زمانی که نخستین فرزند احمد سقا در بیست و دوم سپتامبر 1917 م بدنیا آمد ،به سبب گرایش شدیدی که به تصوف داشت نام مرکب «محمد غزالی» را بر او گذاشت . بهمین جهت بر خلاف آنچه تصور می شود « غزالی» نام خانوادگی او نیست .بلکه جزی از اسمی است که پدر بر او گذاشت .
غزالی در یک خانواده ی تنگدست در یکی از روستاهای شهرستان بحیره ی مصر به دنیا آمد .پدرش حافظ قرآن بود ،و فرزند نیز راه پدر را ادامه داد .هنوز ده ساله نشده بود که حفظ قرآن را به پایان رساند.
غزالی آموزش ابتدای را در مکتب خانه ی دهکده پشت سر گذاشت .در مدرسه ی دینی اسکندریه بخشی از دوره ی ابتدای و تمام دوره ی دبیرستان را به پایان رساند .پس از آن به قاهره رفت و به سال 1937 م به دانشکده ی اصول دین پیوست ،و در سال 1941 م گواهی عالم بودن و در سال 1943 م مدرک لیسانس را در یافت نمود .و در همان زمان که در دانشکده مشغول تحصیل بود با یک خانم ازدواج کرد .نتیجه ی این ازدواج نه فرزند بود که دو تا از آنها در همان کودکی فوت کردند .دو پسر و پنج دختر دیگر نیز تحصیلات خود را تا سطح دانشگاه ادامه دادند . غزالی زمانی که در اسکندریه مشغول سپری نمودن دوره ی دبیرستان بود ،با حسن البنا آشنا شد .می گوید :
:«در مسجد عبدالرحمن بن هرمز واقع در محله ی رأس التین حزبم را از قرآن می خواندم .منتظر بودم نماز مغرب را بخوانم و از مسجد خارج شوم .امّا پس از نماز بناگاه دیدم مردی برخاست و شروع به سخنرانی کرد این سخنان ضمن اینکه از صداقت و وضوح خاصی بر خوردار بودند ،بینهایت تآثیر گذار بودند .در همان زمان تصمیم گرفتم از او پیروی کنم و برای خدمت به اسلام و مسلمانان در کنار او از یک مسیر حرکت نمایم.»
غزالی پس از فراغت خود را وقف دعوت نمود .پس از مدتی بعنوان سر دبیر مجله ی «الا خوان المسلمون»تعیین گردید .در مجله یک ستون با عنوان «خواطر حره:»و ستونی دیگر در باب تاریخ با عنوان «صحائف المجد»به مقالات غزالی اختصاص داشت نیش تند این مقالات متوجه تفاوتهای طبقاتی و اقتصادی و ستمهای اجتماعی بود در ضمن با مجله ی انقلابی «الفکر الجدید»که توسط سید قطب قبل از پیوستن به اخوان منتشرمی شد ،همکاری می کرد .اما این مجله تنها چند ماه دوام یافت ،و سپس توقیف شد .
در همین زمان نیز نخستین کتاب غزالی با عنوان «الاسلام المنهاج الاشتراکیه»و نیز کتاب «الاسلام المفتری علیه بین السیوعیینوالرأسمالییین»منتشر شدند. شخصیت حسن البنا در اندیشه ی غزالی تأثیری شگرف داشت .بعدها هنگاممی که کتاب «دستور الوحده الثقاقیه بین المسلمین »را نوشت در مقدمه اش گفت :«الهام گر این کتاب و موضوع محوری آن حسن البنا است ،کسی که هم من وهم بسیاری دیگر در کنار من او را بحق مجدد قرن چهاردهم «هجری قمری »می دانند .حسن البنا مجموعه قواعدی وضع نمود تا جماعت پراکنده ی مسلمانان را دوباره کنار هم جمع کند،و اهداف مبهم را روشن سازد و مسلمانان را دو باره به کتاب خداوند و سنت پیامبر باز گرداند »
هنگامی که در سال 1948 م حسن البنا ترور و جماعت اخوان منحل گردید و بساری از شخصیت ها و اعضای دعوت راهی زندان شدند امام محمد غزالی نیز دستگیر وزندانی شد .او به مدت یک سال در زندان باقی ماند و در همانجا مفاهیم کتاب «الاسلام و الاستبداد السیاسی»را به صورت س خنرانی برای همقطاران زندانی خود بیان نمود .پس از آزادی در سال1949 م کتاب « من هنا نعلم » را در نقد کتاب « من هنا نبدأ » اثر دوست وی شیخ خالد محمد خالد نوشت . کتاب دیگر وی به نام «التعصب والتسامح بین المسیحیت و الاسلام »نیز در همان زمان منتشر شد یکی از شیوه های غزالی این بوده است که به جای دشمن تراشی برای خود دوست پیدا کند
در واقع جاذبه ی وی از دافعه اش بیشتر بوده است .به همین علت مدتی عضو اتحاد سو سیالیستی شد تا از تریبونهای آن بهتر بتواند اسلام را تبلیغ کند .او با موفقیت توانست از طریق انتخاباتی که این حزب صورت داد ،تا کمیته ی مرکزی آن نفوذ کند .او از این طریق توانست جلوی بسیاری از تصمیمات غیر دینی حزب را بگیرد .زمانی که جمال ناصر به شوروی رفت و بر گشت غزالی به علت خود داری از سخنرانی علیه اخوان در رادیو به مدت ده روز زندانی شد هنگامی که سادات به قدرت رسید ،وبه دکتر عبدلعزیز کامل وزیر اوقاف وقت دستور داد ،اختیارات معاون وزارت را به غزالی واگذار نماید .
غزالی از این فرصت به خوبی بهره برداری نمود .ائمه ی مساجد را آموزش می داد ،برای مساجد کتابخانه می ساخت و ماهانه به مناطق مختلف جهت دعوت وتبلیغ سفر می کرد در جنگ 1967 م غزالی یک گروه تشکیل داد و در رأس آن به جبهه های جنگ رفت تا جنگ جویان را تشویق و دلگرم کند ،و روحیه ی ایمانییشان را تقویت کند .هنگامی که عبدلحلیم محمود وزارت اوقاف را به دست گرفت ،مسجد عمر و بن عاص ،نخستین مسجد قاهره را که اکنون هویت و رنگ دینی خود را از دست داده بو د ،به غزالی سپررد تا جمعه ها در آن سخنرانی کند .در مدت کوتاهی توجه مردم به مسجد جلب شد .حتی طی آماری ،تعداد شرکت کنندگان در نماز ،سی هزار نفر تخمین زده شد .زمانی نیز غزالی در برابر سادات قرار گرفت ،چون سادات می خواست قانون احوال شخصیه را تغیر دهد ،غزالی در برابر او قد علم کرد ،و عملکرد او را به باد انتقاد گرفت .بدین علت غزالی از تمام پستهای بر کنار شد .اما غزالی به وسیله ی قلم که تنها سلاح وی بود ، به کار خود ادامه خود داد افشا گریهای غزالی علیه سادات و زنش خانم چیهان که در حقیقت محرک اصلی این قضیه بود،ادامه یافت .حتی در تالار محمد عبده الازهر سخنرانی تندی علیه سادات کرد .بگونه ای که حاضران برایش کف زدند و تأئیدش کردند . این عمل سبب شد ، فشارهای از طرف دولت بر غزالی وارد شود .اما در همین زمان از سوی دانشگاه ام القرای از وی دعوت به عمل آمد ،تا در آن تدریس کند .بدین جهت مجاورت حرم شریف را با جان و دل پذیرفت .در سعودی روزانه از رادیو برنامه داشت . در برنامه ی تلوزیونی نیز شرکت می کرد .با نشریات نیز گفتگو میکرد پس از هفت سال فعالیت در مکه ،سرانجام با وساطت دکتر زکر بری ،وزیر اوقاف سادات ،ممنوع الورود بودن وی به مصر برداشته شد ،و بعنوان معاون وزیر اوقاف در امور دعوت اسلامی تعیین گردید .غزالی تنها دو روز در این پست باقی ماند .و سپس از آن استعفا داد .پس از آن وی به دانشکده ی الاهیات قطر پیوست .او نصف سال را در این دانشکده تدریس می کرد .در همن حال در ماههای رمضان به دعوت دولت کویت به آن کشور می رفت ،تا در آن به سخنرانی و همکاری با وزارت اوقاف بپردازد .غزالی همچنین در کنفرانسهای دانشجوی جوانان اروپا و آمریکا شرکت فعال داشت .وی همچنین به منظور شرکت در کنفرانس اندیشه ی اسلامی در سال 64 سفری به ایران داشت . کوششهای در الجزایر صورت گرفته بود تا دانشگاه معارف اسلامی امیر عبدلقادر در قستنطنیهگشایش یابد .در همین زمان غزالی از فرزند خود تلگرافی دریافت نموده بود ،مبنی بر اینکه سادات تصمیم گرفته بود چون غزالی به مصر باز گردد بعلت انتقاداتی که از سیاست مصر در جنگ 1967 م نموده وی را راهی زندان کند .شاذلی بن جدید رئیس جمهور الجزایر از غزالی دعوت نمود تا سمت استادی دانشگاه امیر عبدالقادر را بپذیرد .غزالی چون اوضاع را در مصر نامساعد می دید ،دعوت وی را پذیرفت ،و در جلسه ی افتتاحی دانشگاه به سال 1984 م شرکت کرد .در این جلسه که رئیس جمهور الجزایر و بسیاری از سفرا و شخصیت های جهانی شرکت داشتند ،غزالی بعنوان رئیس هیئت علمی دانشگاه تعیین گردید . وی درس تفسیر قرآن را انتخاب نمود و قبول کرد که مفتی دانشگاه بشود .غزالی در الجزایر یک بحث هفتگی در تلوزیون داشت .این برنامه تا به آن حد بیننده داشت که به گفته ی مسئولان خبری الجزایر ،در شمار برنامه های تلقی می شد که از رهگذران کوچه و خیابان در ساعت پخش بشدت می کاست .کلاسهای پسران و دختران در این دانشگاه از هم مجزا بود ند ،باستسنای درس امام غزالی که «کلاس »و «تفکیک »پاسخگو نبود ،و مسئولان مجبور بودند در تالار دانشگاه درس استاد را ارائه دهند .غزالی همچنین هر جمعه در قسنطینه یک درس داشت یک درس داشت که آن را در یک از مساجد شهر القا می کرد .غزالی مدت پنج سال در الجزایر ماند .در سال 1989 م یکی از دخترانش برای دیدن پدر به الجزایر آمد،و چون وضعیت وخیم جسمی غزالی را دید ،با اسرار زیاد از وی خواست که به مصر برود .غزالی نیز راضی شد .اما برای مردم الجزای خبر رفتن غزالی که اینک برایشان یاد آآآور خاطره ی بن بادیس و ابراهیمی بود ،سخت تکاندهنده و غم انگیز بود در همین زمان شاذلی بن جدید رئیس جمهور الجزایر،نشان «لیاقت»را بعنوان بزرگترین نشان کشور الجزایر به وی داد .پیش از اینکه غزالی الجزایر را ترک کند ،دکتر طه جابر علوانی ،رئیس موئسسه ی اندیشه ی اسلامی از وی دیدن کرده بود و از وی خواسته بود که ریاست شورای علمی موئسسه را در قاهره بعهده گیرد .بهمین جهت چون به مصر بازگشت ،کار خود را بعنوان رئیس شورای علمی موئسسه که متشکل از گروهی از نخبگان و اندیشمندان بزرگ مصر همچون دکتر محمد عماره ،دکتر محمد عثمان نجاتی ،دکتر محمد سلیم عوا ،دکتر علی جمعه ،باننو دکتر زهیره عابدین ،و ... می شد ،آغاز نمود .این شورا هر ماه در دفتر استاد غزالی تشکیل می شد در این مقطع بود که بهتریت و علمی ترین آثار غزالی شکل گرفتند :«کیف نتعامل مع القرآن »«السنته النبویته بین اهلفقه و اهل الحدیث»همین کتاب «تراثنا الفکری فی میزان العقل والشرع »و «نحو تفسیر موضوعی لسور القرآن ».
در خلال همین سالها مصر از شخصیت علمی غزالی تجلیل بعمل آورد .سعودی نیز جایزه ی ملک فیصل را به او داد .بزرگترین نشان کشور موریتانیا به او تعلق گرفت .کشور های سعودی قطر و سودان نیز از شخصیت علمی وی تجلیل نمودند .در سال 1990 م کشور پاکستان جایزه ی بین المللی خود و مالزی در سال 1996 م نخستین نشان خود را به او دادند .غزالی همچنین در روزهای اخیر زندگی خود سفری به بوسنی و هز گو ین داشت .در نوامبر 1995 م نیز به آمریکا سفر کر د ،تا پیام جهان اسلام را در جشن پنجاهمین سال تأسیس سازمان ملل متحد ،ابلاغ کند . واپسین سفر وی به ریا ض در عربستان سعودی جهت شرکت در جشنواره ی فرهنگی نظامیان صورت گرفت .اما در چهارمین روز برگزاری جشنواره ضمن سخنرانی دچار حمله ی قلبی شد ،در شامگاه روز 9 مارس 1996 م غزالی پس از یک عمر سراسر تلاش و مبارزه جهان فانی راوداع گفت .پیکر پاک وی به مدینه ی منوره انتقال و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد .
روحش شاد و جسمش قرین رحمت باد .
***
غزالی در بین شخصیت های جهان اسلام این امتیاز را داشته که با نوشته ها و سخنرانیهای خود ، بر چندین نسل تأثیر گذار باشد . نخستین کتاب وی که در اوج جوانی در باب مسائل اقتصادی نوشته شده ، با آخرین نوشته های وی در داشتن رویکردی انتقادی از اوضاع نابسامان موجود ، تطابق دارد . این پدیده باعث شده که در نوشته های وی نوعی طراوت وتازگی موج بزند ، و توجه طیف های مختلف بویژه تحصیل کرده ها و جوانان را بخود معطوف کند . شخصیت های زیادی غزالی را ستوده اند و از شخصیت علمی وی تجلیل کرده اند از جمله :
دکتر یوسف قرضاوی درباره ی وی می گوید : « ممکن است در برخی قضایای کوچک یا بزرگ با غزالی مخالف باشی ، یا او با تو مخالف باشد . امّا هرگاه او را خوب شناختی نمی توانی دوستش نداشته باشی و از او تجلیل نکنی ... درست است که بر استاد خرده گرفته شده که زود عصبانی مشود .و چون خشمگین شود ،همچون دریا می خروشد و مخالف خود را غرق می کند ...اما راز این امر در این نهفته است که وی از ظلم و تحقیر نفرت دارد ...وانگهی او همچنان که زود خشمگین می شود، زود هم پشیمان می شود ،و به حقیقت اعتراف می کند ...»
استاد ندوی نیز میگوید «سخت آرزو داشتم استاد محمد غزالی را که دوست دانشجو عبداللاه عقیل در مورد او برایم گفته بود و به صورت خاصی وی را برایم ستوده بود و برخی از کتابهایش را نیز به من هدیه کرده بود ،ملاقات کنم .او از جمله شخصیت های بارز اخوان المسلمون و یکی از نویسندگان بارز مصر است .سرانجام بانویسنده ی کتابهای «الاسلام و الاوضاع الاقتصادیه »و «الاسلام و المنهاج الاشتراکیه »و «الاسلام المفتری علیه»و «من هنا نعلم »روبرو شدم .من با مردی دیدار کردم که جماعت اخوان المسلمین را به صورت صحیحی تغذیه ی روحی و جسمی می کند ،و ادبیات سرشار اسلامی را به آنان انتقال می دهد .از این دیدار سخت خوشحال شدم .چون او را مردی صالح،فرهیخته ،فعال،صاحب قلبی زنده و تپنده و عقلی روشن و چهره ای لبریز از شادی یافتم .احساس کردم هر کدام از ما همدیگر را از طریق کتابها و و نوشته ها یمان می شناسیم ،و این نوشته ها را تصویری از افکار و اصول همدیگر می دانیم .»
دکتر محمود جامع در باره ی غزالی می گوید :
« غزالی «رح» فقیه ، عالم ، مجتهد و گنجی بود پر از علم و ایمان . وی داعی الی الله بود به تمام معنی و در تمام زندگی و از هر راه ممکن به این امر می پرداخت در خطب و سخنرانیها و کتاب های ارزشمند و کم نظیرش و در برنامه های رادیو و تلویزیون و ... وی در امر دعوت و بیان حق از لومه ی هیچ لومه کننده ای بیم نداشت ، حتی اگر مربوط به حکام و مسئولان حکومتی می بود .
براستی شیخ محمّد غزالی داعیی تیز هوش ، حاضر جواب ، با احساس و عاطفه ای جوشان و ایمان عمیق و حساس و زنده و پویا بود . وی بسیار با اراده ، مهربان ، بخشنده و رئوف بود و هر کس با او برخورد می کرد این چیزها را به خوبی در وی می دید . او از تکلف و خودنمایی و تظاهر به علم و علم فروشی متنفر بود ، وی در واقعیت و با مشکلات زندگی می کرد با معضلات مقابله می نمود و با کشف حقائق و بررسی خطرات زنگ خطر را به صدا در می آورد تا امت را از سقوط و افتادن در دام شیاطین انس و جن که از غرب و شرق به توطئه می پرداختند ، حفظ کند . »
***
بعضی از کتاب های شیخ غزالی که به فارسی ترجمه شده اند :
1- اخلاق اسلامی مترجم دکتر محمود ابراهیمی 2 – باور راستین اسلامی مترجم دکتر محمود ابرا
هیمی3 – محورهای پنجگانه قرآن کریم مترجم دکتر محمود ابراهیمی
4 – نگرشی نو در فهم قرآن مترجم داود ناروئی
5 - نگرشی نو در فهم احادیث نبوی مترجم داود ناروئی
6 – ارزیابی میراث فکری مسلمانان مترجم داود ناروئی
7 – مبانی وحدت فکری فقهی و فرهنگی مسلملنان مترجم عبدالعزیز سلیمی
************************************************************************
منابع مورد استفاده : 1- نگرشی در فهم احادیث نبوی تألیف : محمّد غزالی ترجمه : داود ناروئی
2 – له فه رهه نگی بانگخوازانه وه مهندس عثمان محمد رشید ( کُردی )
3 – و عَرفت الاخوان دکتر محمود جامع ( عربی )
به نقل از سايت نوگرا