|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>شبهات>ازدواج موقت > رد استدلال شيعه از آيه 24 سوره نساء براي اثبات مشروعيت ازدواج موقت
شماره مقاله : 2145 تعداد مشاهده : 340 تاریخ افزودن مقاله : 23/4/1389
|
رد استدلال شيعه از آيه 24 سوره نساء براي اثبات مشروعيت ازدواج موقت يا صيغه
الحمدالله رب العالمين، والعاقبه للمتقين، ولاعدوان الا علي الظالمين، والصلاه والسلام علي محمد الذي ارسله ربه رحمه للعالمين و علي آله و صحبه اجمعين.
(شيعهي) اماميه ميگويند: همانا فرمودهي خداوند متعال: « فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً» (نساء 24) دليلي بر مشروعيت ازدواج موقت است!، زيرا او فرموده است: « فَمَا اسْتَمْتَعْتُم» و فرموده است « فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» و نفرموده است: «مهورهن: يعني مهريه آنها». و اين درست نيست و به عنوان دليلي براي آنها محسوب نميگردد؛ آن نيز به دليل مهم، بزرگ و اساسياي که اين نص به صورت متشابه بر ازدواج موقت دلالت مينمايد و به طور محکم و قوي بر آن دلالت نمينمايد. اين در حالي است كه ازدواج از امور بزرگ و حساس در زندگي، دين و دانش انسان مسلمان است؛ زيرا آن از بارزترين ويژگيهاي انسان مسلمان محسوب ميشود: آبرو و نسل او. همانا اين امر (ازدواج) به عورت و ناموس زنان مؤمن (باکره) تعلق دارد، نه به بازيچه و کالايي كه در بازار تجارت عرضه شده باشد.( از محمد صدر درباره ازدواج موقت سؤال شد؟ پس پاسخ داد: مسأله (173) اين از ضروريات مذهب است و کسي که آن را انکار کند، از مذهب تشيع به مذهب تسنن يا به ملت (مذهب) ديگري خارج شده است و به چيزي غير از آنچه که خدا در کتاب ارجمندش آورده است، گراييده است. (مسائل و ردود / جزوء چهارم ص 41). پس در حکم بين ازدواج موقت و شيعه اماميه تساوي برقرار است. )
خداوند متعال ما را از دنبالهي متشابه در چنين مواردي نهي کرده است. پس فرمود: « فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ» يعني همانا ما نياز داريم به اينكه کلمهي (استمتعتم) را فقط بر ازدواج موقت اطلاق نماييم و همچنين نياز داريم به اينكه اطلاق لفظ «اجور» به جاي مهريه صحيح نباشد؛ پس با توجه به اينكه اثري از اين دو امر وجود ندارد، استدلال به اين آيه بيهوده ميباشد. مناقشه به پايان رسيد و همهي آنچه که به صورت مفصل و اضافه ذکر مينمايم، براي روشن کردن توضيح و افادهي بيشتر (معني) است.
اجور همان مهريه است: اما فرمودهي پروردگارتان « فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» به معناي مهريهي آنان است، چنانچه خداوند متعال در خطاب به پيامبرش صلي الله عليه وسلم ميفرمايد: « يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ» (احزاب / 50) (منظور همان مهريه است) و ممکن نيست که غير از اين گفته شده باشد، زيرا پيامبر صلي الله عليه وسلم به اين ازدواج (يعني به ازدواج موقت) اقدام نکرده است.
و قرآن کلمهي «اجور» را به کار برده است و هرگز کلمهي مهور (مهريه) را به کار نبرده است؛ چنانچه خداوند سبحان فرمود: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ »(ممتحنه / 10) « اي مؤمنان! هنگامي كه زنان مؤمن به سوي شما مهاجرت كردند، ايشان را بيازمائيد - خداوند از ايمان آنان آگاهتر است (تا شما) - هرگاه ايشان را مؤمن يافتيد، آنان را به سوي كافران برنگردانيد. اين زنان براي آن مردان، و آن مردان براي اين زنان حلال نيستند. آنچه را كه همسران ايشان (به عنوان مهريه) خرج كردهاند، بدانان مسترد داريد. گناهي بر شما نخواهد بود اگر چنين زناني را به ازدواج خود درآوريد و مهريه ايشان را بپردازيد».
و گفته است: « وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ » (مائده / 5) «و (ازدواج با) زنان پاكدامن مؤمن، و زنان پاكدامن اهل كتاب پيش از شما، حلال است، هرگاه كه مهريّه آنان را بپردازيد و قصد ازدواج داشته باشيد و منظورتان زناكاري يا انتخاب دوست نباشد».
و گفته است: « فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ »(نساء / 25) «لذا با اجازه صاحبان آنان با ايشان ازدواج كرده و مهريّه ايشان را زيبا و پسنديده و برابر عرف و عادت (به تمام و كمال) بپردازيد. كنيزاني را برگزينيد كه با عفّت و پاكدامن باشند و براي خود دوستاني (نامشروع) برنگزينند».
چه چيزي کلمهي (اجور) در آيهي مذکور را به ازدواج (صيغه) تخصيص داده و به عنوان دليلي بر آن قرار داده است، با وجود اينكه لفظ از مختصات آن نيست، و اين به سبب ذکر آن در آياتي است که آنها را بيان کرديم، كه به ازدواج صيغه مربوط نميشود، بلکه يا به ازدواج دائمي و يا به ازدواج با کنيزان (مربوط ميشود)؟!
استمتاع در لغت : همانا کلمهي «الاستمتاع»، «التمتع» و «المتاع» از کلمات مشترکي هستند که براي بيش از يک معني آمده است و ريشهي آن از انتفاع و تلذذ (به معني لذت بردن و بهره بردن) گرفته شده است. و آن گاهي با طعام ميباشد، چنانچه در فرمودهي خداوند متعال آمده: « أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَّكُمْ» (مائده / 96) « نخجير (آبزي، يعني حيواني كه در رودخانه يا در آبگير زندگي ميكند و يا در) دريا، و خوردن از (گوشت) آن، براي شما (مقيمان مؤمن كه آن را تازه به تازه ميخوريد) و براي (شما) مسافران (مؤمن كه آن را خشكيده يا يخزده و يا به صورت كنسرو ميخوريد) حلال است». و فرمودهاست:« وَفَاكِهَةً وَأَبًّا*مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ» (عبس / 31-32) « و ميوه و چَراگاه را. براي استفاده و بهرهمندي شما و چهارپايان شما». و فرموده: « فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا »(مرسلات / 46) « (در اين چند روز كوتاه دنيا) كمي بخوريد و چندي لذّت ببريد (ولي بدانيد كه عذاب الهي در انتظار شما است، چرا كه) شما گناهكاريد».
كه در اينجا به معني ازدواج صيغه نميباشد.
و گاهي با مال آمده است، چنان که در فرمودهي خداوند متعال است: « لاَّ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاء مَا لَمْ تَمَسُّوهُنُّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ» (بقره / 236) « اگر زنان را قبل از آميزش جنسي و تعيين مَهر (به عللي) طلاق دهيد، گناهي بر شما نيست (و در اين موقع) آنان را (با هديّهاي مناسب حال خود) بهرهمند سازيد. آن كس كه توانائي (مالي) دارد، و آن كس كه توانائي (مالي) ندارد، به اندازه خودش، هديّهاي شايسته (و مناسب حال دهنده و گيرنده) ميپردازد».
كه منظور از تمتع در اينجا تمتع مالي است که به (زن) مطلقه داده ميشود و منظور ازدواج (موقت) نيست.
و فرموده: « يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا» (احزاب / 28) « اي پيغمبر! به همسران خود بگو: اگر شما زندگي دنيا و زرق و برق آن را ميخواهيد، بيائيد تا به شما هديّهاي مناسب بدهم و شما را به طرز نيكوئي رها سازم».
و (تمتع) گاهي براي لباس و مسکن آمده است، چنان که فرموده: « وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ »(نحل / 80) «و از پشم و كرك و موي چهارپايان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسايش شما را فراهم كرده است كه تا مدّتي (كه زندهايد) از آنها استفاده ميكنيد (و پس از پايان اين جهان، نه شما ميمانيد و نه نعمتهاي آن)». منظور از «متاع»، نيازهاي انسان به صورت مطلق است، همچنان که خداوند متعال فرموده است: « وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» (احزاب / 53) «هنگامي كه از زنان پيغمبر چيزي از وسائل منزل به امانت خواستيد، از پس پرده از ايشان بخواهيد».
و همچنين فرموده است: « إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا» (يوسف / 17) «ما رفتيم و سرگرم مسابقه (دو و تيراندازي) گشتيم و يوسف را نزد اثاثيّه خود گذارديم». همان طور که ديديم اين آيه به نکاح موقت ارتباطي ندارد.
اين لفظ با مشتقاتش در60 جاي قرآن به صورت تکرار آمده، ولي هيچ يک از اين الفاظ به نکاح موقت ارتباط ندارد. از جمله: « وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا» (انعام / 128) «پيروان ايشان از ميان انسانها (فرياد برميآورند و) ميگويند: پروردگارا! برخي از ما از برخي ديگر سود برديم. (جنّيان با وسوسه شيطاني بر ما رياست كردند و از ما بهره گرفتند، و ما انسانها به وسوسه ايشان دچار شهوات و لذّات زودگذر شديم، تا آن گاه كه مدّت معلوم زندگي را سپري كرديم) و به مرگي گرفتار آمديم كه براي ما معيّن و مقدّر فرموده بودي. (هماينك با كولهبار كفر و ضلال در پيشگاه ذوالجلال ايستادهايم. واي بر ما! خداوند بديشان) ميگويد: آتش (دوزخ) جايگاه شما است و هميشه در آن ماندگاريد مگر مدّت زماني كه خدا بخواهد. بيگمان پروردگار تو حكيم (است و كارهايش از روي حكمت انجام ميگيرد و) آگاه است (و ميداند چه كساني را از دست دوزخ رها كند)».
چرا بايد لفظ استمتاع در اين آيه « فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ» به نكاح متعه تفسير شود، اما در آيه سابق (128) به اين معني تفسير نگردد، در حالي كه لفظ واحد و يکي هستند. «كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا أُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآَخِرَةِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (توبه / 69) « (شما اي منافقان!) همانند كساني هستيد كه قبل از شما ميزيستند (و در نفاق و كفر بر همديگر سبقت ميگرفتند و جز راه فسق و فجور نميپوئيدند). آنان از شما نيرومندتر و از اموال و فرزندان بيشتري برخوردار بودند و از قسمت خود (در اين جهان گذران، از لذائذ نامشروع و گناهان) بسي استفاده كردند و (عاقبت مردند و دنيا را به ديگران سپردند و شرمندگي بردند. هماينك شما نيز همچون ايشان از تقوا و ياد خدا دوري گزيدهايد و به راه هواها و هوسها رفتهايد و به گرداب شهوات افتادهايد و از محرّمات) شما هم بهره خود را بردهايد همان گونه كه افراد پيش از شما بهره خود را بردند، و به همان چيزي (از پلشتيها و زشتيها) فرو رفتهايد كه آنان بدان فرو رفتند. ايشان كردارشان در دنيا و آخرت پوچ و بيسود گشت و زيانبار (هر دو جهان) شدند. (هان اگر به راه آنان رويد، همچون ايشان شويد)». «أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا» (احقاف / 20) «شما لذائذ و خوشيهاي خود را در زندگي دنياي خويش بردهايد و كام برگرفتهايد». «وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ» (ابراهيم / 30) «بگو: (از اين چند روزه زندگي) بهره و لذّت ببريد، چرا كه بازگشت شما به سوي آتش دوزخ است (و در آنجا جز كباب شدن و عذاب ديدن نميبينيد)».
اگر قرار باشد كه تفسير بدون هيچ ضوابطي و بر مبناي هوي و هوس صحيح باشد، ميگوييم: اين آيه و امثال آن به تحريم نکاح متعه تصريح داشتهاند، زيرا هرکس تمتع جويد، آتش به عنوان سرانجام او قلمداد ميشود، و مراد از تمتع همان نکاح متعه است، بنابر اين نکاح متعه حرام ميباشد.
اين همان چيزي است که فقهاء اماميه در تفسيرشان با آيات داراي الفاظ مشترک به کار ميبرند! زيرا الفاظي را كه در اصل بيش از يک معني دارند، بدون هيچ ضوابط لغوي و قرائن لفظي، بر معنايي که مد نظرشان است، حمل ميکنند.
و با آيهي زير نيز همين عمل را انجام دادهاندو آنجا كه خداوند ميفرمايد: « فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» آنان از تشابه لفظي ميان الفاظ «استمتاع» و «ازدواج متعه» بهرهبرداري نمودهاند و ازدواج موقت را به معناي نکاح تعبير کردهاند، بدون اينكه به عظمت اين موضوع نگاه کنند و همچنين بدون اينكه قرائن لفظياي را در نظر گيرند که بر معناي مورد نظرشان ميچربد.
موضوع ازدواج موضوعي است بزرگ و ارزشمند، زيرا به آبرو و نسل مربوط ميباشد، پس به ناچار بايد دليل آن صريح و آشکار باشد و لفظ (استمتاع) لفظ صريح يا قطعياي نيست که دلالت بر ازدواج موقت نمايد و اين فقط يک شبهه است که اعتماد به آن درست نيست و لفظ احتمال معني ديگري ميدهد که همان بهرهبرداري از همسر و کاميابي به جماع و متعلقات آن ميباشد، از اينرو لفظ به عنوان کنايهاي براي جماع قلمداد ميشود، چنانکه اين روش هميشگي قرآن است که در چنين مواردي مسأله را به صورت کنايه ذکر مينمايد و از ذکر نام صريح آنرا خودداري ميکند.
بنابراين آنچه را که به آن اعتماد کردهاند دليل متشابهي است که بيش از يک معني دارد. و ادلههاي متشابه، ظني و داراي احتمال صلاحيت آنرا ندارند که در اين امر خطير به آنها استناد شود. اگر خداوند متعال در اين آيه، (ازدواج موقت) مد نظرش بود با لفظ صريح آنرا بيان ميداشت تا هرگونه تأويل و احتمالي از آن بزدايد همچنان که شأن خداوند بلند مرتبه در کارهاي مهم و با ارزش با قطعيت است.
و آبروي انسان مسلمان و مباح داشتن عفت زنان محصنه از عظيمترين و با ارزشترين کارهاست.
قرائني که باعث ترجيح يکي از معاني لفظ مشترک ميشوند:
در موضوع (ازدواج با کنيزان) بيان کرديم که حمل لفظ مشترک (لفظي که بيش از يک معنا دارند) بر يکي از اين معاني بدون در نظر گرفتن قرائن آشکار، صحيح نميباشد. همچنان که قبلاً نيز ذکر کرديم دلايل کارهاي مهم و اساسي از جنس متشابه نيستند يعني الفاظ اين کارها صريح و محکم هستند و الفاظ مشترکي نميباشند که براي ترجيح دادن يکي از آن معاني بر ديگري به قرائن نياز داشته باشيم. همچنان که ادله مشروعيت نماز، زکات، روزه، جهاد، ازدواج دائمي و ازدواج با کنيزان چه رسد به قضاياي يکتاپرستي، نبوت و معاد صريح و محکم است. دلايل اين امور مهم، صريح است به گونهاي که الفاظشان مستلزم آوردن قراين و دلايل آشکار نيست، و در باب راجح و مرجوح قرار نميگيرند و به خاطر اينكه داراي دلايلي قطعي هستند به ثابت بودن آنها يقين پيدا ميکنيم.
و اين بدان معنا است که نبايد دلايل تمامي امورات خطير از جنس مشترک باشد به گونهاي که فقط با قرائن بتوان آن دليل را مشخص نمود و در غير اين صورت (اگر دليل مشخص نباشد) آنرا باطل قلمداد مينماييم. يعني هر امر عظيمي که در باب راجح و مرجوح قرار ميگيرد، لازم است كه در مورد آن بگوييم اين امر باطل است.
اين آيه قرآني که براي ازدواج موقت به آن استناد نمودهاند، محکم و قطعي الدلاله نيست، بلکه لفظ مشترکي است که احتمال چندين معنا را دارد؛ پس براي ترجيح يکي از اين معاني مستلزم قرينه ميباشد. تفسير کلمهي «استمتعتم» به نکاح متعه و خالي کردن آن از ساير معاني، به وسيلهي متن و لفظ کلمه اثبات نميگردد، بلکه به قراين آشکاري نياز دارد، و اين بيانگر بطلان ادعاي آنان ميباشد. پس چگونه همهي قرائن نفي ميشوند و ميتوانيم بگوييم مقصود اين آيه (ازدواج موقت) بوده است؟
از جملهي اين قرائن: 1- آيه: « وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» (نساء / 24) لفظ استمتاع در اين آيه نوع خاصي از ازدواج و يا نوعي از زنان را در بر نميگيرد، بلکه لفظي است عام و شامل تمامي كساني ميآيد كه خداوند به نوعي ازدواج با او را حلال اعلام داشته است؛ زيرا ضمير (هن) در کلمه (منهن) كه متعلق به استمتاع ميباشد به موارد ذکر شده در اين آيه « وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ». ارجاع داده ميشود.
بنابراين استمتاع لفظ عامي است که هر نوع ازدواج شرعي دائمي و ازدواج با کنيزان را که خداوند حلال گردانيده است در بر ميگيرد و به نوع خاصي از ازدواج که ازدواج موقت باشد، مرتبط نيست؛ زيرا آنچه را که خداوند متعال در کتابش حلال گردانيده است – بر عکس آنچه را که حرام گردانيده است – به بيشتر از اين دو نوع نکاح، سخنش را طولاني نميکند؛ زيرا غير از اين دو نوع ازدواج، هر نوع ازدواج ديگري - با نص قرآني- حرام است. طبق اين آيه: « وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (5) إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (6) فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ» (مؤمنون و معارج / 5-7 و 29-31) پس کلمه (استمتعتم) آمده تا اينكه معناي لغوي و يا کنايه از آن افاده شود براساس روش قرآني که در کنايه از ذکر کارهاي جنسي با کلمات صريح و آشکار پرهيز ميکند. و معني اصطلاحي به نوعي از انواع ازدواج منجر نميشود.
2- فرمودهي خداوند متعال بعد از آن: « وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ» (نساء / 25) دلالت بر اين دارد که منظور از ازدواجي که قبلاً ذکر شد، همان ازدواج شرعي و دائمي است؛ زيرا سخن از دشوار به سوي آسان منتقل ميشود پس هر کس که به اين نوع ازدواج دائمي قادر نبود و انجام اين کار بر او دشوار باشد و اسباب و لوازم ازدواج برايش مهيا نبود، بايد با آنچه از کنيزان مؤمن در اختيار دارد، ازدواج کند. و هيچ شکي در اين نيست که ازدواج موقت بسيار آسانتر از ازدواج با کنيزان تحت مالکيت است. پس اگر مقصود بيان همان نوع اول بود، واجب ميشود که ترتيب سخن برعکس شود (يعني از آسان به دشوار و با ازدواج با کنيزان شروع ميشد، سپس (ازدواج) آسانتري را ذکر ميکند که همان صيغه است، پس انتقال از دشوار به سوي آسان صورت ميگرفت. پس همانا عبارت « وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ »مستلزم اين است كه مورد ذكر شده دشوارتر از مورد بعدي باشد. زيرا در غير اين صورت تناقض، پريشاني و آشفتگي روي ميداد، و اين با صحت کلام خداوند منافات دارد.
3- همانا خداوند بلند مرتبه ازدواج حلال را به تحقق يافتن شرط پاکدامني مشروط کرده است و مقصود از آن کساني که آبروريزي ميکنند و به شهوتراني مشغولاند، نميباشد. پس فرموده است: « وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ» (نساء / 24)
و فرموده است: « مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ» (نساء / 25) «زنان پاکدامني که زناکار نباشند و براي خود دوستاني (نامشروع) برنگزينند.» و فرموده است: « وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آَتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ» (مائده / 5) «(و ازدواج با) زنان پاکدامن مؤمن، و زنان پاکدامن اهل کتاب بيش از شما، حلال است، هر گاه که مهريهي آنان را بپردازيد، قصد ازدواج داشته باشيد و منظورتان زناکاري و يا انتخاب درست نباشد.»
تحقق نيافتن اين شرط در ازدواج موقت غير ممكن است، پس اگر قصد خداوند بلند مرتبه از لفظ: «استمتعتم» متعه ميبود، هرگز آنرا براي اين (ازدواج) شرط قرار نميداد.
وصلي الله وسلم علي نبينا محمد وعلي آله وصحبه أجمعين. وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العاليمن.
مصدر: سایت نوار اسلام IslamTape.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|