان اسلام به دروغ و افترا از قول علماء بزرگ اسلام كفرها و زندقهها و بدعتهای فراوانی را در كتب اسلامی وارد نمودهاند...... هر كس به این نوشته آگاه گردد او را نیز به ایمان و اعتقاد و مسلك خود شاهد قرار میدهم كه در دنیا و آخرت گواه صدق و شاهد عدل نگارنده باشد.»
منش و شخصیت:
ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی از مهمترین خصوصیات یك دعوتگر دینی و مصلح اجتماعی است. در آثار و تألیفات استاد هم به این امر توجه شده است. برای نمونه در كتاب مولودنامهاش آنجا كه شخصیت رسولالله صلیالله علیه وسلم را به زبان كُردی ترسیم میكند كه در واقع در شخصیتهای متبع سنت شمائی از آن در حد خودشان وجود دارد، میفرماید: «كسی به آن مقام میرسد كه دنیا و مافیها را در زیر پای همت خود قرار دهد و از سرحد طبیعت به ذُروه حقیقت برسد آنگاه از مقام قرب و وصال نزول كند و گرفتاران ماده و طبیعت را كه چون مورچه و پشه در دام عنكبوت طبیعت افتادهاند و راه خلاصی ندارند، نجات دهد.» یا آنجا كه میگوید: «گفته هر كس تأثیربخش نیست. از سیر عطر به دست نمیآید و از قیر شكر حاصل نمیشود. كسی كه به گفته خودش ایمان نداشته باشد برای غیر چگونه ایمانبخش میشود. كسی كه صاحب چیزی نباشد نمیتواند آن را ببخشد. كور، عصاكش كوران دیگر نمیشود و گرگ را چوپانی نشاید.»
ایشان انسان كامل و ولی و مصلح حقیقی كسی را میداند كه دارای فكر تابناك، قلب پاك و عمل نیك باشد.
از مهمترین ویژگیهای اخلاقی این عالم ربانی این موارد را میتوان برشمرد:
1ـ ایمان عمیق به مسلمات دین كه در قضاوتش نسبت به دیگران هم آن را اولین شاخص قرار میداد.
2ـ حقگویی و جرأت ابراز عقاید در برابر دولتیان، خوانین و متنفذین مذهبی كه خود شرح مفصلی دارد.
3ـ توجه جدی به عبادات به طوریكه در سربازی هم نماز جماعت خوانده و به خاطر انجام این فریضه بزرگ مورد بازخواست و تنبیه قرار گرفته است و زمانی هم كه امام مسجد بوده است قبل از همه در مسجد حضور داشته است.
4ـ همتوالا و قناعت و عدم اتكا به غیر در امور اقتصادی و كار كردن حتی در سنین بالاتر از هفتاد سالگی.
5ـ دوری و اجتناب از شهرتطلبی، «اژدهای سرد شده برف فراق را به خورشید عراق نمیبرند.»
6ـ تقرب نجستن به ارباب جاه و نعم به طوریكه هرگز صدرنشینی سرسراهای خانی و همنشینی مقامات بلندپایه دولتی را برنگزیده است.
7ـ نظم دقیق و اهمیت دادن به وقت و زمان.
8 ـ تواضع و فروتنی به طوریكه ابایی از تدریس قرآن به كودكان و نوشتن كتاب برایشان نداشته است.
9ـ دلسوزی نسبت به مخالفین و انصاف در حق آنان چنانكه حتی بدون توجه به عواقب امر به آنان تدریس مینمود و حتی دلایلی را كه میتوانستند علیه خودش بكار برند به آنان میآموخت و اینها همه نشانه همتوالا و بلندنظری آن بزرگوار است.
10ـ صبر بر مصایب و بلایایی چون تنگدستی، تهمت شنوی و آزار، از دست دادن سه فرزند در سنین نوجوانی و جوانی و بیماری طولانی و سخت در آخر عمرش كه به امید خدا «كُلّه لَهْ خیر».
آثار و تألیفات
در خاتمه آثار قلمی چاپ شده و چاپ نشده استاد را فهرستوار بر میشماریم:
1ـ خطبههای مذهبی به زبان كردی به نام ئاموژگاری بو رزگاری،
2ـ عقیده دینی برای كودكان به نام عهقیدهی دینی بو منالان،
3ـ احكام عادت ماهانه زنان (فارسی)،
4ـ فرایض افخمزاده در ارث (فارسی)،
5ـ مناسك حج (فارسی)،
6ـ عقیده به شخص درختی یا جریان بریدن درخت ویله (فارسی)،
7ـ چهارصد گوهر حكمت در احادیث رسولاكرم صلیالله علیه وسلم (فارسی)،
8ـ مولودنامه مفصل (كردی)،
9ـ مولودنامه مختصر (كردی)،
10ـ رساله الاعلام و الارشاد (عربی)،
11ـ ترجمه رساله الاعلام و الارشاد به نام «رساله آگاهی و بیداری»،
12ـ دوره اسلامشناسی جلد اول برای نوجوانان (فارسی)،
13ـ تفسیر سوره والعصر (كردی)،
14ـ شرح حال امام شافعی رحمهالله به زبان فارسی كه ترجمه كردی آن منتشر شده است،
15ـ رساله سوگواری شرعی (فارسی)،
16ـ قرآن و كامپیوتر (فارسی)،
17ـ دلایل وجود خدا در نامهای دوستانه به زبان فارسی،
18- اعجاز علمی قرآن اقتباس از چند كتاب عربی به زبان فارسی.
این تألیفات نمونهای از معلومات ایشان است و گرنه شخصیت علمی و دانستنیهای او بسیار وسیعتر از این آثار معرفی شده میباشد و اكثر این تألیفات چندین دهه پیش نوشته شدهاند ولی چند سالی است كه منتشر شدهاند.
آثار چاپ نشده:
1ـ رساله عربی حل نفر شیخ بهائی در كشكول،
2ـ ترجمه رساله الاعلام و الارشاد به زبان كردی به نام ئاگاداری وشارهزایی،
3ـ چند نامه فارسی در عقاید اسلامی برای والدش مرحوم افخم،
4ـ حواشی كتابهای درس به عربی در زمان طلبگی،
5ـ نامهها و مقالات فارسی از 1318 شمسی به بعد،
6ـ رد بر مذهب مسیحیگری،
7ـ 30 گفتار دینی به زبان كردی كه در رادیو مهاباد قرائت شدهاند،
8ـ رساله تحقیقی درباره لفظ ملا و وضعیت ملاها در كردستان (فارسی)،
9ـ بیان الحق فی ارشاد الخلق به عربی درباره تصوف،
10ـ وصیتنامه به ضمیمه عظمت جهان و انسان،
11ـ مناسك حج مفصل (فارسی)،
12ـ جزء دوم اسلامشناسی (ناتمام) به فارسی،
13ـ مكاتبات با افراد مختلف،
14ـ زندگینامه خودنوشت (فارسی)،
15ـ مجموعه اشعار كردی،
16ـ مطالبی در رابطه با منطق و فلسفه (كردی)،
به نقل از: سايت نوگرا
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|