|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>سریه عبدالله بن جحش و نتایج حاصله از آن
شماره مقاله : 2129 تعداد مشاهده : 352 تاریخ افزودن مقاله : 21/4/1389
|
سریه عبدالله بن جحش و نتایج حاصله از آن
برخی از نتایج مهم این غزوه که دارای درسها و آموختنیهای بزرگی است عبارتند از: الف – در اخبار مربوط به این سریه آمده است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم برای امیر این سریه چیزی نوشت و به او دستور داد که آن را نخواند و به آن ننگرد مگر بعد از اینکه مسافت دو روز راه را طی کنند و این نمونهای از اجرای اصل مهمی از اصول جنگ است که عبارت از مخفی نگاه داشتن نقشههای جنگی است؛ زیرا یهودیان و بتپرستان زیادی در مدینه اقامت داشتند و در صورت افشاء هدف مسلمانان انتظار میرفت که آنان شتابان نقشه و جهت حرکت این سریه را که به قصد قریش رهسپار میشد، به اطلاع اهل مکه برسانند؛ پس حرکت این افراد در حالی که خود نمیدانستند که هدف کجا است، باعث آسودگی خاطر فرمانده جنگ بود.[1] اثر تربیت نبوی را در این سریه میتوان به وضوح مشاهده نمود؛ چرا که همة آنان بدون کوچکترین اعتراضی سخن پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را شنیدند و اطاعت نمودند و به حرکت خود ادامه دادند تا اینکه به محل موردنظر رسیدند و نامه را باز کردند. این عمل بیانگر قوت ایمان اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم است که در راه خدا این گونه از جان و مال خود بیم و هراسی نداشتند.[2] ب – قریش تلاش کرد تا از قتلی که در ماه حرام از جانب افراد سریه صوت گرفته بود، بهرهبرداری کند و جنگی تبلیغاتی و متمرکز به راه انداختند و تبلیغاتی مغرضانه بر ضد مسلمانها شروع کردند. قریش از تعالیم ابراهیمی که تا آن وقت هنوز برخی آثار آن در جامعه جاهلی وجود داشت از قبیل: حرمت جنگ در ماههای حرام و غیره بهرهبرداری نمود و از این فرصت برای بیاعتبار کردن و رسوا نمودن اسلام و مسلمانان و معرفی آنان به عنوان متجاوزانی که حرمتها را رعایت نمیکنند، استفاده کرد.[3] آنها گفتند: «محمد و یارانش ماه حرام را حلال قرار دادند و در آن خونریزی راه انداختند و در ماه حرام اموال را به غارت بردند و مردان را اسیر کردند.[4] آنان در آغاز امر در این نقشه خود موفق شدند و تبلیغاتشان بازتاب گستردهای یافت و اثر محسوسی حتی در مدینه و در میان مسلمانان گذاشت و کسانی که در این سریه حضور داشتند، به خاطر جنگیدن در ماه حرام، مورد اعتراض قرار گرفتند. موقعیت دشوار گردید، یهودیان نیز در این صدد بودند تا آتش فتنه را شعلهور نمایند.[5] یهودیان کشته شدن عمرو بن حضرمی توسط واقد بن عبدالله را به فال نیک گرفتند و گفتند: «واقد، وقدت الحرب» و «حضرمی حضرت الحرب» یعنی واقد آتش جنگ را برافروخت و حضرمی جنگ را پدید آورد. این سخن یهودیان بیانگر خشم و کینه درونی آنها نسبت به اسلام و مسلمانان بود.[6] افراد سریه نیز در کار خود درماندند و پشیمان شدند. در این وقت پاسخ محکم و غیرقابل انعطاف خداوند نازل شد و قرآن این جنایتکاران را رسوا کرد و استدلال آنها را باطل قرار داد. در اعتراض آنها به جنگ در ماه حرام پاسخ داد و فرمود: بازداشتن از راه خدا و از مسجدالحرام و کفر ورزیدن به خدا از جنگیدن در ماه حرام گناه بزرگتری است و بیرون کردن اهالی مسجدالحرام از آن از جنگیدن در ماه حرام نیز بزرگتر است و شکنجه دادن افراد به خاطر دینشان از کشتن در ماه حرام بدتر و بزرگتر است. قریش مرتکب تمامی این جنایتها و گناهان بزرگ شده بودند، اما آن را فراموش کرده یا نادیده میگرفتند. آنها میخواستند تمامی قبیلههای بتپرست را علیه مسلمانان بشورانند و مردم را از گرویدن به دینی که درصدد احیای حرمتها و مقدسات بود، متنفر و گریزان کنند، به گونهای که رسول خدا ناراحت شد و فرمانده سریه و یارانش را به خاطر کاری که کرده بودند، سرزنش کرد[7] آن گاه آیات روشنگر الهی نازل شد که با تمام قدرت به تبلیغات مغرضانة قریش پایان داد و آن را مردود شمرد و توضیح داد که گرچه در ماه حرام جنگ جایز نیست، اما کسی که حرمتها را میشکند و از راه خدا باز میدارد، نزد خداوند حرمتی ندارد.[8] ت : سعد بن مالک و عتبه بن غزوان به دلیل پیدا کردن شتری که بر آن سوار بودند و گم شده بود، از سپاه اسلام عقب ماندند، در این هنگام قریش آمدند تا فدیة دو اسیر خود را پرداخت نمایند و آنها را آزاد کنند، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نپذیرفت و گفت: میترسم که سعد بن مالک و عتبه بن غزوان را گرفتار کرده باشید تا اینکه سعد و عتبه آمدند آن گاه رسول خدا آن دو اسیر را با پرداخت فدیه آزاد کرد. یکی از آنها به نام حکم بن کیسان مسلمان شد[9] و نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم اقامت گزید و عثمان بن عبدالله بن مغیره با حالت کفر به مکه بازگشت.[10] این شیوة برخورد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم حامل این پیغام است که فرمانده میبایست به سلامتی سربازان خود اهمیت بدهد؛ چراکه سربازان جان خود را در راه یاری کردن دین خدا و برپایی دولت اسلام فدا میکنند و روانشناسان نظامی امروزی میگویند: هرگاه سرباز احساس کند که فرماندهی به او و سلامتی و امنیت وی اهمیت میدهد در اینکه نهایت جانفشانی را ابراز دارد، به خود تردیدی راه نمیدهد.[11] ث – ظهور تربیت امنیتی در میدان سریه عبدالله بن جحش اهدافی را که درصدد رسیدن به آن بود، کسب نمود و با یورش به مناطقی که تحت نفوذ قریش بود، قدرت خود را به نمایش گذاشت که این سریه و دقت انجام عملیات، قریش را غافلگیر نمود و آشفتگی و ترس آنان را بیشتر ساخت؛ حتی جاسوسهای قریش نتوانستند آن را تحت نظر بگیرند و جهتی را که سریه قصد عزیمت به آن را داشت، شناسایی کنند و این امری بود که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با ابتکار نوشتن نامة محرمانه، آن را برنامهریزی نموده بود تا قضیه کاملاً سری بماند و دشمن، اطلاعاتی در مورد حرکت مسلمانها کسب ننماید و این براساس «غافلگیر نمودن دشمن» بود که یکی از اصول مهم جنگ به شمار میرود.[12] همچنین این سریه و دستة نظامی بیانگر آن است که لشکر اسلام را مردانی قوی و نیرومند تشکیل میداد که دشوارترین مسئولیتها و وظایف را انجام میدادند و شیوههای جنگی را خوب میدانستند و توانایی انجام مسئولیتها را با تمام کفایت و قدرت داشتند که این امر بر روحیه بلند معنوی آنها دلات مینماید. همچنین آثار تربیت نبوی در ایجاد نظامی گسترده و منسجم از روحیة فرمانده سریه که بدون هیچ گونه تردید یا سستی از دستورات پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم اطاعت میکرد، ظاهر میشود. فرمانده براساس دستور پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نوشته را نخواند تا اینکه دستور را کاملاً اجرا کرد و از خود الگوئی نیکو ارائه داد و در وجود سربازانش حماسه و شور آفرید. وی میگفت : «هر کس از شما که دوستدار شهادت است و به آن علاقمند است پس با ما بیاید و هر کس آن را نمیپسندد، من اصراری بر همراهی او ندارم و میتواند باز گردد، اما من دستور پیامبر خدا را اجرا میکنم.»[13] برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
[1]- التاریخ الاسلامی مواقف و عبر، ج 4، ص 71. [2]- همان. [3]- مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، الشریف احمد، ص 445. [4]- سنن بیهقی، ج 9، ص 59 به نقل از السرایا و البعوث النبویه، ص 100. [5]- مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص 445. [6]- التاریخ الاسلامی، ج 4، ص 72. [7]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، ص 533. [8]- السرایا و البعوث النبویه، ص 100. [9]- همان. [10]- همان. [11]- غزوه بدر الکبری، محمد ابوفارس، ص 23. [12]- الرسول القائد، خطاب، ص 94. [13]- سیرة ابن هشام، ج 2، ص 602 از روایت ابن اسحاق از عروه.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|