وهابیها يا وهبیها چه کسانی هستند؟
تألیف: دکتر محمد بن سعد الشویعر
ترجمه: إسحاق بن عبدالله دبيرى العوضى
در قرن دوم هجری توسط عبدالوهاب بن رستم (خارجی) در شمال آفریقا فرقهای به وجود آمد و منتشر شد که به سبب انتساب به مؤسس آن [عبدالوهاب] وهابیت نامیده شد. این فرقه از گروه وهیبت که یکی از فرق خوارج اباضیه بود و به مؤسس اصلی آن عبدالله بن وهب الراسبی نسبت داده میشد، منشعب شده بود. گروهی نیز بر فرقه مذکور به جای وهبیت، نام راسبیه را اطلاق میکردند.
همة اهل سنت در مغرب با آن مخافت میکنند. زیرا در اعتقاد با آنها مخالف بود و چنانکه در فتاوای قدیمی میبینیم و بسیاری از علمای اهل سنت آن دیار، آنها را تکفیر کرده بودند.
به همین دلیل مایل بودم از منابع مرتبط با این امر اطمینان یابم. لذا زندگینامه علی بن محمد اللخمی را که سؤال مذکور از او پرسیده شد، مطالعه نمودم. ناگهان دریافتم که او فقیه مالکی قیروانی الأصل بود که در سال 478 ه.ق در صفاقس از دنیا رفت[1].
این در حالی است که شیخ احمد بن یحیی الونشریسی تاریخ وفات او بر روی جلد همة مجلدات کتاب المعیار، در زیر نامش قید گردیده است، در سال 914ه..ق در فاس از دنیا رفت.
اما شیخ محمد بن عبدالوهاب که رهبر دعوت سلفی تصحیحی در نجد بود، در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بود. زیرا وی در سال 1115ه.ق. در عینیه متولد شد، و در سال 1158ه.ق. همراه با امام محمد بن سعود در درعیه دعوتش را شروع کرد.
بنابراین جواب این سؤال که اللخمی به آن جواب داده است و در صفحات پیشین مطرح شد، بیش از 600 سال قبل از ولادت شیخ محمد بن عبدالوهاب داده شده است. همچنین امام محمد بن عبدالوهاب بیش از 200 سال بعد از وفات الونشریسی به دنیا آمده است.
این دو امر موجب به اشتباه افتادن کسانی میشود که میخواهد این امور را با یکدیگر تطبیق دهد و هر کدام را در جای خود بیاورد. این مسأله مرا وادار کرد تا در کتابهای مغرب دربارة اصل آن مذهب و پیدایش آن به تحقیق بپردازم. زیرا این مسأله دارای ابهام است که باید مشخص شود. که باید قصد مؤلف یا اضافاتی که مؤلف و جواب دهنده به سؤال در به وجود آوردن آنها نقشی نداشتهاند، تشخیص داده شود.
به ویژه اینکه این سؤال و جواب آن در کلام الونشریسی یک بار به صورت (الوهبیه) و بار دیگر به شکل (الوهابیه) آمده است که محقق و ناشر هیچ تعلیقی بر آن ننوشتهاند. این امر موجب تقویت این گمان در وجود من شد که بسیاری از کتب علمای مغرب، به ویژه کتب اعتقادی در جاهای پراکنده این مسأله را کمی توضیح دادهاند.
بیتردید برای ربط دادن حوادث تاریخی به منابعشان و سهیم کردن خواننده در خواندن و بررسی آنچه در بعضی از منابع آمده است، این موضوع نیاز به بررسی و باز خوانی تاریخی دقیق و مفصلی دارد. تا تلاشهای دشمنان اسلام برای تحریف تاریخ امت اسلامی با هدف دور کردن از فعالیتهای تصحیحی اعتقادی در جهان اسلام را به خوبی بشناسیم. زیرا آنان حقیقت اسلام و نتایج پیروی مسلمانان از اسلام حقیقی را به خوبی میدانند و الفت و محبتی را که به وسیله آن میان مسلمانان به وجود میآید به گونهای که نیروهای شر و دشمنان نمیتوانند به میان مسلمانان نفوذ کنند و در میان آنان جایگاهی یابند، به خوبی درک میکردند. به طوری که پیامبر ص میفرماید: «أعطیت خمساً لم یعطهن أحد من الأنبیاء قبلي»: «به من پنج چیز عطا شده است قبل از من به هیچ کدام از پیامبران داده نشده است». آنگاه از میان آنها عبارت «ونصرت بالرُّعب مسیرة شهر» را ذکر کرد. یعنی «به من وسیله ترسی که تا مسیر یک ماه وجود دارد، کمک شده است»[2].
آنان باید برای استفاده از امکانات مسلمانان با تأکید بر عبارت همیشگیشان (تفرقه بینداز و حکومت کن) در سرزمین اسلامی محل نفوذی پیدا کنند. تسلط دشمنان اسلام بر سرزمین اسلامی، توانایی آنها بر دخالت در سرنوشت و امورشان، بهرهکشی از منابع کشورهایشان و تسلط فکری بر آنها، فقط با تفرقهافکنی، ترویج بذر کینه و تنفر در میان افراد و گروههای مسلمان انجام میگیرد.
دشمنان اسلام مانند شیطان هستند که استراق سمع میکند. هرگاه کلمهای یافت برای از بین بردن رابطه میان مسلمانان و آشفتگی افکار دروغهای فراوانی را بر آن بنا میکند. من با استفاده از بعضی از متون و کتابهای تاریخی و رویدادهای زمانی که از گوشهای از آنها اطلاع یافتم، به این نتیجه رسیدم. به طوری که در هنگام تحقیق دربارة فرقه وهابیت که در شمال آفریقا شکل گرفت. به کتابهای زیر مراجعه نمودم و آنها را مورد بررسی قرار دادم:
1 ـ در جلد دوم کتاب (المغرب الکبیر) فصل العصر العباسی تألیف دکتر سید عبدالعزیز سالم آمده است: در سال 171ه. زمانی که عبدالرحمن بن رستم، موسس دولت رستمی در شهر تاهرت مغرب، احساس کرد که به زودی اجل او فراخواهد رسید، مسأله حکومت به هفت نفر از مردان برگزیده دولت رستمی، که پسرش عبدالوهاب و یزید بن فندیک جزو آنها بودند، واگذار کرد که در پایان با عبدالوهاب بیعت صورت گرفت. این امر موجب به وجود آمدن اختلاف میان او و ابن فندیک شد. اباضیه ـ که مذهب ابن رستم و پیروانش بود و آن را از مشرق به مغرب منتقل کرد ـ به دو فرقه تقسیم شد: وهابیت که به علت انتساب به عبدالوهاب بن عبدالرحمن بن رستم به این نام، نامیده شد. و نکاریه، میان این دو گروه درگیریها و جنگهایی صورت گرفت که در آن جنگها نکاریه شکست خوردند و رهبر آنها ابن قندیره کشته شد. زمانی که نکاریه در حالت ضعف و رکورد قرار داشت، واصلیه که گروهی از معتزلیها بودند به آنها پیوستند.
عبدالوهاب در آخر عمرش تصمیم گرفت، فریضه حج را به جای آورد. اما پیروانش به او توصیه کردند، از بیم عباسیان در (نفوسه) باقی بماند.
عبدالوهاب که بنیانگذار دولت پهناور رستمی در شمال آفریقا بود، در سال 211 ه. از دنیا رفت[3].
2 ـ مؤلف فرانسوی، شارلی اندری در کتاب (تاریخ آفریقیا الشمالیه) که محمد مزالی و بشیر بن سلامه آن را به عربی ترجمه کردهاند. دربارة حکومتهای خوارج سخن رانده است. از جمله این حکومتها، حکومت تاهرت میباشد که همان دولت رستمی است. همچنین در سخنانش به توضیح دربارة اعتقادات، گستردگی آثار مشهور تمدنی و نامگذاری آن به وهابیت (با انتساب به نام عبدالوهاب بن عبدالرحمن بن رستم که با معتقدات گروهش [خوارج] و همچنین عقاید اهل سنت مخالف بود) پرداخته است[4].
3 ـ همچنین الفردبل در کتاب (الفرق الإسلامیه فی الشمال الإفریقی من الفتح العربی حتی الیوم) به توضیح در این باره پرداخته است. این کتاب توسط عبدالرحمن بدوی به عربی ترجمه شده است. در چندین جای این کتاب آمده است: خوارج وهبی که به عبدالله بن وهب راسبی نسبت داده میشوند همان خوارج اباضیه هستند و راسبی همان کسی است که علی بن أبیطالب س در نهروان با او جنگید.
همچنین دربارة انشعاب آنها میگوید: اباضیه مغرب در تاهرت گروهی از آنها هستند که دولت رستمی را تشکیل دادند، آنان یکی از متعصبترین فرقهها به شمار میآیند.
همچنین دربارة پیروان عبدالوهاب بن رستم که به علت تغییراتی که در مذهب و اعتقاداتشان به وجود آورد. فرقهاش را وهابیت نامیدهاند، چنین مینویسد: آنها پرهیزکارترین فرقة اباضیه هستند، به همان اندازهای که با اهل سنت مخالفند، با شیعیان نیز مخالفت و دشمنی دارند[5].
4 ـ زرکلی در (الأعلام) خلاصهای از ده کتاب را گردآوری کرده است که به سیره و رویدادهای فرقه اباضیه و دولت رستمی در تاهرت الجزایر پرداختهاند.
در سخنان او آمده است که عبدالوهاب دومین حاکم رستمیهای اباضیه، اصالتاً ایرانی و در زمان حیات پدرش برای حکومت کاندیدا شده بود. پدرش، انتخاب حاکم بعد از خود را به شورایی واگذار کرد. وی یک ماه پس از وفات پدرش در سال 171ه.ق به حکومت رسید و اباضیه و دیگر فرقهها چنان به اطاعت از وی در آمدند، به گونهای که قبل از آن از هیچ حاکم اباضی دیگری اطاعت نکرده بودند.
وي فقيهي دانشمند و شجاع بود . خود شخصاٌ در جنگها شركت میكرد، جنگها و موضع گيریهاي فراواني دارد كه در تاريخ ذكر شده است، وي تا پايان عمـر همواره به مبارزه پرداخت تا اينكه وفات كرد. دربارة تاريخ وفات او اختلاف وجود دارد . زركلي تاريخ وفات او را سال 190 هـ . میداند .
از اين چكيــده مختصر درمیيابيم كه نه تنها فرانسویها بلكه مردم خود اين مناطق و سرزمينها نيز به ثبت وقايع و رويدادهاي مربوط به اين فرقه پرداختهاند كه (گروهي از) مردم از آن اطلاع دارند. اما مردم از بيشتر اين مطالب اطلاعي ندارند. عبدالوهاب رستمي تاهرت را به مركزي فكري تبديل كرد، و به مجادله و مناظره با علماي اهل سنت و سپس شيعيان پرداخت كه در پايان قرن سوم هجري دولتي به نام دولت فاطمیها را تأسيس كرد، در پايان عبدالله شيعي در سال 296 هـ. دولت رستمیها را سرنگون كرد.
همچنين از آن محكوم كردن و اثبات بطلان اعتقاد رستمیها را درمیيابيم كه با آرا و افكار اهل سنت و جماعت و آنچه احاديث صحيح آن را تأييد میكنند، تفاوت دارد.
اين همان گفتگويي است كه منجر به بوجود آمدن ريشههاي عميقي در نظر و ديدگاه علما و فقهاي مغرب دربارة اين فرقه و اعتقادات آن شده است.
استعمارگران و سودجويان بعدها از اين زمينه و جريان ريشهدار براي ايجاد روح دشمني در ميان مسلمانان سوء استفاده كردند. آنان پوشش قديمي را با همة زشتیها و عيوبش بر تن دعوت شيخ محمد بن عبدالوهاب : و دعوت سلفي اصلاحي او پوشاندند، همچنين اين اتهام را به همة دعوتهايي نسبت دادند كه مردم را به اسلام خالص و پيروي از راه اصلي در تبليغ دين راستين خداوند دعوت میكردند. دعوتي كه پيامبر ص و يارانش براي انجام آن بپا خاستند .
آنان از اين جوسازيها و تبليغات بر عليه دعوت جديد استفاده كردند. دعوتي كه هدف آن اصلاح افكار و انديشهها، بازگشت مردم به پيروي از افكار تاريخ صدر اسلام بود كه برگزيدگان اولية امت اسلام به مدت سه قرن بر اساس آن عمل میكردند. در آن به جز فرقي كه دوري آنها از اسلام بر همگان مشهود بود از امور وارداتي و بدعتها خبري نبود، اين گروهها در جنگهاي فراواني سركوب شدند. و مسلمانان از دوران امام علي بن أبیطالب س با پيروي از روش رسالت پيامبر ص اولين كسي بود كه عليه كساني كه از اسلام خارج شده و سپس بر او خروج كرده بودند، شمشير بر كشيد.
[1]- نگا: (الحلل السندسیه) ص 143 و (الأعلام) للزرکلی (5/148).
[2]- بخاری و مسلم آن را روایت کردهاند.
[3]- به همان کتاب (2/551 ـ 557) چاپ دارالنهضه العربیه بیروت مراجعه شود که در آن اطلاعات کاملتری دربارة عبدالوهاب و حکومت آن وجود دارد.
[4]- به جلد دوم آن کتاب از صفحه 40 تا صفحه 50 و قسمتهای دیگر مراجعه شود.
[5]- نگا: ص 150 و از صفحه 140 تا صفحه 152 از همان کتاب.
به نقل از: تصحیح يك اشتباه تاریخی درباره وهابیت،تألیف: دکتر محمد بن سعد الشویعر، ترجمه: إسحاق بن عبدالله دبيرى العوضى